eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
چقد خوبه وقتی داری نزدیک به یه گناه میشی....خوده خدا نجاتت میدهــــ🙃💔
رمان بچه مثبت . متین: پس سه تا شکلات داغ و سه تا پای سیب . گارسون رفت ... ریحان: زیر چشمی به مائده نگاه میکردم . حالت چهرش جوری بود که آرامش خاصی و به ادم منتقل میکرد و خیلی زیبا . البته من خودم فرشتم. مبایل مائده زنگ خورد و او با هیجان جواب داد: _وای. سلام مامان *...... _خوبید؟ *.... ممنون *..... _نه دیگه میرم خونه *..... _اره با متینم *...... _چشم گرسنه نمی مونم.از من خداحافظ . بعد گوشی و داد به متین و گفت: مامانه . متین: سلام مامان ریحان: خاک به سرم دیدی نامزدن . چرا خاک بر سر من ؟ خاک بر سر بچه ها که من و مجبور به این شرط بندی کردن. مائده با لبخنده خاصش پرید وسط افکارم . شما همیشه انقدر آرومید؟؟ _من؟نه بابا تنها چیزی که نیستم اروم..... ✍ادامه دارد✍ نویسنده : الف ستاری . @shahidhojajjy
رمان بچه مثبت . خندید و گفت : بهت میاد خیلی شیطون باشی. ریحان: لطف داری عزیزم. افکار ریحان:(دارم میمیرم از فضولی) ریحان: اخ راستی نامزدی تون هم تبریک میگم . آقا متین چیزی بروز ندادن. افکار ریحان: اخه یکی نیست که بگه متین مگه باهات حرف میزنه که بخواد بروز بده. ای بمیرید با این شرط بندی. خواست جواب بده که گارسون اومد . سفارش ها را روی میز چید و متینم مکالمش تمام شد. مائده گفت: نه عزیزم من و متین خواهر برادر رضایی هستیم. افکار ریحان: هان؟ چیشد؟ نفهمیدم . فکر کنم از نگاهم فهمید و شروع به توضیح دادن کرد . مامانش هنگام به دنیا اومدنش از دست داده . عمش یعنی مادر متین بهش شیر داده . برای همینم الان متین و مائده به همدیگر محرمند... ریحان: ... ✍ادامه دارد✍ نویسنده:الف ستاری . @shahidhojajjy
moghadam shahadat emam hasan .mp3
6.86M
ان شالله زود ساخته بشه پنجره فولاد حسن ان شا الله 🕌حرم براش بنا کنیم صحن مدینه رو مثل مشهد و کربلا کنیم 🎤کربلایی 🏴شهادت ع @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون زیر نگاه حضرت زینب. ارزو میکنم همه به ارزو هایشان برسن مخصوصا ارزوی شهادت . یاعلی . منتظر باشید فردا بنر رمان در کانال گذاشته میشود
💧فرشتگان از خداوند پرسیدند: خدایا تو که بشرراآنقدر دوست داری!! چراغم راآفریدی ؟ خداوندفرمود : غم رابه خاطرخودم آفریدم ! چون این مخلوق من تاغمگین نباشد به يادخالقش نمى افتد ‍‌ @shahidhojajjy ♡برای ظهور کار کنیم ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهـ🌼ــدی جـان روزم را با ســلام به تــــو آغــاز میکنم. اَلسَّلامُ عَلیٰ رَبیـعِ الاَنـٰام وَ نَضْـرَةِ الْاَیـّام آقای من سلام✋🌸 @shahidhojajjy ♡برای ظهور کار کنیم ♡
🌹در سوگ نبی جهان سیه می پوشد ▪️در سینه،دل ازداغ حسن میجوشد 🌹از ماتم هشتمین امام معصوم ▪️هر شیعه ز درد، جام غم می نوشد @shahidhojajjy ♡برای ظهور کار کنیم ♡
moghadam shahadat emam hasan .mp3
6.86M
ان شالله زود ساخته بشه پنجره فولاد حسن ان شا الله 🕌حرم براش بنا کنیم صحن مدینه رو مثل مشهد و کربلا کنیم 🎤کربلایی 🏴شهادت ع @shahidhojajjy
سلام . امشب باید زودتر پارت هارا بزارم . و اینکه خیلی به دعاتون احتیاج دارم . دعا کنید برام چون امتحان ریاضی و عربی دارم . با این حال براتون سه پارت و تایپ کردم. .
