💔
#دم_اذانی
قانون خدا این است که اگر
به کسۍ غیر از او دل و امید
ببندۍ؛ ناامیدت مۍکند!♥️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۹۰) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۹۱) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ
همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمىشود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست.
✅ نکته ها
دنيا و آخرت تفاوتهايى دارند، از جمله:
1. غم واندوه در دنيا از انسان به ديگران سرايت مىكند، ولى در آخرت چنين نيست.
2. در دنيا، انسان مىتواند با عذر يا كفّاره يا دروغ يا حيله يا توبه يا ناله مشكلش را حل كند، امّا در آخرت چنين نيست.
3. تلخىهاى دنيا قابل تخفيف است و اگر انسان با آن انس گرفت، از تلخى آن كاسته مىشود، ولى در آخرت چنين نيست.
🔊 پیام ها
- كافر مردن، بزرگترين خطر است، «ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ» و در حال تسليم خدا مردن، آرزوى پيامبران است، چنانكه حضرت يوسف فرمود «تَوَفَّنِي مُسْلِماً»
- در قيامت، مال دنيا بىارزش است و ذرّهاى كارآيى ندارد. گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازهى ظرفيّت زمين باشد، باز هم پشيزى ارزش ندارد. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً»
- ايمان، ارزشى فراتر از تمام مادّيات دارد. در قيامت تنها ايمان است كه مىتواند انسان را نجات دهد. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً»
- مرگ در حال كفر، زمينهى شفاعت را از بين مىبرد. «ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
خیلــے وقتها میگفت ڪــه
اگر ڪــتیبههــای هیئـت را بــا خــوانــدن زیــارت عاشــورا زدیــد، آن وقــت مجــلس مـیگیرد.
یـڪ بار خیلــے جــدی بـه مــن گفــت: «اگر یــه شــب چنــد تا مجلــس داشــتــے، نڪـنه بگــے تو مجلــس اول صــدام رو نگـه دارم! خــودت رو خــرج امــام حســـین (علیهالسلام) ڪـن!»
اصــلا تڪــه ڪــلامــش ایــن بـود:
«خــودت رو خــرج امــام حسیــن ڪـن. معلــوم نیســت از ایــن مجــلس، به جــلسهٔ بعــدی برســے!»
خــودش خیــلـے وقــتها بــا صــدای گرفــته هــم روضــه مـیخواند. فــڪـر ایـن را نمیڪــرد ڪـه ممڪـن اســت بگــوینـد چــقدر صــدایــش بـد اسـت. مـیگفــت الآن وظیــفهام روضــه خــواندن اسـت، حتــے باصـدای گرفتــه.
آخــرهای روضــه هــم نصــیحت میکرد:
《رفیق نڪنـه جــا بــمونــے نڪــنه اربـاب تــو رو نخــره نڪـنه رو سیــاه شـے! اگـه نخــره، آبــروت میــره.》
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
منبع: #عمار_حلب
ولادت: 1364/4/9
شهادت:1394/8/16
مَحَل عُروج : حَلَب ، سوریه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از کانال شهید حمید رضا باب الخانی
🕊
بسم الله
چند شب پیش از این داشتم با خودم فکر میکردم
که اگر به قول دخترک شهید کریمی خدا یک لحظه دوباره
تو را به من قرض بدهد...
بعد گفتم نه یک لحظه خیلی کم است
لا اقل یک ساعت...
اگر یک ساعت بیایی با تو چه خواهم گفت؟
اولش گفتم باید بشینم و بنویسم...
خدا را چه دیدی؟شاید آمدی
باید یادداشت کنم تا از خاطرم نرود
گفتم:
اول میپرسم خبر داشتی میخواهی بروی و به من نگفتی؟
وقتی به من خبر رسید تو کنارم بودی؟تو چه حالی داشتی؟
روزها که باتو حرف میزدم،میشنیدی؟
اینکه نمیتوانستی جوابم را بدهی سخت بود؟
هر وقت میخواستی میامدی؟
هر وقت میخواستی میشنیدی؟
هنوز هم خاطراتمان یادت هست؟
هنوز هم دلتنگ میشوی؟
هنوز هم دوستم...
بعد گفتم ولش کن...
این یک ساعت را فقط نگاهت میکنم فقط....
بعد دیدم نه مطمئنم پرده ی اشک میان من و تو فاصله خواهد انداخت،فرصتی برای دیدار نیست...
گفتم شاید طاقچه بالا بگذارم تا بیایی منت کشی
آن وقت هر قولی که خواستم میگیرم
که برگردی،که هرشب به خواب هایم سر بزنی،که منتظرم باشی،که ...
بعد فکر کردم که نه!نامردی است ...!!!
گفتم دستت را میگیرم و میبرمت پیش پسرت
آن یک ساعت سهم اوست ،من تو را ساعت ها داشته ام
او تو را و تو او را هیچ....
و من مینشینم گوشه ای و میبینم که چگونه پسری با پدرش آشنا میشود...
که از آن شیرین کاری هایش که برایت در می آورد
همانطور که من حدس میزنم، میگویی:
ای به روح پدرت صلوات؟و میخندی بلندِ بلندِ بلند...
و در لحظه ی پایانی فقط میگویم:
زود برگرد...
پ.ن:یادداشت اول کتابی که شهید به من هدیه داد.
ریش باد آن دل،که با یاد تو خواهد مرهمی
به قلم همسر #شهید_حمیدرضا_باب_الخانی
شهید شو 🌷
🕊 بسم الله چند شب پیش از این داشتم با خودم فکر میکردم که اگر به قول دخترک شهید کریمی خدا یک لحظه د
این کانال استوری و دلنوشته های همسران، خواهرها و مادران شهدا رو میذاریم
از دست ندین
💔
شهیدی که سر دنیا را گول مالید.
به خاطر جثه کوچکش
هم اسلحه از قدش بلندتر بود
و هم کلاه برای سرش بزرگ ؛
اما تصمیم گرفت که خونش
در راه اسلام ریخته شود و شد.
عبدالمجید که سنش کمتر از ۱۵سال بود
جملهای سوزاننده دارد که با آن میخندد
به ریش تمام دنیاپرستانی که مغبونِ دو عالمند.
میگوید : « همه خیال میکنند جنگ ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته ، اما این منم که سر زندگی را گول مالیدم»
#شهید_عبدالمجید_رحیمی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
حضرتِروحاللہ:
‹توحیدمانکماست
کہآمریکاراابرقدرتمےنامیمنہخدارا...›
#مرگ_بر_آمریکا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت47 چشم
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت48 از پلک زدنهای سریعش و رانندگی نامتعادلش میتوانستم بفهمم عصبی شده. گفتم: - تو #ایرانی هستی جلال. خانواده خودتم توی همین کشور زندگی میکنن. دلت میاد با کسایی همکاری کنی که میخوان مردم کشورت رو #قتلعام کنن؟ با پشت دست عرق پیشانیاش را پاک کرد. ادامه دادم: - جلال، تو شیعهای. ایرانی هستی. اینایی که باهاشون کار میکنی، دشمن دین و کشورتن. پاش بیفته خودتم میکُشن. میدونم اوضاع اقتصادی خرابه، میدونم خرج زندگی بالاست؛ ولی باور کن فقط تو نیستی که توی دخل و خرجت موندی. این همه آدم مثل تو هستن، ولی به کشورشون خیانت نمیکنن. از ته دلم از خدا میخواستم کار خراب نشود و همه چیز همانطوری پیش برود که میخواستم. ماشین متوقف شد. پشت چراغ قرمز بودیم. نگاه جلال به ثانیهشمار سر چهارراه بود. بالاخره صدای گرفتهای از گلویش درآمد: الان من رو دستگیر میکنید؟ خندیدم: اگه میخواستم دستگیرت کنم که اینجوری نمیاومدم سراغت! بالاخره سرش را چرخاند و نگاهم کرد. در چشمانش ترس دودو میکرد: خب پس چی؟ ابروهایم را دادم بالا و گفتم: آهان. حالا شد. کار خاصی ازت نمیخوام. فقط باید هرکاری که میکنی بهم اطلاع بدی. همین. -چه فایدهای برام داره؟ شانه بالا انداختم: اگه همکاری توی پروندهت ثبت بشه، میتونم از قاضی برات تخفیف بگیرم. چراغ سبز شد. راه افتاد. گفتم: حواست باشه که جرمت خیلی سنگینه. اما اگه همکاری کنی، سبک میشه. لبش را جوید. بعد از چند ثانیه گفت: اما اگه همکاری کنم منو میکُشن! -چرا فکر میکنی اگه طرف اونا باشی نمیکُشنت؟ شک نکن وقتی تاریخ مصرفت تموم شه خلاصت میکنن؛ اما من قول میدم اگه همکاری کنی، نذارم به خودت و خانوادهت آسیب بزنن. و دستم را گذاشتم روی سینهام. نگاهی پر از بیچارگی و تردید به من انداخت. دلم برایش سوخت. گفتم: تصمیمت رو باید قبل از این که پیاده بشیم بگیری! یکی از بچهها طبق نقشه قبلی گفت: آقا من همینجا پیاده میشم! لرزش را در دستان جلال حس کردم. نگاهی به من کرد. سرم را تکان دادم که یعنی پیادهاش کن. زد کنار و یکی از بچهها کرایهاش را داد و پیاده شد. گفتم: خب، این نفر اول! چیزی نگفت. کمی که جلوتر رفتیم، یکی دیگر از بچهها گفت میخواهد پیاده شود. جلال با دو انگشت شصت و اشاره، پیشانیاش را فشار داد. نفر دوم هم پیاده شد و بعد نفر سوم؛ اما جلال ساکت بود و پریشان. فقط من داخل ماشین مانده بودم. دوباره نگاهم کرد. چشمانش سرخ شده بود. گفت: نمیترسی الان که تنها شدی یه بلایی سرت بیارم؟ خندیدم؛ بلند. آرنجم را تکیه دادم به لبه پنجره و گفتم: - مطمئنم احمق نیستی. انقدر مطمئنم که بدون اسلحه اومدم نشستم توی ماشینت! متعجب نگاهم کرد. گفتم: من احمدآباد پیاده میشم. زودتر تصمیم بگیر! - چطوری باید بهت خبر بدم؟ لبخند زدم. این یعنی #تسلیم. گفتم: یه گوشی توی ماشینت جا میذارم. خاموشه. هر وقت کارم داشتی گوشی رو روشن کن، خودم باهات تماس میگیرم. اگرم خودم کارت داشتم، همینجا میبینمت. *** نشستهام پشت فرمان و مرصاد روی صندلی کنارم خوابیده است. شیشه را پایین دادهام تا باد گرم بپیچد داخل ماشین. بعد از این که از اصفهان خارج شدیم، دیگر نتوانستم با موتور دنبالشان بروم؛ چون ممکن است مشکوک شوند. #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
#قرار_عاشقی
از برکت دعای تو باران گرفته است
این شهر مرده با نفست جان گرفته است
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 مدیون تمام اشڪ هایت هستیم... #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#نشر_برای_اولین_بار
#نشر_حداکثری
.
خاطره ای از او...🥀
.
دل نترسی داشت که ترس مانعش نمی شد.پشت فرمان هم که می نشست،همین طوری تخت گاز می رفت و ما به این طرف و آن طرف ماشین می چسبیدیم.
دست فرمانش حرف نداشت.وقتی می نشست پشت ماشین،خیالم راحت بود که جانمی مانیم؛اما خب بالاخره می ترسیدیم.بهش میگفتم جواد،مواظب باش.می گفت نگران نباش.من والله خیرُ حافظاً را خوانده ام.
📚بی برادر/ص ۱۵۱ /حاج علی
.
#شهید_جواد_محمدی #ماشین #جواد #شجاع #جسور #غیرت #رفیق #شهید_نوید_صفری #شهید_علی_خلیلی #شهید_مهدی_بختیاری #شهید_آوینی #شهید_مهدی_زین_الدین #یاحسین #یا_زهرا #خدا #حضرت_عباس #یا_زینب #امام_رضا #امام_زمان #دلتنگی #کربلا #حاج_آقا_دانشمند #استاد_پناهیان #شهید #اصفهان #درچه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... فرازیازوصیتنامهشهیدعلیاکبرحاجیپور: خداوندا گناهانمان خيلي زياد است و تنها تو هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
طورۍزندگۍڪنکہ☝️🏽 ..
وقٺےصبحپاهاٺزمینرولمس
میڪنہ ..
شیطوںبگہ:
اوھلعنتۍ!🥊
بازاینبیدارشد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
همسنگری ها...
چرا لفت میدین؟
اگه فعالیتمونو نمی پسندین ایراداتمونو بگید✌️
سنگر رو خالی نکنین💪
شهید شو 🌷
💔 بنویسید حسن و بخوانید كرم بنویسید بقیع و بخوانید حرم بنویسید ضریح و بخوانید نشد بنویسید رواق و
💔
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر، بقیه را بخشید
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
بقیع را می بینید در یک روز بارانی🥀
💔
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
"فَاجْعَلْ تَوْبَتی هذِهِ تَوْبَةًلا اَحْتاجُ بَعْدَها اِلى تَوْبَة"
با تو
به تو
بر ميگردم..
خدایا خودت کمک کن ...♥️
|صحیفه سجادیه|
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: ممنون که کمکم می کنین😏 #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھدا
💔
#شیطان_میگه:
من کوتاه بیا نیستم، اینقدر وسوسه می کنم که به گناه بیفتین!...😏
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
✨شهید نیری از شاگردان آیتالله حقشناس در ایام شهادت #شھید_جمال_محمدشاهی نوشته بود که:
《به بچه ها گفتم، به مجلس ختم جمال بیایید که خود حضرت صاحب الزمان(عج) تشریف میآورند...》
به منظور یاد بود #شھید تازه شناسایی شده گرد هم میآییم...
زمان: دوشنبه ۱۷ آبانماه،از ساعت ۱۵الی۱۷
مکان: خیابان۱۷شهریور، پایینتر از میدان خراسان، خیابان شهید کاظمی،حسینیه رینهایها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
نشر بدین و شرکت کنین👌
واسه ما هم دعا کنین توی مجلسی که مزین به قدوم مولاست🥀
💔
#دم_اذانی
خدایا! دلم تنگ است.
هم جاهلم، هم غافل
نه در جبههی سخت میجنگم
نه در جبههی نرم.
کربلای حسین عليه السلام تماشاچی نمیخواهد؛
یا حقی، یا باطل...
راستی من کجا هستم؟!
خدایا یا مرا از زمین بردار،
یا دست من زمینگیر را بگیر گناه غرقمان کرده
و غفلت دلمان را سیاه کرده!
شهید عباس دانشگر🪴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۹۱) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَن
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۹۲) لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
هرگز به نيكى دست نمىيابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
✅ نکته ها
«بِرّ» به خير وبركت گسترده و زمينى كه براى كشت و زراعت ويا سكونت مهيّاست، گفته مىشود. به گندم- كه غذاى عموم انسانها وانواع حيوانات است- «بُرّ» گفته مىشود.
در قرآن همگان توصيه شدهاند كه در انجام «برّ» همديگر را يارى كنند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» و در اين آيه نيز مىفرمايد كه شما هرگز به اين گوهر گرانبها نمىرسيد، مگر آنكه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست مىداريد، انفاق كنيد.
