eitaa logo
「شاخ ݩݕاٺツ」
420 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
202 فایل
﷽ شاخ نبات 🍯💛 تو دهه هشتادی هستی و لایق بهترین ها پس خوش بگذرون 🥰🧡 اینجا همون دورهمیه ‼️ . .دوستاتم بیار😉 لینک حرف ناشناس https://daigo.ir/secret/8412366535 ارتباط با ادمین @Gerafist_8622. اینستاگرام: @shakh_nabat_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی 💞قسمت ۱۰ بالاخره سهراب به جلوی دروازه رسید . یکی از نگهبانان رو ابراهیم که گویا او را می شناخت گفت : _آهای ابراهیم پیله‌ور ؛ امروز بار الاغت چیست و چه در بساط داری؟! ابراهیم لبخندی زد و گفت : _بازار کساد است جناب، چیز دندان‌گیری برای شما نیست ، کیسه‌ای گردو و کیسه‌ای پر زردآلوی خشک شده...همین نگهبان چشمانش برقی زد و همانطور که الاغ را وارسی می کرد گفت : _از این کیسه ، مشتی سهم ما نمیشود؟ ابراهیم الاغ را به جلو هی کرد و گفت : _نه که نمیشه...سهمت را چند روز پیش دادم، اینها سهم کودکان بی نوایم هستند. نگهبان خنده ای کرد و رو به سهراب گفت : _مسافری؟ از کجا می آیی؟ گمان نکن که همه ی خراسانیان چون ابراهیم،ناخن‌خشک هستند...نگفتی کی هستی و از کجا و برای چه آمده ای؟ سهراب گلویی صاف کرد و گفت : _از سیستان می‌آیم ، هم برای زیارت و هم سیاحت و هم جشن و مسابقه ،رهسپار اینجا شدم. نگهبان دستی به گردن رخش کشید وگفت : _به به عجب اسب زیبا و قدرتمندی، اگر با این مرکب بخواهی در مسابقه شرکت کنی، حتما برنده ای، البته به شرط اینکه خودت هم مثل اسبت قوی و اصیل باشی و سپس چشمانش را ریز کرد و ادامه داد : _یعنی آوازه ی جشن و مسابقه ی حاکم خراسان به سیستان هم رسیده؟! سهراب سری تکان داد و گفت : _رسیده که الان بنده حضورتان هستم. نگهبان راه را باز کرد و همانطور که سهراب از کنارش میگذشت ،دستی به روی شانه اش زد و‌گفت : _سه روز دیگر مسابقه برقرار است، برو در کاروانسرایی اسبت را تیمار کن ، زبان بسته راه زیادی را آمده ، بگذار روز مسابقه تازه نفس باشد. سهراب بله‌ای زیر زبانی گفت و از دروازه‌ی بزرگ گذشت و قدم به شهری نهاد که روزگاری دور، در اینجا میزیسته ... وارد شهر شد ،... نمیدانست که به کدام طرف برود ، سالها از اقامتش در خراسان گذشته بود و با توجه به اینکه او آن‌زمان، کودکی بیش نبود و شهر هم تغییرات زیادی کرده بود، همچون انسان حیران وسرگردانی در جای خود ایستاده بود... که ناگهان با صدایی آشنا از کنارش به خود آمد. ابراهیم سمت راستش ایستاد و گفت : _میخواهی چه کنی ،ای رفیق تازه؟اگر دوست داشته باشی ،کلبه ی درویشی هست، میتوانی میهمان زندگی درویشی ما باشی.. سهراب از این‌همه میهمان نوازی ابراهیم به وجد آمده بود ،اما هدفش چیز دیگری بود ، بنابراین با اندکی خجالت گفت : _نه...مزاحم شما نمیشوم ، فقط اگر بگویی برای رسیدن به کاروانسرای یاقوت یک چشم از کدام طرف باید بروم ،مرا مدیون خود کردی.. ابراهیم چانه اش را خاراند انگار میخواست کمی فکر کند که سهراب دوباره گفت : _البته یاقوت یک چشم از آشناهای سالهای دور ماست ، نمیدانم براستی الان زنده باشد یا نه؟ ابراهیم خنده ای زد و‌گفت : _او‌ که از من و تو سالم و قبراق‌تر است و‌ مثل زالو خون مسافران را میمکد..‌داشتم فکر میکردم از کدام راه برویم ، زودتر به مقصد میرسیم. و سپس سمتی را نشان داد و گفت : _بیا دوست عزیز...ما رفیق نیمه راه نیستیم، تا کاروانسرا همراهیت می کنم. سهراب لبخندی زد و هم قدم با ابراهیم راهی کاروانسرا شد.... 💞ادامه دارد.... 🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 اگه میخوای تو قلب کسی موندگار بشی، توی غصه هاش کنارش باش.... آدما خیلی چیزارو فراموش میکنن ولی اونیکه، تویِ غصه ها کنارشون بوده رو هرگز ... شب بخیر...✨🌙 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام می شود و آفتاب می تابد غمی نبوده به عالم که ماندنی باشد 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
❤️ عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺دوستان مهربان 🌼روز و روزگارتان 🌺سرشار 🌼از نشاط و آرامش 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
الهی لبخـنـد نقشی 😊 همیشگی برلبت باشد اول برای شـادی خودت دوم برای آرامشِ عزیزانت یک زندگی زیبا و عاشقانه و هزار آرزوی قشنگ وناب ازخداوند برایتان خواهانم روزتـان سرشـار از آرامـش 🌸🍃 🍃🌸 🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید. @shakh_nabat_1400 🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」