شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_پنجاه_و_دو با ولع همراه می گیرم و صوت را پخش میکنم ، صدای مهربانش گرفته و
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_پنجاه_و_سه
چروک های پیشانی و پای چشمش بیشتر می شود : حامد... دوست حامد بود ...گفت حامد زخمی شده ..
سعی می کنم خودم و عمه را ارام کنم :
-خوب گریه نکنین ان شاءالله که چیزی نیست...
-نه.. من می دونم وقتی بگن زخمی شده حتما شهید شده... این بچه آخر خودشو به کشتن داد! وای خدا بچـم ..
گویا واقعا حالش خوب نیست ، نمی دانم بروم اب قند بیاورم یا با حرف زدن آرامش کنم...
- از کجا معلوم ؟ شاید واقعا هم زخمی شده باشه! اصلا گفتن الان کجاست؟
-گفتن اصفهانه.. بیمارستانه...
-خب دیگه خودتونم میگید بیمارستان ! چیزی نیست نترسید !
-باید بریم بیمارستان ...تا با چشمای خودم نبینم اروم نمیشم !
تنها راه آرام شدنش همین است ، تسلیم می شوم : چشم ، شما آماده شین میریم بیمارستان.
راهروها را یک به یک می گذرانیم و عمه با هر قدم ، یک صلوات می فرستد یا ذکری می گوید ، بوی تند مواد ضد عفونی اعصابم را خرد می کند ،
نمی دانم در اولین مواجهه باید چه رفتاری داشته باشم ، دلهره چند لحظه بعد ، نمی گذارد به راحتی نفس بکشم...
هرچه به اتاقش نزدیکتر می شویم ، قدم های من هم کندتر می شود ،اتاقی را با دست نشان عمه می دهم : اونجاست ....
عمه ناگهان می پرسد : خودت نمیای تو ؟
سوالش خون در رگ هایم منجمد می کند ، سر تکان می دهم : فعلا نه ، حالا شما برین ، منم میام....
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_پنجاه_و_سه چروک های پیشانی و پای چشمش بیشتر می شود : حامد... دوست حامد بو
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_پنجاه_و_چهار
ناخود آگاه سربه زیر می اندازم و فقط یک کلمه ، به سختی از دهانم خارج می شود:
*-نه!*
عمه اصرار نمی کند : دوباره بر می گردد کنار تخت حامـد : گفتم که نمیاد ! ...
صدای نفس های حامد می اید ، اما نفس من در سینه حبس شده، بعد از چند ، حامد با ارامش و ملایمت خاصی می گوید :
-حوراء خانم....میشه تشریف بیارید تو؟
چند ثانیه ای مکث می کند ، جواب نمی دهم ، دوباره تلاش می کند :
- خواهش می کنم ....چرا غریبی می کنی؟ اتفاقی خاصی نیفتاده که ! بیا تو خواهرجون.....
لحنش احساسم را قلقلک می دهد ، به دیوار تکیه می دهم ، بازهم اصرار :
-حوراء خانم.. به خاطر من نه ، به خاطر بابا بیا!
از کجا می داند حساسم ؟ در دل نیت می کنم :
-فقط به خاطر پدر ....
با تردید در چهار چوب در می ایستم ، سرم را پایین می اندازم و قدم کوتاهی داخل می گذارم ، ساکت و سربه زیر ، منتظر عکس العملش می شوم...
خوشحالی از صدایش پیداست و بغض خفیفی کلامش را لرزان می کند :
- سلام حوراء خانوم !
وقتی سکوت طولانی ام را می بیند می گوید :
- جواب سلام واجبه ها ! ....
بی آنکه نگاهش کنم زیر لب سلامی می پرانم ، هنوز غریبه ام ، عمه تشویقم می کند جلو بروم:
-بیا جلو عزیزم ، بیا داداشتو ببین !
چقدر روابط خانوادگی از دید انها مهم و صمیمی است ، اگر برای نیما چنین اتفاقی می افتاد نه کسی ترغیبم می کرد عیادتش بروم و نه خودم می خواستم...
اما این یعنی (خانواده واقعی من) جاذبه خاصی دارند که مرا به طرف تخت حامد می کشد ، چند قدم دیگر هم بر می دارم تا برسم به تخت ، متوقف می شوم ، شاید بخاطر نفس گیری که در گلویم گیر کرده است ....
کسی حرفی نمیزند ...انگار حامد
نمی داند از کجا شروع کند ، برای شکستن سکوت ، حامد صدا صاف می کند :
-حالت خوبه؟
اما نمی خواهم مهر سکوتم را بشکنم ، حامد روی تخت جابجا می شود ، ابروهایش را بخاطر درد کمی درهم می کشد و می گوید :
-انقدر برات غریبه ام ؟
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا....
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔
#کرامات_شهدا
معجزه سه شهید در زنده کردن مادر
علی اکبر فرزند آخر خانواده پالیزوانی در خاطره ای از معجزه شهدا می گوید:
سال ۸۴ مادر زمین خورد و لگنش شکست مجبور شدند او را به اتاق عمل ببرند که زیر عمل سکته مغزی کرد. او را از اتاق عمل که بیرون آوردند، عزیز فوت کرد.
۴۵ دقیقه رویش را پوشاندند و حاج علی شهادتین را زیر گوشش خواند و دیدیم جان از بدن عزیز رفت.
آمدند که ایشان را به سردخانه ببرند گفتم اگر هزینه اش را بدهیم می توانیم یک شب مادر را نگه داریم؟ قبول کردند.
پزشکش هم که جراح مغز متبحری بود گفت مادر فوت کرده است. به فامیل خبر دادیم که بیایند مادر را ببینند.
به سه شهید مخصوصا آقا مصطفی توسل پیدا کردم و گفتم ما هنوز به عزیز احتیاج داریم، خدا شاهد است به اتاق برگشتم مادری که ۴۵ دقیقه مرده بود و رویش پارچه کشیده بودند دست برادرم را گرفت.
دکترها آمدند و دستگاه هایی که یک ساعت پیش کنده بودند را وصل کردند. حال مادر که کمی بهتر شد دکتر به او گفت من ۷۰ سال است همه چیز دیده ام تو آن طرف چه دیدی؟
مادر تعریف کرد:
آنطرف بیابانی بود. رسیدم به منطقه ای که خانه های خرابه ای مشابه خانه های قدیمی قم داشت. در باغی باز شد مصطفی و مرتضی و محمد آمدند من را داخل باغ بردند همه آدم هایی که در باغ بودند سرشان نور بود و صورتشان را نمی دیدم. به مادر گفتند شما باید بروی ما هوای تو را داریم و وقتش به سراغت می آییم...
✍خاطره مادر شهیدان پالیزوانی| دفاع پرس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
به قول خودش، در تمام #تنهایی و بی کسی اش ، دست هایش فقط در خانه #خدا را زد و چشم هایش بهانه او را گرفت و بارید.😢
.
پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد...♡
#مادر ، شد نان آور خانواده ، آن هم چه نانی...! نانی که ، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم.
.
علی در #یازده_سالگی وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد محل آغاز کرد.
.
نام مادر#شهید، ننه علی " سکینه پاکزاد " است و به راستی فرزند پاکی زاده . پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند.👊
🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که #ازدواج هم نتوانست طعم ، لعبت دنیا را به او بچشاند .
🍂چهار ماه بعد از ازدواجش بود که به سوی #عشق حقیقی پر کشید❤️
.
شهادتش در: ۱۳۶۵/۱۰/۴ بود
و بعد از این #تاریخ تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود
بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥
.
✍نویسنده : #سودابه_حمزه_ای
#شهید_علی_شفیعی
.
📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت: ۴ دی ۱۳۶۵
🥀مزار شهید : گلزار شهدا کرمان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
نفسي على زفراتها محبوسة / يا ليتها خرجت مع الزفرات
لا خير بعدكِ في الحياة، وإنّما / أبكي مخافة أن تطول حياتي
(اشعار منسوب به امير المومنين در هنگام تدفين آن بانوي آسمان)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
اسماء، همسر جعفر طیّار نقل میکند که :
در لحظههای پایانی عمر حضرت زهرا علیها السلام ...
دیدم آن حضرت دستها را به سوی آسمان برآورده، چنین دعا میکند:
«اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی»
🤲 «پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریههای حسن و حسین در فراق من، از تو میخواهم گناهکاران از شیعیان من و شیعیان فرزندان من را ببخشائی...»
