eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_سی_و_سه امروز در خانه هانیه خانم نذری پزان است.... به خانه ای می رسیم ک
💔 بعد از دعا ، کم کم همه بلند می شوند که بروند و من هم منتظر تماس عمو هستم که بیاید دنبالمان ..... عمو زنگ می زند و می گوید که متاسفانه کمی کارش طول می کشد ویک ساعت دیر تر می آید ... این موضوع ، هانیه خانم را خوشحال می کند که بیشتر کنارش می مانیم و زن عمو را شرمنده..... خانه خلوت تر شده و هانیه خانم هم خسته از مهمانداری ، با خیالی اسوده کنار ما می نشیند ، پون می داند بقیه خرده کارها را دو دختر و دامادها و نوه هایش انجام می دهند ... زن عمو با لبخندی شرمگین ، سعی می کند سر صحبت را باز کند : دخترا خوبن ؟ نوه ها چکار میکنن؟ هانیه خانم رضایتمندانه لبخند می زند : الحمدلله ...می بینی شون که ! دست بوسن... نگاه مهربان و حزین هانیه خانم را احساس می کنم و سرم را پایین می اندازم ، زن عمو می گوید : خدا رحمت کنه برادر و حاج اقاتون رو ..خدا خیرشون بده... - خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه ..اصلا امسال که برادرم بین مانیست خیلی جاش خالیه ... - چه خبر از برادرزادتون ؟ نگاهشان در هم گره می خورد و گویا چند کلمه ای بی انکه من بفهمم ، با چشم منتقل می کنند ، بعد هانیه خانم اه می کشد : همین دور و براست ، نذریا رو پخش کنن میاد خونه ، چی بگم والا .... گویا حرفی دارد که نمی تواند بزند ، زن عمو به من اشاره می کندو می گوید: حورا جان می خوای بری کمک؟ ادامه دارد.... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_سی_و_چهار بعد از دعا ، کم کم همه بلند می شوند که بروند و من هم منتظر تماس
💔 آنی متوجه می شوم که باید بروم، کسی را نمی شناسم اما چشمی می گویم و بلند می شوم... هانیه خانم تعارف می کند که منصرفم کند ، اما خوب می دانم رفتنم بهتر است چشمم می افتد به عکس طاقچه که تا الان زیرش نشسته بودیم ، قلبم می ریزد .... همان چشمان مهربان و اشنا، همان پیـرمرد ! همان پیرمردی که در خواب دیده بودم و راه را نشانم داده بود ، او اینجا در خانه ای که حامد زندگی می کند !؟ راستی چقدر نگاه او و حامد و هانیه خانم شبیه هم است ! نمی توانم به نتیجه ای برسم ، جز اینکه نسبتی باهم دارند .... اما نمی فهمم چرا ان پیرمرد باید به خوابم بیاید ، به ذهنم فشار می آورم تا نامش به خاطرم بیاید ، مداح دیشب چه گفت؟ ...عباس ، عباس قریشی !.... به طرف آشپزخانه می روم ، چندان تجربه کار خانه ندارم ، با خجالت و اکراه جلوی در آشپزخانه می ایستم و به خانمی که فکر کنم دختر هانیه خانم باشد می گویم: -ببخشید کمک نمی خواین ؟ خانم که سی ساله به نظر می اید جلو می اید و دستش را برای مصافحه دراز می کند: -سلام عزیزم ، شما باید حورا خانم باشی درسته؟ چقدر شبیه مادرش است ، لبخندش ، نگاهش ، حتی اندوه چهره اش ، دست می دهم ، خودش را نرگس معرفی می کند ... وقتی اصرارم برای کمک را می بینید ، می گوید کمکش لیوان هارا آب بکشم تا بتوانیم باهم صحبت کنیم ، برای اینکه راحت تر باشم ، توصیه می کند چادرم را در بیاورم و اطمینان می دهد که مردها داخل نمی آیند ... مشغول می شویم و نرگس از درس و زندگی ام می پرسد ، من که ذهنم درگیر عکس پیرمرد است ، چندان تمرکز ندارم ، مخصوصا که حس می کنم حالم هم خوب نیست و قلبم تند تند میزند ... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_سی_و_پنج آنی متوجه می شوم که باید بروم، کسی را نمی شناسم اما چشمی می گویم
💔 نرگس هم متوجه حالم می شود : حورا جون! عزیزم! چرا رنگت برگشته؟ حالت خوبه ؟ - خوبم چیزیم نیست! با خودم کلنجار می روم که درباره آن شهید بپرسم یانه ، که صدای مردانه ای می آید : -نرگس خانوم ! این استکانام تو حیاط بود ، زحمتشو بکشید... حامد است که با یک سینی پر از استکان خالی در آستانه در آشپزخانه ایستاده ، دیگر برایم مهم نیست نگاه هایمان تلاقی می کند به سمت چادر می روم و او هم دستپاچه تر از من بر می گردد ... با معذرت خواهی کوتاهی به حیاط می رود ، نرگس ام رنگش پریده اما خودش را جمع و جور می کند و با پر روسری اش عرق از پیشانی میگیرد : -تو که حجابت کامل بود دختر! چرا الکی هول شدی؟ -می دونم ولی دوست ندارم کسی بدون چادر ببینتم ... چهره اش حالتی محزون به خود گرفته و گفت: - اقا حامد پسر دایی منن ، پدرشون دایی عباس ، جانباز شیمیایی بودن شهید شدن ، با مادرم زندگی می کنند . حواسم به حرفهایش نیست ، می گویم : اون شهیدی که عکسش روی طاقچه است ، اون آقای مسن ...خیلی آشنان .... - گفتم که ! دایی عباسمن ... حرفی نمی‌زنم از خوابی که دیده ام ، کارمان تمام می شود ، نرگس نگاهی به حیاط می اندازد و می گوید : فک کنم حامد رفته باشه بیرون .... ادامہ دارد... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خوش به‍ حال من که‍ میمیرم برایت این همه‍...♥️ ❤️ 😍 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 . میگـفت..، خدایا انقدر بهمون مشغله بده که دیگه فکر گناهم سراغمون نیاد! که دیگه فکر گناهم سراغمون نیاد! که دیگه فکر گناهم سراغمون نیاد! :) ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دوست، همچون وصله بر جامه است.... ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 👌 دو گزینه مناسب برای انتخابات ریاست جمهوری چرا؟ چون جبهه مخالف، داره به سختی این دو نفر رو میزنه ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رهبرا! فرمان بده... من مصطفایی دیگرم✌️ بیست و یکم دیماه ششمین سالگرد ترور و شهادت مهندس و گرامی باد. 🌹روحشان شاد و یادشان گرامیباد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 👌 دو گزینه مناسب برای انتخابات ریاست جمهوری چرا؟ چون جبهه مخالف، داره به سختی این دو نفر رو میزن
💔 هرکس بخواهد خدمتی به مردم بکند محکوم به ترور رسانه ای میشود ☝️ امروز فرمانده قرارگاه خاتم دو پروژه بزرگ را برای رفاه مردم تهران افتتاح کرد اول👈 ‏آزاد راه شهید نجفی رستگار در جنوب شرق تهران به همت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا⁣ء⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ راه اندازی شد. این ازاد راه ،دو اتوبان مهم آزادگان و امام رضا علیه السلام تهران را به هم متصل می کند و مسیر ترافیکی را به بیست درصد می رساند دوم 👈 افتتاح یک پارک بزرگ افتتاح پارک هرندی در جنوب شهر تهران توسط قرارگاه خاتم و شهرداری تهران که به رفاه بیشتر شهروندان جنوب شهری و توزیع عادلانه تر امکانات شهری منجر میشود. ⏪حالا نگاه کنید واکنش رسانه های اصلاحات و شبکه های ضدانقلاب داخل و خارج به خدمات این مدیر نخبه توانمند انقلابی را که پر است از هتاکی و عقده گشایی و تهمت... ظاهراً این جماعت قسم خورده اند هرکسی بخواهد به مردم خدمتی بکند را مورد ترور رسانه ای و تخریب قرار بدهند همچنین باز هم کما فی السابق، تمام خدمات قرارگاه خاتم، به اسم دولت تمام شد علی برکت الله😏 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 باز هجر یار دامانم گرفت...
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (٧٩) فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُم
✨﷽✨ (٨۰) وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْداً فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ  و (يهود) گفتند: جز چند روزى محدود، هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسيد، بگو: آيا پيمانى از نزد خدا گرفته ايد كه البتّه خداوند هرگز خلاف پيمان خود نمى كند، يا اينكه بر خداوند چيزى را نسبت مى دهيد كه به آن علم نداريد؟ ✅نکته ها: از جمله انحرافات عقيدتى يهود، اين بود كه مى گفتند: اگر بر فرض ما گنهكار باشيم، كيفر ما از ديگران كمتر است و چند روزى بيشتر، عذاب نخواهيم شد!. زيرا ما از ديگران برتريم. خداوند در اين آيه، بر اين طرز تفكّر خط بطلان مى كشد. 🔊پیام ها: - امتيازطلبى، از جمله خصوصيّات يهود است. «و قالوا» - افكار و گفتارهاى ناروا را بى پاسخ نگذاريد. «قالوا... قل» - برترى طلبى، نژادپرستى وآرزوى بدون عمل، ممنوع است. «قالوا لن تمسّنا النار... ام تقولون» - همه در برابر قانون يكسان هستند، خداوند وعده و پيمانى براى نجات قومى خاص نداده است. «قل اتّخذتم عند اللَّه عهداً» - نا آگاهى از معارف دين، سبب نسبت دادن خرافات به دين مى شود. «ام تقولون على اللَّه ما لاتعلمون» (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞
«مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه.» «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»: «هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد.». (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦ 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
Shab03Moharram1398[03].mp3
7.68M
💔 بهم خیره مونده دشمن عمه معجرم رو بردن...😭😭😭 .. خیلی التماس دعا...😔 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 بانویی کنج صحن گوهر شاد درد مادر شدن به دل دارد آمده اشک های حسرت را به امام رئوف بسپارد مادرش با هزار و یک امید دست او نسخه ی حرم داده گفته حاجت گرفته هر کس که به جوادت تو را قسم داده...😭 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 تـــو نیستـی و بـاز بـه رویـات دلخـوشـم هی می‌نشینمت به تماشا... شبت بخیر! ای نبـض زندگی وسـط ازدحـام شهــر آرامـش شبـانـه‌ی صحــرا! شبــت بخیر من دوست دارمت... به خدا می‌سپارمت دور از تــو چشـم مـردم دنیا، شبت بخیر! انـدازه‌ی زمین و زمـان حـرف بین ماست امـا خلاصـه می‌کنمـش بـا «شبت بخیر» ...😊 ... 💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 💞 ای جان پناه من در آن هنگام که راههای گوناگون مرا در یافتن راه رستگاری به زحمت انداخته❤️😔 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 [ هرکه پرسید چه دارم اگر از دار جهان همۀ‌ی دارو ندارم بنویسید ] ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏ یَمحو اللهُ مَاَ یَشاءُ و یُثبِتُ خداوند هـرچه را بخواهد محو و هـرچه را بخواهد اثبات میکند... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سلام روز دوشنبه مون بخیر سلامتی و شادکامی رزق امروزتون🌱
