شخص اعتباری ۱۱۲.mp3
5.14M
باسمه تعالی
#جلسه_صد_دوازدم
دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۲
#شخص_اعتباری
‼️ فردا سه شنبه جلسه ۱۱۳، حضوری برگزار می شود.
ان...
@shamim_fegahat
🔸حضرت امام موسی کاظم علیه السلام:
💎رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُم، یَدْعُوا النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَایَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ
💎مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او هم پیمان میشوند که مانند پارههای آهن هستند، بادهای تند قدم هایشان را نمیلغزاند، از مبارزه خسته نمی شوند و نمی ترسند و توکلشان بر خداست و عاقبت از آن پرهیزکاران است.
📎بحارالأنوار، ج۵۷، ص۲۱۵
#قم
#امام_خمینی
#انقلاب_اسلامی
@shamim_fegahat
به بهشت قانع نباش
🔹محروميتهاى ما نتيجه محدوديتهاى ماست. يك عمر از اين ديوارها و از اين حدود پاسدارى كردهايم كه نكند بريزد، ولى همه همّ و غمّ او اين بوده كه همانها را بريزد و به هم بزند.
🔹 همين محدوديت.هاست كه ما را محروم مىكند. بايد اين حدودرا شكست. چقدر قانعيم! چقدر كم مىخواهيم!
🔹وقتى آن ساربان خدمت رسول اللَّه (ص) آمد و گفت من همان كسى هستم كه در سفرى كه از مكه بيرون آمده بوديد، به شما كمك كردم، حضرت گفتند چه مىخواهى؟ و او فكرى كرده بود و گفته بود يك صد شتر با ساربانش! ايشان تعجّب كردند و سرشان را پايين انداختند و فرمودند: «حاجتش را برآورده كنيد.» بعد فرمودند: «چرا اين ساربان از آن پيرزن بنى اسراييل كمتر است؟!» صد شتر مىخواهد!
بسوزد ريشه كسانى كه مىگويند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالى كه همه انبياء آمدهاند تا به انسان بگويند كه به دنيا كه هيچ، حتى به بهشت هم قانع نشو!
🔹حضرت از خواسته اين مسلمان تأسّف مىخورد و ناراحت مىشود و به داستان برادر خود موسى (ع) با آن پيرزن بنىاسراييلى اشاره مىكنند، كه زمانى كه برادرم موسى (ع) مىخواست از مصر بيرون بيايد، مأمور شد تا جنازه يوسف (ع) را نيز با خود حمل كند و به سرزمين مقدس ببرد. از محل جنازه فقط يك پيرزن از بنى اسرائيل خبر داشت. وقتى موسى (ع) آن پيرزن را مىيابد و از جنازه يوسف (ع) سؤال مىكند، او مىگويد چه مىخواهى؟موسى (ع) از محل جنازه مىپرسد، اما پيرزن شرطى دارد و موسى (ع) تعجّب مىكند.
🔹در روايت آمده است: به موسى خطاب شد كه هر شرطى دارد بپذير، زيرا تو نمىدهى، بلكه اين ما هستيم كه مىدهيم. موسى هم مىپذيرد.پيرزن از موسى مىخواهد كه در بهشت، در درجه و در رتبه او باشد.
🔹ما در زندگى خود به كمها قانع شدهايم. تمام زندگى ما به يك امكان بانكى و دو تا خانه و يك ماشين و يك زن و چند بچه و ... ختم شده است.
✍عینصاد
@shamim_fegahat
#مکاسب2ش129
#خیار_حیوان
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
اشکال به نقد احتمال اول و دوم
فقهاء میفرمایند مسقطات خیار حیوان بر دو قسم است:
۱. اجازه: اگر مشتری راضی بود به لزوم عقد خیار حیوانش ساقط است. ۲ تصرف
حال اگر در تصرف هم ملاک، رضایت به لزوم عقد باشد، میشود مصداق قسم اول و تقسیم باطل است. لذا نتیجه میگیریم که مقصود از تصرف، مطلق تصرف است.
جواب به اشکال
تقسیم صحیح است زیرا اجازه یعنی رضایت قولی و لفظی و تصرف یعنی رضایت فعلی، پس رضایت دو قسم است یا فعلی است یا قولی.
نقد احتمال چهارم:
مرجحات احتمال چهارم
1⃣ این احتمال با ظاهر روایت سازگاری بیشتری دارد زیرا در روایت آمده "رضیً منه" ضمیر "منه" به مشتری باز میگردد یعنی رضایت شخص مشتری.
2⃣ روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که مشتری قسم بخورد راضی به لزوم عقد نبوده، دلالت میکند رضایت شخص مشتری لازم است که حضرت فرمودهاند با قسم ثابت کند که رضایت شخصی نداشته است.
مناقشه احتمال چهارم
1⃣ آنچه از کلمات فقهاء استفاده میشود آن است که تصرف نوعا و عرفا دال بر رضایت به لزوم عقد باشد.
2⃣ احتمال سوم با ظاهر روایت هم سازگار است زیرا در موارد فراوانی در روایات آمده "فذلک رضیً منه" "نکاح منه" "طلاق منه" که این کلیشه دلالت میکند بر اینکه این کلمه نوعا ظهور در این معنا دارد.
نتیجه موقت: صحت احتمال سوم
تا اینجا نتیجه این شد که احتمال سوم صحیح است. پس خیار حیوان یا با مسقط قولی (فسختُ گفتن) ساقط میشود یا با مسقط فعلی که آن هم تصرفی است که لو خلّی و طبعه (نوعا و عرفا) دال بر رضایت به لزوم عقد باشد.
الحمدلله رب العالمین
#مکاسب2ش130
#خیار_حیوان
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
بیان چهار نکته
مصنف بعد از تثبیت احتمال سوم چهار نکته در تلاش برای رسیدن به نظریه صحیح بیان میکنند:
1⃣ بررسی یک اشکال
مثالهایی که در بعض روایات و فتاوای فقهاء برای تصرفِ مسقط خیار حیوان زده شده عرفا دلالت بر رضایت به لزوم عقد ندارند یا تصرف از روی غفلت است مانند اینکه در مسیری که اسب را میبرد به منزلش، زین روی آن قرار دهد.
2⃣ مرحوم علامه حلی فرمودند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است و چهار اشکال به آن وارد کردیم. در اشکال سوم گفتیم در 90 درصد موارد بیع حیوان، تصرفات جزئی وجود دارد مانند علف دادن به حیوان، اگر این تصرفات جزئی که عرفا دال بر لزوم عقد نیست، مسقط خیار حیوان باشد پس جعل خیار حیوان لغو میشود.
اما این جواب ما را دچار محذور دیگری میکند، زیرا ما نتیجه گرفتیم علت سقوط خیار رضایت به لزوم عقد است، اگر 90 درصد موارد بیع تصرف مسقط لزوم ندارد بلکه فقط ده درصد موارد بیع حیوان، تصرف علامت رضایت به لزوم عقد است، چرا جمله "فذلک رضیً منه" را علت برای حکم سقوطی دانستید که فقط در موارد اندکی است و این هم مستهجن است زیرا حضرت حکم مطلق آوردهاند برای ده در صد موارد.
3⃣ اشکال و جوابی است که اینجا فقط اشاره میکنند و تفصیل اشکال و اصل جواب در مسأله ششم خیار شرط خواهد آمد.
4⃣ در بحث خیار حیوان دو طائفه روایت داریم:
طائفه اول:
روایاتی که میگویند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است.
طائفه دوم:
میگوید رضایت به لزوم عقد مسقط خیار حیوان است.
به دو روایت اشاره دارند:
روایت اول:
روایتی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند مشتری قسم بخورد که راضی به لزوم عقد نبوده دیگر سؤال نکردن از مشتری که تصرفی انجام داده یا نه؟ پس معلوم میشود آنچه مهم است رضایت به لزوم عقد است.
روایت دوم:
صحیحه حلبی است که حضرت میفرمایند اگر در سه روز خیار حیوان شیری از حیوان دوشیده است زمان ردّ حیوان باید به همان مقدار شیر به بایع بدهد. روشن است که دوشیدن شیر را حضرت مسقط خیار حیوان ندانستند.
بعضی بین این دو طائفه روایت جمع کردهاند به همان احتمال سوم که تصرفی مسقط خیار حیوان است که عرفا دالّ بر رضایت به لزوم عقد باشد.
اشکال
این جمع مستهجن است زیرا مستلزم تخصیص اکثر است که ابتدا مطلق تصرفات را مسقط بدانند بعد اکثر موارد را که تصرفات جزئی است از تحت آن خارج کنند.
سؤال:
خواهد آمد که در ایام خیار حیوان اگر مشتری شیر حیوان را دوشید چون ملک متزلزل مشتری بوده لذا در صورت فسخ بیع توسط مشتری بایع حق مطالبه شیر را ندارد. پس چرا در این روایت حضرت میفرمایند باید سه مُد شیر به بایع بدهد؟
جواب:
ردّ سه مُد شیر در روایت را حمل بر استحباب میکنیم و اشکالی ندارد زیرا در اصول ثابت شده تفکیک در حجیت صحیح است به این معنا که یک فرازی از روایت را بپذیریم و طبق آن فتوا دهیم دوشیدن شیر علامت رضایت به لزوم عقد نیست و یک حکم الزامی از آن برداشت کنیم اما فراز دیگر را به جهتی مثلا مخالفت با اجماع عمل نکنیم.
فتأمل:
اشاره است به اینکه تفکیک در حجیت در صورتی است که دو فراز جداگانه با دو حکم مستقل در روایت باشد که به یکی عمل نکنیم اما اینجا یک فراز است.
مصنف در پایان با ملاحظه نکات چهارگانه بدون ارائه نظریه نهایی میفرمایند:
و الله العالم بحقیقة الحال.
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
پایان خیار حیوان
آخرین جلسه سال تحصیلی
الحمدلله رب العالمین