16_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
10.07M
✔جلسه شانزدهم
#آن_سوی_مرگ
◀مصطفی امینی خواه
☆○°°°○°°°○🌿🌺🌿○°°°○°°°○☆
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
سلام ادمین جدید هستم 👋🏻
اد تب خصوصی 🙂
تایم تبم از فردا شروع میشه روز های فرد ساعت ۱۰ صبح🕙
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
#داداش رضا
#قسمت هجدهم
کالا ممکنه حرفامو نفهمی...یه بار اینکارو
کردم...
یادته؟
درمورد روابط جنسی یه سری پست گذاشته بودم کال کسی نفهمید چی میگم
گفتم عبادته و از این چیزا
خخخ
یه دختری که تازه قراره با حجاب بشه...هرگز نباید فعال اسم چادر رو پیشش بیاری...بگو سعی کن
موهاتو بدی تو.همین...
آهسته آهسته خودش قدم هاشو برمیداره.
با توجه به سطحش باهاش برخورد کن.
اگه یه کسی نماز نمیخونه و زورش میاد بگو فعال نماز صبحتم قضا شد موردی نداره...اصال نماز صبح
رو نمیخواد بخونی.ظهر و مغرب رو بخون..
با توجه به سطحش باهاش رفتار کن.اینجوری بهتر نتیجه میگیری.خیلی دلم پره خدایی...دوست ندارم درمورد این چیزا حرف بزنم.اما اگه نزنم آروم نمیگیره خخخ
کمیت کار فرهنگی مهم نیست...کیفیتش مهمه...
اینو هیچوقت یادت نره...
اگه مخاطبت سطح های زیر پنج هستش تو نباید چهرت زیاد مذهبی باشه ! وگرنه طرف باهات حال
نمیکنه و به حرفات گوش نمیده!
خب...به احتمال زیاد بحث سطح ها برات جا افتاد.
حاال میخوام درمورد یه موضوع مهمتر باهات صحبت کنم اونم عامل بودن خودته.
ببین...تا خودت به حرفایی که میزنی عمل نکنی حرفات نفوذ نمیگیره.این اصل کار فرهنگیه.باید
خودت تا هفتاد درصد عمل کنی...
اگه زیر هفتاد باشه حرفات نفوذ کالم نداره...
نفود کالم ربطی به جنسیت و سن نداره.هر کسی به حرفاش عمل کنه خدا بهش قدرت نفوذ میده...
پس خواهشا تا خودت اوستا نشدی وارد کار فرهنگی نشو...
البته کمال گرا هم نباش...
هیچکس کامل نیست.
مورد بعدی مدل حرف زدن هستش...
در کل مذهبی بازی در نیار.باید کالمت ساده و خودمونی باشه.سلیس و روان حرف بزن...سعی کن
شوخی کنی و هر کاری هم که میکنی رنگ بندی شده و با سلیقه و خوشگل باشه.
به شدت این چیزا تاثیر گذاره.
مثال از بین روحانی ها استاد پناهیان همه میگن یه چیز دیگست...میدونی چرا ؟
چون سطحش خیلی باالست...اما انقدر ساده و سلیس صحبت میکنه که سطح دو و سه راحت
حرفشو میفهمن...
بخاطر همینه که بهترین روحانی ایرانه.
خخ چه پپسی برا استاد بازکردمااالن خیلی ها میگن رضا چون رفیقته تعریفشو میکنی...اما به خدا خود استاد هم میدونه که خیلی
دوستش دارم...البته استادم منو خیلی دوست داره.این دوستی دو طرفست
بگذریم.
یه بار دوستم بهم پیام زد و گفت : رضا؟
کجا بریم کار فرهنگی کنیم؟
این سوال خیلی هاست...
قبلش باید یه چیزی رو توضیح بدم.
کال از این فکر بیا بیرون که بتونی کسیو با حرفات تغییر بدی.اوکی؟
تو اصال نمیتونی این کارو کنی...
پس به این فکر نکن بری تو دل آدمای خالفکار و بی حجابا و بتونی روشون تاثیر بذاری...
طبق تجربه من...تو فقط رو کسایی میتونی اثر گذار باشی که خدا قلبشو برای هدایت آماده کرده...
یعنی چی ؟
یعنی تو باید رو کسایی تاثیر گذار باشی که خمیر مایه رو دارن و تو حاال باید بهشون راه نشون
بدی...
پس کال از این فکر بیا بیرون که بتونی همه رو تغییر بدی...نه...تو فقط کسیو میتونی تغییر بدی که
خودشم میخواد...
تازه؟
تو فقط میتونی راه نشون بدی و انگیزه بدی...وگرنه تغییر رو خود طرف باید در خودش ایجاد کنه...
فقط یه چیزو یادت نره...
۹۹ درصد آدما تو قدم های اول فکر میکنن تو دین همش غم و عزاداریه...تو باید این باور مسموم رو
درست کنی...چون به شدت ماهواره و رسانه دین رو تخریب کرده...بهش بفهمون شادی واقعی تو
دینه نه تو بی دینی...این خیلی مهمه.
من خودم شخصا زمانی دین دار شدم که فهمیدم لذت واقعی تو دین داری و مبار زه با هوای نفسه.
اگه بتونی جایی رو پیدا کنی که همه پشیمونن خیلی خوبه.مثال یکی از بچه ها دم در حرم میرفت کتاب نون داغتو نشون گشنه نده رو به دخترای شل حجاب
میداد.
خیلی هم اثر گذار بود...
چون تضاد داره دیگه...
یه دختر با اون وضع حجاب اومده حرم امام رضا...این یعنی چی؟
یعنی خمیر مایه تغییر داره اما راهشو بلد نیست...
