eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #خاطرات_شهیدزنده #جانبازحمیدداودآبادی استایل جالب حمید داودآبادی!😍 مگه بده با ادبیات امروزی، درب
💔 ! نوجوان بود که همپای سالهای آغاز انقلاب، قد کشید، در این بهمن هایی که از اولین سال های پیروزی انقلاب آمدند و رفتند و حسرتشان بر دل ماند! در آمد و رفت همان بهمن ها، آن بچه پرهیاهو، کنجکاو، با سری پرشور و کمی ترسو! به بلوغ رسید، شجاعت یافت و جای خود را در دنیا و کشور پیدا کرد: : حضور فعال در تظاهرات و راهپیمایی ها، همراه خانواده. حضور پرشور در بزرگترین و موثرترین اتفاق زندگےاش؛ اسلامی. آنجا برای اولین بار بوی دود، خون، باروت و بدنهای سوخته را استشمام کرد... : حضور فعال در مقابله با منافقین. دستگیری و ضرب و شتم توسط منافقین در دانشگاه تهران. بازجویی توسط مسعود رجوی رهبر پلید منافقین. ناکام از رفتن به کردستان برای نبرد با ضدانقلابیون به خاطر سن کم. : حضور فعال در چادر وحدت برای رویارویی با منافقین، ضدانقلاب و بنی صدر. بغض و اشک و آه از شهادت دوستان چادر وحدت در جبهه.. گریه و شکایت از ناکامی در رفتن به جبهه: بچه ای! : دومین بار حضور در جبهه. خوش ترین ایام زندگی. حضور در گیلانغرب، جبهه آوزین، تپه کرجی ها. همرزمی و همسنگری با بچه های بابل و فریدونکنار. اولین مشاهده لحظه شهادت دوستان... : ناکامی از حضور در عملیات والفجر مقدماتی. افتاده از زخم و درد تنهایی و شهادت مصطفی کاظم زاده. سوز، سوز. داغ، داغ. اشک، اشک. حسرت، حسرت. : حضور ناکام در عملیات خیبر. اولین اعزام گروهی: طرح لبیک یا خمینی. وامانده از داغ رفیقان شهید.. : وامانده از حضور در عملیات بدر. رانده از جبهه. شاغل در کمیته انقلاب اسلامی. در حسرت دیدار دوباره رفقای شهید : حضور فعال در عملیات والفجر 8. عاشقانه ترین عملیات جنگ همراه با گردان شهادت. بارش باران ترکش بر بدن و نوش جان نمودن گاز. شهادت دوستانی که عقد اخوت بستیم و قول شفاعت دادیم...😭 : حضور نیمه فعال در عملیات کربلای 5. زمینگیر شدن، کپ کردن و لرزیدن در سه راه مرگ شلمچه. مشاهده سوختن و جان دادن دوستان.. : همرنگ دنیا و دنیائیان شدن. در حسرت رفتن به جبهه. شاغل در سپاه پاسداران. : تمرین "بله قربان" گویی. آغاز سال های دور از جبهه. همسان سازی با زندگی روزمره. دویدن و ایستادن در صف، برای یک لقمه نان. ... : افتاده از پا. خسته، خفته و منتظر... ناتوان از مقابله با امراض دنیایی. : کجا، در چه حال و مشغول چه؟! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا بله... ما برای آنکه ایران، ایران شود، خون دلها خورده ایم... رنج دوران بُرده ایم... نوشته حمید داودآبادی با اندکی تغییر.... ... بدون ذکر نام کانال📛 💕 @aah3noghte @hdavodabadi💕