شهید شو 🌷
💔 #آھ... روز و شبهایمان با یادشان سپری مےشود و قلبمان با ذکرشان، احیا خدایا! خدایا! قلبم را
💔
#آھ...
اصلا این #دل من
مال خودت!!!
خدایا!!
اعتراف مےکنم عرضه نداشتم دلم را
مثل روز اول #پاک نگه دارم
بیا بگیرش
#محبت همه اغیار را از دلم بیرون کن
مےخواهم جز عشق خودت
و محبینت
عشق کسی در دلم نباشد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 از کمالات تو #سردار_جمل این کافےست که صدا مےزده ارباب تو را: « آقاجان » ! #صلیاللهعلیکیامعز
💔
کل قـرآن، ورق ورق #حسن است
حق، علی بود و حرف حق #حسن است
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ.
کار خدا اینطوریه که وقتی بخواد کاری بکنه میگه باشه، میشه...🌱
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
چند روز بعد از وداع با بدن شهید، از همسرش پرسیدند چرا آن روز فقط صلوات مےفرستادی؟
پاسخ داد:
"جز نور، چیزی نمےدیدم... بےاختیار صلوات مےفرستادم"
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#همسران_زینبی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#شباهت_عجیب!!!
اباالفضل با دیدن این عکس و شباهت زیاد #شهید_حجت_الله_رحیمی به خودش بسیار تعجب کرد و از آنروز که عکسش را دید با او انس گرفت و از خدا مےخواست همچون شهید رحیمی فیض عظمای #شهادت را نصیبش کند.
بالاخره #عقیله بنی هاشم این نجوای عاشقانه اش را شنید و او را به دوست شهیدش ملحق نمود
شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی و شهید حجت الله رحیمی خادم الشهدا
شادی ارواح طیبه شهدا و این دو شهید بزرگوار صلوات
#اللهم_صل_علی_محمدﷺ_و_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#دوست_شهیدت_شهیدت_مےکنه!!!
شک نکن
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#تولد:۶۴/۱۲/۲
#شهادت:۹۵/۱/۱۸
محل شهادت: سوریه،حلب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#شکرگزارباشیم🤲🏻
پروردگارا شکرت بهخاطر فرصت جدیدی که به من دادی تا مهربانتر و عاشقانهتر زندگی کنم❣
💔
#دماذانی
چه خوش است صوت قرآن ز خود خدا شنیدن
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
📹 ببینید | فیلم کامل روایت شهید سلیمانی از اتاق عملیات حزبالله با حضور ایشان و سید نصرالله و عماد مغنیه در آخرین مصاحبه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
آهی کشید و گفت:
پسرم گفت "مےخوام برم جبهه تا اسلام بمونه"
...
به خدا اینقدر که از دیدن بےحجاب ها آتیش مےگیرم
از شهادت پسرم نسوختم!!!
#مواظب_این_آه_ها_باشیم
مادرشهید عابدیان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
اگر جهان سوم جایےست که
مغز #فیزیک_پلاسما
زندگی مرفهش در امریکا را
به خاطر #دینش، رها مےڪند
من #افتخار_مےکنم_جهان_سومی_هستم
#نشردهید برسد به دست منورالفکران غرب زده...!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت150 تا نیمهشب
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت151 خودش را به سمت من میکشد و امیدوارانهتر صدایش را بلند میکند: - انت ابنی؟ انت خالد؟(تو پسر منی؟ تو خالدی؟) یک لحظه میمانم چه بگویم. وضع پیرمرد انقدر رقتبار است که نمیتوان بیخیالش بشویم و همینجا رهایش کنیم. بشیر و رستم جلو میآیند: - این کیه آقا؟ - نمیدونم. ولی دنبال پسرش میگرده. نابیناست. مثل این که نمیتونه راه بره. پیرمرد به سختی خودش را جلو میکشد تا دستش را برساند به ما؛ چون صدای گفت و گویمان را شنیده است. دستان لرزان و چروکیدهاش را روی زمین به دنبال منبع صدا میچرخاند و مینالد: - مین؟(کیه؟) قلبم به درد میآید از حال پیرمرد. به بشیر و رستم میگویم: - شما برگردید. منم این بنده خدا رو میارم. - آقا خطرناکه! چطوری میخواید بیاریدش؟ - کاری به من نداشته باشید. شما برید، منم بالاخره میرسونم خودم رو. - اگه گیر بیفتید چی؟ نارنجکی که در جیب لباسم گذاشتهام را نشانشان میدهم و میگویم: - من اسیر نمیشم. اگه برگشتم که هیچی، اگرم برنگشتم حلالم کنید. بشیر آخرین تلاشش را میکند برای منصرف کردن من و بغضآلود میگوید: شما برگردید آقا. منم اینو میارمش. شانههایشان را میگیرم و هلشان میدهم که بروند: زود باشید برید. من مافوقتونم، این یه دستوره. خودم میارمش. زود باشید. یا علی! - ولی آقا... دوباره تاکید میکنم: این یه دستوره! یا علی! و آرام هلشان میدهم. جرات نمیکنند مخالفت کنند و میروند. دست پیرمرد حالا رسیده است به پوتینهایم. مقابل ریش و موی سپیدش و حال رقتانگیزش تاب نمیآورم و روی زمین مینشینم. دوباره زمزمه میکند: انت مین؟ خالد؟(تو کی هستی؟ خالد؟) دستان پیرمرد را میگیرم و نگاهی به اطراف میاندازم. هرچند این خانهها خالی از سکنهاند؛ اما ماندن اینجا دیگر به صلاح نیست. میگویم: جای لمساعدتک. وین ابنک؟(اومدم کمکت کنم. پسرت کجاست؟) لبخندی لرزان روی لبش مینشیند و دندانهای پوسیده و سیاهش را میبینم. نیمخیز میشود: - ابني من جنود ابوبکر بغدادی. الله یعطیه الف عافیه یا رب.(پسرم از سربازان #ابوبکر_بغدادیه. خدا بهش سلامتی بده.) #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