هدایت شده از شیدایی دل_محمدامیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سخنانی شنیدنی از شهید حسن باقری برای این روزهای ما
🇮🇷 #شیدایی_دل_محمد_امیری
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sheydai_del 👈
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
💠یادی از سید الشهدای استان فارس🌷
💠شب جمعه بود. آقا دعای کمیل را در مسجد جامع خواندند و برگشتند. بعد از شام جلو تلوزیون نشسته بودند.
تلوزیون دعای کمیل همان شب آقا را پخش کرد. از اول تا آخر دعا با صدای خودشان، گریه کردند!
معمولاً شب ها ساعت ۲ نیمه شب، برای تهجد بیدار می شدند.
خواب بدی دیدم. از خواب بیدار شدم. ناگهان آقا هم از خواب پریدند.
دست به پیشانی کشیدند و گفتند:
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم . انا لله و انا الیه راجعون.
معنی اش را نفهمیدم.
قبل از ظهر رو به من گفتند: شما دیگه تنها شدی!
گفتم آقا قطره تان را بخورید.
با خنده گفت دیگر قطره برای من اثر ندارد!
بعد هم گفت خداحافظ.
چند دقیقه بعد آقا رفتند. من هم آماده می شدم بروم که صدای انفجاری از بیرون خانه آمد... فهمیدم آقا داشت وداع می کرد و من متوجه نبودم....😭
🏴هدیه به شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب #صلوات🏴
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید⬆️⬆️
هرجا که هستیم باید به جایی برسیم که
به جز امام زمان از کسی انتظار گفتن
« خدا قوت » نداشته باشیم🌱
تقید به خواندن نماز اول وقت
«شهيد بزرگوار حضرت آيتالله دستغيب به خواندن نماز اول وقت بسیار مقید بود. حتي در مسافرتها به ندرت به ياد دارم كه سر وقت نماز نخوانده باشد. در يكي از مسافرتهاي حج عمره ، بليط هواپيما از تهران به بيروت و از بيروت به جده تهيه کردیم.نزديكهاي مغرب بود كه هواپيما براي پرواز به جده آماده شد. حضرت آيتالله دستغيب خيلي سعي ميكرد اگر ميسر باشد هواپيما تاخير كند تا نماز خود را اول وقت ادا کند؛ ولي ميسر نشد. وارد هواپيما شديم. ايشان خيلي ناراحت بود كه نماز نخوانده است. چند مرتبه خواست پياده شود؛ اما گفتند: «الان حركت ميكنيم.» بالاخره تاخير هواپيما به حدی بود كه احتمال داشت وقتي به جده برسيم وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. شهید دستغيب با حالت پريشان و ناراحت گفت: «پياده شويم هر چند هواپيما برود و ما جا بمانيم.» اما درب هواپيما بسته بود. ايشان با حالت توجه مخصوص و سكوت چند دقيقهاي سراپا ايستاده بود. هواپيما براي حركت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپيما شعلههاي آتش از موتور آن نمايان گرديد. با عجله هواپيما را خاموش كردند و درباز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند. آيتالله دستغيب با خوشحالي زائدالوصفي پياده شد و مرتب ميفرمود: «نماز، نماز.» كاركنان ميگفتند : حداقل ۴ساعت تاخير داريم تا هواپيما آماده حركت شود. به مجرد رسيدن به سالن فرودگاه ايشان به نماز ايستاد. نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكرگزاري خاص ادا کرد. سلام نماز را كه گفت،گفتند: سوار شويد، نقص هواپيما برطرف شده و ميخواهيم حركت كنيم!»
......
خاطره زیبایی که همیشه برام الگو هست❤️
روابط عمومی اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون:
🌑ضمن عرض تسلیت و تعزیت
▪️ پدر شهید جلال نوبهار به فرزند شهیدش پیوست.
زمان و مکان مراسمات تشییع و تدفین متعاقباً اعلام میگردد .
هدایت شده از انتشارات آسمان سوم📖
📌در راستای دومین کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
🔸تولیدات کمیته تالیف کنگره شهدای فارس
معرفی کتاب "دست غیب"🌱
📖گزیده:روایت هایی از شهید آیت الله دست غیب "رمان"
🖊 نویسنده:اکبر صحرایی 📚نوبت چاپ: اول، 1403
بریده ای از کتاب:
سراسیمه از خواب می پرد و صاف توی رخت خواب می نشیند.قلبش تندتند می زند و عرق سرد روی پیشانیش می نشیند.نفس عمیق می کشد:"سر دختر...بیرون نمیره از ذهنم"
تاچشم می زارم رو هم،همه چیز می آد پیش چشمم.
کیسه سفید جفت کفنی.رعد و برق،طلاب دور حوض بزرگ مدرسه ی خان وضو می گرفتن،انفجار و لرزش زمین و سر زیرِ شدیدآب حوض حوض،زلزله!پودر گوشت،استخوان،خاک و دست قطع شده از بازویی توی حوض آب.وای دستغیب...دست و پای قلم شده،کیسه ی کوچک،بارون،رگبار از بلندی دیوار کوچ می زد کف آسفالت،لت و لو می رفتم،پاهام تو خون آب ها،تکه های گوشت سوخته،تشک تشک خون روی در دیوار کوچه،بارون،تشک خون غلیظ دلمه بسته ی سیاه رو باز و پهن می کرد روی دیوار،نگین عقیق شکسته ی انگشتر،شاه چراغ،زن و مرد،در دیوارسیاه پوش،محوطه صحن پر بود از رشته رشته ی لامپ های سبز،قرمز و زرد.دستغیب شیرینی پخش می کرد بادست خودش.اون گوشه آتش گر گرفته بود و دود حلقه حلقه هوا می رفت؛آقا داشت همراه دود میرفت آسمون و با خط خیلی قشنگ توی آسمون می نوشت:
" لا اله الا الله"
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
@asemane3
@kshohadayefars
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
روح مطهر سقای جبهه ها ، رزمنده ی جانباز و پدر سردارشهید جلال نوبهار
💥حاج برات نوبهار (عام برات) پس از سال ها تحمل رنج بیماری به فرزندش ، یاران و همرزمان شهیدش پیوست.
روحش شاد
#کازرون
#لشکر_۱۹_فجر
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss