eitaa logo
کانال رسمی شهید نوید صفری
1.2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
69 فایل
کانال رسمی شهید مدافع حرم نوید صفری ولادت: ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ 🌷شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ #شب_اربعین #شهیدحججی_تهرانپارس #شهید_بی_سر🥀 تفحص و شناسایی: ۵ آذر ۱۳۹۶ تشییع باشکوه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ #کانال_اصلی_شهیدنوید ارسال خاطرات و تصاویر: @Zaviyee تبادل: @Zaviyee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن ابن علی علیه سلام
🔰راهکاری برای تحکیم دوستی 🔹عن ابى عبداللّه عليه السلام: اِذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَاَخْبِرْهُ بِذلِكَ فَاِنَّـهُ اَثْبَتُ لِلْمَـوَدَّةِ بَيْنَكُما. 🔻امام صادق عليه السلام فرمود: ✳️هرگاه كسى را دوست داشتى به او خبر بده، چرا كه اين كار، دوستى ميان شما را استوارتر مـى سازد. خبر بدهیم: جان دوستت داریم ❤️ 📚اصول كافى، ج ٢، ص ۶۴۴ مدافع حرم اربعین 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🎥 ، آقا شنیده ام که تو رسوا نمیکنی بد با بدان درگه خود تا نمیکنی شوقم شهادت است نمیدهی؟ مثل بخت مرا وا نمیکنی؟ دل بیقرار لحظه ی سرخ است خون خدا برای من امضا نمیکنی؟... باشد حرام شیر حلالی که خورده ام روزی اگر ز خونِ شما ســــاده بگذرم 💠 صفحه رسمی اینستا👇 https://www.instagram.com/p/B6u_jExASoE/?igshid=vvki5ip1m0t 📡 Instagram: [ @SHAHIDNAVID_safari ]
#نوید فرشتگان الهی به بندگان💐👇 در حدیثی ازامیرالمومنین درخصوص عید فطر آمده است : «اى بندگان خدا! بدانید كه كوچكترین چیزى كه براى مردان و زنان روزه‏ دار است، این است كه فرشته ‏اى در روز آخر ماه مبارك رمضان به آنها ندا مى‏‌دهد: اى بندگان خدا! بشارتتان باد كه [خداوند متعال] گناهان گذشته شما را آمرزید، پس بنگرید كه بعد از این چگونه عمل خواهید كرد.» #عید سعید فطر بر همگان مبارک🎉🎊 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
💠کسی که در راه خدا به شهادت می‌ رسد، بزرگترین شاکر خدا برای این حادثه، خود اوست امام خامنه ای مدظله العالی #الحمدلله رب العالمین 🌹 #یاسیدالشهدا علیه سلام تو قول میدهی آقا #شهید باشم من شبیه این #شهدا روسپیدباشم من تو سیدالشهدایی و آرزو دارم کنار قبر رفیقم #نوید باشم من 🕊 شب جمعه ویادشهدا با صلوات #اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
از شهادت خبرت‌ بود و نگفتی هرگز!!! پیشِ‌ چشمِ‌ همگان دستِ‌ تو آخر رو شد. 🌹🌤 روزتون‌شهدایـے رسیدن سومین سالگرد شهادت "شهید_نوید _صفری" گرامی باد.💐 عزیزم، سومین سالروز جاودانگی ات مبارک. زمینی : ١٣۶۵/٠۴/١۶ آسمانی : ١٣٩۶/٠٨/١٨ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ورود👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
هدایت شده از آرشیو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهداء و الصديقين 🌷 تحویل لوازم شخصی شهید نوید صفری🎥 امروز ١٠ آذر سومین سالروز تشییع باشکوه شهید نوید در تهرانپارس 🌹 تواز آسمان بودے وفقط براے اینکه زمین لحظه اے داشتنت را تجربه کند آمدے... وحال زمین مانده باحسرت دوباره داشتنت. عزیزم، سومین سالروز یادسپاری و جاودانگی ات مبارک🎊🎉 صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم مدافع حرم اربعین 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
هدایت شده از عقیله بنی هاشم
