eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#پارت‌دوم . با‌اینکه‌سعی‌‌میکردیم‌از‌زیر‌نگاه‌همدیگه‌فرار‌کنیم،‌ اماهر‌دومان‌متوجه‌این‌شده‌بودیم‌که
😍♥️ 🌸از زبان همسر شهید🌸 … فردا‌یا‌پس‌فرداش‌رفتم‌بابل‌برای‌ثبت‌نام. نمیدانم‌چرا‌اما‌از‌موقعی‌که‌از زدم بیرون‌، هیچ‌آرام‌و‌قراری‌نداشتم.😢😨 همه‌اش‌تصویر از‌جلو‌چشمانم‌رد‌میشد. هر‌جا‌میرفتم‌محسن‌را‌میدیدم.😥 حقیقتش‌نمیتوانستم‌خودم‌را‌گول‌بزنم..ته‌دلم احساس‌میکردم‌که‌بهش‌علاقه‌دارم.😇 احساس‌میکردم .😌💞 . برای‌همین‌یکی‌دو‌روزی‌که‌بابل‌بودم،‌توی‌خلوت خودم.اشک‌می‌ریختم..😭 انگار‌نمی‌توانستم‌دوری‌محسن‌را‌تحمل‌کنم. بالاخره‌طاقت‌نیاوردم. زنگ‌زدم‌به و‌گفتم:‌"بابا‌انتقالی‌ام‌رو‌بگیر. میخواهم‌برگردم‌نجف‌آباد."😢 . از‌بابل‌که‌برگشتم‌نمایشگاه‌تمام‌شده‌بود. یک‌روز :‌"زهرا،‌من‌چندتا‌از‌عکس های‌ رو‌نیاز‌دارم.‌از‌کجا‌گیر بیارم؟"🤔 بهش‌گفتم:"‌مامان‌بذار‌به‌بچه‌های‌موسسه‌بگم‌که‌چه جور‌میشه‌تهیه‌اش‌کرد. " قبلا‌توی‌نمایشگاه‌،‌یک‌زرنگ‌بازی‌کرده‌بودم‌و‌شماره محسن‌را‌یک‌طوری‌بدست‌آورده‌بودم. پیام‌دادم‌براش. برای‌اولین‌بار. •••