eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
‏و علی(ع )دلتنگی اش آغاز شُد .. |• :) 💔
💔  يا خَيْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ ای بهتر همدم تنهاها...😔💔 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 در دنیایی که کره جنوبی اش صرفا بنابر اراده آمریکا پولهای شما رو بلوکه میکنه و میگه بایستی هزینه نگهداری این پولهای بلوکه شده را هم بدهید! دیپلماسی و گفتگو ابزار ضعیفی ست! در این دنیا فقط اگر زور داشته باشی حقت را نمی خورند!💪 💬 مصطفى ... 💞 @aah3noghte💞
💔 غیر رسمی، پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹؛ برای آنهایی که میشناختن تان جدید نبود کاش زودتر این تصاویر پخش میشد تا همگان بدانند تصویر واقعی از یک مرجع تقلید کاملا مردمی و امامشان چیست.🙃 👈همینقدر صبور و اهل مشورت 👈انتقاد پذیر و شوخ 👈لطیف و دقیق خیلی ها نمیدانند شما تمام بازی ایران و کره در جام ملتهای ۱۹۹۶ را دیده ای و برای موفقیت تیم ملی زیر لب ذکر میگفتی و با گلهای علی دایی خوشحالی میکردی⚽️ حتی وقت خوابتان بود که بازی ایران و امریکا در جام جهانی ۹۸ فرانسه را دیدی و با گل استیلی خوابتان پرید و تا آخر تماشایش کردید.😉 ۳ساعت و ۳۰ وقت گذاشتید و فیلم‌سینمایی محمد رسول الله(ص) مجیدی مجیدی را با کارگردانش دیدید و بعد از پایان گفتید: کاش میتوانستم دوباره تماشایش کنم!❤️ شب کریسمس به خانه شهدای ارامنه می روید، از شیرینی و میوه هایشان میخورید.😍 شما بعد از انتخابات ۸۸ با امثال سیدمهدی شجاعی جلسات خصوصی گذاشتید و هنرمندان را هنرمندانه نسبت به اتفاقات توجیه میکردید. از فیلم مارمولک بدتان نیامد و دستور توبیخ ندادید، کارگردانش را در آغوش کشیدید.🤗 بیش از ۱۲۰۰ رمان خوانده اید، و کتابخانه تان هیچ کتابی بدون حاشیه نویسی ندارد.☺️ حلقه ازدواج پسرتان، انگشتر عقیق خودتان بود که کوچک کردن اندازه اش برای داماد فقط ۱۴ هزار تومان خرج داشت.💍 یخچال خانه تان خراب شده بود یک ماه در تعمیرگاه بود. کاش میدانستند فرزندانتان حتی از املت بیت المال شام دفتر نمیتوانستند بخورند.☝️ بیماریتان را در بیمارستان بقیه الله تهران با پزشکان ایرانی معالجه کردید 💞 نوه تان در بیمارستان رسالت تهران بدنیا آمد از مجید صالحی تا عادل فردوسی پور، حسن جوهرچی تا رامبد جوان، امین تارخ تا حسام نواب صفوی، محمدعلی کشاورز تا داوود رشیدی، برای گفتگو با همه وقت گذاشته اید موسیقی و و ردیف های آوازی و سازهای ایرانی را خوب میشناسید،👌 اهل شعرید، سینما شناسید، تندخوان و اهل مطالعه اید، والیبال بازی میکردید و حواستان به شطرنج آرین غلامی هم هست. سریال پایتخت و عمو پورنگ‌ را دنبال میکردید، جلال آل احمد و شریعتی میخوانید، اندیشه های سید قطب را ترجمه میکنید. با لباس مبدل بین خرابه های بم قد میزنید اجازه نمیدادید خبرنگاری با کفش روی فرش چادر زلزله زدگان کرمانشاه برود اتومبیل حامل و محافظان را نگه میدارید تا به داماد و عروس نسبتا بد پوشش در خیابان تبریک ازدواج بگویید، با دختر کوهنورد جوان که سگش را در آغوش گرفته با محبت از احکام نگه داری حیوانش سخن می گویید، دانشجویان را برای بیان صریح ترین مواضع دعوت میکنید و بیش از ۶ ساعت پای حرفهایشان مینشینید. رهبر ۸۱ ساله ای که ساعت ۵ صبح کارش را شروع میکند وساعت ۱۱ شب میخوابد تا نیمه شب برای تهجد بیدار بشود. سخنرانی طولانی میکند با کمترین تپق و اشتباه! با هر قشری با اطلاعات تخصصی سخن میگویید هر روز گزارشات مردمی را میخواند و از اوضاع زندگی مردم شخصا تحقیق میکند به کوه میرود ، جنس غیر ایرانی در خانه شان پیدا نمیشود. هنوز اثاث خانه شان همان جهیزیه قدیمی همسرشان است. مایحتاج منزل را اهل خانه از جنوب شهر تهیه میکنند. از حضرات آیات بهجت و بهاء الدینی تا حسن زاده آملی و فاطمی نیا و حتی پوتین و کوفی عنان و دکوئیار و بانکی مون شیفته و واله شما شده اند. حق دارند اینهمه دشمنی میکنند با شما و نامتان شما هیبت شاهان و رهبران عالم‌را به چالش کشیده اید ❤️ با آن دمپایی وصله دار، عینک قدیمی با پَدِبینی شکسته و همان آستین قبای نخ نما شده. با این همه سادگی از تنگه باب المندب تا تنگه هرمز از یمن تا آذربایجان از کشمیر تا زاریا در نیجریه از بوسنی تا ونزوئلا از ضاحیه تا پاراچنار زیر سایه همان قبای با پارچه زبده رضوی ایرانی است که لایه پس دوز پایینش را باز کرده اید تا اندازه استفاده شما بشود. میرحسین و رهنورد را از طلاق نجات داده اید فرزندانتان را به ختم همسر امجد میفرستید برای وفات دختر کوچک سید مهدی شجاعی پیام میدهید بر پیکر هاشمی نماز میخوانید جوانمردانه از دولت کم محبوبیت حمایت میکنید حال فرزندان اردوغان را به اسم کوچک‌ میپرسید و هزار حرف نگفتنی دیگر... 💞 شما غیر رسمی ترین رهبر دنیایید باهوش، مقتدر، صبور، مهربان، حکیم... . تو میر عشقی ،عاشقان بسیار داری تو رهبری،با جانِ عاشق کار داری... ✍️ محمدعلی رضاپور ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بشکند پاے کسے کہ لگدش سنگین بود تـا ڪہ زد سلسلہ ي آل_عبـا ریخٺ بهـم ثلـث سـاداٺ ميـان در و ديـوار افـتـاد نسل ساداٺ بہ يك ضربہ ي پا ریخٺ بهم 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_دویست_و_بیست_و_دوم همه گل ها زیبایند، اما وقتی به گل فروشی می روی زیباترین و خ
