eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
290 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸هیچ (نوسروده‌ای از ) 🔹هیچ دیده‌ای آیا هیچ را؟ من آن هیچم در حساب دل: صفرم، از قرار جان: هیچم دوستان دلبندم، تا به‌عرش بردندم راستی مگر چندم؟ من که همچنان، هیچم نردبانی از فردا، نردبانی از رؤیا نردبانی از حاشا، چند نردبان، هیچم من، عزیز جانت؟ نه! از مسافرانت؟ نه! آه... نیستم حتی گرد کاروان... هیچم متن گنگ اوهامم، خواب بی‌سرانجامم خوبی از نگاه توست، خوب‌تر بخوان، هیچم چند ناگهان، اشکم چند ناگهان، حسرت چند ناگهان، دردم، چند ناگهان، هیچم ضرب در چه خواهم شد؟ جمع با که؟ بیهوده‌‌ست من که از تو جاماندم تا ابد همان هیچم 💠 آثار «میلاد عرفان‌پور» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«ما به واسطه ادبیات افغانستان که توسط این نویسندگان نوشته و به ما عرضه می‌شود با تاریخ و حوداث مربوط به این کشور آشنا می‌شویم. کشور افغانستان در تاریخ چند ساله خود بعد از جدایی از ایران، تحولات عجیبی را سپری کرده است. تحولاتی که این کشور از سر گذرانیده شامل جنگ‌های طولانی داخلی و هجوم بیگانگان بوده است. این جنگ‌های متعدد که بر این کشور و مردم صبورش تحمیل شده، دست‌مایه بسیاری از داستان‌ها و رمان‌ها قرار گرفته است. نویسندگان افغان بسیاری هستند که برای مهاجرت به ایران آمده و به واسطه یکی بودن زبان به نوشتن داستان روی آورده‌اند. یکی از این نویسندگان احمد مدقق است که با "آوازهای روسی" بخشی از تاریخ و فرهنگ کشور افغانستان را در رمانش آورد...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11864 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹ممنون دم از سپیده دم از صبحدم زدی ممنونم از دمیدن خورشید دم زدی ممنون دم از امید به آینده‌ای بعید آن روز رو سپید که می‌خواستم زدی ممنون که مشق‌های شب روزگار را ای صبح در نگاه تو جاری! قلم زدی در کسوت بهار به پاییزم آمدی مفهوم فصل‌ها را ممنون به هم زدی ممنونم از تو، از تو که این خاطرات را در متن بدترین لحظاتم رقم زدی از پیش من چه زود، چنان رود رد شدی ممنون که چند ثانیه با من قدم زدی 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸صدای رمضان (شعری از در پرونده ) 🔹آمدم تا که ببوسم کف پای رمضان دلم از سینه برون زد به هوای رمضان شاد و خندان برو از خانۀ من ای شعبان کآمد از کوچه و از باغ، صدای رمضان ماه مردم رجب و ماه پیمبر، شعبان آمده سر بنهد پیش خدای رمضان ملک‌العرش مرا زیر پر خود گیرد من اگر لب بگشایم به ثنای رمضان هر چه روز و مه و سال است بود یک شب قدر هیچ ماهی نگذارند به جای رمضان از چه رو سر ننهادی به در حضرت عشق؟ هان چرا دل نسپردی به خدای رمضان؟ جامۀ عرش به تن کرد و ردای ملکوت هر که بر قامت دل کرد قبای رمضان او چه کرده ست بجز لطف به جان من و تو ما چه کردیم بجز هیچ برای رمضان؟ رمضان رمز رسیدن به دل و دلدار است دل به دلدار مده جز به بهای رمضان نفس خود را بشکن، موسم خیبرشکنی‌ست چون علی(ع) نیست کسی قلعه‌گشای رمضان اگر از توبه نریزم به سر دل آبی با چه رو سر بگذارم به سرای رمضان آخرت آمد و ما اول کاریم هنوز توشه‌ای جمع نکردیم برای رمضان جان من فدیۀ الغوث شب قدرش باد عمر من گو برود، باد بقای رمضان ما غلامیم غلامیم غلام شب قدر ما گداییم گداییم گدای رمضان هر چه خواندیم و نخواندیم قضا گشت نماز می‌روم روزه کنم نو