قالَتْ زینب (علیها السلام): شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اهْلِ الْجَنَّهِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالی اَوْلیائِنا وَ مُعادی اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا. حضرت زینب علیهاسلام فرمود: شیعیان و پیروان ما و همچنین دوستداران اولیای ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند و نیز آن هایی که با قلب و زبان تسلیم ما هستند، بهترین افراد بهشتیان خواهند بود. بدون شبه وشک از قبیله ی نور است میان هاله ی انوار خویش مستور است💐 وقار و نور جبینش به مصطفی رفته ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته چه کودکیست ! که خود اشهدین می گوید و گاه خنده کنان یا حسین می گوید چه کودکیست ! که گوید ثنای رب جلی دوچشم او شده خیره به ذوالفقار علی💐 جان❣ سلام ناقابل ما رو به بی‌بی جان برسون. شما درخانه عمه جان امام زمان آبرومند هستی. عمه جان زینب صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم مدافع حرم اربعین 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
#پست_ویژه_شهید_اربعین #بازنشر_عکس_نوشته📸 #گزیده_ای_از_دستنوشته_شهید_نوید_صفری #شهیداربعین۱۳۹۶ دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم. در منتهای گمنامی دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند.😭 دوست دارم بدنم از زخم‌های جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند. همه این ها را دوست دارم زیرا نمی‌خواهم فردای قیامت که حضرت زهرا(س) برای شفاعت امت پدرش ظهور می‌کنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم ..... 😭 آنقدر صادقانه طلب کردی که همانطور که خواستی فدایی ارباب شدی #هنیئا_لک #نویدِ عزیزم، #چهارمین سالروز #قمری جاودانگی ات گرامی باد. 🇮🇷 #اللهم_ارزقنا_شهادة_فی_سبیلک #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #لبیک_یاحسین #شهیدمدافع_حرم #شهید_اربعین۱۳۹۶ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
#پست_دریافتی_از_مخاطبین_محترم #عکس_دریافتی_از_مخاطبین_محترم🌼 #با_اندکی_ویرایش #بسم_رب_المهدی پیشکش به نویدِ شهید🌹 عشق می بارد از شوق نگاه آخرش ، نگاهی که دل را برای وداعی سوزناک مهیا می‌کند؛ و حالا شروع این فراق با نام تو شعله می کشد ، شاید شروع زیستن تو ورقی تازه ، از بهانه گیری هایم را رقم بزند! ، شاید رفتن تو ، #نوید عشقی آسمانی را می دهد! شاید گریه های من بر یار آرام گرفته در قطعه ای از بهشت ، سهم قلب من باشد ... و من در جستجوی بهشت برین ، به #نویدِ_شهید رسیده ام. فصل جدید 🍂پاییز 🍁 زندگی ام از راه آمده است ، عشق با بوی عطر گل های نوشین از سرخی خون تو و با رنگی به سپیدی سنگ مزارت معنا گرفته است؛ اصلاً پاییز هم از فراق تو رنگ عوض می‌کند ، می بینی ؟! ، آذرماه هم به پایان رسیده است، تو را تمنا می کند ، با دست خالی اما دلی پر ز غم ...! ماه دی از راه رسیده، حالا رویی برای برآمدن و دیدن روی همچو ماهت🌙 را ندارد . محبوب من ! راستش را بگو ! با دل ماه آسمان قلبم چه کرده ای ؟ با دل گلبرگ های پاییزی چه کرده‌ای که هر برگ با یاد تو از جانش سیر می‌شود ؟ آرامشم ! روز آرام گرفتن خاک سرد با خون گرم تو ، صائقه ای باران زا بر تمام فصل عمر من می‌شود ... ! بزرگمرد آسمان دلاوری ، دوستت دارم ...❤️ #نویدانه #به_ما_بپیوندید 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📸 سلام بزرگوار دیدم تو کانال چندبار شهیدنوید رو شهید آنلاین خطاب کردید، ببخشید من مطالب رو به همین راحتی و زود قبول نمی کنم و بدنبال بودم. گفتم اگه باشه، خودش یهم و بده. در مراسم چهارمین سالگرد شهید 🌹هم یکی از مداح ها و سخنران هم آقا نوید رو شهیدِابالفضلی و آقانوید.ٍمادری خطاب کردند. این مطالب تو ذهنم بود، تا اینکه...!!! در ایام فاطمیه 🏴 هیات رفتم و سخنران صحبت می کرد تا حرف رسید به طول عمر و برکت عمر، یهو از پسر نوجوانی که جلوی منبر نشسته بود، پرسید: شما چند سالتون هست؟؟ گفت:۱۷ سال. یکم صحبت کردند و دوباره از پسر نوجوان پرسید: اسمت چیه عزیزم؟؟ گفت: .💚 یهو خشکم زد. این یک نشونی اینکه، آخر جلسه هم به قمرمنیر بنی هاشم توسل کردند و حاج آقای سخنران قبل از دعا کردن سبک معروف: دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد الی آخر ..... رو خواند. همون شعر و سبکی که شهیدنوید بالا سر همرزم شهیدش خونده بود و کلیپش هم هست. اینها به من نشون داد، انشاالله رهرو راه شهدا باشیم. «الهی آمین»🙏 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
💕 شهید گرانقدر بارها به سوریه اعزام شده بود چون هم دایی و عمویش به شهادت رسیده اند بارها به نوید می گفتم ما سهممون رو نسبت به شهدا ادا کرده ایم. 💙شور و اشتیاق نوید برای رفتن به سوریه وصف ناپذیر بود و همیشه می گفت دوست دارم بشوم. شش ماه قبل پسرم خواب دیده بود که به شهادت می رسد حتی نحوه شهادتش را هم دیده بود و به من می گفت مادر تاج مادر شهیدی را حضرت زینب(س) به سرت می گذارد. 💐تازه برایش زن گرفته بودیم اما گذاشت و به سوریه رفت، چند روز قبل از شهادتش تماس گرفت و گفت برایم دعا کن، من هم دعا کردم که ان شالله عاقبت بخیر بشی و بخاطر این حرفم خیلی خوشحال بود. شهید صفری در انجام امور خیر کوتاهی نمی کرد. هم با اشاره اخلاقیات شهید بزرگوار گفت: همیشه دائم الوضو بودند و در انجام امور خیر کوتاهی نمی کردند. وقتی به روستای طلابر رودبار می آمدیم در انجام امور خیر پیشتاز بودند و کوتاهی نمی کردند. 💐 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
۱۰ 🌷 دامادم می گفت : توی سفر کربلا🕌 همه خسته و کوفته بودند، ولو شده بودند روی صندلی اتوبوس. اذان که گفتند پیشنهاد داده بود برای نماز توقف کنند و نماز اول وقت بخوانند. می گفت : خیلی ها غرولند می کردند نه برویم یک جای مناسبی پیدا کنیم و حالا که دیر نمی شود، ولی پایش را کرده بود توی یک کفش که شما چه زائراهای کربلا هستید که نماز اول وقت نمی خوانید!!! 🔸خسته تان نکنم، می گفت : همه را از ماشین پیاده کرد و حرف خودش را به کرسی نشانده بود. با همین کارها جایش را توی دل شما باز کرد، نه؟؟ 📚کتاب شهیدنوید صفحه ١۶ 👌 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
۱۱ چشم و چراغ خانه بود. همه دوستش♥️ داشتیم. منتی نیست آقاجان، ولی ما روغن ریخته را نذر امامزاده نکردیم. سوگلی خانه را فدای💜 شما کردیم. کوچک ترین پسرم بود ولی مدیریت خانه دستش بود. همه حرفش را قبول داشتیم. رضا برادر بزرگترش وقتی به مشکلی برمی خورد می رفت توی اتاق و با او مشورت می کرد. خواهرش همین طور. من و مادرش همینطور. اصلاً خرید وسایل خانه را هم بدون مشورت با انجام نمی دادیم. حتی وقتی سوریه بود و وسیله ای را می خواستیم بخریم عکسش را برایش می فرستادیم. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ١۶ 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌷 ۱۵ 💙 حواست بود گفتم یک روز نوید دست من را گرفت و برد پیش رفقای جدیدش؟؟ سال ١٣٩٣ بود فکر می کنم. یک روز گفت : بیا برویم پیش رفیقی که تازه پیدایش کردم. 💙خیلی رفیق دوست بود. پای رفاقت خیلی معرفت خرج می کرد. هرکاری از دستش برمی آمد برای رفقایش می کرد. وقت دامادی من سنگ تمام گذاشت. شب عروسی همه کارها را روبه راه کرد. قبل از مراسم کمک داد وسایل سنگین را چند طبقه با هم بردیم بالا. 🔹نصب مهتابی ها، چراغ ها، دوش حمام و خلاصه بیشتر کارهای فنی خانه را 🌷 برایم انجام داد. ندار بودیم باهم. توقع جبران از هم نداشتیم؛ ولی با خودم قرار گذاشته بودم تمام محبت هایش را سر مراسم ازدواجش جبران کنم. فرصت نشد. 🌷 برای رفتن عجله داشت. در عوض روز تشییع پیکرش تمام تلاشم را کردم که توی رفافت کم نزارم. 📘کتاب شهیدنوید صفحه ٢٢ 👇 راستی، همین الان هم آقانوید ، همون آقانویده. بلکه خیلی بهتر و رفیق دوست تر. 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
زسوی عرش رحمن شادی آمد بشارت ای محبان، امام هادی آمد کجایی یابن زهرا بده عیدی مارا که روح مهر و ایمان امام هادی آمد 💐 ۱۵ ذی الحجه سالروز ولادت بزرگ مفسر قرآن، هدایت گر، اسوه تقوا حضرت امام هادی علیه السلام بر شما مبارک💐 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📕 ۲۱ 💐 من شنیده ام می گویند هرکس غصه ای دارد بیاید حرم شما {امام رضا}. شنیده ام می گویند زیارت شما غبار غم را از دل می برد. شنیده ام می گویند شما دوست دارید روی لب های زائرتان خنده باشد. اما دیگر فکر نمی کردم دخترم برایم تعریف کند شبی که به همراه پیکر برادرش آمدند شما انگار که شب عروسی 💙 باشد همین قدر شاد بودند. می گفت آرامشی که کنار 🌷 داشتیم خیلی عجیب بوده، تا جایی که حتی یکی از زائزهایی که این صحنه را می بیند نمی تواند درک کند که چرا ما جیغ و داد و بی تابی نمی کنیم، می آید جلو و می پرسد : «این آرامش عجیب نیست؟ می شه بگید دلیلش چیه؟ » دخترم می گفت در جوابش گفتم : « باعث سربلندی ماست، بهترین راه رو رفته،👌 بهترین عاقبت رو داشته، چرا باید ناراحتش باشیم؟! » این هم از کرامت شماست. دل های مرده را زنده کردن از دست شما بر می آید فقط. دخترم می گفت: توی حرم دنبال تابوت 🌷 می رفتیم.می گفت چادر مریم کشیده می شد روی زمین. مریم تازه عروس نوید است.🕊 می گفت من چادرش را می گرفتم و جمع می کردم. می گفت بی اختیار وقت پر چادرش دستم بود برگشتم و به مریم گفته ام: «شبیه عروسا شدی مریم. یکی باید دنبال سرت بیاد چادرت رو جمع و جور کنه» 🌷 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۴۴ 💕 💞 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📚 💐 🔸من هم خسته نیستم. فقط دلتنگم. جای خالی نوید را این جوروقت ها بیشتر احساس می کنم. وقت هایی مثل امروز که باید کوچه را آماده کنیم برای مجلس روضه ی شما. اگر بود، الان با شوق و ذوق به کارهای روی زمین مانده سروسامان می داد. 🔹نه اینکه نباشد، هست. همین الان هم یقین دارم ؛ ولی امان از رسم بد این دنیا که چشم دیدن خیلی چیزها را از آدم می گیرد. عکسش را می بیند؟ همین عکس روی دیوار خانه. می بینید چطور دارد به من نگاه می کند و لبخند می زند. ✅ با محبت بود. هیچ وقت را نشنیدم. بحث می کردیم با هم، سرخیلی چیزها، می نشستیم ساعت ها با هم حرف می زدیم، بیشتر درباره سیاست، هم نظر نبودیم ولی نوید همیشه من را نگه می داشت. هیچ وقت تلاش نمی کرد نظر من را عوض کند؛ فقط نظر خودش را می گفت و به حرف های من هم گوش می داد. 📚کتاب شهید نوید صفحه ۱۱ ღـیدانه🌹 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📚 👌 💐چشم و چراغ خانه بود. همه دوستش داشتیم. مِنتَی نیست آقاجان ولی ما روغن ریخته را نذر امامزاده "نکردیم." سوگلی خانه را فدای شما کردیم. کوچک ترین پسرم بود، ولی مدیریت خانه دستش بود. همه حرفش را قبول داشتیم. رضا برادر بزرگترش وقتی به مشکل برمی خورد می رفت توی اتاق نوید و با او مشورت می کرد. خواهرش همین طور. من و مادرش همین طور. 