💔 ✨ آنوشا روی زانوهای کشیش نشست و سرش را به سینه ی او چسباند. کشیش موهای او را نوازش کرد، گونه اش بوسید و گفت: تابستان منتظر شما هستم که بیاید به مسکو. می خواهم با آنوشا در میدان سرخ مسکو عکس بیندازم. آنوشا به سرگئی نگاه کرد و گفت: ما تابستان به مسکو می رویم پدر؟ سرگئی گفت: بله دخترم، چرا نرویم؟! اما حالا باید بابابزرگ و مامان بزرگ را برسانیم به فرودگاه تا تابستان که نوبت ما هم برسد. *** فرودگاه مسکو، در آن وقت شب، آنقدر شلوغ بود که هر کسی سعی می کرد ساک و چمدان هایش را بردارد و با عجله از سالن فرودگاه بزند بیرون کشیش و ایرینا، هر دو خسته و خواب آلود ساک و چمدان هایشان را برداشتند و راه افتادند به طرف در خروجی که پرفسور در آنجا انتظارشان را می کشید. او به محض دیدن کشیش جلو آمد، همدیگر را در آغوش گرفتند و کشیش، شرم زده از او عذرخواهی کرد که مجبور شده است این وقت شب به فرودگاه بیاید. بین راه توی ماشین لادای سفیدرنگ پرفسور، ایرینا میخواست که ماجرای سارقان به منزلش را از زبان پرفسور بشنود و او همه ی ماجرا را شرح داد و در نهایت گفت: اول باید به اداره ی پلیس برویم. لازم است مأموری با ما بیاید تا مهر و موم در خانه را باز کند. وقتی در را مهر و موم کردند، من آنجا بودم. خوشبختانه چیزی از لوازم منزل به هم نریخته بود، جز اتاق کار کشیش. ایرینا به محض ورود به خانه، همه جا سرک کشید. خدا را شکر کرد که چیزی از وسایل منزل به سرقت نرفته است. ادامه_دارد... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_دویست_و_بیست_و_سوم آنوشا روی زانوهای کشیش نشست و سرش را به سینه ی او چسباند.
💔 ✨ حالا دیگر، بود یا نبود کتاب های کشیش فرقی برایش نمی کرد. پرفسور و مأمور پلیس که رفتند، ایرینا بخاری برقی اتاق خواب را روشن کرد. پلیور سفیدش را پوشید و به کشیش نگاه کرد که داشت توی چمدان مشکی را می کاوید. کشیش هاج و واج به ایرینا نگاه کرد و گفت: این خرت و پرت ها چیه توی چمدان؟ یک مشت لباس بچه و لوازم آرایش و دو سه مجسمه ی برنزی کوچک از مریم مقدس که روزنامه پیچ شده بود و چند دست لباس زیر زنانه که اول فکر کرد آن ها را ایرینا خریده است، اما وقتی ایرینا کنارش چمپاته زد و وسایل داخل چمدان را با دقت نگاه کرد، گفت: خدای من! این که وسایل ما نیست! نکند چمدان را اشتباه برداشته ایم؟ چمدان را با دقت نگاه کرد، شبیه همان چمدانی که بود سرگئی خریده بود. - حالا چه کنیم؟ این چمدان مال ما نیست! کشیش نمی توانست به چیزی جز بقچه ی کتاب قدیمی اش فکر کند؛ به گنج گرانبهایی که امانت عیسی مسیح بود. پس باید فشار خونش بالا می رفت. زیر پوستش مور مور می کرد و رنگ چهره اش می پرید و همان جا کنار چمدان ولو میشد روی زمین. اما کشیش سرش پایین بود و به سر مجسمه ی مریم مقدس که از لای روزنامه بیرون زده بود، نگاه می کرد. کشیش وقتی به خود آمد که ایرینا صدایش زد: - حواست کجاست؟ فردا باید برویم فرودگاه. شاید کسی که چمدان را برده برگرداند. ادامه_دارد... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_دویست_و_بیست_و_چهارم حالا دیگر، بود یا نبود کتاب های کشیش فرقی برایش نمی کرد.
