#نهج_البلاغه
💠دنیای حرام چون مار سمّی است ، پوست آن نرم ولی سمّ کشنده در درون دارد ، نادان فریب خورده به آن می گراید ، و هوشمند عاقل از آن دوری گزیند.
📚 #حکمت_۱۱۹
💕 @aah3noghte💕
💔
لایک به چه قیمتی⁉️
⏫جناب آقای زائری که سالهاست با هم رفاقت داریم هر از چندگاهی در فضای رسانه ای اعجاب همگان را برمی انگیزد و دوستان را غمگین و دشمنان راخوشحال می کند.
یک روز با ابراهیم یزدی_پدر جد رابطه با آمریکا و ریشه همه فتنه های ۴۰ سال گذشته_عکس منتشر می کند و در سوگش نوحه سرایی...
مدتی با سلبریتی های آنچنانی قهقهه مستانه سر می دهد،
گاهی در برنامه تلویزیونی دختر محجبه را با خاک یکسان می کند تا پری موبلندها خوشحال بشوند،
گاهی به حجاب می تازد و گاهی....
گویا لامصب لایک اینقدر مهم است که همه چیز را می شود در ازائش فروخت!!!
💠الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَه
( #نهج_البلاغه،خطبه ۱۰۳)
✍حجت الاسلام مهدوی ارفع
💕 @aah3noghte💕
💔
#ادمین_ننوشتـــــ
دل نوشته ای با شهدا
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
#اولین کوچه به نام #شهید_همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
.
#دومین کوچه #شهیدعبدالحسین_برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
.
به #سومین کوچه رسیدم!
#شهید_محمدحسین_علم_الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
.
به #چهارمین کوچه!
#شهیدعبدالحمید_دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
.
به #پنجمین کوچه و #شهیدمصطفی_چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
.
#ششمین کوچه و #شهید_عباس_بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
.
#هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
#شهید_ابراهیم_هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
.
#هشتمین کوچه؛
رسیدم به #شهید_محمودوند...
انگار #شهید_پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
#شهادت_روزےمون
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
"ڪَلِّمینی یا فاطمه"
"فاطمه جان! با من حرف بزن..."😭
این التماس های مردےست که در خیبر را به یک دست از جا ڪـَند
اما به خاطر اسلام، بیست و پنج سال سکوت کرد
بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو داشت...
کاش حداقل بعد از بیست و پنج سال، این غربت به پایان مےرسید، نه اینکه ننگ همکاری نکردن با ولیّ خدا هم به بی وفائی کوفیان اضافه شود...
مےفرمود:
کاش همه شما را نداشتم اما ده یار از یاران معاویه را داشتم...
چه کردند با مولایمان...😔
به هوش باشیم!
تاریخ تکرار مےشود اگر #بصیرت نداشته باشیم،
اگر #تاریخ نخوانیم
اگر #نهج_البلاغه ندانیم...
#دلشڪستھ_ادمین 💔
#فاطمیه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_بیست_و_ششم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے ایرینا توی آشپزخانه بود و داشت شام م
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_بیست_و_هفتم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
کیشیش گفت:
"این کتاب آخری چی بود آوردم؟
ما ميخائيل بولگاکف؟
همه اش را خواندی؟"
ایرینا دیس نخود پلو را روی میز گذاشت، خودش هم نشست و گفت:
"مرشد و مارگاریتا، یکی از بهترین رمان هایی بود که خواندم.
دو سه روزه تمامش کردم."
کشیش آن شب خوش اقبال بود که در طول شام، ایرینا قصه ی رمان مرشد و مارگریتا را با همان اشتهایی که نخود پلویش را می خورد، تعریف کرد؛
چون از آن جایی که او که میلی به خوردن نداشت، توانست با همان یک کفگیر پلویی که کشیده بود ور برود
تا ایرینا که کیفیت دست پختش را با اشتهای کشیش می سنجید، گمان کند او با اشتها مشغول خوردن است.
بعد از شام، در جمع کردن میز به ایرینا کمک کرد تا هرچه زودتر به اتاق کارش برود و مطالعه ی #کتاب را پی بگیرد.
اما هنوز پشت میز کارش ننشسته بود که تلفن زنگ خورد. صدای دوستش پرفسور #آستروفسکی را شناخت.
