eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 کسی هستند که بعد از ۱۲۷سال قبرشون خراب میشه و بدنشون سالم بوده هنوز... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دست بردار... از اینکه آخرتتو آتیش بزنی که یه عده تو دنیا بهت بگن : آفرین... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۱۱) لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذىً وَ إِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُو
✨﷽✨ (۱۱۲) ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ‌ (دشمنان شما به قدرى ترسو و زبون هستند كه) هر كجا يافت شوند، مُهر ذلّت بر آنها خورده است، مگر آنكه به ريسمان (امان) الهى چنگ زنند (و از انحراف و فسق دست برداشته، ايمان آورند) و با مردم پيوندى برقرار كنند. آنها گرفتار خشم خدا گشتند ومُهر بيچارگى بر آنها زده شد. اين به خاطر آن بود كه به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى‌كشتند. اين بدان سبب بود كه عصيان ورزيده و تجاوز مى‌كردند. ✅ نکته ها چنانكه در روايات آمده، اين آيه در مورد قوم يهود است كه به جهت نافرمانى حكم خدا و پيامبران، دچار غضب الهى گرديده، مُهر ذلّت و مسكنت بر آنان زده شد. از جمله گناهان آنان كشتن پيامبران بوده است. طبق روايات، مراد از آن، كشتن، تنها كشتن با شمشير نيست، بلكه شامل افشاى اخبار و اسرار آنان پيش بيگانگان كه موجب سلطه‌ى قدرت‌هاى ستمگر و قتل آنان مى‌گرديده است نيز مى‌شود. 🔊 پیام ها - نتيجه‌ى كفر و پيامبركشى، ذلّت و مسكنت است. «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ» - يهود هميشه ذليل است. گرچه گاهى سرنخ تبليغات و اقتصاد و سياست را به دست مى‌گيرد، امّا از نظر كرامت و عزّت و محبوبيّت و امنيّت، بدترين جايگاه را دارد. (مثل افراد دزد وچاقوكشى كه ايجاد دلهره كرده ودرآمدهاى كلانى به دست مى‌آورند، ولى هرگز از جايگاه والايى برخوردار نيستند.) «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ» - روحيّه‌ى مؤمنان را با بيان وضع نكبت‌بار مخالفان تقويت كنيد. «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ» - رمز عزّت دو چيز است: ايمان به قدرت الهى، ارتباطات حسنه‌اى با امّت‌ها و ملّت‌ها. «بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» - راه نجات يهود، يا ايمان آوردن به اسلام است؛ «بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ» يا عقد قرارداد با مسلمانان. «حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» - عقيده، در عمل اثر دارد. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ» - براى قوم يهود انبياى متعدّدى آمدند. «يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ» - گناه و تجاوز، زمينه‌ساز گناهان بزرگ‌ترى همچون كفر و پيامبركشى مى‌گردد. «ذلِكَ بِما عَصَوْا ...» - آنچه از تجاوز و كفر بدتر است، اصرار بر كفر و تجاوز است. «كانُوا يَعْتَدُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 🤲🏻 خدایا شکرت که اینهمه برام هستی♥️😍 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 میگفت: هر کاری میخواهم بكنم اول نگاه میکنم ببينم امام زمان از اين کار راضيه؟... میگفت: اگر می بينيد از کاری ناراحت میشود انجام ندهيد. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت66 مهماندار
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



سوییچ موتور و کلاه ایمنی را برداشتم و دویدم. امید صدایم می‌زد:
- عباس! عباس کجا می‌ری؟
وقت نداشتم توضیح بدهم. می‌دویدم به سمت پارکینگ و همزمان در بی‌سیم به کیان که ت.م جلال بود گفتم:
- کیان صدامو داری؟

- بله آقا، دنبال جلالم.

- کیان جلال رو ولش کن. برو به موقعیت قرار، نامحسوس حواست باشه. جلال رو ولش کن. ردش کن.

- چشم آقا.

امید آمد روی خطم:
- عباس معلومه می‌خوای چکار کنی؟

- امید گوش کن ببین چی می‌گم. بچه‌های بیمارستان خودمون رو با من لینک کن. هماهنگ باشن که تا گفتم خودشون رو برسونن. خب؟

صدای نفس عمیقش را شنیدم:
- باشه. فقط مواظب باش!

راستش خودم هم دقیقاً نمی‌دانستم دارم چه غلطی می‌کنم. هیچ چیز قابل پیش‌بینی نبود.

من فقط یک چیز را می‌دانستم؛ این که به جلال قول داده بودم جانش را حفظ کنم.

شاید فکر کنید جلال به عنوان کسی که با داعشی‌ها همکاری می‌کرد، حقش بود بمیرد؛ آن هم حالا که دیگر ما هم کاری با او نداشتیم.

من اما آن لحظه اصلا برایم مهم نبود جلال کیست و چکاره است.

مهم این بود که من به او قول داده بودم نگذارم بکشندش؛ نامردی بود اگر جلال را، آن هم وقتی با ما همکاری کرده و جانش را به خطر انداخته، رها کنم و بگذارم بمیرد.

پریدم روی موتور و راه افتادم. زیر لب آیه‌الکرسی می‌خواندم و از خدا می‌خواستم به داد من و جلال برسد.


وقت نداشتم بنشینم و با حوصله فکر کنم؛ هر ثانیه که می‌گذشت جلال به مرگ نزدیک می‌شد.

سوییچ موتور و کلاه ایمنی را برداشتم و دویدم. امید صدایم می‌زد:
- عباس! عباس کجا می‌ری؟

وقت نداشتم توضیح بدهم. می‌دویدم به سمت پارکینگ و همزمان در بی‌سیم به کیان که ت.م جلال بود گفتم:
- کیان صدامو داری؟

- بله آقا، دنبال جلالم.

- کیان جلال رو ولش کن. برو به موقعیت قرار، نامحسوس حواست باشه. جلال رو ولش کن. ردش کن.

- چشم آقا.

امید آمد روی خطم:
- عباس معلومه می‌خوای چکار کنی؟

- امید گوش کن ببین چی می‌گم. بچه‌های بیمارستان خودمون رو با من لینک کن. هماهنگ باشن که تا گفتم خودشون رو برسونن. خب؟

صدای نفس عمیقش را شنیدم:
- باشه. فقط مواظب باش!

راستش خودم هم دقیقاً نمی‌دانستم دارم چه غلطی می‌کنم. هیچ چیز قابل پیش‌بینی نبود.

من فقط یک چیز را می‌دانستم؛ این که به جلال قول داده بودم جانش را حفظ کنم.

شاید فکر کنید جلال به عنوان کسی که با داعشی‌ها همکاری می‌کرد، حقش بود بمیرد؛ آن هم حالا که دیگر ما هم کاری با او نداشتیم.

من اما آن لحظه اصلا برایم مهم نبود جلال کیست و چکاره است.

مهم این بود که من به او قول داده بودم نگذارم بکشندش؛ نامردی بود اگر جلال را، آن هم وقتی با ما همکاری کرده و جانش را به خطر انداخته، رها کنم و بگذارم بمیرد.

پریدم روی موتور و راه افتادم. زیر لب آیه‌الکرسی می‌خواندم و از خدا می‌خواستم به داد من و جلال برسد. 




انقدر تند می‌رفتم و لایی می‌کشیدم که یک لحظه با خودم گفتم کارم تمام است و سالم به مقصد نمی‌رسم.

دوباره روی خط امید رفتم:
- جلال الان کجاست؟

- صبر کن ببینم...همین الان وارد جاده نائین شد. با این سرعت ده دقیقه‌ای بهش رسیدی. مواظب باش عباس، خودتو به کشتن نده!


...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دیروز در اصفهان چه خبر بود؟ بنده داشتم از گلستان شهدا برمی گشتم و دیدم چطوری سنگ می زدند به نیروهای یگان ویژه و ماشین های مردم به نظرتون پلیس اگه ورود نمی کرد چی میشد؟!!! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 يا الله لا ملجأ في مشاكلي سواك♥️ خدای من! تو بهترین پناهی برای قلب های زمین گیر وپُرگناه ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۱۲) ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا
✨﷽✨ (۱۱۳) لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ‌ همه اهل كتاب يكسان نيستند، طايفه‌اى از آنها (به طاعت خدا) ايستاده، آيات الهى را در دل شب تلاوت مى‌كنند و سر به سجده مى‌نهند. ✅ نکته ها اين آيه و آيه‌ى بعد، صفات خوب گروهى از اهل كتاب را بيان مى‌دارد كه عبارت است از قيام به اطاعت خدا، تلاوت كتاب آسمانى، سجده، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كارهاى خير. در روايت آمده است؛ پيامبر فرمود: مراد از «حبل من اللّه» تمسك به قرآن و مراد از «حبل من النّاس» وصى من على بن ابيطالب است. همان‌گونه كه تلاوت قرآن به همراه اقامه نماز براى مسلمانان مورد ستايش الهى است، «إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ ... يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ» تلاوت كتب آسمانى، همراه با عبادت و سجده براى اهل كتاب نيز مورد ستايش است. «يَتْلُونَ ... يَسْجُدُونَ» خداوند در اين آيه به ارزش علم، عمل، تداوم، نشاط و عشق و جهت داشتن اشاره كرده است. با كلمه‌ «يَتْلُونَ» به علم، با كلمه‌ «يَسْجُدُونَ» به عمل، با عبارت‌ «آناءَ اللَّيْلِ» به تداوم عمل و با كلمه‌ «قائِمَةٌ» به عشق و نشاط در عمل و با عبارت‌ «آياتِ اللَّهِ» به جهت‌ اشاره كرده است. 🔊 پیام ها - خوبى وكمال را از هر گروه و طايفه‌اى كه باشد، بپذيريم و بدان اقرار كنيم. در كنار انتقاد از ديگران، از خوبى‌هاى آنان غافل نشويم. «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ» - يكى از راههاى جذب و دعوت ديگران، اقرار و اعتراف به كمالاتِ آنان است. «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ» - عبادت، نياز به همّت، جدّيت، عشق و آمادگى دارد. «أُمَّةٌ قائِمَةٌ» - تلاوت آيات خدا در دل شب و عبادت و سجده در دل شب، موجب ستايش خداوندى است. «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» - تلاوت آيات و سجده به درگاه او، قيام به امر الهى است. «قائِمَةٌ يَتْلُونَ» - شب و بالاخص سحر، بهترين وقت براى مناجات است. «آناءَ اللَّيْلِ» - عالى‌ترين حالات عبادت، سجده است. «وَ هُمْ يَسْجُدُونَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 هر جا خدا امتحانت کرد و یک خورده عقب رفتی غصه نخور این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خود پی ببری..🌿 یک کمی تلاش کنی جبران می‌شود امتحان فضل خداست و برای رشد نافع و لازمِ!🪜 ¦¦ حاج اسماعیل دولابی💛¦¦ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خدایا بابتِ همه‌یِ چیزهایی که گرفتی و بهترشُ دادی و ما حواسمون نبود شکرت!♡ ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 فیلمی عجیب از پشت‌پرده آتش زدن چادر کشاورزان در اصفهان! 🔹کشاورز اصفهانی: آتش نزن برای خودمون بد میشه! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 🍃 قبل از ظهور بهترین فرصت برای رفاقته✨ رفیق!! تا دیر نشده با امام زمانت رفیق شو♥️ یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت67 سوییچ مو
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



- صبر کن ببینم...همین الان وارد جاده نائین شد. با این سرعت ده دقیقه‌ای بهش رسیدی. مواظب باش عباس، خودتو به کشتن نده!

این جمله‌اش در این موقعیت بیشتر شبیه جوک بود. 

سرعتم را بیشتر کردم و زیر لب صلوات می‌فرستادم. 

چندبار هم نزدیک بود موتور واژگون شود و با مغز روی زمین کله‌معلق بزنم، کار خدا بود که نشد.