💔 ✨ کشیش نگاهش به ایرینا بود و حواسش جای دیگری سیر می کرد. ایرینا هر چه نگاهش کرد، حرفی از او نشنید. در حالی که به طرف اتاق خواب می رفت گفت: تا صبح همان جا بنشین! به درک که چمدان گم شد. بعد در اتاق را محکم پشت سرش بست. کشیش چون شبحی ساکت و بی حرکت، کنار چمدان نشسته بود، با قامتی خمیده و سری فرو افتاده و چشم هایی فرو بسته. خواب بود یا بیدار؟ مرده بود یا زنده؟ وقتی صدایی شنید، به خود آمد. انگار کسی او را به نام می خواند پدر ایوانف! وقتی برای بار دوم صدا را شنید، به سختی سرش را بلند کرد. چشم هایش را گشود. مردی جوان با ردایی سفید و محاسنی بلند، مقابلش ایستاده بود. مرد، چشم هایی درشت و مردمکی سیاه داشت. کشیش لحظاتی خیره نگاهش کرد. غریبه نمی نمود، انگار او را بارها دیده بود. جوان بقچه ای را که توی دست هایش بود، بالا آورد. کشیش که چشمش به بقچه خورد، مثل برق گرفته ها از جا بلند شد. با دیدن بقچه ی کتاب قدیمی اش در دست جوان، گویی همه ی خستگی سفر و غم و اندوه گم شدن چمدان از او رخت بست. فکر کرد این جوان کتابش را برایش آورده است، اما چرا بدون چمدان؟ خواست همین سؤال را از او بپرسد، حرفی بزند و حداقل تشکری کند که چنین کتاب با ارزشی را به او بازگردانده است. اما هر چه کرد صدایی از حلقومش بیرون نیامد. لبهایش انگار به هم دوخته شده بود و زبانش چون تخته سنگی در دهانش سنگینی می کرد. صدای جوان، نرم و سبک به گوش رسید. انگار این صدا از راه بسیار دوری می آمد: - پدر ایوانف تو امانت ما را به خوبی پاس داشتی. آن طفل امروز در روح تو رشد یافته و وجودت را در بر گرفته است. چراغی در وجودت فروزان گشته، که روشناییش چراغ راه و گرمایش ذخیره آخرتت خواهد شد. بدان پدر ایوانف که ما به یاد مؤمنان خود هستیم و آن ها را فراموش نمی کنیم؛ به ویژه تو را که قبای کشیشی را با عبای علی بن ابیطالب آمیختی و روح عریانت را کسوتی پوشاندی که جز رستگاران چنین کسوتی بر تن ندارند. ما امانت خود را برداشتیم تا ببینیم بعد از تو چه کسی مستعد پذیرش آن است. حال بیا و پیامبر خود، عیسی مسیح را بدرقه کن! کشیش گنگ و گیج بود، نمی دانست خواب است یا بیدار. به سختی قدمی جلو برداشت. جوان به جای این که به طرف در خروجی برود، به سوی دیواری رفت که تابلویی قدیمی عیسی مسیح روی آن نصب شده بود. کشیش دیگر نای حرکت نداشت، ایستاد و به جوان نگاه کرد که کم کم تبدیل به نور شد، به هاله ای سفید که به طرف رفت و در آن محو گردید. کشیش با صدای ایرینا به خود آمد و چشم هایش را باز کرد: - خدا مرگم را بدهد! از دیشب تا حالا این جا خوابیده ای؟ بلند شو که باید برویم فرودگاه. شاید بشود چمدانمان را پیدا کنیم. بلند شو دست و صورتت را بشوی تا من صبحانه ات را آماده کنم. کشیش به عکس عیسی مسیح روی دیوار نگاه کرد و گفت: لازم نیست برویم فرودگاه. کارهای مهمتری هست که باید انجام بدهم. پایان.... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک قسمت اول 👇👇 https://eitaa.com/shahiidsho/19645 بچه شیعه! تو برای مقتدایت چه کرده ای؟
💔 سیدحسن نصرالله: حاج قاسم بود ... 💞 @aah3noghte💞
💔 عاشق . [ ش ِ ] (ع ص ) عشق آرنده . ج ، عُشّاق . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). آنکه در دوستی کسی یا چیزی به نهایت رسیده باشد. دل شیفته . شیفته دل . دلداده . دلشده . دل سوخته . دلباخته . دل از دست داده . دل از دست رفته..
💔 نمیگه از چیزی نترس.. میگه اگه ازچیزی ترسیدی فرار نکن...!👌🏻 ... 💞 @aah3noghte 💞
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ... ▫️سلام بر تو ای یادگار بهانه خلقت، ای امید مادر، سلام بر تو و بر روزی که دولت زهرایی ات جهان را منور خواهد ساخت. 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۶٢) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَي و
✨﷽✨ (۶٣)وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ  و (ياد كن) زمانى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما بالا برديم (و گفتيم:) آنچه را (از آيات و دستورات خداوند) به شما داده ايم، با قدرت بگيريد و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشيد (و به آن عمل كنيد) تا پرهيزگار شويد. ✅ نکته ها: هنگامى که موسى(علیه السلام) از کوه طور باز گشت و تورات را با خود آورد، به قوم خویش اعلام کرد کتاب آسمانى آورده ام که حاوى دستورات دینى و حلال و حرام است، دستوراتى که خداوند برنامه کار شما قرار داده، آن را بگیرید و به احکام آن عمل کنید. یهود به بهانه این که تکالیف مشکلى براى آنان آورده، بناى نافرمانى و سرکشى را گذاشتند، خدا هم فرشتگان را مأمور کرد، تا قطعه عظیمى از کوه طور را بالاى سر آنها قرار دهند. در این هنگام موسى(علیه السلام) اعلام کرد چنان چه پیمان ببندید، به دستورات خدا عمل کنید و از سرکشى و تمرد توبه نمائید، این عذاب و کیفر از شما بر طرف مى شود و گرنه همه هلاک خواهید شد. آنها تسلیم شدند، تورات را پذیرا گشتند و براى خدا سجده نمودند، در حالى که هر لحظه انتظار سقوط کوه بر سر خود را مى کشیدند، ولى به برکت توبه، سر انجام این عذاب الهى از آنها دفع شد . (تفسیر نمونه) 🔊 پیام ها: - تهديد، براى سركوب كردن روحيّه هاى مغرور و لجوج، يك وسيله ى تربيتى است. «رفعنا فوقكم الطور» - حفظ دستاوردهاى انقلاب (نجات از سلطه ى فرعون وآزاد شدن از اسارت و...)، بايد با قدرت و قوّت دنبال شود. «رفعنا فوقكم الطور» - عمل به آيات و احكام الهى، بايد همراه با جدّيّت، عشق و تصميم باشد نه شوخى، نه عادت، نه شكّ و نه تشريفات. «خذوا ما اتيناكم بقوة» (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 وَلَا تُصَیِّرَنِى لِلْفِتَنِ غَرَضاً خدایا منو هدف ها نکن...! ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 امام خامنه ای: 🍃 در آن حادثه بی‌نظیر (۹ دی ۱۳۸۸) هیچ‌کس دست‌اندرکار نبود و قدرت فکری که شاکله اصلی نظام اسلامی است، مردم را به خیابان‌ها کشاند و آن حادثه بی‌نظیر پدید آمد. ۱۳۹۵/۱۰/۰۷ ... 💞 @aah3noghte💞
Fatemieh2-961129[04].mp3
9.52M
💔 🎧 میان آتش هم من از ولی گویم نفس نفس هر دم علی علی گویم..💕 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 عاشورای ۸۸ رو فراموش نمیکنیم..☝️ ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 دل که میگیرد ببین این چشم گریان مرا این دلِ بی تاب و این هر روز باران مرا دلشکسته بودنم را خوب میدانی بگو.. جز تو میداند کسی این درد پنهان مرا؟...💔💔😞😔 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ای تهی‌دستان عالم سائل امداد تو افضل الاعمال من یعنی سلام و نام تو قبله دل‌ها به سمت مشهد تو مایل است مسجدالاقصی ایران است گوهرشاد تو ... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏" انّ المحبّ لمن يحبُّ مطيعُ " [منسوب به امام صادق ع] عاشق، فرمانبر كسى است كه دوستش مى دارد. ... 💕 @aah3noghte💕