eitaa logo
کانال شاخه طوبی
14.7هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
59 فایل
اولین کانال نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
اكنون چنان در گرداب بى تابى، و پراكندگى و سرگردانى افتادم كه نمى دانم از چه درى سخن بگويم، و از چه چيزى كاوش كنم و چه چيزى را بر روى كاغذ بنگارم . در اينجا به شگفتى ژرف فرو رفته بودم، تا پس از چندى سر از گريبان سرگشتگى بر آوردم و در پيرامون رستن تخم نارنج انديشه كردم كه تمام تخم هاى نارنج كه از زمين مى رويند همه يك نواخت مى رويند و در رنگ و بو و برگ و مزه و اندام و چهره چنانند كه اگر آدمى برگ آنها را ببويد مى گويد اينها همه درخت نارنج اند، و به مثل اگر يك نهال خرد نارنج در ميان صد نهال خرد ترنج باشد به بوى آنها يا به رنگ و روى آن ها، پى برند كه آن صدنهال ترنج است و اين يكى نارنج. آيا هيچ گاه شد و تاكنون پيش آمد كه نارنج از برنامه و سرنوشت سرشت خود سرباز زند؟ مثلا از تخم نارنج خوشه انگور به بار آيد يا اين كه، از تخم نارنج با برنامه اى سخت استوار و درست هميشه درخت نارنج و ميوه نارنج به بار مى آيد؟ پس باور داريد كه هميشه تخم نارنج به سوى يك چيز رهسپار است. اينك بفرمایید دانه گندم چگونه است؟ آيا او نيز در سرباز نزدن برنامه سرشت خويش چون تخم نارنج نيست؟ هيچ گاه از دانه گندم جو روییده است؟ مى شود گفت كه پيوستگى اندام هاى يك درخت نارنج چون پيوستگى درخت سيل آورده و آن دو سنگ است كه در پيش گفتيم؟ و يا مى توان گفت كه رسيدن تخم نارنج به هدفى كه در پيش دارد و بدان هدف مى رسد كه همان ميوه نارنج می دهد، يكنواخت نيست، و آنچه كه هميشه يكنواخت است آيا از روى نظم و ترتيب نيست؟ چه مى فرمایید؟ همين سخن در دانه گندم نيست؟ در ديگر دانه ها نيست؟ پس آنچه يكنواخت است و هميشه در همه جا به سوى يك هدف و كار رهسپار است پيدا است كه در كار خود به گزاف نيست و اين برنامه هميشگى اوست كه سر سوزنى از آن به در نمى رود، مانند پل شدن درخت سيل آورده بر دو سنگ نيست كه آن يك بار چنان شد، نه آنكه هرگاه سيل بيايد درختى را از جاى بركند و برروى دو سنگى، پل قرار دهد. نه اين چنين است؟ آيا همين شيوه در جانوران نيست؟ و آيا همين روش در آغاز بود انسان، تا انجام او نيست؟ انديشه بيشتر بفرمایید و آنگاه پاسخ دهيد. گويا باور داشتن آنچه گفته ايم نياز به كاوش بيشتر دارد! خواستيم در پيوستگى هستي ها با يكديگر سخن بگوییم و بررسى كنيم. اندكى از موضوع دور شده ايم. ناگزير درس يا درس هایی ديگر در اين باره بايد پيش كشيم. درس نهم قسمت دوم @shakhehtoba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• مبادا قدر گوهر وجودت را نشناسی قدر خودت را بدان خویشتن را به ارزان نفروش درست است که فقیری، تهی‌دستی، محتاجی اما یک کیمیاگری هستی! خدای متعال آن سرمایه کیمیاگری را به تو داده آن ماده‌اش چیه؟ اصل آن ماده‌اش چیه؟ که آدم کمیاگر می‌شود؟ هستی، هستی‌ای که داری. هستی، هستی. وجود و بعدی که داری هستی‌ای که داری آن نعمت هستی تو همین سرمایه وجود تو بعد تو که جدولی از دریای بیکران وجود آن شعبه آن، جدول وجود تو، آن سرمایه اصلی تو، کیمیاگری هستی ... @shakhehtoba
* درس دهم * از درس پيش گويا بهره اى بسزا برده ايم، که از كاوش و پرسش پی برده ایم هر چيزى در راه و روش خود هميشه در هر جا و در هر گاه يكنواخت و يكسان است، و برنامه اى از آغاز تا انجام كار خود دارد، و همواره با قاعده اى درست و استوار به سوى يك هدف مى رود كه از آن هدف به در نمى رود، اتفاقى و راه و روش او بيهوده نیست. اينك كه سخن بدين جا رسيد چنين شايسته ديدم كه بيينيم بهره كار ماتا كنون چيست و از اين پرسش و كاوش ها و نشستن و برخاست ها چه يافته ايم؟ از درس اول يافته ايم كه هر چه هست تنها وجود است و عدم هيچ است و هيچ، هيچ است و هر چه پديد مى آيد از وجود است، و هستي ها را گوناگون يافته ايم و برخى را از ديگرى برتر، بالاتر و والاتر. از درس دوم يافته ايم كه نيرویی در ماست كه بدان نيرو تميز مى دهيم و مى يابيم . از درس سوم و چهارم يافته ايم كه حقيقت و واقعيتى داريم، و حقيقت و واقعيت همه چيزها هستى است و پندار سوفسطایى نادرست است. از درس پنجم يافته ايم كه چون از هستى بگذريم نيستى است، و نيستى در خارج نيست، و واسطه اى ميان وجود و عدم نيست، و گفتار حالي ها گفتارى تباه است. از درس ششم و هفتم و هشتم يافته ايم كه هستي ها با هم بى پيوستگى نيستند. از درس نهم يافته ايم كه آنچه در رفتار خود برنامه اى هميشگى دارد اتفاقى نيست و به سوى هدفى مى رود. بهتر آن است كه اين يافته ها را به عنوان اصول در عباراتى كوتاه تر و رساتر تعبير كنيم كه اگر گاه نياز پيش آيد، از اين اصول يادآور شويم و سخن را بدان ها بازگشت دهيم، و شايد پس از اين اصول بسيارى بر آنها افزوده شود. اصل اوّل : هر چه هست وجود است. اصل دوم : هر پديد آمده از وجود پديد آمده است. اصل سوم : نيرویى داريم كه در مى يابد و تميز مى دهد. اصل چهارم : سراى هستى بى حقيقت و واقعيت نيست. اصل پنجم : واقعيت و حقيقت هر چيز، هستى است. اصل ششم : واسطه اى ميان وجود و عدم نيست. اصل هفتم : هستي ها با هم بى پيوستگى نيستند. (بلكه هستيها با هم پيوستگى دارند). اصل هشتم : آنچه اتفاقى نيست هدفى دارد و رفتار او بيهوده نيست. گفتيم كه يك دانه تخم نارنج چون در زمين پنهان شود، كم كم از دو سوى مى تند؛ هم در زمين ريشه مى دواند و هم از زمين سر در مى آورد و در فضا مى بالد. اكنون مى پرسيم كه اگر آن زمين خشك باشد، باز آن دانه تخم نارنج ريشه و جوانه مى زند؟ مى بينيم كه چنين نيست. پس آب در رویيدن آن دانه سهمى بسزا دارد. درس دهم قسمت اول خلاصه درس یک تا نهم اصل یک تا هشت @shakhehtoba
و اگر آن دانه را در آب تنها بگذاريم، آيا سبز مى شود؟ باز مى بينيم كه چنين نيست بلكه تباه مى شود. پس خاك هم در رویيدن آن دانه با آب انباز است. و اگر آب و خاك باشد و نور بدان تخم كاشته نرسد، سرسبز مى شود؟ مى بينيم كه نمى شود پس نور هم در رویيدن آن بايد باشد. و اگر هوا بدان نرسد، مى بالد و ببار مى نشيند؟ مى بينيم كه چنين نيست. پس هوا هم در سبز شدن و درخت شدنش با آب و خاك و نور انباز است. آيا چيزهایى كه در باليدن آن دانه دخيل اند تنها همين چند چيزاند كه گفتيم؟ يا شايد هزاران به توان هزاران چيزهاى ديگر باشد كه ما آگاهى بدان ها نداريم و نامى براى آنها گذاشته نشده؛ زيرا كه بدان ها دست نيافته اند تا نامى بر آنها نهاده باشند. و باور داريد كه آن دانه تخم نارنج غذا گرفت تا باليد و بزرگ شد، و آن چيزهایى كه در رستن، باليدن و بار دادن آن دخيل اند غذاى وى مى شوند، آيا همه رستني ها این چنين نيستند؟ باور داريد كه هستند. و آيا از جنبيدن و حركت، از جوانگى به بوته شدن يا درخت شدن نرسيدند؟ باز باور داريد كه این چنين است. آيا جانوران و انسان نيز چون رستني ها در جنبش نيستند؛ مثلاً نطفه انسان از نطفگى، تا انسانى بزرگ سال شد، آيا به غذا و جنبش نباليد؟ باز هم باور داريد كه چنين است. پس بايد گفت رستني ها و جانوران چه انسان و چه جز آن، همه به گرفتن غذا و داشتن جنبش مى بالند و بزرگ مى شوند. آيا همين سخن را در جز آنها مى توان گفت؟ مثلا بگوییم خاك در جنبش است و يا سنگ در جنبش است كه آنها هم جورى غذا مى گيرند و جورى در جنبش اند، جز اينكه در غذا گرفتن و جنبش، با رستني ها و جانوران فرق دارند؟ گويا در اينجا نمى توانيم زود نظر دهيم؛ چه، شايد در جنبش نباشند و شايد باشند و ما بدان دست نيافتيم؛ زيرا كه ممكن است و مى شود در حركتشان كُند باشند و انسان به ظاهر گمان كند كه جنبش ندارند و آرام اند. مى بينيد كه يك بوته كدو در چند روزى از چنار كهن سال مى گذرد. آيا بايد گفت كه بوته كدو در جنبش است و درخت چنار در جنبش نيست؟ بهتر اين است كه راه كاوش و پرسش در پيش گيريم: آيا كاني ها چون پيروزه، الماس، زر و سيم در زهدان كوهها به بار نمى آيند؟و مگر اين گوهرها و كانيهاى ديگر، چون نطفه در زهدان جفت جانداران به گذشتن روزگارى كم كم و به تدريج پرورده نشدند؟ و نه اين است كه هر خاكى و هر كوهى كان هر گوهر و جز آن نمى گردد؟ ناچار از چگونگى اين كان، شبرنگ به بار آمد و از آن ديگر زغال سنگ. درس دهم قسمت دوم
هُو ✨خواندن سوره دخان موجب پيوند با جهان ملكوت و ارتباط با ارواح و نفوس مجرده كه از بدنهايشان جدا شدند ميشود . اين مطلب را از برخي اساتيدم اعلي الله مقامهم الشريف و رفع درجاتهم فرموده اند . ✨ثقة الاسلام كليني قدس سره الشريف در كافي در حديثي طولاني از امام ابوجعفر عليه السلام روايت كرده است كه سائل گفت :اي پسر رسول خدا چگونه در هر سال شب قدر را بشناسم ؟امام فرمود : هرگاه ماه رمضان رسيد هرشب صد مرتبه سوره دخان را بخوان ، پس هنگامي كه به شب بيست و سوم رسيدي همانا تو ناظر انچه كه خواستي خواهي بود . هزار و يك نكته صفحه ٢٣١ 📚 علامه حسن زاده حفظه الله ✍️
پندي به خويشتن حبيبم ! حسنا ! خردمند پرهيزگار از مرگ هراس ندارد ، مرگ او را زيان نرساند بلكه سود دهد ، گويم كه نمرد زنده تر شد ! حكيمان گفته اند كه : اگر نفس را مشغول نداري ، او تو را به خود مشغول مي كند . مي گفتند : روح از پر خوردن جسم مي شود و جسم از كم خوردن روح مي گردد . ، ص 44 @shakhehtoba
عجایبی از ارتزاق ملائکه، انسان و اجنه در بیان حضرت علامه حسن زاده آملی @shakhehtoba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جناب امام صادق صلوات الله علیه فرمود: که من حاجتی داشتم ، به پیشگاه حق سبحانه رفتم و چون به پیشگاهش قرار گرفتم شرمم آمد که او را نخواهم و آن حاجتم را بخواهم. اینها حرف است ، همت بلنددار که او را بخواهید ، قربه الی الله، تمام تارو پود ، ظاهر و باطن ،اعماق وجود، همه الله باشد ، قربه الی الله حسن زاده آملی حفظه الله @shakhehtoba
💠نکته کوتاه طبی از حضرت علامه حسن حسن زاده آملی(حفظه الله) 👈چاره بیماری تنها دارو نیست ✳️چاره بسیاری از بیماریها تنها دارو نیست،بلکه تدبیر نفسانی طبیب حاذق و روحانیت و تاثیر کلام وی راه علاج آن است. 💠سخن طبیب بلکه نگاه و نشاط و انبساط و انقباض و دگر حالات گوناگون وی در بیمار اثر بسزا دارند، 🔹بلکه لباس سفید طبیب سبب شکفتگی بیمار می شود، 🔸چنان که سیاه موجب گرفتگی وی،چه این که رنگ ها را اثر تکوینی در حالات انسان است. هزار و یک کلمه ، ج ۱، ص ۱۵ @shakhehtoba
🔴حضرت علامه حسن زاده آملی: المی که موجب عدم وصول به فیض می‌گردد جز تَعَب حبّ دنیا نیست. 📙 @Shakhehtoba
و مگر اين كانيها در آغاز، سنگ و خاك ساده نبودند، تا كم كم در زهدان كان، با دست در كار بودن هزاران چيزها بر سر آن ها چنان گوهرها شده اند؟ پس سنگ و خاك ساده در زهدان كان، از راه جنبش گوهر شدند. نه چنين است؟ باور داريد كه آن سنگ ساده اگر در جنبش نمى بود و غذا نمى گرفت، رنگ وى بر نمى گشت، سرشت وى دگرگون نمى شد و گوهرى گران بها نمی گردید. تا اينجا بهره گرفتيم كه رستني ها و جانوران از انسان و جز آن، همه در جنبش اند، از جنبش باليدند و دگرگون شده اند. نه چنين است. و آيا از اين بهره اى كه گرفته ايم به وابستگى بسيارى از هستي ها بهتر پى نبرده ايم؟ و به دست داشتن بسيارى از آنها در كار ديگران بهتر آگاه نشده ايم؟ و در برابر اصل هفتم بيشتر سر فرود نياورده ايم، و اصل هشتم استوارتر نشد؟ و يا خود، اصل ديگر بر اصول هشت گانه نامبرده افزوده نمى شود كه بگوییم هر چه كه از راه جنبش به هدف خود مى رسد چون اتفاقى نيست، دين و آیينى دارد؟ و از اينجا بهره بگيريم كه كاني ها و رستني ها و جانوران از انسان و جز آن دين و آیينی دارند؟ يا هنوز بايد بيشتر سخن به ميان آوریم تا اين اصل روشن تر شود؟ در اين پرسش ها و كاوش ها انديشه كنيد و آنها را سرسرى نگيريد و تنها آمدن و نوشتن و رفتن نباشد كه اين ها بسنده نيست . بايد انديشه كرد و ورزش فكرى داشت. اين رشته سخنان ما پايه كاخ بلند دانش پژوهى ماست و بايد بنيان اين كاخ سخت استوار باشد. از دوستان دانش پژوه، ارج مند و فرزانه ام پوزش می خواهم که هنگام رفتنم به قم فرا رسید و می دانید که برنامه کارم بدین گونه است. گذشته از این که با شما خو کرده ام، که از این روی، جدایی از شما برایم دشوار است. سخن دیگر نیز بالاتر از خو گرفتن با یکدیگر در کار است، و آن اینکه هر كسى اثرش را دوست دارد؛ زيرا كه اثر هر كسى آينه دارائى آن كس است؛ و از اينجاست كه مهر پدر به فرزند بيش از مهر فرزند به پدر است، و همچنان كه پدر به فرزندش مهر مى ورزد، استاد نيز به شاگردش مهربان است، كه شاگردان فرزندان وى اند و آينه دارایى او هستند؛ لذا گفته اند «الولد سرّ أبيه». و همچنان كه پدر مى خواهد نشانه اى از خود به نام فرزند داشته باشد و عقيم نباشد، دانشمند نيز آنچنان بلكه دو صد چندان است. مى بينيد كه يك باغبان تا چه اندازه به درخت ها و نهال هایى كه كاشته و تربيت كرده است عشق مى ورزد و از اثرش كه به بار نشسته چگونه خوشحال و شاداب است؛ و يك نويسا نبشته خود را تا چه اندازه گرامى دارد و از آن خوشنود است؛ و يك نگارنده از نگاشته خود و يك درودگر از ساخته خود و همچنين هر كسى از اثر خود. درس دهم ، قسمت ۳ @shakhehtoba
مادر سقراط ماما بوده است و سقراط مى گفت: من مانند مادرم پيشه مامایى پيش گرفتم. او كودكان را در زادن كمك مى كرد و من جانها را يارى مى كنم كه زاده شوند؛ يعنى به خود آيند و راه كسب و معرفت را بيابند. اين بود گفتار سقراط، استاد افلاطون، استاد ارسطو. بنابراین چگونه خرسند نباشم که پیشه ی با ارج مامایی را که چون سقراط پیشه ی خود کرده بود پیش گرفتم؛ و یا دارم باغبانی می کنم. اگر آن باغبان نهال می پروراند این باغبان کمال می پروراند. سخنی دیگر در خویشتن نهفته دارم که فاش کردن آن را بهتر از پنهان داشتنش می بینم و آن این است که فروردین هزار و سیصد و پنجاه و چهار فرا رسیده است. راستی دارم از روش و ایین ناپسند و عادات و رسوم خسته کننده و بی ریشه و بی اندیشه ی این مرز و بوم فرار می کنم. دیوجانس (۳۲۳-۱۳ ۶م.) را دیدند که در میان روز با فانوس روشن می گردید. سبب پرسیدند، گفت: انسان می جویم. عارف رومی در این بیت نظر به وی دارد که فرمود: دی شیخ گِرد شهر همی گشت با چراغ کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست و نیز وقتی مردم شهرش او را تبعید کردند، کسی به طعن گفت: «همشهریان تو را از شهر راندند.» گفت: «نه چنین است، من آنها را در شهر گذاشتم.» باری بیم من درباره ی دوستان نو سفرم است که مبادا در این روزها دستخوش ناشایست ها شوند. خرد خودتان را داور بگیرید و از وی بپرسید که آیا آدمی برای بیهوده کاری ها، ولگردی ها، یاوه گویی ها، هرزگی ها و نشخوار کردن از بام تا شام و از شام تا دل شب است؟ آیا پوشش های گوناگون مایه ی پیشرفت و بزرگی کسی خواهد بود؟ آیا در مرز و بومی که از سویی با پوشاک های رنگارنگ چون بوقلمون و طاووس از کوچه و برزن به در آیند، و از سوی دیگر هم سالان و ابنای نوع و وطن شان در برابر آن ها چون بوتیمار سر به زیر پر گرفته بدان ها می نگرند، مردم آن مرز و بوم روی رستگاری را خواهند دید؟ دوستان دانش پژوه و دانش پرورم! این سرای هستی یک کتاب خانه ی بزرگ است و این همه هستی ها هر یک، کتابی از این کتاب خانه است. این کتاب ها را فهمیده ورق بزنید. ببینید آیا یک خط خطا حتی یک کلمه ی ناروا در آنها پیدا می شود؟ آیا در کارهای گوناگون این همه هستی ها یک کار بیجا دیده می شود؟ امید است که با بلند اندیشی این ذوات عزیز که آحاد نامور اجتماع آینده ی نزدیک ما خواهند بود، دارای مدینه ی فاضله شویم. در همین جا سخن را کوتاه کنیم و گوییم به امید دیدار. درس دهم قسمت چهارم @shakhehtoba
🔴حضرت علامه حسن زاده آملی: 🕊|از اَمل چشم پوش و درعمل کوش. مرد جستجوی باش نه گفت وگوی. از دریا بخواه نه از جوی. از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار. سبکبار باش نه سبکسر و سبکسار.|🕊 •| •| @shakhehtoba