eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.5هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
7.4هزار ویدیو
125 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💢چشم دلگرم به لبخند و چشم مادر خیره به شوق پدر شد و بار دیگر جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت. ⚜پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی👌 که راه ورسم رابه اوآموخت. شیفته ی مردانگی سیدالشهدا و غیرت شد. رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند، ردپایی که عطر در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند. 💢در گفت و گوهایش با مادر گفته بود. «قول میدهم مادر که شوم آخر» سر را فدای عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد. غیرتش باعث شد جانش♥️ را کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد❌ ⚜چه عاشقانه پر کشید🕊 و جام را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که به وصال‌ِ معشوق دارند💞 و آرزوی نوشیدن جام در دل.... 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ محمد رضا رضایت یادمان باشــد ڪہ ڪردیم آن‌را بہ حسابِ نگذاریمـ..✋🏻 مےشود جوانے ڪرد بہ مهدے"عج" بہ رسید فداےِ مهدے"عج" شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات اللهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 🦋🦋🦋
‍ 🍃می گویند خدا را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد.اصلا واقعی همان محبت عزلت نشین دل مادرهاست. 🍃مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای پسرش داشت.دوست داشت او را در لباس ببیند و هروقت برق چشمانش خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت زمانش رسید خودم می گویم." 🍃مادر در ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل برای رسیدن به . 🍃مقدمات را فراهم کرد و راهی سوریه شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباشد. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت و راه پسرش شد. 🍃 قلب مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و اوهم تکه تکه ترک خورد و شکست.چشم پسر فدا شد و مادر به در خشک شد.دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش.پاهای مسعود قطع شد و زانوان مادر لرزید.. 🍃خدا امانتی اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد.خبر شهادت را که شنید محکم ایستاد. در مراسم با دیدن بدن فرزندش به یاد جوان اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد کربلا ناله زد. 🍃آرزوی دامادی اش بر دل ماند .اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای عاقبت بخیری فرزندش آرام شد....... 🍃به مناسبت سالروز شهادت 🔷تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ 🔷تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🔷محل شهادت: حلب_سوریه 🔷مزار شهید: بهشت زهرا
‍ 🍃می گویند خدا را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد.اصلا واقعی همان محبت عزلت نشین دل مادرهاست. 🍃مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای پسرش داشت.دوست داشت او را در لباس ببیند و هروقت برق چشمانش خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت زمانش رسید خودم می گویم." 🍃مادر در ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل برای رسیدن به . 🍃مقدمات را فراهم کرد و راهی سوریه شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباشد. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت و راه پسرش شد. 🍃 قلب مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و اوهم تکه تکه ترک خورد و شکست.چشم پسر فدا شد و مادر به در خشک شد.دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش.پاهای مسعود قطع شد و زانوان مادر لرزید.. 🍃خدا امانتی اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد.خبر شهادت را که شنید محکم ایستاد. در مراسم با دیدن بدن فرزندش به یاد جوان اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد کربلا ناله زد. 🍃آرزوی دامادی اش بر دل ماند .اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای عاقبت بخیری فرزندش آرام شد....... 🍃به مناسبت سالروز شهادت 🔷تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ 🔷تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🔷محل شهادت: حلب_سوریه 🔷مزار شهید: بهشت زهرا