💔
#قرار_دلتنگی😔
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (٨۶)أُولَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(٨٧)وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَي أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ
و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم و از پس او پيامبرانى پشت سر يكديگر فرستاديم و به عيسى بن مريم (معجزات و) دلايل روشن بخشيديم و او را با روح القدس، تأئيد و يارى نموديم. پس چرا هرگاه پيامبرى چيزى (از احكام و دستورات) بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبّر ورزيديد. (و به جاى ايمان آوردن به او) جمعى را تكذيب و جمعى را به قتل رسانديد؟!
✅نکته ها:
- اين آيه از استمرار لطف خداوند براى هدايت مردم سخن مى گويد. كه پس از موسى عليه السلام پيامبرانى چون داوود، سليمان، يوشع، زكريّا و يحيى عليهم السلام آمدند و بعد از آن بزرگواران، خداوند حضرت عيسى عليه السلام را با دلايل روشن فرستاد كه از سوى روح القدس [۱] يارى و تأييد مى شد، ولى بنى اسرائيل راه استكبار و گردنكشى را پيش گرفتند و به جاى پذيرشِ هدايت الهى، به تكذيب و قتل انبيا دست زدند.
- نقل تاريخ انبيا، يك نوع تسلّى براى پيامبر اسلام و مؤمنان است كه تحمّل رنج ها براى آنان آسان شود.
-----
۱) از آيه ى ۱۰٢ سوره ى نحل معلوم مى شود كه روح القدس همان جبرئيل است.
🔊پیام ها:
- سنّت خداوند، تداوم وجود رهبر آسمانى در ميان مردم است. «قفّينا»
- تعليم و تربيت، تعطيل بردار نيست. «قفّينا» فرستادن پيامبران يكى پس از ديگرى، نشانه ى جريان هدايت در طول تاريخ است.
- فرشتگان، به اولياى خدا يارى مى رسانند. «ايّدناه بروح القدس»
- انبيا بايد به سراغ مردم بروند. «جاءكم الرسول»
- كسى كه تسليم حقّ نباشد، مستكبر است. «لاتهوى انفسكم استكبرتم»
- هوى پرستى، انسان را تا پيامبركشى پيش مى برد. «فريقاً تقتلون»
(تفسیر نور)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
#قرار_عاشقی
امام رضا جانم؟
انقدر که دل من برا شما "پَر" میزنه
دلِ شما هم برای من تنگ شده؟!
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
Shab2Fatemieh1-1399[01].mp3
27.31M
💔
#صوت
#روضه
هنوز هم
به شفایت
امید بسته علی😭💔
🏴 ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#یازهرا
#حاج_میثم_مطیعی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte 🏴
شهید شو 🌷
💔 #صوت #روضه هنوز هم به شفایت امید بسته علی😭💔 🏴 ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها #یازهرا
فقط تویی
که ز تنهایی ام
خبر داری...
#یازهرا
💔
جواد میگفت
اگه میخوای کارت حل بشه
برای رفیقات دعا کن..
دعا کنیم برا هم.... 😔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
وَ اَلَمَّ بي
ما قَدْ
تَکَأَّدَني ثِقْلُهُ...
خدایا
غمی بهم هجوم برده
که سنگینی ش
پدرم رو در اورد....😔
#دعای_هفتم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا💞
خدایا
آنچه شیطان گره زند باز کن
و آنچه ببندد بگشا
#صحیفه_سجادیه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
اینجا هـَــوا مملو از نبودن استـــــ
و مَن تَــنها مانــدهام
حالے شبیه دنـیاے ِ علے«ع»
بـعدِ فاطمه«س»
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
وقتی که چای روضه مرا مست میکند!
کفران نعمت است
به پیمانه لب زنم!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شرح_خطبه_فدکیه #قسمت_هفتم خلقت و ابداع اِبتَدَعَ الاشیاءَ لا مِن شَیءِِ کانَ قَبلَها، وَ اَن
💔
#شرح_خطبه_فدکیه
#قسمت_هشتم
همانطور كه اگر در مسائل معمولی زندگی اگر تشخيص دهيم يك نفر توان آن را دارد كه همۀ گرههای كار ما را باز كند و خير ما را میداند و میشناسد و توان انجامش را هم دارد ما يكسره مطيع او میشويم و ديگر به خودمان تكيه نمیكنيم.
