🔻گفتوگوی چهل و یکم با عطار
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر کتاب #چهل_و_یکم اثر #حمید_بابایی، به مناسبت قیام تاریخی مردم مشهد در مسجد گوهرشاد)
▪️«چهل عدد کمال است و همین عنوان "چهل و یکم" بر روی جلد کتابی کافی است که شک ببریم نویسنده قرار است در ادامه سنت خودمان، ما را برساند به نقطه ویژه کامل شدن، به گاهِ تماشای وصال، به زمانِ تکامل، به وقت رسیدن. چند صفحه که میرویم جلو و می بینیم که پای تذکره الاولیاء عطار وسط کشیده شده، شصتمان خبردار میشود که این داستان همین طوری رهایمان نخواهد کرد و دستمان را توی دست کسی اهل کمال خواهد گذاشت، کسی که سری توی سرها درآورده باشد. با دیدن حرم امام رضا علیهالسلام در همان ابتدای کار متوجه میشویم که هر اتفاقی هست در همین مکان خواهد افتاد، منتها نمیدانیم چه چیزی در انتظار ماست. این نشانهها کافی نیستند تا ما با یک قصه سروساماندار روبهرو باشیم. میشود بیسلیقگی نویسنده همه آنها را تکه پاره اینجا و آنجای اثر پخش و پلا بپاشد و آخر سر هم اثر با اظهار فضلی تمام شود...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11647
#قیام_گوهرشاد
☑️ @ShahrestanAdab
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم شعرخوانی #محمدمهدی_سیار در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
🔗 آثار «محمدمهدی سیار» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
AdabBook.com
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حاج آقا خاص
(تازهترین سرودۀ انتقادی دکتر #اسماعیل_امینی)
▪️به به از پروندۀ پر بار حاج آقای خاص
مدركش فوق تخصص از دهات هندوراس
در جوانی مدتی هم رفته حتی مدرسه
چند سالی درس خوانده، فوق فوقش شش كلاس
سالها نعره زده در هیئت تقسیم پست
وقت تقسیم مناصب جمع، شش دانگ حواس
نصب تقوی، نصب داغ مهر، حتی نصب ریش
جامع انواع ارزشهاست، حتی اختلاس
شركت و بانک و پاساژ و برج و ویلا مرحبا
سكه و وام و سهام و ارز و كوه اسكناس
در دیانت در سیاست در ریاست، پشت میز
عاشق انواع منصب بوده او در هر لباس
دین و دنیا را نباشد هیچ از دستش خلاص
بوده است و هست و خواهد بود حاج آقای خاص
🔗 #دلقک_و_شاعر_دربار مجموعهشعر دکتر امینی را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
AdabBook.com
#شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«سازمان ملل» به روایت #رومن_گاری | از کتاب #مردی_با_کبوتر
(چهلوپنجمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، به مناسبت زادروز سرکار خانم #لیلی_گلستان -مترجم این اثر-)
▪️«از ساعت شش صبح، یعنی ساعتی که بخش جراید، اولین نسخههای روزنامههایی را که با عناوین بزرگ، حضور "مستأجر مخفی" را در سازمان ملل اعلام کرده بودند برایش فرستاد، دبیر کل تراکنار خود را به دست حکیمان سپرد.
حدود یک بعدازظهر به حد کفایت سلامتیاش را باز یافته بود تا با مشاوران اصلیاش مشورت کند.
او از ایشان خواست: "آرام باشید آقایان. آرام. خانم، شما هم بیست قطره والرین روی تکه قندی بریزید و به من بدهید. میخواهم نمونهای کامل از آرامش به دنیا اهدا کنم! حتا اگر از این آرامش بمیرم. سازمان ملل باید به دنیا..."
منشی دوای او را داد و گفت:
"بیست قطره والرین روی یک تکه قند."
"هان؟ چه میگفتم، کجا بودم؟"
بگتیر آرام گفت: "میگفتید که ما نباید دست و پایمان را گم کنیم...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11649/
☑️ @ShahrestanAdab
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم شعرخوانی استاد #مرتضی_امیری_اسفندقه در دومین شب شعر ضدآمریکایی #هرچه_فریاد
🔗 آثار استاد #امیری_اسفندقه را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com
#ادبیات_ضدآمریکایی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تو
(شعری از #مهدی_جهاندار)
▪️تهِ تهِ تهِ این ماجرا تو خواهی بود
تو خواهی آمد و آن آشنا تو خواهی بود
دلِ دلِ دلِ تنگم چه شکوهها دارد
بیا که پاسخ این بینوا تو خواهی بود
میِ میِ میِ هفتاد ساله میخواهم
دوای لکنت این بیتها تو خواهی بود
اگر سؤال و جوابی دوباره درگیرد
الستُ ربّک قالوا بَلی تو خواهی بود!