در احاديث در باره اين آيه مىخوانيم: راه رسيدن به برّ، كمك به والدين قبل از درخواست آنان است، گرچه بىنياز باشند.
امام صادق عليه السلام به شاگرد خود مفضلبن عمر فرمود: از پدرم شنيدم كه مىفرمود: كسى كه سال بر او بگذرد و از مال خود، كم يا زياد حق ما را ندهند، خداوند روز قيامت به او نظر نمىكند، مگر آنكه او را ببخشد.
اى مفضل! اين تكليفى است كه خداوند آن را بر شيعيان لازم كرده آنجاكه در كتاب خود مىفرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پس ما برّ و تقوا و راه هدايت هستيم.
🔊 پیام ها
- يگانه راه رسيدن به مقام نيكوكاران، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است.
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...»
- در مكتب اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدايى نيست، بلكه رشد انفاق كننده نيز مطرح است. دل كندن از محبوبهاى خيالى وشكوفاشدن روح سخاوت، از مهمترين آثار انفاق براى انفاق كننده است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
- دلبستگى به دنيا سبب محروم شدن از رسيدن به مقام برّ است. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ»
- سعادتِ فرد در سايه نگاه اجتماعى وكريمانه اوست. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا»
- بهترين چيز دوست داشتنى براى انسان «جان» است. پس شهدايى كه جان خود را در راه خدا مىدهند، به بالاترين مقام بِرّ مىرسند. «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
- آنچه را كه خود دوست مىدارى انفاق كن، نه آنچه را كه بينوايان دوست مىدارند. زيرا ممكن است فقرا به جهت شدّت فقر، به اشياى ناچيز نيز راضى باشند. «مِمَّا تُحِبُّونَ»، نه «ممّايحبّون»
- انسانى كه تربيت الهى يافته، اسير مال و ثروت نيست، بلكه حاكم بر آنهاست.
«تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
- در انفاق، اصل كيفيّت است، نه كميّت. «مِمَّا تُحِبُّونَ»
- اسلام، مكتب انسان دوستى است نه مال دوستى. «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»
- در انفاق نه افراط و نه تفريط، تنها بخشى از آنچه را دوست دارى، انفاق كن.
«مِمَّا تُحِبُّونَ» «من» بيانگر تبعيض است.
- محبّت به مال در نهاد هر انسانى هست: «مِمَّا تُحِبُّونَ» آنچه خطرناك است، شدّت محبّت است كه مانع انفاق شود. «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ»
- مهم انفاق است حتّى اگر اندك باشد. «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ» آرى يك برگ زرد روى آب، مىتواند كشتى صدها مورچه شود.
- حال كه خداوند انفاق ما را مىبيند، چرا در كمّ و كيف آن كوتاهى كنيم؟
بياييد بهترينها را انفاق كنيم. «فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
امضایش این بود ؛
مَن کٰانَ لِله کٰان اللهُ لَه
"هر کس برای خدا باشد خدا با اوست"
سلام خدا بر صیادِّ دلها...