به قضای رمضان گر نبخشید گناهان من مسکین را روز محشر بنویسید به پای رمضان رمضان ماه خدا، ماه بشر، ماه علی(ع)‌ست که خدا خورده قسم خود به ولای رمضان یک جهان نور و سرور است و حضور است و عبور می‌روم دل بسپارم به دعای رمضان 💠 آثار استاد قزوه را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«نوشتن برای نوجوانان کار دشوار و پیچیده‌ای است. هرچقدر هم که اصرار داشته باشیم این نسل را می‌شناسیم و از آن‌ها اطلاعات کافی داریم، اما این نسل جدید که با گوشی و تبلت و سایر وسایل جدید روبرو است به راحتی قابل درک و شناخت نیست. حال وضعیت نویسندگان نوجوان را خود بخوان از این مجمل. به واقع کار دشواری دارند. احمد اکبرپور از نویسندگان مهم حوزه کودک و نوجوان است که سال‌ها برای نوجوانان رمان و داستان کوتاه می‌نویسد. به عنوان نویسنده‌ای در این حوزه همواره تلاش کرده است، آثاری با کیفیت به نوجوانان عرضه کند، "قطاری از کلمات" یکی از تلاش‌های این نویسنده خوش‌ذوق است. قطاری از کلمات شامل دو داستان بلند و شش داستان کوتاه است. که هر کدام فضا و حال و هوای خود را دارد...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11867 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹برآورید سر از خاک دانه‌های عزیز نشان دهید خدا را نشانه‌های عزیز خزان وزیده و تاراج کرده مزرعه را قسم به جیب تهی‌تان خزانه‌های عزیز چقدر قحطی مردانگی‌ست در کوچه جنین مرده نزایید خانه‌های عزیز امان دهید به گنجشک های مستأجر در این گرانی بی رحم، لانه های عزیز به این زمانۀ ژولیده و شب پرپشت دوباره نظم ببخشید شانه‌های عزیز به یاری من و چشمان سرکشم بروید برای هق‌هق امشب، بهانه‌های عزیز 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
34.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معرفی رمان «ایرانشهر» اثر «محمدحسن شهسواری» 🔸 نوشتۀ ، یک رمان چندجلدی است که به روایت شهر خرمشهر از روزهای نخست جنگ تا سقوط می‌پردازد. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خرمشهر صحنه نبرد خیابانی میان مدافعین خرمشهر و نیروهای متجاوز بعثی شد و پس از مدتی در ۴ آبان ۵۹ این شهر به دست نیروهای متجاوز اشغال شد. سرانجام در خرداد ۶۱ طی یک سلسله عملیات این شهر آزاد شد و سرنوشت جنگ تغییر کرد. شهسواری با مطالعات فراوان و استفاده از زبانی داستانی به بیان اتفاقات آن برهه از تاریخ ایران پرداخته است. 🔹قسمتی از کتاب: زن‌ها چه‌طور در مورد چیزهایی که به دلشان مربوط می‌شود، این قدر بالغانه عمل می‌کنند. جمشید گاه گمان می‌کرد نکند اسلام به درستی به زن‌ها اجازۀ قضاوت نمی‌دهد، یا مثلا اجازۀ فرمانده شدن، خلیفه شدن، شاه شدن. چون اگر زنی از عمق جان چیزی را بخواهد، هیچ قانونی، هیچ قاعده‌ای نمی‌تواند او را محدود کند. برای همین است که زن‌ها عشاق واقعی‌اند که می‌توانند بزنند زیر همه‌چیز تا به عشق‌شان برسند. 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب بوک تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«بسیاری از روایت‌هایی که به انقلاب می پردازند، در گیرودار مسائل مختلفی هستند، یا به شدت شعاری هستند و یا از سادگی و پیش پا افتادگی رنج می‌برند. در این روایت‌ها ما چیزی به اسم هنر داستان‌نویسی را نمی‌بینیم. در واقع آن چیز که باید روایتی را داستانی کند در این آثار مغفول است. هنر و تکنیکی در روایت‌ها به چشم نمی‌خورد و بیش از حد ساده هستند. (سادگی‌ای که با پیش پا افتادگی همراه شده است) گاه نویسندگان جوان این حوزه چنان مفتون ایده اصلی خود می‌شوند که فراموش می‌کنند برای بیان هر مسئله‌ای نیاز به تکنیک و لوازم بیان است. رمان "عاشقی به سبک ون‌گوگ" دقیقا نقطه مقابل تمام مسائل یاد شده است؛ روایتی پیچیده با دقتی بسیار زیاد. نویسنده با موشکافی یک جراح داستانش را روایت می‌کند...