تیکه کلامش بود؛ شلمچه کجا بودی؟ (و میان دوستانش می گفت؛ شَلَم کجا بودی)
تقریبا همه دور و بری هاش یه بارم شده این عبارت رو ازش شنیده بودند. به شوخی و جدی می گفت، یه وقتایی هم می خواست به یه بحثی پایان بده، با یه لحن و قیافه با نمکی اینو می گفت.
انگار می خواست هم خودش و هم بقیه یادشون نره تو شلمچه چه خبر بوده، اون موقع که رزمنده ها زیر آتیش سنگین کربلای۵، مثل برگ خزون روی زمین می ریختن و وجب به وجب شلمچه با خون شهدا آبیاری می شد و یا اون موقع که پرده های دنیایی از جلوی چشماشون کنار رفته بوده و گلستان را در آتش دیده بودند...
چی دیده بود توی شلمچه خدا می دونه، همونجا که رفیق شفیقش؛ رضا مومنی رو از دست می ده...
اینقدر اینو گفته بود که وقتی شهید شد رفیقاش جلوی تابوتش زده بودن؛ سعید جان! شلمچه کجا بودی؟
#خاطرات_سعید
#شلمچه_کجا_بودی
@shalamchekojaboodi
✍ فهرست هشتک ها جهت دسترسی آسان به مطالب:
#روایت_مادرانه
#خاطرات_سعید
#شروع_روایت_مادرانه
#خاطرات_رضا
#دستنوشته_سعید
#فیلم_سعید
#وصیتنامه_سعید
پیام های #ارسالی_اعضا
#صدای_سعید
#شلمچه_کجا_بودی ( توضیحی در رابطه با اسم کانال)
#نماهنگ های مربوط به سعید
#نامه_ها ( #نامه_سعید / #نامه_پدر_سعید )
#یادداشت ها
#زندگی_با_شهید
#عکس_سعید
#فهرست_راویان
#سالگرد
@shalamchekojaboodi