#رسم_خوبان🌷
خواهر شهید تعریف می کرد که برای انجام کاری به تهران رفته بودم، با برادرم #تماس گرفتم و گفتم که برای ناهار به منزلشان می آیم.
از محل کار که به خانه آمد، غذا از بیرون تهیه کرده بود. گفتم داداش جان راضی به #زحمت نبودم. با همان لبخند همیشگی و زیبایش گفت: خواهر جان برای کمک در کار خانه به #همسرم قول دادم که پخت یک وعده غذا با من باشد، امروز نوبت من بود که شما هم قسمت شد #مهمان ما باشی، با توجه به اینکه سرم شلوغ بود از بیرون غذا تهیه کردم. بعد گفت که هفته ای یکبار هم #نظافت خانه به عهده من است.
بعد از #شهادت حاج مهدی این روایت را از #پیامبراکرم(ص) خطاب به امیرالمومنین علی(ع) دیدم که ارزش کار شهید را برایم روشن کرد:
«ای علی! هر کس در خانه به همسرش کمک کند و غر نزند نامش در دفتر #شهدا ثبت می شود و ... خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا #شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر #دنیا و #آخرت راابرایش خواسته باشد»
منبع: جامع الاخبار ،ص ۲۷۵ ، ح ۷۵۱
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
@shahidmosavinejad
میگوینـد
دنیـای دیگری👉
به نام #بهشت است
مـگر با خـنده تو😍 این
#دنیـا بهشـت نمیـشود ⁉️
#شهید_موسوے_نژاد🌷
#سلام_صبحتون_شهدایے😍✋
@shahidmosavinejad
#تکبیره_الاحرام (گفتن الله اکبر):
دستمون رو تا گوش میاریم بالا و میگیم
الله اکبر
ما یه زبان بین المللی داریم؛ زبان ایما و اشاره، شما هر جای دنیا اینجوری دستت رو ببری بالا، یعنی: نه
هیج جای #دنیا نیست که شما وقتی این کارو انجام بدی، بگن این داره میگه آره
ما اول نماز، یه #نه بزرگ میگیم
به کی؟! به چی؟!
به #شیطان
#نفس
#گناه
#شهوت_پرستی
#دنیا_طلبی
#مقام_طلبی
(به دنیا نه نمیگیما، دنیا خیلی هم خوبه، دنیا مزرعه ی آخرته، ما اومدیم اینجا تا بکاریم و اونور درو کنیم)
همه این بدی ها رو میندازید پشتِ سر و میگید که نمیخوامشون
#بزرگ_مردان_کوچک
#فرازهائی_از_توبه_نامه
#شهید_والامقام
#علیرضا_محمودی
فقط یادمان باشد که این #توبه_نامه کسی است که هنوز به #سن_تکلیف نرسیده ولی نگران #ترک_اولی_هایی است که از او سر زده...
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که #حسد کردم...
از این که #تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی #قلمم را به رخ کسی کشیدم...
از این که در غذا خوردن به یاد #فقیران نبودم....
از این که #مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت #سستی_و_تنبلی کردم....
از این که #عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که در سطح #پایین_ترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من #سلام کنند....
از این که شب برای #نماز_شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی #خنداندم، غافل از این که #خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن #دنیا و تجملاتش فکر کردم....
از این که در مقابل متکبرها، #متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، #متواضع_تر نبودم....
از این که شکمم سیر بود و یاد #گرسنگان نبودم....
از این که #زبانم گفت بفرمایید ولی #دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم #کاره_ای هستم، خدا کند که پست و مقام #پستمان نکند....
از این که ایمانم به #بنده_ات بیشتر از ایمانم به #تو بود....
از این که منتظر تعریف و تمجید #دیگران بودم، #غافل از این که #تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.....
از این که در سخن گفتن و راه رفتن #ادای دیگران را درآوردم....
از این که پولی #بخشیدم و دلم خواست از من #تشکر کنند....
از این که از گفتن #مطالب غیر لازم خودداری نکردم و #پرحرفی کردم....
از این که کاری را که باید #فی_سبیل_الله می کردم ، نفع شخصی ، مصلحت یا رضایت #دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که #نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار #شک در نماز شدم....
از این که بی دلیل #خندیدم و کمتر سعی کردم #جدی باشم و یا هر کسی را #مسخره کردم....
از این که #خدا_می_بیند را در همه کارهایم دخالت ندادم....
از این که کسی #صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به #نشنیدن زدم...
#از ....
و اما ....
#وای به حال من و امثال من
#وای خدای من
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#گرامی_باد
شهید موسوی نژاد
کسی که توجهات خویش را یکی گرداند و تنها دلنگران امر آخرتش باشد، خداوند عهدهدار دلنگرانی دنیوی او خ