eitaa logo
شمیم فقاهت
199 دنبال‌کننده
820 عکس
55 ویدیو
144 فایل
دروس استاد احمد ابراهیمی سال تحصیلی ۰۴_۱۴۰۳ #فقه_معاصر_شخص_اعتباری #تفسیر_سوره_مبارکه_اسراء #مکاسب_محرمه #مکاسـب_بیع #مشاوره_خارج مشاوره درسی وعلمی @Ebrahimi_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
@shamim_fegahat باسمه تعالی مسأله سوم: مبدأ خیار حیوان قول اول: از لحظه عقد (مشهور) مشهور قائلند از لحظه تحقق عقد بیع، خیار حیوان برای مشتری ثابت است. پ دلیل: روایتی است که خیار مجلس را با خیار حیوان در یک سیاق ذکر کرده لذا نتیجه می‌گیریم مبدأ خیار حیوان همان مبدأ خیار مجلس یعنی از لحظه تحقق عقد است. قول دوم: از زمان اتمام خیار مجلس (شیخ طوسی و..) دلیل اول: تا زمانی که یک عقد خیار مجلس دارد و جایز هست دیگر لغو است که شارع مقدس خیار دیگری مثل خیار شرط یا حیوان هم به آن عقد ضمیمه کند برای جایز نمودن آن. نقد: مممکن است ضمن عقد یا بعد عقد یا با تصرف، خیار خود را ساقط و عقد را لازم کنند و فی المجلس خیار حیوان برای مشتری فائده داشته باشد. دلیل دوم: استصحاب به دو بیان مطرح شده است: بیان اول: بقای مجعول بیان دوم: عدم حادث دلیل سوم: محال است که این جواز فسخ دو علت تامه (مجلس و حیوان) داشته باشد. دلیل چهارم: مجموع دو قاعده فقهی است که ثابت می‌کند در زمان خیار مجلس، خیار حیوان نخواهد بود. قاعده اول: اگر حیوان تا سه روز بعد بیع از بین رفت خسارتش بر عهده بایع است. قاعده دوم: اگر مبیع در زمان خیار مشترک مانند مجلس تلف شد خسارت آن بر عهده مشتری است. نقد دلیل دوم: جواب اول: تمسک به استصحاب زمانی مجاز است که نص خاص در مسأله نداشته باشیم در حالی که در محل بحث مستند فقهاء نصوص خاصه است. جواب دوم: اصل مثبت زیرا استصحاب کردید عدم حدوث خیار حیوان را در مجلس عقد و به حکم عقل نتیجه گرفتید پس خیار حیوان بعد از مجلس عقد آغاز می‌شود. نقد دلیل چهارم: در مباحث آینده خواهد آمد که اگر گفته شده تلف حیوان در زمان خیار حیوان از مال بایع حساب می‌شود، به جهت أغلبیت است که در أغلب موارد، حیوان بعد از مجلس عقد تلف می‌شود لذا گفته شده تلف از مال بایع است، حال اگر در مجلس عقد حیوان تلف شد حکمش خواهد آمد. نقد دلیل سوم: اگر معتقدید خیارات از آنجا که آثار مختلف دارند پس حقائق مختلفه هستند در این صورت جواب از استدلال شما واضح است که برای مشتری در مجلس عقد دو حقیقت مستقل و مختلف به نام خیار مجلس و خیار حیوان محقق شده است علت خیار مجلس، مجلس عقد است و علت خیار حیوان هم حیوان بودن مبیع است پس دو ماهیت متعدد است لذا توارد علیتین بر معلول واحد نیست بلکه دو علت و دو معلول است و اشکالی ندارد. اگر معتقدید خیارات مختلف ماهیت واحده دارند یعنی یک معلول که جواز فسخ است محال است دو علت مستقل داشته باشد، در این صورت هم استدلال شما صحیح نیست. زیرا یا مانند فخر رازی می‌گویید اسباب شرعیه فقط