باید تیز باشی و بتونی از رو تضاد درون و بیرون آدما تشخیص بدی که طرف خمیر مایه تغییر رو داره
یا نه...
اگه تو فامیالتون یه همچین شخصی هست حتما روش کار کن...بعضی ها ظاهر مذهبی ندارن اما
موقع محرم سینه زنی میکنن...
این مورد خوبیه...
چیزایی که گفتمو رعایت کنی به راحتی میتونی روش اثر بذاری....
راستی ؟
تو اگه خودتو بکشی بازم نمیتونی یه آدم مغرور رو تغییر بدی. اگه فهمیدی طرف مقابلت مغروره
براش دعا کن...چون قابل هدایت نیست.آدمای مغرور اصوال با مرگ یا بیماری تغییر میکنن...
من خودمم مغرور بودم.
آدمای مغرور حرف هیچکسو قبول ندارن.غرور یعنی حقارت نفس...بخاطر همین پذیرش و حق
پذیری در آدمای مغرور سخته...
فقط من با اینکه مغرور بودم اما کالم حق به گوشم واقعا نرسیده بود....
یعنی نمیدونستم خدایی هست . یعنی اصال نمیدونستم زندگی یعنی چی.
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
🔅 #هر_روز_با_قرآن
شرکت در ختم قرآن برای فرج
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
🔆 #پندانه
🔴 دل باید صاف باشد
🔹لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ!
🔸ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ!
🔹ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ!
🔸ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر، ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزارﺍﻥ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﯼ، ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
🔹ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻧﯿﺴﺖ. ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔸ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭلی ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ فرﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ...
🔹ﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ رفتار ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ" ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، "ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!
🔸ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ: "ﻧﯿﺖ" ﻭ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
🔺بهشت را به بها دهند نه به بهانه...
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
✨﷽✨#پندانه
✅مراقب دینمان باشیم
✍روزي (عقيل ) برادر (امام علي ) عليه السلام از حضرتش درخواست كمك مالي كرد و گفت : من تنگدستم مرا چيزي بده . حضرت فرمود : صبر داشته باش تا ميان مسلمين تقسيم كنم ، سهميه ترا خواهم داد . عقيل اصرار ورزيد ، امام به مردي گفت : دست عقيل را بگير و ببر در ميان بازار ، بگو قفل دكاني را بشكند و آنچه در ميان دكان است بردارد . عقيل در جواب گفت : مي خواهي مرا به عنوان دزدي بگيرند. امام فرمود : پس تو مي خواهي مرا سارق قرار دهي كه از بيت المال مسلمين بردارم و به تو بدهم ؟
عقيل گفت : پيش معاويه مي رويم ، فرمود : خود داني عقيل پيش معاويه رفت و از او تقاضاي كمك كرد . معاويه او را صد هزار درهم داد و گفت : بالاي منبر برو بگو علي عليه السلام با تو چگونه رفتار كرد و من چه كردم . عقيل بر منبر رفت و پس از سپاس و حمد خدا گفت : مردم من از علي عليه السلام دينش را طلب كردم مرا كه برادرش بود رها كرد و دينش را گرفت ، ولي از معاويه درخواست نمودم مرا بر دينش مقدم داشت .
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
#داستان
💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شدهام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من میپذیرم
شاه گفت: در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب میشناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدیها شد. به بالای تپهی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمدهام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
گفت: تو حریف علی نمیشوی. گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازهی قد من، هیکلی همهیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خندهی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک میآید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بندهای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من میخواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ماه شعبان ماه آبادانی دل
🎙سخنران: رهبر معظم انقلاب اسلامی حفظه الله تعالی
#ماه_شعبان
🆔شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
چرا عملیات خیبر ، به شکستن دژ طلائیه محدود شد❗️
عملیات خیبر دو محور داشت ۱ محور پاسگاه زید و ۲ هورالعظیم روی محور زید ارتش عمل می کرد و محور هور را هم سپاه که تلاش اصلی برای لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص به فرماندهی سردار رشید اسلام #حاج_ابراهیم_همت بود متأسفانه نیروهای ارتشی در محور زید نتوانستند به اهداف خود برسند و ماند محور هور و شکستن خط طلائیه به همین خاطر کل عملیات خیبر در یک زمین کوچک به مساحتِ ۲ کیلومتر در ۲ کیلومتر خلاصه شد؛ در طلائیه دشمن از طریق محاسبۀ دقیق و اطلاعات کامل، این را فهمیده بود که تنها راهکار ایران در خشکی همین راه است؛ شکستن خط طلائیه مساوی بود با سرنگونی صدام ❌ سرلشکر ماهر عبدالرشید عکس سمت چپ فرمانده قدرقدرت لشکر مخوف سپاه سوم ارتش عراق که با تمام امکانات و تجهیزات در مقابل حاج_همت و نیروهایش ایستاد یعنی باید گفت خیبر دوئل این دو مرد بود به نحوی که خود ماهر عبدالرشید شخصاً به خط مقدم می آید و هدایت عملیات را به عهده می گیرد چون می داند لشکر۲۷ همیشه لشکری خط شکن بوده و این لشکر، لشکر همت است حاج_همت چندبار به طلائیه حمله می کند ولی این دروازه باز نمی شود که نمی شود عاقبت عملیات، محدود به حفظ جزایر مجنون می شود و #حاج_همت بعد از صرف یک لشکر نیرو ، خود نیز با سرافرازی و در اوج مظلومیت به شهادت می رسد💔
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
#جزایر_مجنون
#عملیات_خیبر
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji