💔
#بسم_الله
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
بى گمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و [با فروتنى] به سوى پروردگارشان آرام يافتند آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود
سوره هود ، آیه ۲۳
#شهید_جواد_محمدی
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
چگونه در بند خاک بماند
کبوتـــ🕊ـــری که پرواز آموخته است
و به شوق پرواز،
پشت پا زده به تعلقات دنیا
#شهید_احمد_مشلب
#حزب_الله
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
او که رفت"جان" بود...
من که یک "جـــان" بیشتر ندارمـ..
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#مادران_شهدا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی برای خریدِ عقد ، فقط دوتا حلقهی نقره گرفتیم؛که روی هر دوتاش حک شده بود : ت
💔
#عاشقانه_شهدایی
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید» ....❤️
خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی #شــــهادت کرده بود.
اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهـــــدا بود. 🌹
وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟
با خود گفتم اگر در بین این شهـــــدا، شهیدی را هم نام آقا صـــــادق ببینم این دعا را خواهم کرد. 😊
دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صـــــادق جنگی را دیدم . در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.
#راوی_همسر_شهید
#شهادت_روز_شهادت_حضرت_زینب_س💔
#عشق_آسمونی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#دم_اذانی
« یُعْطِۍَالْکَثیرَرَجبْ »
را غنیمت بدانیم ؛
اَنَاجَلیسُمَنجَالَسَنی ؛ باشیم🌱!'
#أینرجبیون
#رجبازنیمهگذشت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
از متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی؟
گفت:کنار دریا،مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود
اومد پایش را داخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید...
پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد
اینطوری پای خود را گچ گرفت
فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده...
به خودت نگاه کنی خداشناس می شوی
مغرور نشوید...
وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد،
وقتی میمیرد مورچه او را میخورد.
شرایط به مرور زمان تغییر میکند.
هیچوقت کسی را تحقیر نکنید.
شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان ازشما قدرمندتر است.
یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند!
پس خوب باشیم و خوبی کنیم.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
و میگویم: - انتی مو شافتنا. فهمتی؟(تو ما رو ندیدی، فهمیدی؟) باز هم همان که بزرگتر است سرش را تکان
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت150 تا نیمهشب در خیابانهای دیرالزور چرخ میزنیم و کروکی میکشیم و وضعیت خانهها و ساختمانها را به خاطر میسپاریم. حالا درحال برگشت هستیم؛ از راهی غیر از راهی که آمدیم. تقریباً از دیرالزور خارج شدهایم و هرچه از بافت شهری فاصله میگیریم، خانهها مخروبهتر میشود. انگار روی سر شهر قیر ریختهاند بس که تاریک است؛ دریغ از یک چراغ. روزگار این مردم مثل نفت زیر پایشان سیاه شده است. صدایی از پشت سرم میشنوم؛ چیزی شبیه به ضربه به آهن. برمیگردم و وقتی میبینم بشیر و رستم هم به دنبال منبع صدا برگشتهاند، میفهمم توهم نبوده است. انگشت سبابهام را میگذارم روی لبهایم و با دقت اطراف را نگاه میکنم. هیچ خبری نیست. با خودم میگویم حتماً باد بوده؛ شاید هم گربه یا سگ ولگردی. صدا دوباره تکرار میشود، از سمت راستمان و یکی از خانهها. اینبار بیشتر دقت میکنم؛ یک ضربه ضعیف به یک در آهنی. رستم که تعللم را میبیند، جلو میآید و آرام میگوید: - بیاید بریم آقا حیدر. حتماً گربه یا سگی چیزیه. زود بریم بهتره. و باز هم صدا. دستم را به علامت ایست بالا میآورم که ساکت شود. اخمهایم را در هم میکشم و تمام هوش و حواسم را در قوه شنواییام متمرکز میکنم. باز هم صدای ضربه؛ اما این بار میتوان صدای نالههایی ضعیف را هم شنید. آرام به رستم میگویم: - میشنوی؟ یکی داره ناله میکنه! رستم گیج نگاهم میکند؛ اما بشیر که نگاهش روی زمین است، زمزمه میکند: - آره... صدای ناله ست. میروم به سمت صدا. بشیر دستم را میکشد: - خطرناکه آقا! بیاید برگردیم. هنوز در فکر ماندن یا رفتنیم که صدای ضربه دیگری به در آهنی را میشنویم و بعد، افتادن جسم سنگینی روی خاک و باز هم صدای ناله. هرسه برمیگردیم و ناخودآگاه، گلنگدن اسلحههایمان را میکشیم. خانههای این کوچه انقدر خرابه و ویراناند که مطمئنم کسی اینجا زندگی نمیکند. هرسه به هم تکیه میدهیم تا هوای سه طرف را داشته باشیم. در تمام کوچه چشم میچرخانم و از چیزی که روی زمین خاکی کوچه افتاده است، خشکم میزند. در تاریکی شب، فقط میتوانم بفهمم که یک انسان است؛ اما نمیتوانم تشخیص بدهم زن است یا مرد و کودک است یا بزرگسال. جلو نمیروم و نگاهش میکنم. همزمان، نگاهی هم به اطراف دارم تا مطمئن شوم خبری نیست. کسی که روی زمین افتاده، با دستانش زمین را چنگ میزند و خودش را روی زمین میکشد؛ انگار دنبال چیزی روی زمین میگردد. جثهاش خیلی لاغر و نحیف است و موهای بلند و ژولیدهاش سرش را احاطه کرده. قدمی جلو میگذارم تا صدای نالههای بیرمقش را بشنوم. چندبار تقلا میکند بلند شود، اما نمیتواند و میخورد روی زمین. باز هم سعی میکند زمینِ خاکی و پر از تکههای سنگ و آجر را با دستانش بگردد و خودش را روی زمین بکشد. انگار چشمانش نمیبیند. نزدیکتر که میشوم، صدای نالههای ضعیفش را میشنوم که میگوید: - ابنی خالد... انت وین؟ ابنی خالد... (پسرم خالد... کجایی؟ پسرم خالد...) و بعد، انگار صدای پایم را میشنود که خودش را میکشد به سمت من. سعی میکند سر و سینهاش را از زمین جدا کند و صورتش را به سمت من بگیرد. دقت که میکنم، چهره چروکیده و ژولیدهاش را میبینم؛ پیرمردی موسپید و نابینا. خودش را به سمت من میکشد و امیدوارانهتر صدایش را بلند میکند: - انت ابنی؟ انت خالد؟(تو پسر منی؟ تو خالدی؟) یک لحظه میمانم چه بگویم. وضع پیرمرد انقدر رقتبار است که نمیتوان بیخیالش بشویم و همینجا رهایش کنیم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
دست من نيست که اين بيت شده ورد لبم
حرمت قبله دلهاست مــرا هم دريـاب
#سلام_آقا
شهید شو 🌷
💔 مشهد که بودم دعا کردم #امام_رضا علیه السلام همسری برایم انتخاب کنند که #تکیهگاه همهمان باشد. او
💔
به خواستگاری ام که آمد فهمیدم شغلش پاسدار است...
به چند نفر از دوستانم که شوهرهایشان پاسدار بودند سپردم برایم سوال کنند ببینند #جواد_محمدی را میشناسند؟
جواب ها همه شبیه هم بود؛ #خندهروست، چنان میخندد که انگار هیچ غمی توی این دنیا ندارد. #بیریاست، خیلی شجاع و پر دل و جرئت است. هر کاری داشته باشی، #میتوانی_رویش_حساب_کنی.
این ها را که شنیدم، یاد #امام_رضا علیه السلام افتادم؛ ممنونم #امام_رضا_جان! من چنین شوهری میخواستم.
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... #دلتنگی؟... #غصه داری؟... #مشورت می خواهی؟... #حرف ها بر دلت سنگینی میکند اما محرم رازی
💔
#آھ...
روز و شبهایمان با یادشان سپری مےشود
و قلبمان با ذکرشان، احیا
خدایا!
خدایا!
قلبم را به تو مےسپارم
احیائش کن
به حرمت زندگان واقعی...
دلم از این حصار شهر گرفته است
مهمان رضا علیه السلام، شدن مےخواهد
زیارتی به یاد شهدا
ان شاءالله
به حرمت شهدا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 ناز بر شاهان کنم چون ناز دارد منصبم😇 زیر ایـوان نجفـــ دارم گدایــی مےکنم السَّلامُ عَليکَ يا
💔
بھ بھ...
خوشا قنبر،
برای خود چه «اعلیٰ حضرتی» دارد...❤️
السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#مولاعلیجانم
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
مرگ، رفتنےست
بےصـدا و آهستہ
بی هیچ موجے
بی هیچ اوجے
اما #شهادتــــ...
ڪوچےست
با ترنّمی سرشار از
موج
اوج
و عـروج..
شهیدان میروَند نوبت به نوبت
خوشانروزی که نوبت بر من آید
ابوالشهید
ابن الشهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
شهید آوینی:
اگر « شهید » نباشد
خورشید طلوع نمیکند
و زمستان سپری نمیشود ...
#شهید_سردار_صادق_مکتبی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#دماذانی
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا
دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ
الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»
ای اهل ایمان،آنچه به شما حیات ابدی میدهد
پرورش عشق من، در روح وجان شماست..
قلب های بدون عشق هدایت نمیشوند♥️
[سوره انفال - ۲۴]
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#شکرگزارباشیم🤲🏻
خدایا شکرت که پنجره دلم را به سوی تو باز میکنم و هوای مهربانی تو را نفس میکشم.🥰
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
با یاد شهیدی که
اسیر شهرت و نام دنیا نشد
پشت پا زد به پیشنهادهای سینمایی
فدای عمه سادات شدن را انتخاب کرد
و..
جاودانه شد🥀
#شهید_علاء_نجمه
#حزب_الله
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#قرار_عاشقی
به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم
به روی شیشه کشیدم عکس یک گنبد
به پای شیشه نشسته رضا رضا کردم
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 به خواستگاری ام که آمد فهمیدم شغلش پاسدار است... به چند نفر از دوستانم که شوهرهایشان پاسدار بودند
💔
می دانستم #اعتقادات برای دخترخواهرم خیلی مهم است.
گفتم جواد محمدی پاسدار است و از لحاظ اعتقادی و اخلاقی همه تائیدش می کنند
حجت را گذاشتیم روی حرف حاج آقا مجتبی.
حاج آقا گفتند: "من #جواد را تا الان تاییدش می کنم".
راوی دایی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... روز و شبهایمان با یادشان سپری مےشود و قلبمان با ذکرشان، احیا خدایا! خدایا! قلبم را
💔
#آھ...
اصلا این #دل من
مال خودت!!!
خدایا!!
اعتراف مےکنم عرضه نداشتم دلم را
مثل روز اول #پاک نگه دارم
بیا بگیرش
#محبت همه اغیار را از دلم بیرون کن
مےخواهم جز عشق خودت
و محبینت
عشق کسی در دلم نباشد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 از کمالات تو #سردار_جمل این کافےست که صدا مےزده ارباب تو را: « آقاجان » ! #صلیاللهعلیکیامعز
💔
کل قـرآن، ورق ورق #حسن است
حق، علی بود و حرف حق #حسن است
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ.
کار خدا اینطوریه که وقتی بخواد کاری بکنه میگه باشه، میشه...🌱
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
چند روز بعد از وداع با بدن شهید، از همسرش پرسیدند چرا آن روز فقط صلوات مےفرستادی؟
پاسخ داد:
"جز نور، چیزی نمےدیدم... بےاختیار صلوات مےفرستادم"
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#همسران_زینبی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#شباهت_عجیب!!!
اباالفضل با دیدن این عکس و شباهت زیاد #شهید_حجت_الله_رحیمی به خودش بسیار تعجب کرد و از آنروز که عکسش را دید با او انس گرفت و از خدا مےخواست همچون شهید رحیمی فیض عظمای #شهادت را نصیبش کند.
بالاخره #عقیله بنی هاشم این نجوای عاشقانه اش را شنید و او را به دوست شهیدش ملحق نمود
شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی و شهید حجت الله رحیمی خادم الشهدا
شادی ارواح طیبه شهدا و این دو شهید بزرگوار صلوات
#اللهم_صل_علی_محمدﷺ_و_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#دوست_شهیدت_شهیدت_مےکنه!!!
شک نکن
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#تولد:۶۴/۱۲/۲
#شهادت:۹۵/۱/۱۸
محل شهادت: سوریه،حلب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس