eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
پرده اول سناریو‼️ اولین تجمع در اعتراض به توقیف روزنامه سلام ساعت ۲۱ در برابر #خوابگاه_دانشجویان_
. پرتاب سنگ به همراه شعارهای توهین آمیز و ساختارشکنی که از سوی برخی افراد نفوذ کرده در جمع دانشجویان در برابر نیروهای انتظامی داده شد، باعث تحریک عوامل انتظامی و وادار کردن آنان به اشتباه و قرار گرفتن در مسیر سناریویی می شود که از پیش طراحی شده بود😵 و آن تعقیب و درگیری با تظاهرات کنندگان و کشیده شدن به داخل خوابگاه دانشجویان بود.👉 در زمانی کوتاه ، تجمع و راهپیمایی به تبدیل می شود و در حالی که مدت زمان حضور نیروی انتظامی در محوطه کوی دانشگاه براساس گزارش های وزارت کشور، اطلاعات و نهاد ریاست جمهوری بین ۱۲ تا ۲۰ دقیقه بیشتر نبوده است ، اما معاونت دانشجویی وزارت علوم میزان تخریب را ۸۰۰ اطاق و ۲۴۰۰ تخت اعلام می نماید 😱 و این در حالی بود که قبل از ورود نیروی انتظامی به محوطه خوابگاه دانشجویان، صدای شکستن شیشه⚡️ و پرتاب اشیا و وسایل دانشجویان از پنجره خوابگاه ها به بیرون شنیده می شد که این حرکت پس از خروج نیروهای انتظامی هم تا صبح ادامه یافت به گونه ای که بسیاری از اتاق ها، میزها و وسایل مطالعه دانشجویان ، تخت خواب ها، یخچال ها، کیوسک های مطبوعاتی و تلفن و درب و پنجره خوابگاه ها تخریب و دچار آسیب های جدی شدند.♨️ شعله های خشم کور درگیری های پراکنده که از نیمه شب آغاز شده بود، تا صبح روز جمعه ادامه یافت و مستقر در کوی و پشت بام های مشرف به خیابان کارگر با پرتاب سنگ و اشیای سخت و سردادن شعارهایی علیه ارکان نظام ، درصدد دانشجویان از یک سو و نیروهای انتظامی و امنیتی در برخورد با دانشجویان در سوی دیگر بودند.😏 حدود ساعت ۱۱ صبح ، بالاخره جلسه در استانداری تشکیل می شود و حادثه شب گذشته را بررسی می نماید. حوالی ظهر روز جمعه به نیروهای انتظامی دستور داده می شود که از صحنه خارج شوند.📛 در این میان برخی های_سیاسی جهت ابراز همدردی با دانشجویان وارد کوی دانشگاه می شوند.😏 مجید انصاری ، موسوی لاری ، دکتر معین ، فائزه هاشمی ، خانم کروبی ، مصطفی تاج زاده ، عبدالله نوری ، درودیان ، اکبر گنجی ، ابراهیم اصغرزاده و... از جمله این افراد بودند. فضای دانشگاه همچنان متشنج است و سخنان برخی از این چهره های سیاسی که به ظاهر برای آرام کردن دانشجویان به داخل کوی رفته بودند، شعله های خشم آنان را شعله ورتر می سازد 😒 به گونه ای که بار دیگر گروه هایی سازمان یافته از محوطه کوی خارج شده و در خیابان کارگر ضمن و ایراد ، ای را با نیروهای انتظامی مستقر در اطراف کوی دانشگاه شکل می دهند.😞 روزنامه های شنبه ۱۹ تیر کار هدایت آشوب ها را بر عهده گرفتند.😳😱 ... ۷۸ ۹۸
💔 چـقـدر دارد ! اسـیر پـاک تـو شـدن، ارباب در مـیانِ اسـارت هـای دنـیـایـی ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_بیست_و_یکم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے معاویه دستش را جلو آورد، ریش مرا به د
💔 ✨ نویســـنده: وقتی خندیدم، نخست اخم کرد سپس با صدای بلند خندید و گفت: "هنوز همان هستی که بودی... روزگار عوض شده اما تو هرگز!" گفتم: "اما من استادی چون تو دارم، بگویم کاغذ و دوات را بیاورند؟" گفت: "تعجیلی نیست، حُکمت را خواهم نوشت، اما نخست بگو میخواهی با علی چه کنی؟ چه ای در سر داری؟" گفتم: "من یک هفته فرصت می خواهم تا درباره ی مردم شام کنم؛ باید دید مردم تا چه اندازه در کنار تو خواهند ماند." گفت: "خیالت از جانب مردم شام آسوده باشد؛ آنها با ما دارند." گفتم: "من تا خود این نکته را نیازمایم، باور نمی کنم." گفت: "می پذیرم؛ یک هفته فرصت داری، سپس بگو چه باید کرد... بیست سال است که خاندان بر شام حکومت می کنند. مردم این سرزمین چون از مرکز حکومت دورند، علی را به خوبی نمی شناسند و با گذشته ی درخشان او ناآشنایند. پس می توان به راحتی علی را عثمان معرفی کرد. جنگ علی با عایشه همسر پیامبر در بصره و کشته شدن طلحه و زبیر دو تن از صحابه ی پیامبر نیز مزید بر علت است تا شامیان بر عليه على شورانیده شوند. ما دلایل کافی برای قاتل نمایاندن علی داریم؛ کافی است گسترده بر عليه على راه بیفتد، در این صورت مردم شام برای حفظ دین خود، مقابل على خواهند ایستاد. امروز عصر من و معاویه خلوت کرده بودیم. همین نکات را به او گفتم و گفتم که اولین گام را باید او بردارد و امروز عصر پس از اقامه ی نماز، برای مردم سخنرانی کند؛ بگوید علی از دین خارج شده و او قاتل عثمان است." گفتم: "به دنبال سخنرانی تو، ما عده ای را اجیر می کنیم و آنها را بین مردم خواهیم فرستاد تا بر علیه علی تبلیغ کنند، او را لعن نموده و اش بخوانند. باید هر روز، بلکه هر ساعت ضد على را گسترش دهیم. امامان جماعت مساجد شام را جمع کن و از آنان بخواه که از لعن و ناسزا و نفرين على . باید از علی ای وحشتناک در بین مردم بسازیم." معاویه سرش را تکان داد و گفت: "خوب! دیگر چه؟" گفتم: "دیگر این که به بزرگانی چون سعد بن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، محمد بن مسلمه و اسامة بن یزید در مدینه نامه هایی بنویس. شنیده ام آنها با علی بیعت نکرده اند و راضی به جنگیدن علی در بصره نبوده اند. به آنها بنویس که على، قاتل عثمان و برخی صحابه ی پیامبر اسلام است. اگر آنها با تو همراه شوند، خواهند توانست علی را در مدینه و مکه و سایر بلاد حجاز، تضعیف کنند. ایجاد شکاف در باران علی، قدم بعدی است که باید با جدیت پیگیری شود." معاویه با تبسم و نگاهی مشکوک که نمی توانستم بفهمم پشت آن چه نهفته است، پرسید: "خوب! قدم بعدی؟" گفتم: "باید به کوفه بفرستیم. آنها وظیفه خواهند داشت آنچه را در کوفه اتفاق می افتد مو به مو به ما گزارش کنند. ما باید بدانیم در جبهه ی علی چه می گذرد." معاویه گفت: "خوب! بعد؟" گفتم: "خودت را آماده کن؛ وقت نماز عصر نزدیک است، باید به مسجد برویم." با کنایه گفت: " هم باید بگیریم....؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_بیست_و_دوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے وقتی خندیدم، نخست اخم کرد سپس با صد
💔 ✨ نویســـنده: گفتم: "برای لعن و نفرين على، وضو واجب است، اما برای نماز، تو بهتر می دانی..." گفت: "حالا خبری از من بشنو؛ عبيدالله از مدینه به شام آمده است. او اینک در نزد ماست." با تعجب پرسیدم: "عبیدالله بن عمر؟" گفت: "بله؛ عبيدالله بن عمر که در زمان عثمان سه نفر را به قتل رسانده بود. او از ترس على که گفته بود باید شود، فرار را بر قرار ترجیح داده است." گفتم: "بهتر از این نمی شودا عبیدالله پسر خلیفه ی دوم است. نقشه هایمان با وجود او به خوبی پیش خواهد رفت. مردم خواهند دید که علی حتی قصد جان فرزند خلیفه ی متوفی را دارد." دقایقی بعد، با هم به طرف مسجد به راه افتادیم. نماز عصر به امامت او خوانده شد. بعد از نماز، به منبر رفت. فکر نمی کردم بتواند سخن به نکویی بگوید، اما الحق که بر اریکه ی سخن سوار بود. ای از علی ساخت که من هم باورم شده بود علی، کافر شده است! بعد از سخنرانی، دوش به دوش هم از مسجد بیرون آمدیم و در حالی که در محاصره ی مأموران حفاظتی بودیم، به طرف کاخش که فاصله ی زیادی با مسجد نداشت به راه افتادیم. در بین راه، جوانی مقابلمان ایستاد و با صدای بلند گفت: "عرضی دارم یا امیرا" مأموران خواستند او را از سر راهمان کنار بزنند، من مانع شدم و گفتم: "بگو ! چه میخواهی بگویی؟" جوان جلوتر آمد و گستاخانه گفت: "یا امیرا این دروغ ها و تهمت هایی که به على روا داشتی چه بود؟ از خدا نمیترسی که پاک ترین مرد خدا در روی زمین را دشنام می دهی و او را قاتل و کافر می نامی؟!" نگاهی به معاویه انداختم؛ چهره اش سرخ شده بود و زود هنگام او را در بر گرفته بود. فرمانده‌ی محافظان جلو آمد و شمشیر از غلاف بیرون کشید. مانع انجام کاری از سوی او شدم و گفتم: "عقب بروید! بگذارید این جوان حرفش را بزند." معاویه گفت: "چگونه اجازه بدهم او به من کند؟! دستور می دهم سرش را از بدنش کنند!" گفتم: "صبور باشید قربان، بگذارید حرفهایش را بزند." جوان گفت: "على قاتل عثمان نیست؛ اگر چنین بود، بسیاری از صحابه و همه ی مردم حجاز و عراق با علی بیعت نمی کردند. علی خلیفه ی مسلمین و جانشین رسول خداست و سر پیچی از او یعنی پشت و نمودن به دین خدا و سنت رسول الله !" جوان همچنان داشت یاوه سرایی می کرد که نفهمیدم چگونه معاویه به فرمانده‌ی محافظان اشاره کرد و او با شمشیر چنان ضربتی بر گردن جوان زد که سرش مقابل پاهای معاویه بر زمین افتاد. هنوز لب های جوان تكان می خورد. ترجیح دادم سکوت کنم. معاویه چنان به خشم آمده بود که نمی توانست نگاه‌های خشم آلود مردمی را که در اطراف ما ایستاده بودند و نظاره مان می کردند حس کند. ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 ...🌹🕊چـقـدر دارد ! اسـیر پـاک تـو شـدن در مـیانِ اسـارت هـای دنـیـایـی . ... 💞 @aah3noghte💞