جاده نائین بودم که صدای امید درآمد:
- عباس، جلال متوقف شده!

داد زدم:
- یعنی چی؟

- نمی‌دونم. جی‌پی‌اسش نشون می‌ده حرکت نمی‌کنه.

مغزم تیر کشید. بیشتر گاز دادم:
- کجاست؟

- نیم‌کیلومتر بعد از پمپ ‌بنزین.

نفهمیدم چطور مسیر را طی کردم تا برسم به نزدیک محلی که امید آدرس داده بود.

چندتا ماشین توقف کرده بودند. آه از نهادم بلند شد و فهمیدم تصادف کرده است.

می‌دانستم حتماً کسی را گذاشته‌اند که از مرگ جلال مطمئن شود. نباید لو می‌رفتم.

جلوتر که رفتم، نور کمرنگی دیدم و دستانم شل شد. آتش بود. ناخودآگاه زیر لب گفتم:
- یا اباالفضل!

به ماشین‌هایی رسیدم که ایستاده بودند. سرعتم را کم کردم و ایستادم.

از یکی از کسانی که ایستاده بود پرسیدم: چی شده؟

مرد برگشت سمت من و گفت: ماشینه چپ کرده.
با دیدن آتش، یک لحظه سرم گیج رفت.

کلاه‌کاسکت را درنیاوردم، موتور را همان‌جا رها کردم و دویدم به سمت ماشین.

معلوم بود یکی کوبیده است به سمت چپش که درهای سمت چپ فرو رفته بود.

حدس می‌زدم چند دور غلتیده باشد که بدنه اینطور له و لورده و قُر شده است و چندین متر هم با جاده فاصله دارد.

جلوی کاپوت طرف کمک‌راننده آتش گرفته بود. هنوز آتشش گسترده نشده بود؛ اما اگر دیر می‌جنبیدم فاجعه می‌شد.

بوی بنزین خورد زیر بینی‌ام. فهمیدم بنزین نشت کرده و الان است که باک، منفجر شود.

تندتر دویدم. کسی جرات نکرده بود جلو بیاید. حتی نپرسیدم به اورژانس زنگ زده‌اند یا نه.

نمی‌دانستم ساعت چند است؛ فکر کنم دوازده نیمه‌شب بود. به امید بی‌سیم زدم: امید، سریع بگو آمبولانس و آتش‌نشانی بفرستن!

با دیدن جلال که سرش به سمت شیشه شکسته افتاده بود و خون صورتش را پر کرده بود، ناخودآگاه ذکر «یا فاطمه زهرا(س)» آمد روی زبانم و تکرارش کردم.

نور آتش ؟، می‌رقصید و صورتش را تاریک و روشن می‌کرد. 

بین دوراهی مانده بودم. از یک سو نمی‌دانستم دقیقاً چه آسیبی دیده و اگر تکانش می‌دادم، ممکن بود ستون فقرات و نخاعش آسیب ببیند.

از سویی هم اگر منتظر می‌ماندم، ممکن بود ماشین منفجر شود و برویم روی هوا.

در ماشین، آسیب دیده بود و برای همین باز نمی‌شد. چشمم افتاد به جلال و کمربند ایمنی که سرجایش نگهش داشته بود.

این می‌توانست نشانه خوبی باشد.

هرچه تلاش کردم، در باز نشد. چند نفر با دیدن من که برای کمک دویده بودم، جرات پیدا کرده و آمده بودند کمکم. داد زدم: در رو باز کنین.

نمی‌توانستم خیلی از آن دو سه نفر انتظار داشته باشم. بیچاره‌ها هول کرده بودند و با پریشانی دور خودشان می‌چرخیدند.

یکی‌شان گفت: باید با دیلم بازش کنیم!

دلم می‌خواست برگردم و بگویم مرد حسابی، من این وسط دیلم از کجا بیاورم؟ اهمیت ندادم.

دستم را از شیشه شکسته راننده داخل بردم. لبه شیشه شکسته، مچم را خراشید؛ اما به دردش توجه نکردم.

...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...