یکِ یکِ یکِ تقویمم از تو لبریز است
که ابتدا تو و تا انتها تو خواهی بود
پسِ پسِ پسِ این ابرهای تودرتو
خودِ خودِ خودِ آن روشنا تو خواهی بود
کمِ کمِ کم از اینجا شهید خواهم رفت
اگر اگر اگر آن دلربا تو خواهی بود
🔗 #عشق_سوزان_است مجموعهشعر «مهدی جهاندار» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/عشق-سوزان-است
#شعر_انتظار
☑️ @ShahrestanAdab
🔻همای ادب در ایران
(یادداشتی از #مجید_رضایی در سالگرد درگذشت علامه #جلال_الدین_همایی)
▪️«نسلی از ادیبان ایران از اواخر قرن قبلی ظهور کردند که فرهنگ و ادبیات قدیم فارسی را با تحولات جهان معاصر کردند. هنوز یکی دو بازمانده از ایشان، نفس در نفس ما دارند. نسلی که با علامه محمد قزوینی آغاز میشود و هنوز در محضر محمدرضا شفیعی کدکنی و مهدی محقق، ادامه دارد. آنها را از هر لحاظ محافظهکار میدانند؛ اما اغلب زندگی پر ماجرایی داشتند. از مبارزه دهخدا با حکومت تا وزارت گرفتن بهار، از تصحیح متون کلاسیک تا درکار آوردن زبان عامه، از تتبع ادبی تا همراهی با شاعران و نویسندگان رادیکال. جلال همایی یکی از آن شمار بود.
نقش مهمی که این مردان بازی کردند به دوره عبور ما از قدیم به جدید، بیارتباط نیست اما نمیتوان اهمیتشان را در همین دانست. آنها میراث گذشته را که داشت در طاقچه فراموشی و انحطاط تاریخی ما به باد میرفت جذب کردند و امکاناتاش را نشان دادهاند و بسیار هم اتفاق افتاد که میراث فارسی را در کار آوردند...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11651
☑️ @ShahrestanAdab
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم شعرخوانی #غلامرضا_طریقی در جشن #سلام_ماه، اردیبهشت ۱۳۹۴
🔗 #گزینه_غزل «غلامرضا طریقی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/گزیده-غزل-غلامرضا-طریقی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻دل او
(شعری از #مرتضی_حیدری_آل_کثیر، به مناسبت شهادت #امام_جواد علیهالسلام)
▪️چون باد، اگر روی خودش پا نگذارد
آزادی خود را به تماشا نگذارد
کِل میکشد آیینه در آن لحظه که ماهی
لب بر لب انگور به شکرانه گذارد
در او بنگر درد علی (ع) را که محال است
غم ردی از آغوش خودش جا نگذارد
از سایۀ خود نیز جلوتر زده تا مرگ
بیرخصت او بر دل او پا نگذارد
این سان که گذر میکند از خویش به اکراه
ترسم که دری پشت سرش وا نگذارد
وقتی دلش آغشته به «یارب» شده، سم هم
تاثیر شگفتی به طپشها نگذارد
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻تیرباران
(داستانی چندکلمهای از #ارنست_همینگوی، با ترجمۀ #الهه_هدایتی)
▪️شش وزیر کابینه را ششونیم صبح، جلوی دیوار بیمارستان تیرباران کردند. در حیاط بیمارستان چالهها پر از آب شدهبودند.
کف حیاط پرشده بود از برگهای ریخته شده سبز. باران شلاقی میبارید. جلوی همه پنجرهها را با میخ کوبیده بودند. یکی از وزیرها حصبه داشت. دوسرباز او را پایین آوردند و زیر باران حملش کردند. سربازها تلاش میکردند جلوی دیوار او را سرپا نگهدارند، اما نشست توی چاله آب. پنج وزیر دیگر، ساکت ایستاده بودند جلوی دیوار.
آخرسر افسر به سربازها گفت که برای سرپا نگهداشتنش تلاش نکنند. اولین تیر را که شلیک کردند، وزیر ششم نشسته بود توی چاله آب و سرش را گذاشته بود روی زانوهاش.
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
🔻همین
(شعری از کتاب #صبح_زود سرودۀ #سیدعلی_لواسانی)
▪️نرفته از یادم؛ آمد و نشست و گریست
دلش شکست خدایا! دلش شکست و گریست
همیشه مست که میشد، بلند میخندید
چه شد که مست شد و ناگهان نشست و گریست؟
چه رفت بر دلش آیا، چه بر سرش آمد
چه شد که خسته شد و باز چشم بست و گریست؟
چه چاره داشت؟ نمیدانم و نمیدانست
همین! گذاشت فقط دست روی دست و گریست
گریست؛ آینۀ هقهقِ کسی شده بود
اگر غلط نکنم عاشقِ کسی شده بود...
🔗 «صبح زود» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/صبح-زود
☑️ @ShahrestanAdab