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11842 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹انار شو که تمام لب تو را بمکم به بغضم این‌همه سوزن مزن که می‌ترکم شب است و عطر خوش نان تازة تن تو بگو چه کار کنم با دل پر از کپکم؟ دهانم آب می‌افتد، چقدر می‌افتد دهانم آب برایت، انار با نمکم! انار سوخته‌ام من دل مرا بچلان نمک بریز و بنوش از دل ترک ترکم شبی که بغض کنی، صبح می‌چکد گل گل صدای گریهٔ تو از لبان نی‌لبکم مخواه دختر چوپان! که باد حمله کند به دشت‌های پر از گله‌های شاپرکم تو می‌شوی ملکه-گوشواره‌ات گیلاس بساز با نخ گیسوت، تاج و قاصدکم شبیه تکهٔ ابری غریبه‌ام تو بگو به چشمهات که باران کنند نم‌نمکم ببین به دست من -این تا به فرق در مرداب- بدل شده‌ است به فریاد آخرین کمکم تو چون عروسک خاموش قصه‌ها شده‌ای و من غریبهٔ شهر هزار آدمکم شبیه غربت یک لاک‌پشت در برکه همیشه دور و بر چشمهات می‌پلکم 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی | باب اول در عدل و تدبیر و رای 🔹«به پیکار دشمن دلیران فرست هژبران به ناورد شیران فرست به رای جهاندیدگان کار کن که صید آزموده‌ست گرگ کهن مترس از جوانان شمشیر زن حذر کن ز پیران بسیار فن جوانان پیل افکن شیرگیر ندانند دستان روباه پیر خردمند باشد جهاندیده مرد که بسیار گرم آزموده‌ست و سرد جوانان شایستهٔ بخت ور ز گفتار پیران نپیچند سر گرت مملکت باید آراسته مده کار معظم به نوخاسته سپه را مکن پیشرو جز کسی که در جنگها بوده باشد بسی به خردان مفرمای کار درشت که سندان نشاید شکستن به مشت رعیت نوازی و سر لشکری نه کاری است بازیچه و سرسری نخواهی که ضایع شود روزگار به ناکاردیده مفرمای کار نتابد سگ صید روی از پلنگ ز روبه رمد شیر نادیده جنگ چو پرورده باشد پسر در شکار نترسد چو پیش آیدش کارزار به کشتی و نخجیر و آماج و گوی دلاور شود مرد پرخاشجوی به گرمابه پرورده و عیش و ناز برنجد چو بیند در جنگ باز...» 💠 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11843 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«به عنوان یک مخاطب انتظار شما از یک مجموعه داستان چیست؟ آیا دوست دارید تمام آن‌ها دارای پیوستگی موضوعی باشند و یا متفاوت باشند؟ دوست دارید ارتباطی معنادار بین آنها باشد و یا هر کدام سازی جداگانه در این ارکستر که به عنوان مجموعه از آن یاد کرده‌ایم بزنند؟ اگر به دنبال مجموعه‌ای متفاوت از نظر داستانی هستید، به این معنا که هر داستان فضایی جدید را دنبال کند، مجموعه داستان نعلین‌های آلبالویی دقیقاً همان چیزی است که به دنبالش هستید. در واقع هر کدام از داستان‌ها فضایی متفاوت و رویکردی مجزا را دنبال می‌کنند. و هر کدام از داستان‌ها می‌توانند بخشی از نیاز شما به ادبیات و جهان را مرتفع کنند. به طور مثال، اگر به شما بگویند چند وقت دیگر قرار است صاحب فرزندی شوید، و پنجاه درصد امکان دارد این بچه دچار مشکل باشد، شما چه می‌کنید؟ آیا با به دنیا آمدن او موافقت می‌کنید یا دنبال سقط جنین می‌روید؟...