eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
297 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻در حاشیۀ جنگ | نگاهی به مجموعه‌داستان نوشتۀ مجید قیصری به قلم (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...نثر داستان بسیار روان و ساده روایت می‌شود. زبان و لحن به‌درستی در این مجموعه به‌کار گرفته شده است. داستان‌ها اغلب شخصیت‌محور هستند. گفتگوها در داستان، ساده و صمیمی است. مشخصۀ بارز گفتگوها کوتاه‌بودن آن‌هاست. بخش جذاب داستان، اتفاق‌های آن است که تعلیق خوبی را ایجاد می‌کند تا مخاطب با علاقمندی، روایت را دنبال کند. نویسنده با نوشتن این مجموعه‌داستان، ما را با شخصیت‌هایی آشنا می‌کند که در حاشیۀ جنگ هستند. حادثه‌ها در داستان‌های این مجموعه، برخی باورپذیرهستند و برخی هم باورپذیر نیستند. مانند زیرخاکی؛ هنگام درآوردن زیرخاکی برای لحظه‌ای پنداشتم با برداشتن حصیر، چیز کوچکی را از باغچه درآوردند؛ چون توصیفی که از باغچه شده، آن‌قدر باغچه را بزرگ نشان نداده که باورم شود قبری که سهراب در آن لحظه کنده با آن وقت کم، آن‌قدر بزرگ باشد که چیزی با ارتفاع یک و شصت در آن، جا شده باشد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10837 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B0gi64CBWc7/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه ششم مردادماه (ششمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ترس (ستون داستان سایت شهرستان ادب را با داستان کوتاه «ترس» از نویسندۀ مطرح معاصر، #احمد_محمود، به‌روز می‌کنیم) ▪️«...آب باران رو آسفالت راه افتاده بود. باد هو می‌کشید و آب را رو آسفالت می‌رقصاند. قطره‌های درشت باران، رو شیشه جلوی وانت، لرزان به بالا کشیده می‌شد. یحیی رو فرمان قوز کرده بود و پدال گاز را تا تخته فشرده بود. خالد کبریت کشید که سیگاری بگیراند. دستش می‌لرزید. کبریت خاموش شد. باز کبریت کشید. باد تو می‌زد، سرش را پایین گرفت. سیگار روشن شد. دودش رابلعید و پرصدا بیرون داد. وانت تا بالای شیشه عقب، پر بود از کاغذ سیگار، سیگار خارجی و جوهر. خالد رو تشک اتومبیل سُر خورد و خودش را پایین کشید و چشم‌ها را روی هم گذاشت. صدای یک‌نواخت لاستیک‌ها تو گوشش بود. از صدای سومین‌گلوله، خالد پرید و خودش را بالا کشید. دوج هشت سیلندر تو آیینه پیدا بود. به‌نظر می‌رسید که سینه‌اش از زمین کنده شده است. پوزه پهن دوج به پوزه کوسه‌ای می‌ماند که خشمگین به شکار، حمله آورده باشد...» متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10820 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری دهمین نشست #عصر_اثر، با نقد رمان #سایه_های_باغ_ملی نوشته #محسن_هجری با حضور #زهرا_زواریان و #جعفر_توزنده_جانی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10840 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اعمال محدویت در صفحه شهرستان ادب ▪️طی چند روز گذشته، صفحۀ اینستاگرام شهرستان ادب با اعمال محدودیت‌هایی از سوی این نرم‌افزار مواجه شده است. در ابتدا مطلب «از کران تا بیکران» که سروده‌ای از تقدیم به «سردار » بود حذف شد و بعد از آن میزان بازدیدهای صفحۀ شهرستان ادب به صورت چشم‌گیری کاهش یافت. براساس این سیاست اینستاگرام، مطالب صفحۀ شهرستان ادب برای بسیاری از شما مخاطبان گرامی این صفحه نمایش داده نمی‌شود. ازاین‌رو پس از این، مطالب ما پس از آن‌که در صفحۀ اصلی اینستاگرام شهرستان ادب به‌روز می‌شود، جهت اطلاع شما مخاطبان عزیز به صورت استوری نیز نمایش داده خواهد شد. از این که صفحۀ شهرستان ادب را دنبال می‌کنید و مطالب آن را با دوستان خود به اشتراک می‌گذارید، متشکریم. صفحۀ موسسه‌ فرهنگی‌هنری شهرستان ادب در اینستاگرام 🔗 instagram.com/shahrestanadab/?hl=en ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آوارگی نگهبان (یادداشت بر مجموعه‌داستان در پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...شاهکار مجید قیصری در داستان "هرشب یکی از این گله کم می‌شود" در کدام فراز است؟ احتمال زیاد دارد که شما پس از خواندن داستان "هرشب یکی از این گله کم می‌شود" از مجموعۀ "جشن همگانی"، دست بگذارید روی عبارات صفحه ۱۰۴: "عده‌ای معتقدند گرگ با شامۀ تیزی که دارد، آمدن عزرائیل را حس می‌کند؛ ولی عده‌ای دیگر می‌گویند قدرت بینایی گرگ این توان را به او داده که آمدن عزرائیل را ببیند و شروع به سر و صدا کند. سگ، نگهبان زندگان است و گرگ، نگهبان مردگان." حقیقتاً جملات حیرت‌انگیزی است. چه حجاب‌ها که ندریده این عبارات. نگاه علم‌زدۀ مادی ما را کنار گذاشته، دارد از ارتباط گرگ با عزرائیل صحبت می‌کند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6851 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزارش تصویری شانزدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10817 ☑️ @Shahres
🔻گزارش مشروح شانزدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10841 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻استاد ، شاعر و پژوهشگر معاصر درگذشت ▪️باخبر شدیم استاد حسین آهی، شاعر و پژوهشگر بزرگ معاصر، روز گذشته دار فانی را وداع گفتند. استاد آهی، فرزند علی آهی (شاعر و پیرغلام اهل بیت) بود که درسال ۹۴ چشم از جهان فروبست. حسین آهی، مسلط به زبان‌های عربی، پهلوی و آلمانی بود و در زمینۀ ادبیات دارای اشعار، تألیفات، مقالات و تصحیحات بسیار مهمی بود. استاد آهی به سبب فعالیت‌های رسانه‌ای ادبی خود چهره‌ای آشنا و شناخته‌شده برای دوست‌داران ادبیات بود؛ ایشان طی سال‌ها همکاری با رادیو و تلویزیون فعالیت‌های تأثیرگذاری داشتند که برنامه‌های «کاروان شعر و موسیقی» و «تماشاگه راز» از آن جمله بود. مؤسسۀ شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه، این ضایعۀ دردناک را به فرزند استاد آهی، حافظ آهی (نویسنده و محقق) و همچنین عروس محترم ایشان، سرکار خانم فرناز شهیدثالث (نویسنده و عضو دورۀ مدرسه‌رمان شهرستان ادب) و جامعۀ ادبی کشور تسلیت عرض می‌کند و برای آن مرحوم، رحمت الهی و برای بازماندگان، صبر جزیل از خداوند خواستار است. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عرض تسلیت خدمت آقای ▪️باخبر شدیم جناب آقای محمدحسین نجفی در سوگ از دست دادن مادر خانم گرامی خود نشسته‌اند. مؤسسۀ شهرستان ادب و همکاران ایشان در دفتر رسانه، این مصیبت را به آقای نجفی صمیمانه تسلیت می‌گویند. امید که این عزیز درگذشته، مورد رحمت و مغفرت خداوند متعال قرار گیرد. گفتنی‌ست محمدحسین نجفی، شاعر و از همکاران دفتر شعر مؤسسۀ شهرستان ادب است که کتاب از ایشان به چاپ رسیده است. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تسلیت خدمت جناب آقای #موسی_عصمتی ▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی آقای موسی عصمتی، شاعر بزرگوار، دار فانی را وداع گفته است. گفتنی‌ست موسی عصمتی از شاعران موفق هم‌روزگارمان است که مجموعه‌شعر #بی_چشمداشت از ایشان توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. مؤسسه شهرستان ادب و هنرمندان همراه با این مجموعه، این ضایعۀ دردناک را به آقای موسی عصمتی و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب می‌کند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻وصف تو (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #نماندن سرودۀ #سجاد_حقیقت_شناس به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️دل کندن از تو در توان من نیست می‌خندی و من هیچ دلم روشن نیست از لحن خداحافظی‌ات معلوم است در این رفتن امید برگشتن نیست ▪️و من سربه‌هوا شدم، سرم را بشکن بی‌دغدغه پای سفرم را بشکن یا از قفس رهایی آزادم کن یا لطف کن و بال‌وپرم را بشکن ▪️مخلوقی چون تو آفریدن دارد وصف تو ز خالقت شنیدن دارد دل را تابِ تحمل روی تو نیست زیبایی‌ات ای ماه! ندیدن دارد ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 انجیل پنجم (بررسی تطبیقی و به قلم در سالگرد درگذشت ) ▪️ «... به عبارتی پاسخ اگزوپری برای رهایی بشر، همان دعوت مسیح است: محبت. اگزوپری دوستی و محبت را چیزی گران‌بها و کم‌یاب معرفی می‌کند که مدت‌هاست به فراموشی سپرده شده و همین فراموشی باعث و بانی کوری و سرگردانی بشر است. پس شازده‌کوچولو مانند آموزگاری سعی در آموزش دیگربارۀ محبت دارد. کلمه‌ای که از شدت تکرار، از معنا تهی شده. پس باید آشنایی‌زدایی اتفاق بیفتد، در قالب «اهلی شدن» ریخته شود و با دیدگاهی کودکانه برای دیگر بار کشف شود و این خود نوعی دوباره زاده‌شدن است، آنچنان که مسیح گفت: به‌راستی، به راستی ترا می‌گویم، تا کسی از نو زاده نشود، ملکوت خدای را نتواند دید. (یوحنا:3/3) » ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10846 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شه‌کربلا (استاد #حسین_آهی، شاعر و پژوهشگر بزرگ،‌ روز گذشته از میان ما رفت. در اندوه این درگذشت، به بازخوانی غزلی عاشورایی می‌پردازیم از استاد آهی) ▪️می‌خواست کفر، افکند از جوش، کعبه را تا اهل دین، کنند فراموش، کعبه را بگرفت جا به دامن کرب‌وبلا حسین با درد و غم نمود هم‌آغوش، کعبه را شد زنده دین حق ز قیامش اگرچه، کرد اندر عزای خویش سیه‌پوش، کعبه را خون خدا به کرب‌وبلا موج می‌زند بینم ولیک، ساکت و خاموش، کعبه را بوی خوشی که می‌وزد از تربت حسین گویی که برده تا ابد از هوش، کعبه را بنگر مقام و رتبه، که در پیش کربلا شد حلقۀ ارادت، در گوش، کعبه را از بس که اشک ریخته، در ماتم حسین چون زمزم است، چشمۀ پرجوش، کعبه را یا نیست جز خیال شه کربلا به سر یا خاطرم نموده فراموش، کعبه را ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بازخوانی خاطراتی از دربارۀ تصنیف و تصنیف‌سرایی (به انتخاب در پروندۀ تخصصی ) ▪️«...اولین کاری که می‌کنم اینه که آهنگ رو حفظ می‌کنم؛ طوری که دیگه می‌تونم از اول تا آخرشو بخونم. در نتیجه افاعیلشو می‌نویسم. برام فرق نمی‌کنه که فَعَل بنویسم یا فع یا مفاعیلن. بستگی داره که اون کلمه چه جایی رو می‌گیره؛ یعنی فرضاً اگه مفاعیلن می‌نویسم حتماً باید اون کلمه مفاعیلن باشه که کلمه تجزیه نشه. پایه‌ها رو بر این اساس می‌نویسم؛ مثلاً می‌نویسم: فعل فعل مفاعیلن فعل فاعلاتن یعنی دیگه برام معلومه که برای مثلاً فَعَل چی باید بذارم. از یه طرف هم وقتی آهنگ رو حفظ می‌کنم می‌فهمم که آیا تو این آهنگ قرینه هست یا نه. خود این خیلی مهمه و موقع کلام گذاشتن، من به این قرینه‌های آهنگ خیلی توجه دارم. صدبار، هزاربار آهنگو می‌خونم و کلام رو هم موقع خوندن آهنگ می‌سازم. آهنگ منو با خوش می‌بره و براساس آهنگ کلمات رو می‌سازم‌...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10491 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جای خالی (معرفی کتاب‌هایی با موضوع مرگ به قلم در پروندۀ ) ▪️«...مسألۀ مرگ و ازدست‌دادن عزیزان و غم و اندوه پس از آن برای بازماندگان، به‌ویژه کودکان، همیشه یکی از دل‌نگرانی‌های پدر و مادرها بوده است؛ این‌که کودک آن‌ها چطور می‌تواند با این مفاهیم آشنا شوند و اصلاً در آن موقعیت بحرانی، عکس‌العمل کودکان با این مسأله چگونه است... شاید بهتر باشد ابتدا والدین و معلمین و بزرگترها این آگاهی را پیدا کنند که کودکان از کی و چه‌موقع مرگ جزو دغدغه‌های ذهنی‌شان می‌شود و اصلاً آن‌ها مرگ را در هرسنی چگونه می‌بینند... "روی سیم تار" کتابی است که مدت زمان زیادی نیست که شهرستان‌ادب آن را برای مخاطبانش وارد بازار نشر کرده است. در این کتاب حسین قربان‌زاده، نویسندۀ کتاب به موضوع مرگ‌اندیشی پرداخته است. انتشارات شهرستان‌ادب این کتاب را برای نوجوانان چاپ کرده است، اما از من که می‌شنویید این کتاب را برای جوانان تهیه کنید...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10842 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تشویش (به‌مناسبت سال‌روز درگذشت استاد #غلامرضا_شکوهی، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از ایشان به‌روز می‌کنیم) ▪️من زین دیار خسته و جانکاه می‌روم با میل خویشتن نه، به اکراه می‌روم تشویش مبهمی به دلم خانه کرده است بادم که بی‌هدف همه جا راه می‌روم همچون حباب در دل تنگم بهانه ایست کز دست با شنیدن یک آه می‌روم گهواره‌ی طلایی خورشید می‌شوم وقتی که زیر پای تو ای ماه می‌روم چون آفتاب بی‌رمق خسته‌ی غروب تا قتلگاه خویش به دلخواه می‌روم ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عاشقانه‌ای برای همسرم (مطلب ویژۀ پروندۀ شعر عاشقانه در سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا) ▪️ بین این همه مناسبت تقویمی و روز ملی یا جهانیِ عشق، به‌راستی روز عشق و دلدادگی کدام است؟ شاید هر یک از ما نخستین نگاه، نخستین سلام یا نخستین روز پیوند یا وصل را روزی از روزهای عشق در تقویم شخصیِ زندگی‌مان برشمریم، اما باید اولین روز ماه ذی‌الحجه را یکی از زیباترین روزها در این باب دانست؛ یعنی سالروز پیوند آسمانی امام علی علیه‌السلام و حضرت صدیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها. به همین مناسبت، پروندۀ سایت شهرستان ادب هدیه‌ای برای شما در نظر گرفته است؛ ۳۵شعر عاشقانه که ۳۵شاعرِ عاشقانه‌سرای معاصر برای