‍ 🍃اسماعیل، ابراهیم وار برخواست و درونش اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به الله ی جانش برسد... 🍃از همان اوایل بهار زندگانی، تمامِ آنچه را به وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد دست و دلش را از دنیا شست سر بر سودای نهاد و راهی دفاع از شد. 🍃می‌گفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است، اگر قرار است بمیریم، خدا مرگ‌مان را در قرار بدهد. 🍃 اسماعیل بی هیچ رفت و از سیم خاردارهای دنیا عبور کرد تا در سیم خار دار اسیر نشود... 🍃۲۹ برگ از دفتر آبان ۹۸ میگذشت، هوای را داشت گویی میدانست چند لحظه ای بعد به استقبالش خواهد آمد... روضه را که گوش داد لباس خاکی اش را به تن کرد، چند لحظه بعد در حالی که به مقرشان میرفتند، یک لحظه زمین و آسمان آتش شد، زده بودند. اسماعیل دست و پایش بر اثر اصابت موشک قطع شده بود هنوز قلبش داشت تا اینکه داعش بالای سر اسماعیل می‌رسد پیکرش را می‌کنند. جانش را درمی‌آورند، چاقو می زنند و نگاه قلبش را برای همیشه خاموش می کنند. 🍃اما این حرامی های دست بر دار نبودند، به و پلاکش هم رحم نمیکنند آنها را هم می‌برند و این گونه میشود که اسماعیل، همچون مولایش حسین دعوت حق را می گوید... 🌷به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۵۲ 🔷تاریخ شهادت : ۲۹ آبان ۱۳۹۸ 🔷مزار شهید : لرستان، خرم آباد، آرامستان صالحین 🔷محل شهادت : سوریه
‍ 🍃اسماعیل، ابراهیم وار برخواست و درونش اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به الله ی جانش برسد... 🍃از همان اوایل بهار زندگانی، تمامِ آنچه را به وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد دست و دلش را از دنیا شست سر بر سودای نهاد و راهی دفاع از شد. 🍃می‌گفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است، اگر قرار است بمیریم، خدا مرگ‌مان را در قرار بدهد. 🍃 اسماعیل بی هیچ رفت و از سیم خاردارهای دنیا عبور کرد تا در سیم خار دار اسیر نشود... 🍃۲۹ برگ از دفتر آبان ۹۸ میگذشت، هوای را داشت گویی میدانست چند لحظه ای بعد به استقبالش خواهد آمد... روضه را که گوش داد لباس خاکی اش را به تن کرد، چند لحظه بعد در حالی که به مقرشان میرفتند، یک لحظه زمین و آسمان آتش شد، زده بودند. اسماعیل دست و پایش بر اثر اصابت موشک قطع شده بود هنوز قلبش داشت تا اینکه داعش بالای سر اسماعیل می‌رسد پیکرش را می‌کنند. جانش را درمی‌آورند، چاقو می زنند و نگاه قلبش را برای همیشه خاموش می کنند. 🍃اما این حرامی های دست بر دار نبودند، به و پلاکش هم رحم نمیکنند آنها را هم می‌برند و این گونه میشود که اسماعیل، همچون مولایش حسین دعوت حق را می گوید... 🌷به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۵۲ 🔷تاریخ شهادت : ۲۹ آبان ۱۳۹۸ 🔷مزار شهید : لرستان، خرم آباد، آرامستان صالحین 🔷محل شهادت : سوریه
‍ ✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃پسری بودمتولدفصل هزار رنگ. که ازآسمانش برگهای رنگی می‌ریزد.امااو،اینگونه فرو،نریخت بلکه وسبکبال به سوی آسمان شتافت واین دلیلی بر،همراه بودن اصالت اوست. 🍃دو برادرش در پرکشیدند وخونشان رافدای کردندکه آنهارا به حقیقتشان رسانده بود.برادر دیگری داشت که آثار در،جنگ درجای‌جای بدنش نمایان بودو او قلبی داشت سرشار،از و مهربانی که ازهیچ کمکی به برادر،ناتوانش دریغ نمی‌کرد. 🍃تواضع،مهربانی، ، دلاوری،ایمان و..چیزهایی هستندکه امثال من لفظیت آنهارا دیده وشعار خودکرده‌اند،اما آنها را به فعلیت تبدیل کرده،در،پرده‌ای از خضوع و تقدیم خدا کرده‌اند. 🍃او که از،میعادگاه عاشقان در آن جامانده بود،دیگرصبر نکردتادوباره نردبان راجمع کنند.موقع اعزام سر،ازپا نمی‌شناخت شور،واشتیاقش از دیگری شدن برای (ع)، بود. 🍃نزدیک روز دخترش بازگشت اما نمیدانم آنجاچه دیده بود و چه رویی ازخود را برایش نمایش داده بود،که همسرش هم فهمیده بود،طوطی طبعش اینجا سیرنمیکند.میل بازگشت دارد و میخواهد همانجا شود. 🍃خدا هم اشک‌های شبانه‌اش را برای گرفتن حاجت،بیجواب نگذاشت. روح را به آغوش کشیدو و حیاتی جاودانه برایش رقم زد. 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱مهر ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۶ آذر ۱۳۹۴ 🥀مزارشهید : امامزاده محمد 🕊محل شهادت :سوریه
🌷 💠عشقی فراتر از فوتبال 🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. ...💙 این عشق در آن روزها تب رایجی بود. 🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک جدی پیدا کرده بود. 🌷 🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های می خرید. 🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 ای دور گردنش بود. تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با آشنایی ویژه ای نداشت. 🔰تقریبا کسی علاقه به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم . پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود. 🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد شده بودند. 🔰اما محمودرضا به خدمت سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای دیگر فراخ تر شده بود. برای 🌷 : حسین نصرتی : ۱۳۶۰/۹/۱۸ : تبریز : ۱۳۹۲/۱۰/۲۹ : سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق 🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹 ....🌸🎉🌸🎉🌸 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ 🍃نمی‌دانم از کجا شروع کنم، کدام مقدمه می‌تواند تو را توصیف کند؟ فقط می‌دانم که می‌خواهم آهسته در قصه‌ی زندگی‌ات قدم بزنم و حال خوب آن دوره را تنفس کنم. جاری در مسیر حیاتت را بنوشم و طعم شیرینش را از بر شوم. 🍃اصلاً من خواهان این هستم که راز آن دریای مواج را که در نور ماه غوطه‌ور است کشف کنم. چشم‌هایی که شصت و سه در قاب این دنیا رسم شدند. و صاحبش را صدا زدند! تویی که هیچگاه مجوز گشودن طومار افتخاراتت را ندادی؛ چراکه مرد بودی! گویی عهد بسته بودی که همه از تو فقط یک نام به یاد داشته باشند و طبع شوخ و لب خندان، همین... 🍃حتی رفیقانت هم از تو چند خاطره در میدان بیشتر ندارند، تنها موصل، حلب، و... پیچ و خم وجودت را شناختند و مردانه همراهی‌ات کردند. زمینه را فراهم کردی برای مادرت که دل از تو بکَند و خمسش را بدهد! به قول خودت چون پنج فرزند داشت باید خمسش را می‌داد. 🍃و قرعه به نام تو افتاد و بعد از چهل روز همنشینی با تخت بیمارستان در دوازدهمین روز تابستان آسمانی شدی. 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٣ آذر ۱٣۶٣ 📅تاریخ شهادت : ۱٢ تیر ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : موصل_عراق 🥀مزار شهید : تهران_بهشت زهرا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ | اخلاق شهدآ ♥️🌱| عادٺ داشٺ اگر یڪ روز خانہ نمےآمد،حتما فردا با یڪ دستہ گل بہ دیدݩ 😌 بہ همسرش گفته بود تو اولم نیستی ⇜اول خدا ⇜بعد سیدالشهدا ⇜بعد 🤲♥ 🦋🦋🦋
‍ ‍ ✨به نام خدا 🍃پس از پایان جنگ دفاع مقدس،مردم در گوشه کناره مینشستند و میگفتند اگر بار دیگر شود کسی حاضر نخواهد بود برای دفاع از کشور و راهی شود،با آغاز جنگ و عراق و حمله تروریست های داعشی به حریم آل الله(ع) دلاوران زیادی راهی میدان نبرد شدند و ثابت کردند که این حرف ها یاوه گویی بیش نیست و در هر شرایط و زمانی از اعتقادات مقدس خود دفاع میکنند. 🍃مدافعانی که نظر کرده بودند و غیرتشان اجازه نمیداد پای وحشی خویان به حرم عمشان زینب (س)باز شود.گویا میرفتند که باز قافله حسین(ع)را یاری کنند.همچو شهیدان پر شور و عشق؛و در این راه هیچ چیز مانعشان نبود. چنان که این راه،راه است 🍃تشدید درگیری بین جبهه اسلام و تکفیری ها در سوریه و ، قرار عاشقان بسیاری را ربوده بود و شهید ابوالفضل راه چمنی نیز یکی از این عاشقان بود🕊 🍃دلاوری که فرماندهی تیپ زینبیون را بر عهده داشت و در فرماندهی منش و رفتار موج میزد گویی همان ابراهیم است تنها با نامی دیگر. 🍃روحیه ی خستگی ناپذیر این شهیدان رد پاییست برای رسیدن به سعادت ابدی الگویی با باور های مقدس و آرمان زندگی بی ، ریاضت تدریجی برای رسیدن به است 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ٢ اسفند ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ارمبویه تهران •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ 🍃محمد اسدی، پسری مودب و عاشق #اهل‌بیت(علیه‌السلام) و این عشق است که راه را برای همه چیز باز میکند حتی ناممکن ها. اما شهادت ممکنی است که راهش فقط عاشقی است. #عشق با شجاعت، با جسارت و با #بصیرت که تو همه اینها را یکجا داشتی 🍃پسری دهه شصتی که متولد می‌شود تا روزی با شهادت نقطه بگذارد بر آخرِ دفتر زندگی‌اش. چهل روز، به چله نشست تا راه اعزام برایش هموار شود و شب تا صبح را عبادت کرد و راز و نیاز تا بالاخره راهیِ سرزمینِ عشق شد. و من معتقدم همه این‌ها از برکت #نمازهای_اول_وقت اوست. 🍃وقتی برای #خدا خالص می‌شوی و تنها به شوقِ نگاهِ او قدم برمیداری، او نیز خودِ تورا به آغوش می‌کشد. به بهترین شکل ممکن! در ماهِ مهمانی، با زبان روزه و مثل #ارباب لب تشنه 🍃حال تو پرستویِ خوش رقصِ آسمانهایی و ما گیر کرده به زنجیر دنیا، دعایمان کن ای #شهید، شاید نفس حق شما گره گشای کارمان باشد ✨#پروازت_مبارک پرستوی حرم 🌸به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #محمد_اسدی 📅تاریخ ولادت : ۳٠ شهریور ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : مشهد بوستان خورشید 🌸به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #محمد_اسدی 🦋🦋🦋