eitaa logo
شهید موسوی نژاد
385 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
| تصویر مخصوص استوری بمناسبت ۲۲اسفندماه روز بزرگداشت مقام شهدا @shahidmosavinejad
🌺بسم رب الشهداء🌺 ختم صلوات امشب به نیت ❤️شهیدداودعابدے ❤️ سهم شما۵ صلوات😊 قبول باشه😍 @shahidmosavinejad
28.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السَـلامُ عَلیڪ دِلتَنگم💔 و خدا رحم کند این همه دلتنگی را...😔 @shahidmosavinejad
آسمان غرق خیالست کجایی آقا آخرین جمعه سال است کجایی آقا... یکنفس عاشق اگر بود زمین میفهمید عاشقی بی تو محال است کجایی آقا... تعجیل کن ؛ به خاطرِ صدها هزار چشم ای پاسخ گرامی أمن‌ یُجیب‌ ها ... اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🍃 📎صبحت بخیر آقا @shahidmosavinejad
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از خواب غفلت بیدار شید 👈دست کم نگیریم. و کوتاهی نکنیم. ▫️ بحق زینب عجل لولیک الفرج @shahidmosavinejad
🌷سردار فاطمی 🔰فرمانده تیپ ۱۸ شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، 🔰گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است. 🔰منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل. 🔰جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و می خواهد سخنرانی کند. 🔰ایشان مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم. @shahidmosavinejad
animation.gif
209.3K
🌷قرائت دعای فرج عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌷 🍃🍂 به نیابت از 🌷 🍁شهادت :۱۳۹۰/۴/۳۰ سردشت 🍂تعجیل درفرج ورفع بلاها 🌾 @shahidmosavinejad
«بار خدایا! مادامی که عمر من در اطاعت تو صرف میگردد، مرا زنده بدار و زمانیکه عمرم چراگاه شیطان شد، پیش از آنکه گرفتار خشم و غضب تو گردم، جانم را بستان.» 🌷 @shahidmosavinejad
وقسم به شب.... که دِل بیقرار میشود...❤️🍃 نـور اردوگاه مارد ☘ @shahidmosavinejad
✍پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هرکس برای برآوردن نیاز بیماری بکوشد، چه آن را برآورده سازد و چه موفق به برآورده شدنش نشود، از گناهانش خارج می شود مانند روزی که از مادر زاده شده است. 📚ثواب الاعمال ص۳۴۱ @shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشے_از_زندگینامه_شهید🌷 #رویاے_صادقانه2⃣ بنده به درس آیت الله مرعشی نجفی (ره) می رفتم ؛ وسیدعبدا
🌷 ⃣ 🔰شهید موسوی‌نژاد از دوران نوجوانی و حضور در جبهه تا لحظه شهادتش در سن ۴۲ سالگی، هیچ‌گاه شهادت را ترك نكرد: « عقد اخوت با شهدا، آتش فراقی را در دل سید روشن كرده بود كه دائماً برای آن به مزار شهدا می‌رفت و بلند بلند با آنها حرف می‌زد. گاه می‌كرد كه چرا به خوابش نمی‌آیند و گاه درددل‌هایش را به نزد همرزمان قدیمی می‌برد و درد دل می‌كرد.» شهید موسوی‌نژاد از سال ۶۴ تا سال ۶۷ در مناطق عملیاتی حضور می‌یابد و بعد از اتمام دفاع مقدس زندگی مشتركش را در نهایت سادگی و با كمترین امكانات آغاز می‌كند:«وقتی با آقا سید زیر یك سقف رفتیم، زندگی چندان راحتی نداشتیم. گاهی آنقدر فشار مالی زیاد می‌شد كه با خودم می‌گفتم كاش چند سال می‌ماندیم و بعد ازدواج می‌كردیم. اما محبت‌های سید عبدالحسین همه چیز را جبران می‌كرد. همسرم زندگی مشترك را برای رضای خدا آغاز كرده بود.» سید عبدالحسین جوانی مذهبی بود كه هیچ وقت از خط رزمندگی خارج نشد و با چنین روحیه‌ای مأموریت‌های سختی را كه به او محول می‌شد، به انجام می‌رساند. عبدالحسین از 🔰سال ۱۳۷۰برای مأموریت به لبنان می‌رود و سپس از سال ۷۴ برنامه دیدار با خانواده شهدا را راه‌اندازی می‌كند كه تا لحظه شهادتش هر شنبه شب انجام می‌شد: «سراسر زندگی سیدعبدالحسین موسوی‌نژاد بوی شهدا را گرفته بود. گویی در ارتباط با شهدا و به خانواده‌شان رایحه‌ای بهشتی را استشمام می‌كرد كه برای برخورداری از آن شنبه شب‌ها را انتظار می‌كشید... 🌷 @shahidmosavinejad
از یک سو باید بمانیم که آینده شویم و از دیگر سو باید شهید🌷 شویم تا هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی، چه می شد شهید می شدیم تا دوباره . @shahidmosavinejad
رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود: او می‌بیند.. با این کار می‌خواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند.. @shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#کبوتران_حرم🌷 ⚜وقتي جنازه ي علي را براي طواف به دور#ضريح امام رضا(ع) برديم هنگام طواف هر چه به خدّا
🌷 قرار بود اولیــن تفحصے که انجام شد، یک ڪاروان هزارنفری از را بفرستیم . سیزده تا شهید کم بود تا بشود هزارتا شهید رفت شلمچه بالای یکی از ڪانال ها، ایستاد به و زاری گفت:شهـدا داریم ڪاروان میبریم مشـهد.١٣تا جای خالے هم داریم هرڪس مےآید بســم الله.. آمد توی کانال، صدمتری کندیکهو صداےمان کرد رفتیم توی کانال پس فردا ڪاروانی با راهےمشهـد شد. @shahidmosavinejad
••♥️🌷♥️•• یه جایی ناآروم میشه یکی دیگه باید آرومش کنه💖 [ از ] یه جایی دیگه باید بشه اونجا ستـــ ... 💔 @shahidmosavinejad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 استاد عالی : شیعیان نماز استغاثه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانند. @shahidmosavinejad
دوستان سلام✋ امروز زیارت عاشورا می خونیم به نیابت از هدیه به چهارده معصوم علیه السلام رفع بلاوشفای همه بیماران @shahidmosavinejad
4_6010198176835831124.mp3
5.9M
📲 فایل صوتے 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 راه آرامش در زندگی 🔖 @shahidmosavinejad
... ✍به خدا قسم هنگامی که به مرخصی می‌آیم و چشمم به خانواده‌ شهدا می‌افتد آن‌قدر پیش این خانواده‌ها شرمنده می‌شوم که از خدا می‌خواهم که مرا در این عملیات سرنوشت‌ساز از این همه درد و رنج نجات دهد و شهادت را نصیب این بنده‌ حقیر بکند. ✍اگر پاهایم از پیکرم جدا نشده بود آنها را به حالت دو بگذارند تا ببینند چگونه با جهش سریع و حرکت شتابد از به سوی معشوق روان بودم و اگر شهید گمنام شدم روزهای پنج شنبه(شب های جمعه) که می آئید گلزار شهدا رو به سوی کربلا کنید و برایم فاتحه بخوانید. خدایا به حق محمد و آل محمد(ص) همه ما را به مقام رفیع شهادت اعطا بفرما. @shahidmosavinejad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم یاد شهیدان کرد اینجا هوای جنگ و میدان کرد اینجا بگو از خاطرات خود عزیزم دو چشمم یاد باران کرد اینجا بعضی ها به ما می گفتند حاجی امسال راهیان نرفتیم یک کاری کن خاطرات سال های پیش برایمان زنده شود،ما هم شروع کردیم... تقدیم به همه عاشقان و ... 🔹به روایت حاج حسین کاجی @shahidmosavinejad
🌷 ⃣ هر سال اول برنامه سرکشی به خانواده های معظم شهداء را داشت . یک سال وقتی به منزل شهید رسیدیم و زنگ را زدیم شهید درب را باز کرد و با عصبانیت گفت چرا اینقدر دیر کردید ؟! من خیلی وقته منتظر تون هستم ، و به برادرها وخواهر های گفته ام که بیایند و خانه را آب و جارو کنند ، پس چرا دیر آمدیدو... ، ایشان بسیار با خانواده مانوس بود ، طوری که او را به چشم فرزند شهیدشان نگاه می کردند . برادرشهیداحمدمنتظری که اخوی شهیدش باعبدالحسین عقداخوت خوانده بودمی گوید:ماهنوزبه مادرنگفتیم که موسوی نژاد شهیدشده است وقتی هم که گروه آقا بعدازشهادت ایشان دوباره به منزل ماآمدندبه مادر نگفتیم این گروه سیداست تامباداسراغ ایشان رابگیردو ومجبوربه رساندن خبرشهادتش بشویم محبت مادرم به آقاسیدبه گونه ای بودکه می ترسیم خبر شهادتش حال مادررابدکندبه نظرم انس والفت شهدابه شهیدموسوی نژادبه خاطرارتباط مستمرو اوبود دیدارباخانواده شهداتنهابخشی ازبرنامه های سیدبودکه سیدعبدالحسین درارتباط باشهدا انجام می دادبرگزاری یادواره هاوجمع آوری تصاویروخاطرات شهدادرکنارکمک به همه آن کسانی که در شهداقدمی برمی داشتندازجمله فعالیت هایی بودکه بادل وجان انجام می دادودرپس تمامی مشغولیات زندگی بااشتیاق به آنهامی پرداخت اوبه خاطر عشقی که به شهداداشت کاربایارانه وبرنامه فتوشاپ رایادگرفته بودتا بتواندازاین نرم افزاربرای تهیه پوسترشهدااستفاده کند. هرجانامی ازشهیدی بودردپای شهیدموسوی نژادرانیزمی شدآنجاپیداکرد 🌷
الشهدا شهید محمد سلیمانی تولد:۱۳۶۶/۱/۸محل :رودسر مدرک :کاردانی رشته الکترونیک :۱۳۸۹/۱/۴ محل شهادت:میشداغ-اهواز سن شهادت:۲۳ سال عامل نحوه شهادت:برخورد قسمتی از خمپاره اس پی جی به ناحیه سر مسئولیت ها:عضو شورای پایگاه و مسئول فرهنگ و سپس اطلاعات پایگاه-دارای مدرک مربیگری بسیج-و مسئول تدارکات در راهیان نور :رودسر – گلزار شهدا 👇👇
🌷 🔰درنخستین روزهای بهار ۱۳۶۶ فرزندی پا به عرصه ی حیات گذاشت که هیچ کس نمی دانست قرار است در بیست و سومین بهار زندگی اش حماسه ای عاشورایی شود و به ندای هل من ناصر اربابش حسین بن علی (ع) لبیک گوید و به خیل شقایق های خونین بال ملحق شود . قبل از به دنیا آمدن , نامش انتخاب شده بود , شبی در خواب ندایی آمد که نام محمد است و چه زیبا که در روز حضرت محمد (ص) به دنیا آمد . محمد فرزندم بود و او را در بدترین شرایط مالی بزرگ کردم , در زمانی که لب به سخن گفتن گشود کلمه ای که به او آموختم نام مبارک (ع) بود . در دوران جنگ که جنازه های مطهر را به شهر بازمی گرداندند محمد را به بغل می گرفتم و با سر بند لبیک یا خمینی که بر سرش می بستم او را به مراسم تشییع و وداع با شهدا می بردم . از همان دوران او را با شهدا آشنا کرده بودم و محمدم را سرباز آقا (عج) می نامیدم . هنوز به سن بلوغ نرسیده نماز و روزه اش ترک نمی شد , در چهره ی معصوم او ایمان و صداقت و پاکی موج می زد ؛ مطمئن بودم که روزی در راه اسلام شهید خواهدشد 🔰علاقه وافری به داشت عجیب بود به ظاهر با ما زندگی می کرد ولی دلش در جای