eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 تا ڪسی رخ ننماید، ز ڪسی دل نبرد دلبــر ما دل ما بـرد و به ما رخ ننمود. #السلام‌علیک‌یاصـاحب‌
💔 مانده‌امـ در پَسِ این شهرِ پر از دود و گناه من بدون تـُـــــو چطور ناے نفس را دارمـ..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 لاتقنطوا من رحمه الله از رحمت الهی نومید نباشید سوره زمر؛ ۵۳ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 امام صادق علیه السلام فرمود: خوش بینی به خدا این است که جز به خداوند امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی. عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: حُسْنُ اَلظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لاَ تَرْجُوَ إِلاَّ اَللَّهَ وَ لاَ تَخَافَ إِلاَّ ذَنْبَكَ. الکافي، ج ۲، ص ۷۲ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 من به این یقین رسیدم که اگه خدا حاجتتو نمیده درحالی که تو مدام به خدا اصرار داری.. علتش اینه که خدا چیزِ بهتری برات درنظر گرفته ... 💕 @aah3noghte💕
✨﷽✨ (۹۶) إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ‌ همانا اوّلين خانه‌اى كه براى (عبادت) مردم مقرّر شد، همان است كه در سرزمين مكّه است كه مايه‌ى بركت و هدايت جهانيان است. ✅ نکته ها «بَكّة» به معناى محلّ ازدحام و اجتماع مردم است. يكى از ايرادهاى بنى‌اسرائيل اين بود كه چرا مسلمانان با توجّه به قدمت بيت‌المقدّس كه هزار سال قبل از ميلاد توسط حضرت سليمان ساخته شده است، آن را كنار گذاشته و كعبه را قبله‌ى خود قرار داده‌اند. اين آيه در پاسخ آنان مى‌فرمايد: كعبه از روزگار نخستين، اوّلين خانه‌ى عبادت بوده و قدمت آن نيز بيشتر از هر جاى ديگر است. امام صادق عليه السلام با توجّه به جمله‌ى‌ «أَوَّلَ بَيْتٍ» فرمودند: «چون مردم مكّه بعد از كعبه اطراف آن جمع شدند، پس حقّ اولويّت با كعبه است؛ لذا براى توسعه‌ى مسجدالحرام مى‌توان خانه‌هاى اطراف كعبه را به نفع حرم خراب كرد». «دَحوُ الارض» به معنى گسترش زمين از زير خانه‌ى كعبه است. علّامه طباطبايى مى‌گويد: روايات «دَحوُ الارض» بسيار است‌ و هيچ دليل علمى كه مغاير آن باشد، پيدا نشده و با قرآن نيز مخالفتى ندارد. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند تمام مردم را از آدم عليه السلام تا آخرين نفر با همين سنگ‌هاى كعبه آزمايش مى‌كند. امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت آدم و سليمان و نوح عليهم السلام نيز دور همين كعبه، حج انجام داده‌اند. در قرآن، از كعبه با تعابير متعدّدى ياد شده است، از جمله: 1. كعبه، اوّلين خانه است. «أَوَّلَ بَيْتٍ» 2. مركز پايدارى و به پاخاستن مردم است. «قِياماً لِلنَّاسِ» 3. خانه‌اى آزاد و بدون مالك است. «بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» 4. محل تجمّع و خانه أمن مردم است. «مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً» 🔊 پیام ها - كعبه، اوّلين خانه‌اى است كه براى عبادت ونيايش مردم بر روى زمين بنا شده است. «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» - سابقه تاريخى معابد، يكى از ملاك‌هاى ارزشى آن است. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ ...» - خير و بركت كعبه، تنها براى مؤمنان يا نژاد خاصّى نيست، بلكه براى همگان است. «وُضِعَ لِلنَّاسِ» - مردمى بودن براى كعبه، يك ارزش است. «وُضِعَ لِلنَّاسِ» - كعبه، مايه‌ى هدايت تمامى مردم است. «هُدىً لِلْعالَمِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 اگر خدا متاع وجود تو را خریدنی بیابد... هر کجا باشی در هر زمان تو را با برمیگزیند🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت52 مطهره با آ
💔

🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 


یک چشمم به کاروانسراست و یک چشمم به جاده و ماشین مقابلمان.

می‌گویم: دعا کن این‌جا قرار نداشته باشن. اگه بین مردم باشن دستگیر کردنشون سخت می‌شه.

به پلیس‌راه می‌رسیم. صدای آشنایی را در بی‌سیم می‌شنوم:
- سلام عباس جان. ما توی پلیس‌راهیم، ون سبز تاکسی.

صدای میثم است، یکی از بچه‌های خوب عملیات. تعجب می‌کنم که چطور زودتر از ما رسیدند به این‌جا؛ اما حاج رسول است دیگر!
احتمالاً میثم خودش را با هلی‌کوپتر رسانده و بچه‌های عملیات شاهین‌شهر را هماهنگ کرده.

ون سبز را می‌بینم که جلوتر ایستاده است، کنار ساختمان پلیس‌راه. به میثم می‌گویم: سلام. دیدمت. مخلصیم.
- چاکرتم شدید.

می‌خندم به لحن داش‌مشتی‌اش. ون پشت سرمان می‌آید و پلیس‌راه را رد می‌کنیم.

سه چهارکیلومتر جلوتر، پراید مشکی متمایل می‌شود به سمت راست جاده و می‌پیچد به یکی از خروجی‌های کنار جاده.

نگاهی به نقشه می‌اندازم؛ کاروانسرای عباسی؛ همان که نمی‌خواستم! این‌جاست که باید گفت: اَکه هی!
*
- روشنش کرد! روشنش کرد عباس!

این را امید گفت. جلال موبایلی که داده بودم را روشن کرده بود. امید برگشت سمتم و گفت: خب حالا چکار می‌کنی؟

تلفن را برداشتم و گفتم: همون کاری که قرار بود بکنم!

تماس گرفتم. بوق اول که خورد، جواب داد و سلام هول‌زده‌ای کرد. من برعکس او با آرامش گفتم: سلام آقا جلال! احوال شما؟

یک نفس عمیق کشید. صدایش می‌لرزید: من...نمی‌دونم...کارم درسته یا نه...

- شک نکن نه تنها به نفع کشوره، به نفع خودتم هست. خب، حالا قبل از این که بگی چکار داشتی، بگو ببینم کسی که دور و برت نیست؟

- نه...

تکیه دادم به صندلی و با خودکار روی کاغذی که مقابلم بود بی‌هدف خط کشیدم:
- بگو. می‌شنوم.

باز هم نفس عمیق کشید. انگار سعی داشت خودش را آرام کند؛ اما از لرزش صدایش کم نمی‌شد. 

بریده‌بریده گفت:
- یه قرار تجهیز داریم...چندروز دیگه...

تکیه‌ام را از صندلی گرفتم:
- یعنی چی؟

- یعنی باید یه تیم رو تجهیز کنیم برای عملیات. تامین اسلحه‌ش با ماست.

با این که چنین چیزی را دور از انتظار نمی‌دانستم، باز هم از فکر حضور یک تیم تروریستی در قلب ایران تپش قلب گرفتم.

بعضی چیزها هست که نمی‌توان به آن‌ها عادت کرد؛ حتی اگر مامور امنیتی باشی و هر روز با آن مواجه بشوی.

یکی‌اش همین است که بفهمی یک عده گرگ وحشی دارند خودشان را آماده می‌کنند برای دریدن مردم بی‌گناه کشورت.

حس کردم گلویم خشک شده از نگرانی. می‌دانید، همیشه در موقعیت‌هایی باید خونسردی‌ات را حفظ کنی که حفظ خونسردی سخت‌ترین کار است.


...

...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #قرار_دلتنگی😔 #اللهم_عجل_لوليك_الفرج یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حض
این روز ها تلواسه ای بر دلمان نهاده که تو گویی دلمان نیشابوراست و بی خبری و فراق،صدای سم ستوران مغول؛ فکیف اصبر علی فراقک؟ : اضطراب،بی قراری،اندوه، ملالت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 خاطره همسر شهید طهرانی مقدم از گریه های حاج قاسم هنگام سخنان رهبر انقلاب در منزل شهید ... 💞 @aah3noghte💞
💔 امروز اصفهان مزار معروف به فاضل هندی زندگینامه جالبی دارند ، مثلاً مشهور هست که قبل از ۱۲ سالگی حدود ۸۰ تا کتاب نوشتند😢 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سالروز شهادت پروانه های دمشق ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سالروز شهادت پروانه های دمشق #شهدای_اربعه #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3nogh
💔 شب سی ام ماه صفر ۱۳۹۴ بود، یک ماه بعد از شهادت محمدرضا. بعد از مدتها خانه خلوت و ساکت بود، اولین شب تنهایی ما بعد از شهادت عزیزمان. هرچند خانه غرق در سکون و آرامش بود اما غم نبودن محمد چنان جولان می داد که هرکس گوشه ای از خانه پناه گرفته بود و خود را مشغول کاری کرده بود تا کمتر با این غم ویرانگر روبه رو شود. در این میان اما در دل مادر، طوفانی به پا بود... جارو میزد، گردگیری میکرد، غذا می پخت، تلفنش را چک می کرد، با اضطراب از آشپزخانه سرک می کشید، نگاهی به ساعت می کرد و با نگرانی دستهایش را روی هم میزد... هر از گاهی میگفت: _ محمد خیلی دیر کرده! درست می گفت! یک‌ ماه بود که همه همرزمانش در کنار خانواده شان بودند اما محمد... چه جوابی باید به مادر می دادم؟ _ مهدیه! بلند شو! _ چه کنم؟؟ _ زنگ بزن به دوستاش! به محکی، محمدی، موحدی! زنگ بزن به شهرستانی، درستی، به حاج حسن... زنگ بزن ببین کجا مونده! شروع کردم به امن یجیب خواندن؛ انگار اصلا نمی شناختمش؛ او همان مادری بود که یک ماه مردانه ایستاد و زیر بال و پر ما را گرفت، حالا... ادامه در پست بعد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شب سی ام ماه صفر ۱۳۹۴ بود، یک ماه بعد از شهادت محمدرضا. بعد از مدتها خانه خلوت و ساکت بود، اولین
💔 ادامه پست قبل شروع کردم به امن یجیب خواندن؛ انگار اصلا نمی شناختمش؛ او همان مادری بود که یک ماه مردانه ایستاد و زیر بال و پر ما را گرفت، حالا... به خودم که آمدم، نشسته بود به گریه، زانو به زانوی دامادش و می پرسید: _ محمد دلتنگ من نشد؟ نترسید؟ آخه بچه ی من که جنگ ندیده بود! الهی بمیرم، درد هم کشید؟ ناله هایش تبدیل به ضجه شده بود و جوابی جز هق هق گریه نمی گرفت... تلفنم را برداشتم، پیام های محمدرضا را باز کردم، می دانستم دیگر آنلاین نمی شود اما چاره ای نداشتم، پیام دادم: محمد! به دادم برس! من از پس مامان برنمیام، خودت باید بیای! آن شب مادر آنقدر اشک ریخت تا به خواب رفت، دست روی پیشانی اش گذاشتم و شروع کردم به قرآن خواندن، شاید کمی آرام بگیرد... *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ *أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ  ............ صبح زود چنان با انرژی و سرحال بیدار شد که هیچ‌کدام باور نمی کردیم همان مادر دیشب است..‌. پرسیدم: _ انگار امروز بهتری! _ چرا نباشم؟ دیشب با محمد رفتم زیارت امام رضا، بعد هم منو برد محل شهادتش، خیالم راحت شد... بچه م در ورودی العیس روی خاک ها به خواب رفته، خواب ناز... از لبخند گرم مادر، نفس راحتی کشیدم: _ پس بالاخره خودش را رساند... ______________ * گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا ماه من! در چشم عاشق آب هست و خواب نیست ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 میگن هر کسی به اندازه #دل‌هایی که آروم میکنه #آروم میشه چه #آرامشی داشته #جواد #شهید_جواد_محمدی
💔 در کتاب هاے فقه نوشته اند شهید را شهید مےنامند چون همه ے اهل آسمان شهادت مےدهند که با اولین قطره ےخونش مثل روز اول تولد پاڪ پاڪ مےشود... اے ڪه از پاڪ ترین هایی دست ناپاڪ ترین ها را بگیر💔 ... 💕 @aah3noghte💕