حضرت زهرا(س) در تعبير زيبای خود میفرمايند تَنْبيهاً عَلیٰ طاعَتِهِ يعنی آگاه كردن انسان برای اطاعت از خدا. معنايش اين است كه اطاعت خدا يك امر فطری است و اگر يادت رفته بايد آگاهت كرد.
* وَ إظْهٰاراً لقُدْرَتِهِ
و برای اينكه ظاهر كند قدرتش را. اصلاً آن چيزی كه گويای تعريف هر موجودی است قدرت و توان اوست. اگر كسی بخواهد خودش را معرفی بكند چه كار میكند؟ هر چه در توانش هست میگذارد تا او را بشناسند. يعنی خداوند هم با خلقت اشياء قدرت خود را آشكار میكند و میشناساند در حديث قدسی هم آمده است:
كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِياً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اُعْرَفْ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَی اُعْرَفْ
گنجی نهفته بودم دوست داشتم شناخته شوم پس خلق كردم مخلوقات را تا شناخته شود.
در آنجا هم خداوند خودش را نشان میدهد برای اينكه او را بشناسند.
*تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ
و برای آنكه مخلوقات او را پرستش كنند.
در اينجا پاسخ سؤال دوم داده میشود كه عبوديت و عبادت هم امری فطری است و نه تنها جزو فطريات من و شما بلكه در فطرت همۀ موجودات ذیشعور است؛ و همۀ موجودات ذیشعور مفطور به عبوديتند.
من يك رابطهای بين اين جمله با آن عبارت قبلی احساس میكنم، در آنجا در خلقت با بروز و ظهور قدرت میخواهد خودش را بشناساند و در اين عبارت برای اينكه مخلوقات او را پرستش كنند. پس معلوم میشود يك رابطهای بين اينها وجود دارد و آن رابطه اين است كه هر ذیشعوری وقتی عظمت و قدرت را درك كند بیچون و چرا كُرنش میكند. يعنی آدمی در مقابل قدرت و عظمتِ نعمت و فياضيّت، خاضع و خاشع میشود كه حقيقت پرستش هم همين خضوع و خشوع است كه انسان را به پرستش و كرنش وامیدارد. البته بايد توجه كنيد كه عبادت يك ظاهری دارد و يك باطنی. خضوع، خشوع، كرنش و امثال اينها ظاهر عبادت است، و همين پرستش و تعبّد است كه موجب كمال و ارتقای درجۀ بندگان میشود و لذا همين پرستش و تعبد خود هدف خلقت است.
* وَ إِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ
اِعزاز در اصطلاح به معنای تقويت و تثبيت است. در اين كه انبياء آمدهاند تا بشر را به سوی خداوند دعوت كنند شبههای نيست. امّا هر دعوت يك پشتوانه میخواهد، دليل و برهان میخواهد. حال پشتوانۀ نبوت چيست؟ همين نظام آفرينشی است كه خداود درست كرده. اين معنا خيلی زيباست كه حضرت(س) بستگی نبوت را با توحيد مطرح كردهاند. يعنی بهترين دليل و برهان و پشتوانۀ همين نظام هستی و آفرينش است كه از آن به ابداع تعبير كردند. به تعبير ديگر خلقت و احتياج مخلوق به حق تعالی بزرگترين پشتوانه برای تثبيت و تقويت دعوت انبياء است.
فلسفه ثواب و عقاب الهی
* ثُمَّ جَعَلَ الثَّوٰابَ عَلی طاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِيَتِهِ
آنگاه خداوند قرار داده است پاداش بر طاعتش و كيفر بر معصيتش.
اگر دقت كنيد معلوم میشود كه حضرت زهرا(س) گامبهگام پيش آمدهاند از توحيد به نبوّت، از نبوّت به معاد و همۀ اين امور را در ارتباط با هم مطرح میكنند مثل دانههای تسبيح كه در يك نخ به دنبال هم جمع میشود. قبلاً گفته شد كه طاعت و عبادت امری مطابق با فطرت آدمی است حال اينكه خداوند برای عمل مطابق به فطرت پاداش هم میدهد، اين تفضّل خداوند است.
* ذِيادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نَقِمَتِهِ
برای اينكه بندگانش را از كارهای زشت بازدارد.
اين روال هم يك روال منطقی است. ما هم همينطور هستيم اگر بخواهيم كسی را به عملی وادار سازيم يا از عملی بازبداريم دو كار میكنيم اول تطميع و اگر نشد تهديد. عقل هم همين اقتضا را دارد. در اين عبارات هم آمده كه ابتدا جَعَلَ الثَّوابِ عَلی طاعَتِهِ يعنی تطميع و پاداش و اگر با پاداش نشد بر اساس آخِرُ الدَّواءِ الْكَی آن وقت تهديد صورت میگيرد. امّا اين تطميع و تهديدها اصلاً برای چيست؟
* حِيٰاشَةً لَهُمْ إِلی جَنَّتِهِ
برای اين است كه خدا میخواهد همه را به بهشت ببرد. خدا میگويد بهشت رفتن شما انتخاب من است. امّا دوزخ انتخاب خودتان است. پس اين را بدانيد خدا میخواهد همه را به بهشت ببرد، ما خودمان هستيم كه نمیخواهيم به بهشت برويم و جهنم را انتخاب میكنيم. البته خدا مرتبۀ بالاتر از بهشت را هم برای ما میخواهد و آن قرب خودش است، (البته بهشت مراتب دارد و آن مراتب هم به حسب عبوديت میباشد) امّا اين ما هستيم كه فرار میكنيم و دور میشويم.
پس نگو كه چرا خدا من را به جهنم میبرد؟ خدا نمیخواهد تو را به جهنم ببرد تو خودت میخواهی به جهنم بروی پس جوابش را هم بايد خودت بدهی.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
💔
#دم_اذانی
چشم امیدم به شماست پسر فاطمةالزهراء 🖤 قصد آمدن ندارین ؟!
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقحضرتمادر
💔
دوان دوان به مسجد رفتند تا خبر را به پدر بدهند:
قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا
فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِهِ
...
معنیش رو نمیگم...😭💔
#یازهرا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 دوان دوان به مسجد رفتند تا خبر را به پدر بدهند: قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّ
💔
يَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِك.
وقتی افتاد رو زمین..
گفت
ای دختر محمد
بعد ازتو غمم رو به کی بگم؟
من درد دل هام رو فقط به تو میگفتم
بعدتو درد و دلامو چیکار کنم
زهرا جان...😭
شهید شو 🌷
•••
إن كنتم ترون الفلاح فإخطوا على خطى الـشهداء♥️🕊
#الشهيدجهادعمادمغنيه
💔
نیافریده اند شانه های #کوه را
مگر برای گریه های آسمان
که دم به دم نبودن نگاه آبی تو را بهانه می کند
و #دشت را نیافریده اند
مگر برای باد
که پشت این حصار
به انتشار غربت غریب تو مسافری همیشگی ست
نیافریده اند #گریه را
مگر برای چهره ی کبود
و #ماه را
مگر برای روشنایی مزار بی نشان تو
نیافریده اند #آه را
مگر برای لحظه های ساکت #بقیع
#مرا مگر برای شعر
و شعر را مگر مدیحه خوان، سیاه پوش تو
و #مرگ را نیافریده اند
مگر در انتهای جستجوی زرد ما که تا کنار سبز تو نمی رسد
و زرد می شود💔
#حمیدرضا_شکارسری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (٨٧)وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِن بَعْدِه
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(٨٨)وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ
و آنها (به پيامبران) گفتند: دلهاى ما در غلاف است (و ما از گفته هاى شما چيزى نمى فهميم.) چنين نيست، بلكه خداوند به سبب كفرشان از رحمت خود دور ساخته (و به همين دليل چيزى درك نمى كنند)، پس اندكى ايمان مى آورند.
✅نکته ها:
ظاهراً اين جواب استهزاآميز، شعار همه ى مشركان و سركشان، در برابر پيامبران بوده است. چنانكه در جواب حضرت شعيب مى گفتند: «يا شعيب ما نفقه» [۱]ما حرف تو را نمى فهميم. و يا در برابر آيات قرآن مى گفتند: «قلوبنا فى اكنّة» [٢]دلهاى ما در پرده و پوشش است. در اين آيه نيز تعبير «قلوبنا غُلف» آمده است.
-----
۱) هود٩۱
٢) فصّلت۵
🔊پیام ها:
- مقدّمات بدبختى، به دست خود انسان است. اگر گروهى مورد لعنت و قهر الهى قرار مى گيرند، به خاطر كفر و لجاجت خودشان است. «لعنهم اللّه بكفرهم»
(تفسیر نور)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