علامت‌اند، دیگر اشکالی ندارد که جواز فسخ معلول باشد و دو علامت داشته باشد که مجلس و حیوان است. و اگر بگویید اسباب شرعیه سبب مستقل‌اند می‌گوییم اگر تنها بودند سبب مستقل بودند اما وقتی هر دو علت ناقصه با هم جمع می‌شوند و علت تامه را تشکیل می‌دهند. پس هر یک از مجلس و حیوان بودن مبیع جزء العلة است برای تحقق جواز فسخ. نتیجه: طبق هیچ یک از مبانی توارد علتین علی معلول واحد پیش نمی‌آید. نکته: مقصود از زمان عقد می‌فرمایند در بعض عقدها به محض اتمام صیغه عقد ملکیت هم می‌آید ولی در بعض عقدها بعد از تحقق صیغه عقد ملکیت نمی‌آید مانند عقد فضولی بنابر مبنای ناقله، حال سؤال این است که خیار حیوان از لحظه عقد می‌آید یا از لحظه حصول ملکیت؟ مرحوم شیخ می‌فرمایند ظاهر این است که خیار حیوان از لحظه حصول ملکیت وجود می‌گیرد. پس اگر فرضا کسی گندم یا غذا خرید در مقابل آن حیوان تحویل داد، و قائل باشیم صاحب الحیوان خیار دارد، خیار حیوان برای بایع در وقتی است که قبض و اقباض طعام انجام شده باشد زیرا در باب أطعمه حصول ملکیت به قبض و إقباض است. همچنین کسانی که در بحث خیار مجلس در بیع صرف و سلم می‌گفتد خیار مجلس از لحظه عقد است، در مسأله پنجم از احکام خیار بحث کردیم که آیا قبل از قبض و اقباض و حصول ملکیت، خیار مجلس ثمره دارد یا نه، گفتیم در بعض موارد ثمره دارد (در قول به وجوب تکلیفی تقابض) و در بعض موارد خفاء دارد، تمام آن بحثها اینجا هم مطرح است. الحمدلله رب العالمین
☀️ساده‌ترين روش برای تعيين قبله 👈در روزهاي ۷ خرداد و ۲۵ تير، هنگام ظهر شرعی مکه، خورشيد دقيقاً عمود بر كعبه است و اين سبب می شود شاخص در مكه سايه نداشته باشد؛ از اين رو فرد در هر مكانی كه قرار دارد، خلاف سايه او سمت درست قبله را نشان مي دهد. ‼️ظهر شرعی مكه به وقت رسمی ايران در روز ۷خرداد، ساعت 12:48 و در روز ۲۵تير، 12:57 است و تعيين قبله بايد در اين زمان‌ها صورت بگيرد. 🔰مركز تحقيقات و پژوهش‌های فلكی ـ نجومی @shamim_fegahat
@shamim_fegahat باسمه تعالی مسأله چهارم: دو شب در سه روز بیان سه مطلب مطلب اول: سه روز و دو شب به عنوان مثال صبح روز شنبه حیوان را معامله کرده‌اند گفتیم سه روز خیار حیوان دارد، این سه روز عبارت است از شنبه، یکشنبه و دوشنبه، دو شب هم در این بین موجود است یعنی شب یکشنبه و شب دوشنبه، اما با اتمام روز دوشنبه خیار حیوان تمام می‌شودو شب سه شنبه خیار حیوان ندارد. بنابر این مثال مرحوم شیخ انصاری دو مدعا دارند: مدعای اول: آن دو شبی که در بین روزها است مشتری خیار حیوان دارد. مدعای دوم: شبی که در پایان سه روز قرار می‌گیرد خیار حیوان ندارد. استدلال بر مدعای اول: دلیل اول: از أدله خارجی مثل اجماع استفاده می‌کنیم که خیار حیوان یک حق مستمر است یعنی از لحظه عقد در صبح روز شنبه، تا پایان سه روز خیار حیوان مستمرا باقی است و چنین نیست که روزها باقی و شبها ساقط باشد. دلیل دوم: در روایات خیار حیوان کلمه یوم آمده به معنای یک شبانه روز، پس نیاز به دلیل خارجی نداریم خود کلمه یوم (أیام) در روایات دلالت می‌کند بر اینکه شبِ آن روز هم خیار ثابت است. مرحوم شیخ می‌فرمایند این استدلال نا تمام است زیرا در کلمه یوم در زبان عربی به معنای بیاض النهار است و این معنا شامل شب نمی‌شود. استدلال بر مدعای دوم: مرحوم شیخ با نقد کلامی از فاضل جواد مدعای خود را تثبیت می‌کنند. مرحوم فاضل جواد در مفتاح الکرامة می‌فرمایند در شب سوم هم خیار باقی است زیرا به همان دلیلی که گفتیم در دو شب وسط خیار حیوان هست پس در شب سوم هم خیار حیوان هست. به این بیان که دلیل اینکه شب اول جزء روز اول شمرده شد و در آن خیار حیوان هست، همچنین شب دوم جزء روز دوم شمرده شد و در آن خیار هست دلیلش کلمه ایام است که در روایت آمده و یوم به معنای شبانه روز است. پس اگر نسبت به دو شب اول بگویید داخل در معنای یوم هست اما نسبت به شب سوم بگویید داخل در معنای یوم نیست می‌شود استعمال لفظ در اکثر از معنا. مرحوم شیخ می‌فرمایند ما نگفتیم علت شمول خیار حیوان نسبت به دو شب وسط، کلمه یوم است که اشکال شما وارد باشد بلکه علت آن دلیل خارجی و به حکم استمرار بود. مطلب دوم: سه روز مهم است دو شب باشد یا سه شب در دو مورد می‌گوییم سه روز و سه شب خیار حیوان است به حکم همان استمرار: مورد اول: عقد بیع ابتدای روز و طلوع صبح واقع نشده بلکه وسط روز انجام شده. مورد دوم: عقد بیع در شب محقق شود. از آنجا که شروع خیار حیوان لحظه عقد است لذا سه شب و سه روز مدت خیار حیوان خواهد بود. بعضی گفته‌اند ما چند ساعتی که در شب اول عقد واقع شده را از روز سوم کسر کنیم. مرحوم شیخ می‌فرمایند این خلاف ظاهر دلیل است که خیار سه روز می‌باشد. در روایات آمده خیار حیوان سه روز است، در اینکه مقصود از این سه روز چیست پنج احتمال است: احتمال اول: مقصود سه روز مستقل است بدون تلفیق، پس اگر بیع در ظهر شنبه انجام شد، خیار حیوان از لحظه عقد شروع می‌شود اما این روز ناقص شنبه شمرده نمی‌شود بلکه از روز یک شنبه سه روز حساب می‌کنیم و سه شنبه تمام می‌شود. احتمال دوم: نظر شیخ انصاری این است که مقصود سه روز است اما نه سه روز مستقل بلکه ممکن است با تلفیق همراه شود یعنی اگز ظهر شنبه بیع انجام شد تا ظهر سه شنبه خیار حیوان باقی است. پس اگر فرضا روز را دوازده ساعت بدانیم مجموعه 36 ساعت از روز زمان خیار حیوان است که ممکن است دو شب در این بین قرار گیرد یا سه شب. احتمال سوم: مقصود سه روز و سه شب مستقل و کامل است یعنی اگر ظهر شنبه بیع انجام شد آن روز خیار حیوان هست اما شمرده نمی‌شود بلکه از روز یکشنبه سه روز و سه شب کامل می‌شماریم تا خیار حیوان تمام شود. احتمال چهارم: ساعتهای سه روز و سه شب را تلفیق می‌کنیم یعنی مجموعا فرد 72 ساعت خیار حیوان دارد از هر زمان که شروع شود بعد از 72 ساعت تمام می‌شود. احتمال پنجم: سه روز خیار حیوان دارد اما اگر بیع در شب واقع شد آن چند ساعت شب از روز سوم کسر می‌شود. الحمدلله رب العالمین
@shamim_fegahat باسمه تعالی مسقطات خیار حیوان مسقط اول: شرط ضمن عقد مسقط دوم: إسقاط بعد العقد مسقط سوم: تصرف سه دلیل بر آن دلیل اول: اجماع دلیل دوم: روایات خاصه دلیل سوم: تصرف علامت رضایت مشتری به لزوم عقد است ذیل دلیل سوم به سه نکته اشاره می‌کنند: نکته اول: آیا مطلق تصرف مسقط است؟ در مسأله دو قول است: قول اول: مرحوم علامه فرموده‌اند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است حتی مثل اینکه به عبد بگوید برایم آب بیاور. چهار اشکال به کلام علامه: اشکال اول: در روایات این باب از تصرف تعبیر شده به حدث و حدث به معنای امر وجودی است که اثرش تا مدتی باقی بماند نه مطلق تصرف. پس چیدن پشم گوسفند حدث شمرده می‌شود اما آب آوردن حدث نیست. اشکال دوم: در بعض روایات تصرفی مسقط خیار حیوان شمرده شده که علامت رضایت مشتری به لزوم عقد باشد و تصرفات جزئی که علامه مثال زدند دال بر این رضایت نیست. اشکال سوم: اکثر قریب به اتفاق موارد بیع همراه است با تصرفات جزئی لذا وقتی حیوان را می‌خرد با خود به منزلش می‌برد، آب و غذا می‌دهد اگر چنین تصرفاتی هم مسقط خیار حیوان باشد پس در اکثر قریب به اتفاق موارد خیار حیوان نخواهد بود و این موجب لغویت خیار حیوان است. اشکال چهارم: چنانکه گذشت حکمت خیار حیوان آن است که در این سه روز به زوایای صحت یا نقص حیوان پی ببرد، در حالی که اگر صرف تصرفات جزئی مسقط باشد چگونه چنین حکمتی محقق خواهد شد؟ قول دوم: تصرفی مسقط است که علامت رضایت به لزوم عقد باشد. اشکالات چهارگانه قول اول به این قول وارد نیست اما این قول با اطلاق کلمات فقهاء که می‌فرمایند مطلق تصرف مسقط است، سازگار نمی‌باشد. اگر هم ادعا شود که همان مثالهایی که فقهاء برای تصرف بیان کرده‌اند را مسقط بدانیم بطلانش روشن است زیرا قطعا مثالهایی مانند دستور آب آوردن مسقط نیست. نکته دوم: بررسی تعبیر "فذلک رضیً منه" در بعض روایات از مسقط بودن تصرف چنین تعبیر شده که "فذلک رضیً منه" محور اصلی در فهم کیفیت تصرفی که مسقط است معنای این جمله آن است که مشتری تصرفی انجام دهد که علامت رضایت او به لزوم عقد و عدم فسخ عقد باشد، نه اینکه توهم شود تصرف علامت رضایت به ملکیت باشد زیرا ملکیت از ابتدای إنشاء صیغه عقد محقق شده و معنا ندارد بگوییم تصرف یک روز بعد از عقد نشانه راضی بودن به ملکیت است، پس عقد و اثر آن که ملکیت است در یک روز گذشته چه می‌شود. مؤید: در روایتی، حضرت فرموده‌اند "یستحلف بالله تعالی ما رضیه" قسم بخورد که راضی نبوده است. مقصود این است که قسم بخورد بر عدم رضایت به لزوم عقد، یعنی راضی به لزوم نبوده که در نتیجه بتواند از خیار استفاده کند، نه اینکه قسم بخورد راضی به اصل عقد نبوده، رضایت به عقد که پیش فرض سؤال بوده است. الحمدلله رب العالمین
شخص اعتباری ۱۰۹.mp3