🔸اصلاً خرید وسایل خانه را هم بدون مشورت با انجام نمی دادیم. حتی وقتی سوریه بود و وسیله ای می خواستیم بخریم عکسش را برایش می فرستادیم. برای ورودی حیاط خانه شمال که موزاییک خریدم، سوریه بود. عکس گرفتم و برایش فرستادم. همه ی کارهای قبلی خانه را با هم انجام داده بودیم و فقط مانده بود همین موزائیک ورودی. دلم می خواست این آخری را هم باهم انتخاب کنیم. نمی دانستم که دیگر قرار نیست برگردد و روی موزائیک ها قدم بگذارد. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۲ ღویدانه🌷 ღیدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📸 🌷 روی نماز اول وقت حساس بود. وقتی می رفت سفر و اتوبوس برای نماز نمی ایستاد خیلی حرص می خورد. هر طور بود راننده را راضی می کرد که نماز {اول وقتش} از دست نرود. توی سفر کربلا🕌 همه خسته و کوفته بودند، ولو شده بودند روی صندلی اتوبوس. اذان که گفتند پیشنهاد داده بود برای نماز توقف کنند و نماز اول وقت بخوانند. خیلی ها غرولند کردند که، نه! برویم یک جای مناسبی پیدا کنیم، حالا دیر نمی شود، ولی پایش را کرده بود توی یک کفش که شما چه زائراهای کربلا هستید که نماز اول وقت نمی خوانید⁉️ 🔸{بالاخره} همه را از ماشین پیاده کرد و حرف خودش را به کرسی نشاند. 📚 کتاب شهیدنوید صفحه ١۶ ღویدانه🌹 ღیدانه 🖤 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
↪️ 🏴 دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم. در منتهای گمنامی دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند. دوست دارم بدنم از زخم‌های جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم را از پشت سر ببرند، 😭 همه این ها را دوست دارم زیرا نمی‌خواهم فردای قیامت که حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای شفاعت امت پدرش ظهور می‌کنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم. دوست ♥️ دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشاره‌ای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. ان‌شاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت ام‌ابیها(سلام الله علیها) قرار ندهد. به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب! هفت شهر عشق را گشت 🌹 ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم 🥀 🌷 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📚 ⁉️ 💐 با هم از وزارت دفاع آمده بودیم بیرون و عضو سپاه شده بودیم ولی هنوز نتوانسته بودیم برویم سوریه متوسل شده بودیم به وقتی آذر سال ۱۳۹۴ برای اولین بار پایمان را گذاشتیم توی محل کار جدیدی که قرار بود از آنجا به سوریه اعزام شویم و را دیدم تازه فهمیدیم هم دقیقاً از همین جا به منطقه اعزام شده است. 💐 قضیه ی ازدواجش را تو {شهیدسعیدعلیزاده} نشنیدی یک سال بعد از شهادت تو ازدواج کرد. روزی که می خواست برود خواستگاری به من گفت: «باور کن دیگه خسته شدم از خواستگاری رفتن به سپردم گفتم خودت درستش کن.» فردا صبح که با هم رفتیم سرکار پرسیدم خب چی شد؟ دیشب خوش گذشت؟» فکرش را نمی کردم قضیه به خیر و خوشی تمام شده باشد؛ ولی گفت که وقتی وارد اتاق دختر خانم شده و اولین چیزی که دیده عکس رسول🌷 بوده خشکش زده گفت: « کارم رو درست کرده » 👇
گفت: «جلسه ی اول فقط از حرف زدیم راست می گفت مانده بود توی این دنیا و داشت کار بقیه را راه می انداخت به قول نوید دنبال عشق بازی خودش نرفته بود❗️ 🌷می گفت: «وقتی من شهید🌷 شدم به همه ،بگو من می مونم مثل رسول کار راه می ندازم❗️» اذان می گویند اگر اینجا بغل دست من روی این صندلی نشسته بود می گفت: «اگه مسجد نزدیکه برو برسیم به ، نماز اگه هم که نیست بزن همین کنار چشم میزنم کنار باقی درد دلهای من و سعید هم بماند برای بعد از نماز. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۲۴ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌷 ღویدانه🌷 یکی از نزدیکانمان که رفت و آمد زیادی با خانواده ما داشت، نسبت به کم توجه بود و خیلی حدود شرعی را در ظاهرش رعایت نمی کرد. با وجود اینکه بسیار اجتماعی و خوش مشربی بود و سعی می کرد با محبت همه را جذب کند، به خاطر حرمتی که برای مهمان خانه قائل بود چیزی نمی گفت و سعی می کرد در لفافه یا با عدم حضورش نسبت به رعایت نکردن حجاب از سوی فامیل مان اعتراض کند. 🔻به خاطر حضور آن شخص در خیلی از جمع های خانوادگی حاضر نمی شد و این مسئله برای قابل تحمل نبود. یک مرتبه با لحنی آرام و منطقی به آن شخص گفت: اگه واقعا تمایل به ارتباط با بنده دارید، حجاب تون رو کامل رعایت کنید.🙏 آن شخص را قبول کرد و دیگر در خانه ما حضور پیدا نکرد. 🌷 💐 🌷 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
﴾﷽﴿ ღویدانه 🌹 ღیدانه من هنوز هم با زندگی می‌کنم. را می‌خواهید بدانید، «السلام علیک یا ابا عبدالله الحسين (علیه سلام)»🌹 خود نویدم 💜 قبل از برایم این رمز را انتخاب کرده، هروقت به سیدالشهدا (علیه سلام) بدهی، من کنار تو حاضر هستم. بدان من را به حضرت زینب (سلام الله علیها) سپرده‌ای و از این به بعد پسر حضرت زینب (سلام الله علیها) شده‌ام🥺🥀 🖤 🌷 🏴 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
هدایت شده از فاطمه(س) فاطمه است.
📕 😊 «تا بقیه برسند همین‌جا روی این‌سکو بنشینم و نفسی تازه کنم. اگر نوید الان این جا بود می‌نشست کنارم و شروع می‌کرد به خواندن. یادش بخیر.😢 وقتی توی خانه با هم تنها می شدیم، می آمد می نشست لبه ی این آشپزخانه. پاهایش را آویزان می کرد و تکان تکان می داد. بعد هم شروع می کرد به خواندن. من هم که مشغول کارهای خودم بودم. ناهار را آماده می کردم. ظرف های شسته شده را خشک می کردم و می گذاشتم توی کابینت، ادویه غذا را می چشیدم و نمکش را پنهان از چشم  بیشتر می کردم؛ ولی فکر و حواسم پیش بود. 🔻خلوت مادر پسری‌مان همیشه برکت داشت. برکتش مقتل‌هایی بود که 💜می‌خواند. من هم می‌نشستم روی صندلی آشپزخانه و دل می‌دادم به مقتل‌خوانی‌هایش. نور و عطر روضه‌ها و اشک‌هایی که سر می‌خوردند روی صورت ماهش،🌙 می‌پیچید توی آشپزخانه‌ی کوچک‌مان، می‌رفت لابه‌لای طعم خورشت‌ها و همراه برنج ها قد می‌کشید و مثل پیچک‌، 🍃 همه‌ی خانه را می‌گرفت. خوشبختی بودم که با آهنگ روضه‌های پسرم جا می‌افتاد، نه❓» 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۴۱ 🌷 ღـیدانه ღویدانه ┄┅═✧❁🌼❁✧═┅┄ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ┄┅═✧❁🌼❁✧═┅┄
🌹 ♥️ باور کنید توی خانه، به هر چیزی که دست می گیرم می افتم. همه جای خانه ردی از دست هایش هست. 🔹روی دیوار سیمانی، روی کابینت، روی مبل ها، روی ستون وسط هال، روی سرامیک کف آشپزخانه. حتی شب ها که دست می گذارم روی کلید چراغ اتاق 😢 می افتم. تمام کلیدپریزهای خانه را هم سروسامان داد و درست کرد. چشم و چراغ خانه بود . 📚 کتاب شهیدنوید صفحه ۴۲ 🌷 ღویدانه ღـیدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌷 🌼 نویدم 💛 صدای قشنگی داشت. چه حواسی دارم من! شما که خودتان صدای را شنیده اید. آن روز هم مثل امروز باران 💦 می آمد. جمعیتمان زیاد بود. خانوادگی آمده بودیم. همان دم در، قبل از اینکه اذن دخول بخوانیم باران آن قدر تند شد که رفتیم زیر سقف ☔️ یکی از غرفه ها و منتظر ماندیم که آسمان کمی آرام شود. همین جا بود که شروع کرد برایمان مداحی کردن.🎤 نه که فقط من بگویم؛ همه کیف کرده بودند. حتی غریبه ها هم جمع شده بودند دور ما و به 🎵 گوش می دادند : من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند به چه مقـدار 💎 به زائـر بدهد فکر کند از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد هرکه در وقت گدایی به رقـم 💰 فـکر کند 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۴۱ 🌷 ღویدانه ღـیدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🌷 توی بنایی خانه ی تهران و خانه روستایی شمال خیلی کمک حالمان بود. که می رفتیم بیکار نمی نشست. پابه پای پدرش کار می کرد. نه فقط توی جمع کردن زیتون ها و سروسامان دادنشان. بنایی خانه ی آنجا را هم خودش به سرانجام رساند. پله های خانه را تعمیر کرد. حمام 🛁 درست کرد که من راحت باشم و مجبور نباشم بروم ان سمت حیاط. یک در چوبی طرح قدیمی و یک میز و صندلی چوبی 🪑 زیبا برایمان ساخت که هربار می نشینم پشتش و لیوان چای ♨️ را می گیرم دستم، بی اختیار می خواهم یک لیوان چای تازه دم هم برای بریزم و مثل آن وقت ها بنشینم به درددل کردن. تا وقتی بود ما وسیله خراب توی خونه نداشتیم که. آن قدر سرش را می کرد توی وسیله و از سروکولش بالا می رفت که بالاخره درستش می کرد. همیشه می گفت : «صبر داشته باشین ببینین چطور درستش می کنم❗️» 📚 کتاب شهیدنوید صفحه ۴۲ 🌷 ღویدانه ღـیدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎊 🎵 امیرالمومنین امام علی(علیه سلام) در فرازی از خطبه عیدقربان فرمودند: امروز روزى است که حرمتى بس بزرگ دارد و برکتش مورد امیدوارى است و در این روز امید آمرزش گناهان می‌رود؛ پس خدا را بسیار یاد کنید و از او آمرزش بخواهید و به درگاه او توبه کنید، زیرا که او توبه‌پذیرى مهربان است. 📚 من لا یحضر الفقیه جلد ۱ صفحه ۵۲۰ 🎉🎊 بریز اسپند بر آتش بسوزان عود عید آمد بگو لبیک گویان را عشق آمد امید آمد قبیله چشمتان روشن که از قبله آمد بگو عید است از آیینه ها زنگار برگیرید 😘 در بیت سوم اسم هم اومده 😍 💐 ╔═🌺🍃════════════╗ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ╚════════════🍃🌺═╝
«🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین » نحوه شهادت 🌷 به نقل از همرزم شهید نوید : در زمان شهادت نوید، رزمنده ایرانی دور و برش نبوده که روایت دقیقی از شهادتش داشته باشیم اما آن چیزی که گفته می‌شود این است که بچه‌های سوریه تعریف کرده‌اند که و یکسری از بچه‌های سوریه در محاصره بودند، وقتی از محاصره در آمدند به سمت البوکمال در حال پیشروی بودند که تیر خورده و به می‌رسند. 🔻یکسری دیگر هم گفتند که وقتی تیر خورد شهید نشده، به اسارت درآمده و در اسارت شهید شد. دقیق نمی‌دانیم چه شده است. سوری‌ها پیکر او را بعد شهادت دفن می‌کنند. منطقه که آزاد شد. چند روز گذشته بود که پیکر نوید را تفحص کرده و باز می‌گردانند💔 تقریبا از دیگر از بی خبر بودیم و پخش بود ... هفتمین سالگرد 🌷 مبارک برادر 🌹 (( ۱۸ آبان ۱۴۰۳ ، هفتمین سالروز تولدِ آسمانی 🎊 شهید نوید، گرامی باد. )) ღویدانه ღـیدانه ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🖤჻ᭂ࿐✦