#شهید_علی_صیادشیرازی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت48 از پل
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت49 بعد از این که از اصفهان خارج شدیم، دیگر نتوانستم با موتور دنبالشان بروم؛ چون ممکن است مشکوک شوند. حاج رسول در بیسیم میگوید: - کجایید؟ نگاهی به تابلوهای اطراف جاده و نقشهی روی صفحه تبلت میاندازم و میگویم: - آزادراه معلم. خورزوق رو رد کردیم. الان نزدیک شاهینشهریم. - احتمالا میخوان از یکی از مرزهای شمال کشور خارج بشن. هر وقت حس کردی قراره با مامور تخلیهشون دست بدن به من خبر بده. «چشم»ی میگویم و به رانندگی ادامه میدهم. هوا بیرحمانه گرم است. انگار از خاک بیابان هم گرما بلند میشود و فشارم میدهد. شیشه را میدهم بالا و کولر را روشن میکنم. باد سرد که میخورد به صورتم، کمی بهتر میشوم. مرصاد هم باد خنک را حس میکند و بیدار میشود. چشمانش را باز میکند و دست میکشد روی صورتش. با صدای گرفته از من میپرسد: کجاییم عباس؟ - نزدیک شاهینشهر. صافتر مینشیند و با دست چشمانش را میمالد. زیر لب غر میزند: اینا تا کجا میخوان ما رو بکشونن دنبال خودشون؟ میگویم: نمیدونم. فعلاً که وضع همینه. دعا کن قرارشون با مامور تخلیه دم مرز نباشه. نفس عمیقی میکشد و میگوید: آب داری عباس؟ با چشم به داشبورد اشاره میکنم: توی داشبورده. داشبورد را باز میکند و بطری آب را برمیدارد. یک جرعه از آن مینوشد و درش را میبندد: این داغه که! شانه بالا میاندازم: فعلاً همینو داریم. بطری را برمیگرداند سر جایش. صدای هشدار پیامکش بلند میشود. از هول شدنش برای پیدا کردن گوشی و دیدن پیامک خندهام میگیرد. پیامک را که میخواند، خنده روی لبش پهن میشود و دست میاندازد میان موهایش. شروع میکند به تایپ کردن پیامک. یاد روزهایی میافتم که با مطهره #پیامکبازی میکردیم؛ هرچند خیلی طولانی نشد. دو ماه و بیست و سه روز، آن هم وقتی سر جمع، نصفش را در ##ماموریت و مشغول #حفاظت از #امنیت مردم باشی، چیز زیادی نمیشود. مطهره درکم میکرد، به رویم نمیآورد که از همان اول، بنا را گذاشتهام بر نبودن. گوشی مرصاد زنگ میخورد. با تردید پاسخ میدهد. کمی قرمز میشود و من را نگاه میکند؛ میفهمم معذب است جلوی من صحبت کند. نگاهم را میبرم به سمت دیگر؛ همین از دستم برمیآید. مرصاد صدایش را میآورد پایین و میگوید: عزیزم الان توی ماموریتم. نمیتونم صحبت کنم. چند جمله دیگر هم میگوید که من نمیشنوم. فکرم رفته است به چهار سال پیش و مطهرهای که تازه داشت باعث جوانه زدن یک حس تازه در من میشد. احساسی که باعث میشد دنیا را رنگیتر و زیباتر ببینم. با این وجود، خاطراتی که از مطهره دارم از انگشتان دست هم کمتر است و من چهار سال است که تلاش میکنم با فکر کردن به همان چندتا خاطره، آنها را در ذهنم پررنگ نگه دارم. دوماه و بیست و سه روز فرصت خیلی کمی بود برای ساختن خاطرات عاشقانه؛ آن هم برای یک مامور امنیتی. - ای بابا...فکر نمیکردم انقدر طول بکشه! صدای مرصاد است. میگویم: چی؟ - همین ماموریت دیگه! حاج رسول گفته بود زود تموم میشه میره. میخندم: اخیراً کمصبر شدی آقا مرصاد! دوباره گوشهایش سرخ میشوند. به حالش غبطه میخورم. او تکلیفش روشن است. یک نفر را دوست دارد و خلاص. مثل من نیست که هنوز هیچ توجیهی برای احساسش نداشته باشد. مثل من نیست که درگیر باشد میان یک عشق قدیمی و یک احساس جدید که معلوم نیست #عشق است یا نه؟ #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
شهید شو 🌷
💔 ✨شهید نیری از شاگردان آیتالله حقشناس در ایام شهادت #شھید_جمال_محمدشاهی نوشته بود که: 《به بچه ه
💔
چه حس خوبیه که هستیم، حتی اگه حضور فیزیکی نداشته باشیم ...
میریم جاهایی که دل پر میکشه اما بُعد مسافت، مانعه
ممنون از اینکه یاد همسنگری هاتون بودین🥀
مراسم #شهید_جمال_محمدشاهی
#ارسالی
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