4.9M
باسمه تعالی سه شنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲ ‼️ جلسه ۱۰۹ مجازی بوده و جلسه ۱۱۰ در روز چهارشنبه حضوری برگزار می شود. @shamim_fegahat
@shamim_fegahat باسمه تعالی چهار احتمال در فراز "فذلک رضیً منه" در صحیحه علی بن رئاب احتمال اول: حکم تعبدی مسقطیت مطلق تصرف این تعبیر جواب شرط و بیان یک حکم تعبدی شرعی باشد، "فإن أحدث حدثا" یعنی هر گونه تصرفی دلالت بر رضایت مشتری دارد حتی اگر عرفا دال بر رضایت نباشد. احتمال دوم: حکمت مسقطیت مطلق تصرف قبل از بیان جزاء شرط، حضرت جمله‌ای آورده‌اند برای بیان حکمت حکم، که غالبا تصرفات مشتری حاکی از رضایت او به لزوم عقد است، اما با این وجود روایت اطلاق دارد یعنی مطلق تصرف و مطلق إحداث حدث، مسقط خیار حیوان است حتی اگر عرفاً دال بر رضایت به لزوم عقد نباشد. احتمال سوم: علت مسقطیت تصرف (رضایت عرفی) جمله "فذلک رضیً منه" مقدمه جزاء است در جمله شرطیه اما برای بیان علت حکم (سقوط خیار) است، در نتیجه: اولا: مطلق تصرف مسقط خیار نیست بلکه فقط تصرفی مسقط است که عرفاً علامت رضایت به لزوم عقد باشد. ثانیا: حکم دائر مدار علت است یعنی اگر علت که رضایت به لزوم عقد است موجود بود حتی در صورتی که عرفاً تصرف صادق نباشد باز هم مسقط است. البته اگر از روی اشتباه تصرفی انجام دهد مثلا می‌خواسته پشم گوسنفدان صاحب کار را بچیند گوسنفد خودش هم اشتباها قاطی شده است. در این صورت اگر قرینه حالیه یا مقالیه باشد بر اثبات اشتباه او فبها و الا حکم می‌شود به سقوط خیار حیوان. احتمال چهارم: علت مسقطیت تصرف (رضایت شخصی) تعبیر "فذلک رضیً منه" مقدمه جزاء است و برای بیان علت حکم هم آمده لکن دلالت می‌کند بر اینکه در صورتی تصرف مسقط خیار است که علامت رضایت شخصی به لزوم عقد باشد نه رضایت نوعی و عرفی. بررسی احتمال اول و دوم: بنابر این دو احتمال باید گفت مطلق تصرف مسقط خیار حیوان است، علت آن را هم نمی‌دانیم و صرف تعبد شرعی است. این دو احتمال سه مؤید دارند: 1⃣این دو احتمال مطابق است با روایاتی که مطلق تصرف را مسقط می‌دانند. 2⃣با اطلاق کلمات فقهائی مانند علامه حلی هم مطابق است. 3⃣با اطلاق بعض اجماعاتی که ادعا شده هم مطابق است. نقد احتمال اول و دوم: 1⃣نتیجه احتمال اول و دوم با ظاهر روایت منافات دارد زیرا تعبیر "فذلک رضیً منه" دلالت دارد بر اینکه رضایت به لزوم عقد در حکم دخالت دارد مخصوصا که در کلام امام هم بیان شده است نه راوی. 2⃣نتیجه این دو احتمال مخالف است با ظاهر کلمات اکثر فقهاء که تصریح کرده‌اند تصرفی مسقط خیار حیوان است که به همراه رضایت به لزوم عقد باشد پس تصرف برای اختبار و امتحان مسقط نیست. 3⃣روایاتی داریم که می‌گویند اگر مشتری هیچ تصرفی در حیوان نکرد اما فقط اعلام فروش کند، خیار حیوان او ساقط می‌شود، این نشان می‌دهد که صرف تصرف ملاک نیست بلکه رضایت به لزوم عقد معیار سقوط خیار حیوان است. 4⃣استفاده از حکم فقهاء در یک فرع فقهی دیگر. در بحث خیار شرط اگر بایع شرط کند تا یک هفته خیار داشته باشد، استفاده از این خیار و فسخ عقد به دو طریق ممکن است: یکی اینکه بگوید فسخت العقد و دیگر اینکه همان تصرفاتی که برای مشتری مسقط خیار حیوان است را بایع انجام دهد مانند اینکه اگر قبل از یک هفته پشم گوسفند را چید، علامت فسخ عقد بیع است. این فتوای فقهاء هم دلیل خاصی ندارد مگر همین صحیحه علی بن رئاب محل بحث. اگر این روایت محل بحث مفادش این باشد که مطلق تصرف مشتری مسقط خیار است دیگر نمی‌توانیم همین حکم را برای بایع در خیار شرط هم سرایت دهیم. پس از اینکه فقهاء حکم مسقط بودن تصرف مشتری در خیار حیوان را به تصرف بایع در خیار شرط سرایت داده‌اند می‌فهمیم که رضایت را علت حکم دانسته‌اند که هر جا این علت (رضایت به لزوم عقد) باشد معلول آن یعنی سقوط خیار هم خواهد آمد. پس تصرف و چیدن پشم گوسفند توسط بایع در خیار شرط، علامت رضایت بایع به لزوم عقد است. اینجا هم تصرف مشتری در صورتی مسقط است که دال بر رضایت به لزوم عقد باشد. الحمدلله رب العالمین
شخص اعتباری ۱۱۰.mp3
4.71M
باسمه تعالی چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ @shamim_fegahat
🌺السلام علیک یا علی بن موسی الرضا🌺 🔸در آغوش پدر مفضّل بن عمر گويد: محضر حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر عليهما‌السّلام رسیدم، در حالی‌ که فرزندشان «علی» در آغوش آن حضرت بود، امام كاظم عليه‌السّلام ايشان را مى‌بوسيدند وزبانشان را مى‌مكيدند و ايشان را بر دوش خود مى‌گذاشتند و در آغوش مى‌گرفتند و مى‌فرمودند: پدر ومادرم قربان تو! چقدر خوشبو و خوش خلق وپاك طينت هستى! فضائلت چقدر آشكار است! گفتم: فدايتان شوم! محبّتى نسبت به اين كودك در دلم افتاده كه نسبت به هيچ كس جز شما چنين محبّتى درخود احساس نمى‌كنم. حضرت فرمودند: ای مفضّل! منزلت او نسبت به من، همچون منزلت من به پدرم است « ذُرِّيَّةً‌ بَعْضُهٰا مِنْ‌ بَعْضٍ‌ وَ اللّٰهُ‌ سَمِيعٌ‌ عَلِيم» گفتم: آيا ایشان امام بعد از شماست‌؟ امام فرمودند: بله، هر كه از او اطاعت و پیروی كند هدايت و رشد مى‌يابد و هر كه او را نافرمانى كند، كافر است. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص:۳۲ عیدتان مبارک🌺 @shamim_fegahat
22.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸امام مهربان 📹 ...تنگ دست بود و روزگارش به سختی می گذشت. یکی از طلبکارها برای گرفتن پولش او را در فشار گذاشته بود و آبرویش در خطر بود. ناگاه خدا بهترین راه نجات را پیش رویش گذاشت. با یک دنیا دلخوشی و اطمینان از اینکه کریم، هرگز او را نه ناامید می‌کند و نه آبرویش را به مخاطره می‌افکند، مانند فرزندی که هنگام احتیاج به پدر مهربانش تکیه می‌کند، به تقاضای وساطت، پیش امام رئوف (علیه السلام) رفت. وقتی رسید که حضرت مشغول صرف غذا بود... @shamim_fegahat