همسر خود سروده‌اند. اشعاری از ، ،، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، . متن کامل این اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10741 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تاریخ‌سازانِ آینده (یادداشتی از بر کتاب در پرونده‌پرترۀ ) ▪️«سال‌ها پیش یکی از دوستان کوهنورد در مسیر صعودی که باهم همراه بودیم، از کتاب عجیبی سخن گفت که ظاهراً با پیدا شدن چند کتیبۀ تاریخی در اطراف شام، نوشته شده و به شکل مستند بسیاری از وقایع تاریخی اسارت خاندان امام حسین علیه‌السلام در شام را روایت می‌کند. آن‌قدر جذب تاریخ سوزناک و مصایب دردناک اهل بیت شده بودم که تا نزدیکی‌های قله از کتاب "شماس شامی" و روایت جذابش برایم گفت و انگار برایش سؤال بود که چرا منِ نویسنده هنوز این کتاب مستند تاریخی را نخوانده‌ام! اسم کتاب را به خاطر سپردم. مدتی بعد که در یکی از نمایشگاه‌های کتاب، عنوان کتاب و اسم نویسنده‌اش را دیدم، واقعاً حیرت کردم! مجید قیصری داستان‌نویس کجا و تاریخ‌نویسی کجا؟! کتاب را خریدم و خواندم، یک داستان خوب با روایت جذاب و پرتعلیق!...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10853 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح جلسه نقد #سایه_های_باغ_ملی اثر #محسن_هجری در #عصر_اثر (با حضور #زهرا_زواریان و #جعفر_توزنده_جانی ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10854 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 روایت یک شاعر از جهانی پرهیاهو (یادداشت #نیلوفر_بختیاری بر مجموعه‌شعر #هیاهو سرودۀ #محمدمهدی_خانمحمدی‌ ) ▪️ «... باتوجه به آن‌که «هیاهو» نام هیچ‌یک از اشعار این مجموعه نیست، لاجرم باید در درون‌مایۀ این اشعار به دنبال چرایی انتخاب این نام بود. آن‌گاه خواهیم دید برخی اشعار اجتماعی مجموعه به مفاهیم ازدحام و هیاهوی جهان مدرن اشاره دارد. در صفحۀ 41 کتاب، این مصراع را می‌بینیم: «خسته از تیترها و تهمت‌ها: رادیکال، جنگ‌جو، فاشیست، خشن»، اما در صفحۀ 53 به نکتۀ جالب‌تری برمی‌خوریم: «مجلس صوفی کجا و بادۀ صافی کجا/ گوش کردم حرفی از «او» بین هوهوها نبود». دقت در واژۀ هوهو و درون‌مایۀ بیت که هیاهو را منتقل می‌کند و توجه به این معنا که در میان هیاهوی صوفی‌نمایان حرفی از« او» نبود، کمک می‌کند یک‌بار دیگر با دقت به نام مجموعه بیندیشیم. آن‌گاه می‌بینیم در خود کلمۀ هیاهو می‌توان یاهوی پنهان‌شده‌ای را دید و آن را این‌گونه تأویل کرد که در میان این «هیاهو»ها نوعی پناه‌جستن به عرفانی فردی وجود دارد... » ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10856 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻جذبۀ عشق (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #زیب_النسا متخلص به «مخفی» به‌روز می‌کنیم. زیب‌النسا از قدیمی‌ترین شاعران زن ایرانی‌ست که در عصر خود به حکمت و هنر سرآمد بوده است) ▪️خواهم کشم به دیده، آن خاک آستان را با بوسه از لب دل آن پای پاسبان را پوشیده جذبۀ عشق در من پلاس محنت سلطان لباس فاخر بخشد ملازمان را آخر دهد به توفان بنیاد خانۀ خویش مرغ نظر چو بیند؟ بر آب آشیان را تا کی به رغم دشمن در امتحان عتابم بشناس بهترک زین یاران جانفشان را مفروش دیده ارزان گوهر به خاطر دل یاران روا مدارید بر دوستان زیان را بر حال زار بلبل رحمی کرشمۀ گل شاهان کشیده دارند بهر گدا عنان را دادت خدای، مخفی، درِّ سخن وگرنه زین گونه نیست درّی در سینه بحر و كان را ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B0vyoq0AT2F/?igshid=60o31zfs9tea ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه سیزدهم مردادماه (هفتمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان دومین دورۀ جشنواره ادبی «مباهله» اطلاعات بیشتر: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10862 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻یکی از ده نفر ( به روایت ) ▪️«...من همان موقع داستان‌های ایشان را خواندم و لذت بردم و حس کردم که آقای قیصری یک‌نویسندۀ دیگر است و در داستان کوتاه متفاوت عمل می‌کند. معلوم بود که نویسندۀ قدری است و خواهد شد. فرقش با باقی نویسنده‌ها این بود که شعار نداده بود و از لحاظ فنی و تکنیکی، به تمام معنی داستان کوتاه بود و ویژگی موجزبودن و تعلیق و مختصات داستان کوتاه را در آثارش داشت. خیلی‌ها می‌نوشتند و خاطره را با داستان اشتباه می‌گرفتند و خیال می‌کردند داستان نوشته‌اند، درحالی‌که خاطره بود. یا این‌که داستان می‌نوشتند، ولی داستان‌های قدرتمندی نبود. آقای قیصری اما داستان‌هایش هم حس‌وحال داشت و هم تکنیک و هم موجز بود. نیامده بود پشتک و بارو بزند. حس‌برانگیز بود و حتی شاعرانه. حس خوبی به آدم دست می‌داد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10855 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻قافله (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سه رباعی از کتاب تازۀ #امیر_مرادی با نام #سزاوار به‌‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده‌است) ▪️دریاب من،‌ این خستۀ بی‌حاصل را این از بد و خوب خویشتن غافل را بازآمده‌ام پیش تو تشریح کنم این مشتِ گره‌کردۀ خون را، دل را ▪️آن داغ مدام برقرار است هنوز از خون تو خاک شرمسار است هنوز آن قافله‌ای که راه انداخت غمت این‌قدر بدان که رهسپار است هنوز ▪️من هستم و عالمی عزاپوش من است من هستم و بی‌کسی هم‌آغوش من است این بودن بی‌ثبات این طرز حیات باری‌ست که مرگ‌وار بر دوش من است ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 «یوم التوپ» به روایت #محمدرضا_شرفی_خبوشان | از کتاب #بی_کتابی (بیست‌وپنجمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب در سالگرد صدور فرمان مشروطیت) ▪️ «... مشروطه همان‌طور نشسته و مچاله، لولۀ تفنگش را به طرف ما گرفت. دستار سیاه باریکی دور سرش بسته بود، محاسن تُنُکی داشت. بلند شد ایستاد، عبایش از دوشش سُر خورد، افتاد پشت پایش. می‌توانستم لرزیدن آن دو پا را که مثل چوب خشک به هم می‌خورد، حس کنیم. مشروطه می‌لرزید. مثل دوک لاغر بود. همه بی‌اینکه به هم بگوییم، می‌دانستیم یوم التوپ اگر تمام شود و قزاق‌ها و سرباز‌ها درِ اتاق را باز کنند، ما را که مخفی شده‌ایم، ببینند، ننگ بزرگی است. بدتر از آن، خبر به پالکونیک می‌رسید، لابد در حیاط قزّاق‌خانه به شلاقمان می‌بست یا حبسمان می‌کرد در انبار. حالا ما مشروطه را داشتیم و می‌توانستیم با پارچه پارچه کردنش دلاوری‌مان را نشان بدهیم و عاقبت خودمان را به‌خیر کنیم... » متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10861 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اذان (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری سرکار خانم #فاطمه_سالاروند به‌روز می‌کنیم) ▪️- الله اكبر – از من مگیرید این صدا را این عطر و بو، این رنگ و رو، این لحظه ها را در روزگاری این همه تار و سیه‌کار از من مگیرید این ناب را، این کیمیا را این آبی یکدست خالص را - که می‌آرد به یادم – حال بلال و حیرت صبح حرا را جان مرا از من بگیرید اما نگیرید این پاک را، این روشنی را، این هوا را الله اكبر... از من مگیرید این صدا را. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گلچینی از بهترین ترانه‌های (یادداشتی از در پروندۀ تخصصی ) ▪️«قیصر امین‌پور یکی از پرکارترین ترانه‌سرایان شاعر است. بی‌اغراق می‌توان گفت همراه شدن نام شاعر توانمندی مانند او با نام بهترین آهنگسازان، روحی تازه به هوای ترانۀ ایران در دهۀ هفتاد بخشید. بیشتر این ترانه‌ها راعلی‌رضا افتخاری و محمد اصفهانی خوانده‌اند. اما هنرمندان بسیاری هم، خصوصاً پس از درگذشت قیصر، سراغ اشعار و غزل‌هایش رفته‌اند و به آهنگسازی و خواندن این آثار پرداخته‌اند و حتی آلبوم‌هایی با محوریت اشعار او تولید کرده‌اند. علاوه‌بر‌این تک‌آهنگ‌های فراوانی هم اشعار وی را به دنیای موسیقی وارد کرد. یکی از ویژگی‌های این شعرها که با موسیقی همراه شده‌اند، تنوع موضوعات آن است. به‌طور مثال در حوزۀ شعر کودک و نوجوان با شعر "بوی ماه مهر" و در حوزۀ شعر محلی و بومی با غزل بختیاری "سوز قصیلی" می‌توان قیصر را در هیئتی متفاوت دید‌...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10543 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻او را صدایی اهورایی بود | یادداشتی از (در سالگرد درگذشت مرحوم ) ▪️«...برای کسی و از کسی می‌نویسم که برخی فرازهای روایت او از استاد شهریار را نمی‌پسندیدم، ولی آنچه به آشکارگی آفتاب است، این که او از رازداران خلوت شهریارِ ملک سخن بود. اصغر فردی بی‌بدیل‌ترین کارشناس در حوزۀ ادبیات رثایی آذربایجان بود و کمتر کسی را می‌شناسم در این حوزه‌ که به قدر مرحوم فردی شعر مرثیه از بر داشت و می‌توانست ساعت‌ها در باب شعر مرثیۀ آذربایجان سخن براند و شعر بخواند که در این ساحت، آلبوم "محرم نوحۀ سی" یادگاری است ماندگار از او. آلبوم وداع و خوانش استادانۀ "گنجینه الاسرار" عمان سامانی، آلبوم اشعار "صراف" و آلبوم "شهریار" او، همه و همه از منظر رادیویی کارهایی استادانه و فاخرند که از فردی به یادگار مانده‌اند‌...» متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10860 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پوچ (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #فرصت_فراموشی سرودۀ #ایمان_مشایخی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️مدیون آن دردم که کارش با دوا نیست اینجا کسی اندازه من مبتلا نیست این روزها تنها تغزل چاره‌ساز است زیرا که دستاویز هر بی‌دست‌وپا نیست دنیا اگرچه یک اَبَرشهر است افسوس جایی برای شاعری یک‌لاقبا نیست منهای عشق از زشت و زیبای جهان هیچ چیزی به غیر ناامیدی سهم ما نیست مشت مرا وا می‌کند دنیا ولی پوچ چیزی ازآنِ من در این بی‌منتها نیست ☑️ @ShahrestanAdab