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11871 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹نفس بریده‌تر از پیش مانده در راهم به جز علی، مدد از هیچ‌کس نمی خواهم خراب بادۂ خیامی‌ام، ستاره‌شناس! مکش به بام رصدخانۀ ملک‌شاهم برو رفیق و بینداز ریسمانت را برو که هم‌نفس آسمان در این چاهم هنوز می‌شنوم بانگ «برد، برد» تو را که نردبان تو بوده‌ست دست کوتاهم در این قمار که بردی خدا کند برسی به پای بُرد نفس گریۀ شبانگاهم بگو کدام برادرفروش راه تو زد بگو که تازه شود باز زخم جان‌کاهم به این امید که قاضی کنی کلاهت را به سوی عرش خدا پر نمی‌زند آهم نشسته گوش‌به‌زنگِ کدام حادثه‌ای که باز سر بدوانی سر بزنگاهم مگر قرار نشد فکر پرزدن باشیم مگر قرار نشد بین آسمان باهم به سینه می‌زنی اما هنوز سنگش را سرت به سنگ نخورد ای جنون ناگاهم؟! تو نیستی و در این شهر، بی‌تو منزوی‌ام تو نیستی و پلنگانه خیره بر ماهم تو نیستی و از این ناکجای غربت نیز هنوز هم که هنوز است «چشم در راهم» 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
26.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸شعرخوانی 🔹چو خواهی که یابی ز هر بد رها سر اندر نیاری به دام بلا بوی در دو گیتی ز بد رستگار نکوکار گردی بر کردگار به گفتار پیغمبرت راه جوی‏ دل از تیرگی‌ها بدین آب شوی‏ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی‏ خداوند امر و خداوند نهی‏ که من شارستانم علیّم در است‏ درست این سخن گفت پیغمبر است‏ گواهی دهم این سخن راز اوست تو گویی دو گوشم بر آواز اوست‏ حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد چو هفتاد کشتی بر او ساخته‏ همه بادبان‌ها برافراخته‏ یکی پهن کشتی بسان عروس‏ بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی‏ همان اهل بیت نبیّ و وصیّ‏ اگر چشم داری به دیگر سرای‏ بنزد نبیّ و وصیّ گیر جای گرت زین بد آید گناه من است‏ چنین است و این دین و راه من است‏ بر این زادم و هم بر این بگذرم‏ چنان دان که خاک پی حیدرم‏ نگر تا به بازی نداری جهان‏ نه برگردی از نیک پی همرهان‏ همه نیکیت باید آغاز کرد چو با نیکنامان بوی هم‏ نبرد از این در سخن چند رانم همی ‏ همانش کرانه ندانم همی ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«چندسال پیش بود که پخش شدن تصویری در فضای مجازی جنجال زیادی کرد. تصویر یکی از شهدای غواص که دست بسته زنده به گور شده بود. این تصویر چنان در کشور سر و صدا کرد که خون بسیاری را به جوش آورد و متن‌های احساسی مختلفی در مورد آن نوشته شد. اوج صحنه‌ی ماندگار مربوط به شهدای غواص را می‌توان در مراسم تشییع این شهدا در شهر تهران دید. شهر گویی یک‌پارچه و یک‌دست برای استقبال از این شهدا آمده بودند. مرتضی کربلایی‌لو نویسنده‌ای پرکار است که آثارش در زمینه‌های مختلف نوشته شده است و هر کدام رنگ و بوی متفاوت دارد. در تمامی آثارش دیدگاه فلسفی او را می‌توان دید. رمان جمجمه‌ات را قرض بده، یکی از آثار خاص و منحصر به فرد این نویسنده است...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11844 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
34.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ استاد 🔹دلم از شب نشینی‌های زلفت دیر می‌آید مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر می‌آید غزل گل می‌کند در من اگر آیینه‌ام باشی که طوطی در سخن از دیدن تصویر می‌آید به بوی آن که جای من ز دامانت درآویزد برون از تربت من خار دامنگیر می‌آید ملول از عقل بی‌پیرم که سرمستی نمی‌داند من و عشقی که از او کار صدها پیر می‌آید به دور از نام و از ننگم، جدا از هر چه نیرنگم مرید پیر یکرنگم که بی‌تزویر می‌آید جنون هنگامه‌ای در این حوالی عشق می‌کارد که از هر سو صدای شیون زنجیر می‌آید سکوت تلخ نخلستان غریبی تازه می‌جوید که امشب بر ملاقات علی شمشیر می‌آید به هر ویرانه‌ای فانوس اشکی می‌کند روشن که بزم با صفایی این چنین کم گیر می‌آید به ذهن کوچه‌های کوفه گرد مرگ می‌پاشد طنین گام‌های او که بس دلگیر می‌آید خروشیدم که در این شهر آیا اهل دردی نیست؟ که دیدم کودکی با کاسه‌ای از شیر می‌آید رسد روزی که خواب ناز بت‌ها را برآشوبد که ابراهیم ما با نعرۀ تکبیر، می‌آید 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸موسیقی قلب فلسطین (به مناسبت ، یادداشتی بر رمان اثر ، به قلم ) 🔹«رمان "من پناهنده نیستم" پیرنگ و ماجرای جداگانه‌ای از فلسطین ندارد. زنی به نام رقیه، حوادثی را که بین سال‌های ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۰ بر فلسطین رفته، در قالب ماجراهای خانوادگی خود روایت می‌کند. پس می‌توان گفت "من پناهنده نیستم" بیان تاریخ است؟ خیر. «میلان کوندرا» در کتاب هنر رمان می‌گوید: "رمان‌نویس نه مورخ است نه پیامبر. او کاوشگر هستی است." راوی در رمان من پناهنده نیستم وضع انسان فلسطینی در هستی را می‌کاود. تاریخ و مخصوصاً سیاست در این رمان مسألۀ اصلی نیست. به راستی که باید راوی رمان یک زن می‌بود. کسی که علاقه‌ای به سیاست ندارد و مردان مبارزی را که به جان هم افتاده‌اند، خروس‌هایی تفنگ به دست می‌داند که آبی از آن‌ها برای فلسطین گرم نمی‌شود...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11845 💠 این اثر را با ترجمۀ سرکار خانم ه از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«نوشتن در مورد جنگ ابعاد مختلفی دارد. به نظر می‌رسد یکی از جنبه های مغفول مانده در ادبیات ما پرداختن به اقلیت‌های مذهبی است که دوشادوش سایر مردم در آبادانی کشور و یا دفاع از مرزهای این پهنه اهورایی کوشیده‌اند. در این میان مندایی‌ها که از پیروان حضرت یحیی به شمار می‌روند، از قدیمی ترین اقلیت های مذهبی ایران هستند که در کشور ما زندگی می‌کنند. مندایی‌ها بیشتر در خوزستان ساکن هستند و از اقوام قدیمی این خطه نیز محسوب می‌شوند. در روزگار جنگ به واقع چه بر سر این اقلیت آمد؟ اطلاعات ما در این زمینه کم است و در حوزه ادبیات می‌توان این مسئله را نزدیک به صفر دانست، یعنی اثری که به این عزیزان بپردازد ما نداشته‌ایم. البته تمام این حرف‌ها بر می‌گردد به قبل از رمان وضعیت بی‌عاری نوشته حامد جلالی...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11889 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹باغم اگر، شکوفه شکوفه بهارمی خاکم اگر، لطافتِ باران‌تبارمی رودم اگر، زلالیِ از خود گذشتنم کوهم اگر، شکوهِ غمِ استوارمی ابرم اگر، به شادی و غم، صبح و ظهر و شام کوهی که سر به شانهٔ او می‌گذارمی شعرم اگر، تجلّیِ آن آنِ بی‌بدیل در سطر سطرِ جوهرهء ماندگارمی نایَ‌م اگر، دمیدنِ آن آهِ آتشین در بند بندِ جانِ به غربت دچارمی آوازِ عاشقانهء سازِ سکوتِ من زیباترین ترانهء شب‌های تارمی بر تار و پودِ فرشِ وجودم درختِ گُل! شادم که هم به بارمی و هم به دارمی تو دوستم نداری و...داری نگو که نه آری بگو، بگو که تو دار و ندارمی از من فرار کن به هر آنجا که خواستی دریای بی‌کرانم و دریاکنارمی 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸شاخه‌های زیتون (شعری از به مناسبت ) 🔹دلش گرفته و چشمان قدس بارانی‌ست هنوز منتظر قاسم سلیمانی‌ست حدود قدس شریف از خطوط قرمزماست ادامه‌دارترین راه حاج‌قاسم‌هاست خدا به خیر کند داستان این دهه را پرندگان ابابیل و قوم ابرهه را خدا به خیر کند خواب‌ها پریشان است بهار دست‌خوش چکمۀ زمستان است تو شهر آسیه‌هایی که نیل دامن توست اگرچه حلقه فرعونیان به گردن توست تو شهر سوخته غیرت عرب شده‌ای چه داغ‌ها که ندیدی و جان به لب شده‌ای چه زخم‌های عمیقی که در تو پنهان است که ردّ خون تو بر تپه‌های جولان است خدا به خیر کند آخرالزمان شده است درست آنچه نباید شود همان شده است چقدر گل که از انبوه باغ می‌چینند رسانه‌های هیاهو ولی نمی‌بینند تو کشته می‌شوی اما... خبرگزاری‌ها فقط دو چشم تماشا خبرگزاری‌ها تو کشته می‌شوی و باز چشم می‌بندند به روی غربت قانا خبرگزاری‌ها برای کودک تو خواب تازه می‌بینند به صبح تیرۀ فردا خبرگزاری‌ها تو کشته می‌شوی اما کسی نمی‌بیند اسیر حکم یهودا خبرگزاری‌ها دلت شکسته‌تر از شاخه‌های زیتون است گلوی نازک تو زیر تیغ شمعون است اسیر حادثۀ قطعنامه‌ها شده‌ای به درد مردم بی‌درد مبتلا شده‌ای تمام می‌شود این روزهای غمگینت و عشق می‌وزد از باغ‌های والتینت درخت‌های جوان تو برگ‌وبر بدهند و زخم‌های تو روزی دگر ثمر بدهند دلش گرفته و چشمان قدس بارانی‌ست هنوز منتظر قاسم سلیمانی‌ست ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«به عنوان یک خواننده در مجموعه داستان به دنبال چه هستید؟ در واقع وقتی دوست دارید مجموعه داستانی که باز می‌کنید، در چه فضا و اتمسفری باشد؟ به نظر شما یک مجموعه داستان باید دارای چه ویژگی‌هایی باشد که شما را ترغیب به خواندن بکند. می‌توان سئوال‌های بسیاری دیگری را مطرح کرد، اما شاید یکی از ساده‌ترین چیزها برای آن اشاره، تنوع در فضاسازی داستان‌ها است. اگر به دنبال داستانی با چنین ویژگی‌هایی می‌گردید، مجموعه کاکاپو دارای این ویژگی است. مجموعه کاکاپو دارای نه داستان است که هر کدام در فضای خاصی روایت می‌شوند و نویسنده کوشیده است که در هر داستان مخاطب را با مسئله‌ای جدید روبرو شود...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11892 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹دور شد از چشمگی‌های تو لب‌های سفالم در حرام افتادم و آلوده شد رزق حلالم و با خودم گفتم: دو روزی دلخوش ابر و بهاری ریشه زد، رویید باری خارها بر خشک‌سالم پس به هر ابلیس آدم‌رو که دیدم دست دادم از فریب خود چنینم، دستمالم، پایمالم گم شدم در چاک پیراهن که چاهی بود بی‌آب گرگ خود بودم، شبان خود، بگو از که بنالم؟ ای بهشت دور رفته از خیال شاخه‌هایم دور از باغ بلوغ چشم تو اندوه کالم خسته شد شور دویدن، ای مجاور با رسیدن! آسمان پیر پوسیده‌ست دیگر زیر بالم وقف اوقات دگر شد باز این آیینۀ کوژ بی‌خبر از حال ماندم، باز با بار سؤالم عهد سرسبزی سرآمد، شاخه‌ها یک‌یک تبر شد دود شد بخت سیاه اما نمی‌گیرد زغالم سوختم در این گلستان، ای خدا! خاکسترم کن تا برآید هیزمی از حرف‌ها، از قیل و قالم 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معرفی رمان «من پناهنده نیستم» اثر 🔸رمان ، زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره - روستایی ساحلی است که در ۴۹ کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین واقع شده - را به تصویر می‌کشد که به علت حمله اسرائیلی‌ها از سرزمین خود کوچ می‌کنند. شخصیت اصلی و قهرمان داستان زنی به نام رقیه است. او به اصرار پسرش حسن داستان زندگی خود را تعریف می‌کند. 🔹این رمان روایت پناهندگی فلسطینیان و جنگ داخلی لبنان و حمله اسراییل به این کشور است، رنج هجرت و قتل عام و وقایع بزرگی که بعد از پیمان اوسلو بر سر فلسطین آمده است؛ همه این روایات چنان با جزییات دقیقی بیان می‌شود که یکی از مهم‌ترین رمان‌های مربوط به واقعۀ ۱۹۴۸ فلسطین در ادبیات روایی عرب را رقم می‌زند. حکایتی از مصیبت ملت فلسطین و اجبار آنان برای خروج از سرزمین و وطنشان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن. 💠 این اثر را با ترجمۀ سرکار خانم از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«اگر به عنوان یک جوان درگیرودار زندگی احساس کنید اعتماد به نفس لازم را ندارید و یا ترس‌ها چنان بر شما چنگ انداخته است که در وضعیتی بغرنج به سر می‌برید، چه می‌کنید؟ آیا حاضرید با افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند ارتباط برقرار کنید تا در این زمینه روحیه شما را تقویت کنند؟ انتخاب شما برای بهتر شدن وضعیت‌تان چیست؟ روایت «چپ‌دست‌ها» نوشته یونس عزیزی داستانی است درباره جوانی که برای رهایی از ترس‌ها و مکشلات خود به مسیری خاص می‌رود. مسیری که شاید خیلی دقیق و عقلانی به سر نمی‌رسد اما انتخاب جوانی است که در زیر فشار مشکلات وا داده است. عزیزی، به جای نوشتن اثری شعاری و پرداختن به مشکلات با بیانی نزدیک به روایت‌های رسانه‌ای، کوشیده است بی‌طرفانه و بدون تعصب آنها را بیان کند...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11848 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹بستیم دل و نبست، رفتیم از دست آیینۀ ما شکست رفتیم از دست دنیا که گرفت دست بیعت از ما از ما نگرفت دست رفتیم از دست 🔹ای کاش که این نگاه را هم ببری سوز غم و دود آه را هم ببری آهای قطار برنگشتن! ای کاش برگردی و ایستگاه را هم ببری 🔹ای ناب‌ترین صبح خداوند! بیا ای نور دریچه‌های پیوند! بیا آن آینه‌های صاف را یادت هست؟ آن آینه‌ها خاک گرفتند بیا 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸شعرخوانی | باب چهارم در تواضع 🔹حکایت ذوالنون مصری «چنین یاد دارم که سقای نیل نکرد آب بر مصر سالی سبیل گروهی سوی کوهساران شدند به فریاد خواهان باران شدند گرستند و از گریه جویی روان نیامد مگر گریهٔ آسمان به ذوالنون خبر برد از ایشان کسی که بر خلق رنج است و زحمت بسی فرو ماندگان را دعایی بکن که مقبول را رد نباشد سخن شنیدم که ذوالنون به مدین گریخت بسی بر نیامد که باران بریخت خبر شد به مدین پس از روز بیست که ابر سیه دل بر ایشان گریست سبک عزم باز آمدن کرد پیر که پر شد به سیل بهاران غدیر بپرسید از او عارفی در نهفت چه حکمت در این رفتنت بود؟ گفت شنیدم که بر مرغ و مور و ددان شود تنگ روزی به فعل بدان در این کشور اندیشه کردم بسی پریشان‌تر از خود ندیدم کسی برفتم مبادا که از شر من ببندد در خیر بر انجمن بهی بایدت لطف کن کان بهان ندیدندی از خود بتر در جهان...» 💠 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11896 ☑️ @ShahrestanAdab