دیگری پر می کشید و حال و هوایش با ما فرق داشت آنقدر عکس و خاطره از شهدا در و در خانه چسبانده بود و من همیشه می گفتم محمدجان شما این خانه را با گلزار شهدا اشتباه گرفته ای , مخصوصا علاقه زیادی به شهید همت داشت حتی مرا به مزار شهیدهمت هم برد او می خواست مرا کم کم آماده کند ولی من غافل بودم به خدا قسم مثل شهید همت شهید شد , خداوند هر چه را که زیبا باشد برای خودش بر می دارد از محمد هم چشمان و صورت زیبایش را برای خود برداشت محمد دل ما را برد و خدا هم دل محمد را . او آرزو می کرد که ای کاش چند سال زودتر به دنیا می آمد تا هشت سال دفاع مقدس را درک می کرد جزء سربازان امام خمینی ( ره ) می بود و با دشمن سینه به سینه می جنگید و شربت شیرین شهادت را می نوشید ؛ عاشق شهادت بود و خود را شرمنده شهدا می دانست زمان جنگ بچه بود اما هر دفعه که حرف جبهه می شد می گفت یادش بخیر جبهه , یادش بخیر شبهای عملیات , یادش بخیر صدای تیر و خمپاره و … . گفتم محمد جان تو که جبهه نبودی , تو که با شهدا نبودی چرا این حرف ها را می زنی ؟ می گفت مادرجان من عاشق شهادت و شهدا هستم , عاشق جبهه و سنگر و خاکریزم برای همین اینطور حرف می زنم ؛ می گفتم پسرم در این زمانه شهید شدن خیلی سخته ولی او می گفت اگر خدا بخواهد می توان به شهادت نائل آمد ؛ گوئی که او می دانست و ندایی شنیده بود اما من غافل بودم .یکم دی ماه هزارو سیصدو هشتادوهشت خدمت سربازی را به پایان رسانید و دوباره عزم و رفتن به خوزستان را کرد هر چه تلاش کردم منصرفش کنم نتوانستم . هنگام رفتن اصرار عجیبی داشت که از من حلالیت بطلبد و بارها میگفت حاجتی دارم , از خدا و جدت بخواه که حاجتم روا شود ؛ من هم رو به 🔰آسمان کردم و گفتم خدایا منو شرمنده محمدم نکن را روا کن .دهم بهمن ماه ۱۳۸۸ بود که به پادگان میشداغ اعزام شد ؛ پنجاه و چهار روز به زائران کربلای ایران خدمت کرد و شش روز قبل از این که مأموریتش به اتمام برسد خود را به آقا (عج) معرفی کرد و دعوت حق را لبیک گفت و خود را در میان جمع شهدا قرار داد .ساعت نُه صبح روز چهارشنبه چهار زنگ دروازه به صدا در آمد ؛ به من گفتند که با آقا محمد کار داریم ؛ گفتم آقا محمد به راهیان نور رفته , از من پرسیدند آقا محمد چکاره هستند ؟ گفتنم یک بسیجی مخلص چطور مگه ؟ گفتند با داداش بزرگتر محمد کار داریم , به خدای احد و واحد فهمیدم محمد به مراد دلش رسیده به سر گرفتم از خدا خواستم خدایا دست محمدم قطع بشه یا قطع نخاع بشه یک عمر کنیزی این عزیزم را می کنم فقط آن چهره معصومش برایم بماند ولی نه این طور نبود خداوند بیشتر از من محمد را دوست داشت , او عاشق خدا بود و خدا هم عاشق او . از خدا خواستم شهادت محمدم را قسمتم کرده , شفاعتش را هم نصیبم بگرداند . روز تولدم خداوند پیکر پاک محمد را به من هدیه داد و شب تولدش به خاک سپرده شد , آنقدرتشییع جنازه عظیم و با شکوه بود و مردم بر سر و سینه می زدند.. ✍به نقل ازمادربزرگوارشهید @shahidmosavinejad
پیامبر اِسلام صلَّی اللّهُ عَلَیه وآله فرمودند: ✍به پروردگارم سوگند"آنقدر غیبت او در فتنه و بلا طولانی شود که"و تا خداوند، اَفراد باایمان را خالص گرداند"و ورزیده شوند؛و کافران را به تَدریج نابود سازد. @shahidmosavinejad