با آرامش روی صندلی نشست و پشتش را به آن تکیه داد. در جواب پرفسور که پرسیده بود "با #گنج باد آورده ات چه میکنی؟" گفت:
"اخبار خوبی برایت دارم پرفسور.
دیشب بخش هایی از آن را خواندم؛ با این که خواندنش برایم سخت بود، اما دارم به خطش عادت می کنم.
موضوعش راجع به یکی از #قدیســـــــــــین دین اسلام است.
شخصی به نام #عـــــــلی که مسلمانان لبنان به او امام علی می گویند.
شاید اسمش به گوشَـت خورده باشد."
پرفسور گفت:
من در مسائل دینی اطلاعات چندانی ندارم.
در دین اسلام فقط #محــــــــــــــمـــــــــد را می شناسم.
حالا این کتاب را خود علی که می گویی نوشته است؟"
کشیش جواب داد:
"نه... نویسنده اش مردی است که هم عصر علی بوده و قلم خوبی دارد.
با یکی از دوستان نویسنده ام در لبنان تماس گرفتم، او چند جلد کتاب درباره على نوشته است.
قرار است، به من کمک کند تا کتاب های مرتبط با علی را مطالعه کنم."
پرفسور پرسید:
"این دوستت که می گویی مسلمان است لابد!"
کشیش گفت:
"جالب است بدانی که او یک نویسنده و متفکر مشهور #مسیحی است.
می گفت علی یکی از مردان بزرگ #تاریخ ماست.
او را به عیسی مسیح تشبیه می کرد،
اما نکته جالب تر این که علی کتابی دارد به نام #نــــــهج_البلاغه.
من این کتاب را در بیروت دیده بودم، اما هرگز رغبتی به مطالعه ی آن، نداشتم.
دوستم می گفت نهج البلاغه تنها کتابی است که با مطالعه آن می توانی علی را آن چنان که هست #بشناسی."
پرفسور گفت:
"حالا چه اصراری است که علی را بشناسی؟
همین که چنین کتابی دستت رسیده کافی است. خودت را خسته نکن."
کشیش گفت:
"درست می گویی پرفسور. میل من بیشتر به جمع آوری نسخه ی خطی است تا مطالعه و پژوهش در موضوع آنها، اما این کتاب با بقیه فرق می کند..."
پرفسور گفت:
"بله، میفهمم. روِشَت را قبول دارم و توصیه می کنم کتاب را با دقت بخوانی.
خود من از خواندن نسخه ی خطی، بیشتر از نگهداری اش لذت می برم."
کشیش گفت:
"اگر یک دستگاه اسکنر در منزل داشتم، همه ی صفحات آن را برایت اسکن می کردم. دوست دارم تو هم آن را بخوانی."
پرفسور گفت:
"فعلا چنین کاری نکن؛ دستگاه های اسکنر معمولی ممکن است به کتاب آسیب برساند.
بعدها یک روز کتاب را با خودت به انستیتوی نسخ خطی بیاور، ما اینجا دستگاه هایی داریم که می توانیم از کتابت میکرو فیلم تهیه کنیم.
فعلاً زیاد وقتت را نمی گیرم، برو به کتابت را بخوان و هر وقت مشکلی پیش آمد به من زنگ بزن."
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_بیست_و_دوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے سپس به ڪتـاب و اوراق روے میز اشا
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_بیست_و_سوم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
سرگئی لبخند زد و گفت:
ما باید کم کم مراسم #مسلمان شدن شما را فراهم کنیم پدر...!
پدر گفت:
ادیان الهی، شکل، قالب و پوسته ی #روح الهی است و مهم #مغز و درون آن است که یکی است و فرق چندانی با هم ندارند.
کسی که مسلمان است یا مسیحی، اگر به ذات و جوهره الهی دین خود دست نیابد، می خواهد #روحانی_مسلمان باشد با #کشیش_مسیحی، به یک اندازه از مسیر خدا جدا شده است.
در زمان على دشمنانش و آن هایی که با او می جنگیدند، از حافظان و مبلغان قرآن و اسلام بودند و در عبادت و زهد و تقوی چنان بودند که زانوهایشان بر اثر سجده پینه بسته بود.
آن ها به نام همان الله ی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می خواست هدایتشان کند.
سرگئی به کاغذهای روی میز اشاره کرد و پرسید:
ظاهرا مشغول یاد داشت برداشتن از نهج البلاغه بودید...
کشیش پاسخ داد:
پدر «کار پیانس» را که میشناسی؛ همان کشیشی که موقع ترک بیروت کلیسایم را سپردم به او، دیروز رفته بودم دیدنش، از من قول گرفت برای تجدید دیدار و ملاقات با مؤمنين، فردا عصر به کلیسا بروم و موعظه ای کنم.
من هم پذیرفتم.
سرگئی پرسید:
و حالا دارید برای موعظه تان از #نهج_البلاغه یادداشت بر می دارید؟
گفت:
بله!
علی پیرامون دنیا و آخرت و آیین زندگی مطالبی دارد که بیان آن ها مرا از سخنرانی های #کلیشه ای و #تکراری نجات می دهد.
می خواهم این بار از #زبان علی با مردم صحبت کنم.
سرگئی با تعجب پرسید:
و به آنها می گویی که این سخنان، سخنان على است؟
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
این رمانیست که هر شیعه ای باید بخواند‼️
شهید شو 🌷
💔 ⏪✌️ #چله_دورزدن_شیطون 🗓روز چهارم 🥇 امروز #عیبجویی_نداریم ❌ 🥰 قشنگیارو میبینیم ⛔️هر کی هر ع
💔
⏪✌️ #چله_دورزدن_شیطون
🗓روز پنجم
🥇 امروز هم #عیبجویی_نداریم !❌
❓یه سوال بپرسیم از خودمون..👇
(تا حالا این همه به این و اون گیر دادی ،
حالت بهتر شد؟ آرومتر شدی؟!
غیر از این بود که یکی ازت دلخور شد
یکی دلش شکست، یکی هم افتاد سر لج❓
دوس داری یکی هی بهت گیر بده
عیب و ایراداتو بیاره جلو چشمات❓...)
✍به قول امیرالمومنین علیهالسلام:
✅' آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى
براى ديگران دوست بدار
و آنچه را براى خودت خوش ندارى
براى ديگران خوش ندار '❌
📚 #نهج_البلاغه | نامه ۳۱
موفق باشی🌱
#حدیث_کسا فراموش نشه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
🔴پس از پیروزی بر اصحاب جمل در جنگ بصره در سال ۳۶ هجری یكی از یاران امام علیه السّلام گفت: دوست داشتم برادرم با ما بود و میدید كه چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز كرد.
══🌹══════ ✾ ✾ ✾
#نهج_البلاغه
💥فَقَالَ لَهُ (عليه السلام) أَ هَوَي أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَي بِهِمُ الْإِيمَانُ
🌎امام علیه السلام پرسید: آیا فكر و دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری، امام علیه السلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلكه با ما در این نبرد شریكند آنهایی كه حضور ندارند و در صلب پدران و رحم مادران می باشند، ولی با ما هم عقیده و آرمانند، به زودی متولد می شوند، و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت می گردد.
📚 #خطبه_12
══🌹══════
💞 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
برخی نامزدها آمدند برایمان نهج البلاغه خواندند
اما به دولت رییس جمهور شهید نهجالبلاغه ای توهین کردند
خواندن قرآن و نهج البلاغه، وقتی در عمل و رفتار فرد
اثر نگذارد، جز وبال، چیز دیگری برای شخص دارد؟؟
به گفته یکی از معاونین رئیسی، ایشان چند بار در هیات دولت و سایر جلسات از نهضت نهج البلاغه خوانی، نام برده و نیز تاکید بر فراگیر شدن نهجالبلاغه در بدنه حاکمیت داشته اند.
در حاشیه مراسم کتاب سال حضرت
آیت الله رئیسی در پاسخ به یکی از
حضار که کتاب نهج البلاغه را به وی
هدیه داد ضمن تشکر گفت که این
کتاب ارزشمندترین هدیه است و
خداوند توفیق خواندن نهج البلاغه
را به ما مرحمت کند.
#انتخابات
#شهید_جمهور
#نهج_البلاغه
💞 @shahiidsho💞