💔 ‏شھید محمد باقرِ صدر همسرش رو اینجوری صدا می‌کرد غالیتی‌ الحَبیبَةِ یعنی محبوب گرانبهـا همینقدر زیبا... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #خطبه_فدکیه #قسمت_اول در روایات آمده است هنگامى که خبر غصب فدک به حضرت صدیقه کبری رسید، لباس به
💔 پس از اينكه مجلس آرام شد حضرت زهرا علیهاالسلام شروع به سخن كردند كه سخنان حضرت را به ترتيبی که ذكر كرده ایم مورد بحث قرار می دهيم. . پس فرمود: ستايش خداوند را بر آنچه انعام فرمود و شكر خدای را بر آنچه كه به انسانها الهام كرد. همانطور كه در مقدمه گفتم بنای كار ما بر توضيح مختصر و ذكر مطلب به صورت اشاره است و الا مطالب بسيار زيادی در مورد حقيقت حمد و شكر وجود دارد. حمد، ستايش نسبت به كمال است و شكر عبارت از قدردانی نسبت به فعل است. شكر يا شهود منعم در متن نعمت است و يا راهيابی از نعمت به منعم، و لذا در ابعاد وجودی انسان آثار مختلفی دارد. در قلب به يك صورت بروز دارد، در زبان به صورت ديگری و در اعمال ديگر انسان به صورت های ديگر. اثر شكر در قلب به صورت خضوع، خشوع، محبت، خشيّت و امثال اين صفات ظهور می كند. شكر در زبان به شكل ثنا و حمد و ستايش خود را نشان می دهد و در اعمال و افعال قلبيۀ انسان به صورت اطاعت، مصرف نعمت در راه رضای منعم و... بنابراين حمد و شكر از نظر بروز و ظهور به اصطلاح زبانی نسبت به خداوند يكی است. امّا اگر مثلاً از ملكۀ جود ستايش شود حمد صورت گرفته، زيرا حمد ستايش از صفت است امّا شكر قدردانی از فعل است كه فعل خود ناشی از صفت است. پس دايرۀ شكر محدودتر از حمد است. راوی می گوید: شنيدم كه امام صادق علیه السلام فرمودند: شكر و قدردانی نسبت به هر نعمت، هر قدر هم كه آن نعمت عظمت داشته باشد اين است كه خداوند را ستايش كنی. ملاحظه می شود كه در اينجا حمد خدا مساوی است با شكر او، يعنی ستايش از كمالش مساوی است با قدردانی از او. ستايش از او مساوی است با قدردانی از او، آن گاه كه خواستی او را قدردانی كنی كمالش را ستايش كن. بلكه در روايات آمده است كه افضل شكر زبانی، حمد خداست يعنی با فضيلت ترين شكر لسانی اين است كه خدا را حمد كنی، البته در اينجا اسراری وجود دارد كه فعلاً مورد بحث ما نيست. در روايتی در اصول كافی آمده است: امام صادق علیه السلام از مسجد خارج شدند و مركب ايشان را بُرده بودند يا گم شده بود. حضرت فرمودند: اگر خدا مركب سواری ام را به من برگرداند من خدا را شكر می كنم آن طور كه سزاوار است شكر خدا كردن. طولی نكشيد مركب پيدا شد و برای حضرت آوردند. حضرت فرمود : أَلْحَمْدُلِلّهِ يك آدم ظاهراً نفهمی به حضرت گفت: مگر شما نگفتيد من شكر می كنم خدا را آن هم طوری كه سزاوار خداست. شما كه شُكْراً لِلّه هم نگفتی!  حضرت فرمودند: آيا نشنيدی كه گفتم أَلْحَمْدُلِلّه؟ از اين روايات به دست می آيد كه افضل انواع شكر عبارت از ستايش كمال خداست. يعنی با اينكه حمد ستايش از كمال است و شكر قدردانی از نعمت، امّا دربارۀ خداوند حمدِ خدا مساوی با شكر اوست؛ بلكه افضل است حمد او از شكر او. البته بحث از نظر زبانی و لسانی است. به هر حال از نظر زبانی ثناگويی، ستايش نسبت به خدا و حمد و مدح است و از نظر اعمال بدنی، اطاعت و مصرف نعمت در راه رضای منعم است. ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ قلبت را با موعظه کن.. ینی برو بشین پای حرف علما به پند و اندرزشون گوش کن! موعظه گوش کن نهج‌البلاغه | نامه ۳۱ ... 💞 @aah3noghte 💞