رمان بچه مثبت . ریحان: -بابت فوت مادرتون متاسفم... مائده: ممنون عزیزم. افکار ریحان: (آخیش نفسم و با آسودگی بیرون دادم . خداروشکر شرط بندی هنوز پابرجاست .) متین: بفرمایید . میل کنید . _ممنون و شروع به خوردن کردم . ریحان: با دیدن یلدا که داشت بال بال میزد تا زودتر برم پیششون . ابروهامو به معنی نه بالا انداختم که دست شو به نشانه ی خداحافظی بالا اورد . یعنی میخوان برن بعد به گوشی و کیفم اشاره کرد . منم به طور نامحسوس انگشتم و به معنی ۲دقیقه صبر کنید بالا اوردم که بازم خدارو شکر متین و مائده ندیدن . .. ریحان: خب مائده جان خیلی از دیدنت خوشحال شدم . ای کاش میشد بیشتر باهمدیگر اشنا بشیم . . خندید و گفت: _من توی دانشگاه فلسفه میخونم . میام یه سری به متین بزنم پیش تو هم میام انشالله. ریحان: ممنون خوشحال میشم . .....✍ ادامه دارد✍ نویسنده:الف ستاری 🌸💚🌸💚💚🌸 @shahidhojajjy 🌸💚🌸💚💚🌸
رمان بچه مثبت . ریحان: برگشتم سمت متین و گفتم : _بابت همه چیز ممنون . فردا جزوه را براتون میارم. فقط یه لحظه نگاهم کرد و گفت: _ خواهش میکنم . نوش جان . جزوه باشه پیشتون تا چهار شنبه نیاز ندارم. ریحان: از روی صندلی بلند شدم با مائده دست دادم و با متین خداحافظی کردم . بدو بریم که دوستام الان میمیرن از فضولی بعد من حلوا بلد نیستم درست کنم . به افکار خودم لبخند زدم و به طرف یلدا اینا رفتم. 🌹 🌹🌹 _وای ریحان . عجب رویی داری تو . *ریحان حالا دختره کی بود؟ یلدا: چرا هرچی اشاره میکردم نمی اومدی؟ ریحان: برگشتم سمت بچه ها و گفتم : چه خبره . بابا . دختره دختر داییش . یلدا: حتما نامزدشم هست؟!! ریحان: نه بابا . خواهر برادرن چون یه جورایی مامان متین هردو شیر داده. خلاصه هرکس نظرشو اعلام کرد و با خنده به سمت دانشگاه راه افتادیم. . ✍ادامه دارد✍ نویسنده: الف ستاری 🌹🌱🌹🌱🌹🌱 @shahidhojajjy 🌹🌱🌹🌱🌹🌱
رمان بچه مثبت . .ریحان: این کلاس تموم شد ولی دوساعت دیگه با سهرابی کلاس داشتم . امروز کلا حوصله نداشتم . رفتم نشستم زیر یکی از درختای محوطه. .... وای خدا مرگم بده . نیم ساعته کلاسم شروع شده . سریع رفتم تا به کلاس برسم . . دوتا تقه به در زدم و در و باز کردم. _سلام سهرابی با دیدنم پوفی کشید و کتاب توی دستش را تقریبا پرت کرد روی میز . با صدای نسبتا بلندی گفت: _چه سلامی خانوم؟ چه وضع کلاس اومدنه؟ این دفعه چه بهانه ای دارید؟ واقعا اگه به نظرتون انقدر این کلاس مسخره و پیش پا افتاده که ارزش سر وقت اومدن و نداره؟ نیا خانوم. سر کلاس نیا . سر کلاس من اصلا نیا . بفرمایید بیرون . این درسم حذف کنید وگرنه خودم بهتون نمره نمیدم. افکار ریحان: این دیگه چشه؟ چرا پاچه میگیره؟ بی ادب جلوی بقیه سنگ روی یخم کرد . هنوز توی چشماش خیره بودم و هیچ صدایی به غیر از صدای تنفس عصبی سهرابی نمیومد . نتونستم جلوی خودم و بگیرم و گفتم: _ تو اگه استادبودی اینجوری با دانشجوهات برخورد نمیکردی که سر یک ربع تاخیر مجبور به دروغ گفتن بشن. استاد: احترام خودتون و نگه دارید خانوم محترم. ریحان: چطور غرور یک دانشجو را جلوی همکلاسی هاش خورد میکنید؟ معلومه که حذف میکنم . متاسفم برای این سال هایی که شما درس خوندین . چون هنوز اخلاقتون ...... بغض اجازه ادامه صحبت و بهم نداد . و سریع از کلاس زدم بیرون. .. نویسنده:[بازم دعوا] . ✍ادامه دارد✍ نویسنده:الف ستاری . با کاهش ☘🥀☘🥀☘🥀 @shahidhojajjy ☘🥀☘🥀☘🥀
خبر خوب . بالاخره تونستم بنر رمان و آماده کنم .
نه طبقِ مُد دوستتدارم? نه به حکمِ سنت ! همه چیز بنا بر فِطرت است . خوب‌ها ،دوست‌داشتنی‌اند? ... رمان بچه مثبت : درباره ی دختری به اسم ریحانه . دختری که به خاطر شرط بندی تغییر میکنه .... . _ این همون بچه مثبته که میگفتی باید بره متخصص بینایی ؟؟ _تازه فهمیدم که ما باید برای اعتقاداتمون بریم پیش متخصص .... ای کاش زودتر از ارامش نماز باخبر میشدم . اگه میدونستم مداحی چقدر به ادم ارامش میده هیچ وقت رپ گوش نمی دادم ... رمان بچه مثبت: ژانر: اجتماعی . مذهبی . طنز 👇👇 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 @shahidhojajjy 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بزرگوارترین امام ..‌. این اقــا خودشو نگرفته،ابهت داره♥️ #پیشنهادی🥀 @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸✨ ﷽✨ 🌸🍃🌸 ‌مجبور شدم به هر کسی رو بزنم در محضر هر غریبه زانو بزنم تحقیر شدم ، چون که فراموشم شد یک سر به ضامن آهو بزنم @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا