eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.2هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده بهشتی
اگر کاری هست که فرزندتان👶🏻 به تنهایی از عهده آن بر می آید، ❌به هیچ عنوان آن را برای فرزندتان انجام ندهید مثل انجام تکالیف مدرسه، ✍🏻غذا خوردن یا بستن بندکفش تا وابسته بار نیاید😇👌🏻 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
يك ماجراى واقعی و جالب سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز این حکایت را نقل می‌کنیم که به عینه دیدم. یک روز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی ره شدم، سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر بودند و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن، نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف" پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسئول شیفتمون گفت فلانی شما برو نجف! پروازت تغییر کرده! خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتم و وارد هواپیما شدم بعد از یک ساعت شروع کردیم به مسافرگیری مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت: دو نفر باید پیاده شن !!! پرسیدیم چرا؟ گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف ... حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش می‌شکست، کاری هم نمی‌شد کرد چون دستور داده بودن و می‌بایست انجام شه! وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد. خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن . اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن! از هواپیما که داشتن پیاده می‌شدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یک ساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف .... منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمی‌کرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور می‌زدیم نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و می‌بایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه! برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسئول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسئول هماهنگی می‌گفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخاست کردن پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!! رفتم پیش خلبان و گفتم: کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه می‌دادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده می‌کردیم خلبان که مسئول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت: شما فکر می‌کنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم: شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟! گفت: بله گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان اون هم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان پیرزن جلوی ما که رسید گفت: فکر کردید کار ما دست شماست؟! فکر کردید شما می‌تونید جواز سفر ما رو باطل کنید چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید! گفت: آخه شما بودید می‌رفتید؟ با چه رویی برمی‌گشتیم خونه! ✍حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمی‌تونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه پیش خودم گفتم یا امیرالمؤمنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل علیه السلام شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم رفت تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت: مگه شماها نمی‌خواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟! عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون! فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!! می‌گفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیائیم "تا یار که را خواهد و میلش به که باشد" @tafakornab @shamimrezvan
✅اگر 10 روز شش دانه انجیر خشک را از وسط نصف کنید و در آب ولرم تا صبح بخیسانید و صبح ناشتا بخورید : یبوست،ورم طحال و پروستات را درمان میکند. انجیر ، یكی از بهترین میوه ها برای تمیز كردن روده بزرگ و رفع یبوست است افرادی که می‌خواهند چاق شوند، حتما صبح ناشتا انجیر مصرف کنند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ ﻣﺮﺍﻗﺐ باشيم ... ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ ! ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭا داد ﻧﺰﻥ ! ﺍﻭﻝ شخصيت خودت را ﺗﺮﻭﺭ ميكنی ؛ ﺑﻌﺪ آبروی آن‌ها را ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺮﮎ دلها را ﺯﻭﺩﺗﺮ از فرياد ﺯﺑﺎن‌ها ﻣﯽﺷﻨﻮد! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💢مرحوم نراقی در کتاب شریف خزائن آورده است که:هرگاه امیدهایت همگی به یاس مبدل شد بر درب مسجدی می ایستی و رو به قبله می گویی:👇👇 💥یا مُن عِلمُهُ لا یَحتاجُ اِلی مِثال وَ یا مَن جُودُهُ لا یَحتاجُ اِلی سُوَالِ اِنَّ العَرَبَ اِذا وَقَفوُا علی اَبوابِهِمِ اَجابُوا وَ اَنتَ یا سَیِّدي رَبُّ العَرَبِ وَ العَجَمِ وَ اَنا واقِفٍ علی بابِ بیتٍ مِن بُیُوتِکَ اَغِثني یا مُغیث اِغِثتی یا مُغیثُ اَغِثنی یا مُغیث لِهذا رَجَوت 💥 📚رهنمای گرفتاران، صحفه ۲۵۸ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂
شب جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و هدیه کنید به امام زمان علیه السلام که این عمل در صفا و جلاء دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد. http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
🖊 براے مهر و محبت زن و شوهر به هم "آیه۱۶۵سوره بقره" را بر شیرینے مثل خرما بخواندو بہ همسرش بخوراندمیان آنها آشتے ومحبت شدیدبرقرارخواهدشد http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
✍ هر که در کار دین و دنیا تنبل است این آیات را بر ظرف پاکی با گلاب و زعفران بنویسد و بعد گلاب بر آن ریزد و تا سه شب هر شب مقدارے بنوشد ڪلیڪ↻ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بر گل لب تشنه و پرپر سلام بر تن صد پاره و بی سر سلام رو به سوی کربلا،سمٺِ دم به دم بر زاده ی حیدر سلام ▪اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ▪ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ▪وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ▪وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️💫آوای عاشقانه شامگاه 💫❤️ فرازی از دعای کمیل:💎 خدایا...از تو درخواست می کنم... ...ببخش گناهانی را که پرده ی عصمتم را می درد... ببخش گناهانی را که بر من کیفر عذاب نازل می کند... ببخش گناهانی را که در نعمتت را به روی من می بندد ... ببخش گناهانی را که مانع قبول دعاهابم می شود... ببخش گناهانی را که بر من بلا می فرستد... خدایا هر گناهی را که مرتکب شده ام و هر خطایی که از من سرزده ...ببخش پروردگارا...💎 امر بر دعا فرمودی... و اجابت دعا را ضمانت کردی اینک من به دعا رو بسوی تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز کردم... پس به عزتت؛ دعایم را مستجاب گردان و به فضل و کرمت نا امید مگردان و از شر دشمنان از جن و انس کفایت فرما... 🌹آمین یا رب العالمین...🌹 خدایا آرامش شب را نصیب کسانی کن که آرامش روز را نصیب دیگران می کنند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 مطابق 📆 ۲۸ شهریور ۱۳۹۹ هجری شمسی ۲۹ محرم ۱۴۴۲هجری قمری ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۰ میلاددی ☝ در جمعه پاداش مضاعف دارد. 🌸 اذکار روز جمعه: - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ( 100مرتبه ) - یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه) - یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن 🌸 جمعه برای کارهای زیر خوب است : 🔹انجام امور دائمی 🔹 خرید و فروش، 🔹طلب حوائج 🔹دیدار بزرگان 🔹درمان و معالجات 🔹تعلیم و تعلم 🔹ساخت و ساز 🔹نقل و انتقال 🔹مسافرت بعد از ظهر خوب است. 🔹برای مناسب است. 🚫 برای وصیت نامه نوشتن خوب نیست. 🌹 نوزادی که امروز متولد شود صبور و بردبار و شجاع باشد، مال فروان نصیبش می شود و زندگی خوبی خواهد داشت ان شاالله. 🌷 ️جمعه شب ( جمعه که شب شد) از مباشرت به قصد بچه دار شدن باید پرهیز گردد. ✂️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری خوب نیست و موجب گوشه گیری و افسردگی می گردد. ❌ حجامت و خون دادن در جمعه در بعضی روایات معتبر نهی شده و خوب نیست . «امام صادق علیه السلام ،ﻧﻬﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﻣﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﻇﻬﺮ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ. و در روایت دیگر ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺣﺠﺎﻣﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻠﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺪ ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻧﻜﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ.» 📚 منبع حلیه المتقین ♦ از نظر قمری یا در این روز از نظر ماه قمری ، خوب است و باعث قوت دل انسان می گردد. 🔹جمعه برای ، روز بسیار خوبی است و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕 جمعه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن روز بسیار مبارکی است و باعث برکت در زندگی و طول عمر می شود.. 🚫 جمعه ها طبق برخی روایات، برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست. 🕥️️ وقت استخاره در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است . 🌸سوره های امروز : سوره جمعه، ، فتح،اعلی، منافقون سوره قدر در هنگام عصر خوانده شود بهتر است. 🔹اذان صبح: ۲۵ : ۵ 🔹طلوع آفتاب:۴۹: ۶ 🔹اذان ظهر:: ۵۸: ۱۲ 🔹غروب آفتاب: ۰۷ : ۱۹ 🔹اذان مغرب: ۲۵ : ۱۹ 🔹نیمه شب شرعی: ۱۶: ۰۰ 💫ذات الکرسی عمود ۲۳:۲۸ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منابع مطالب ما: الدروع الواقیة سید بن طاووس، دوخت و دوز: سایت کانون قرآنی وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190. ناخن گرفتن: حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی 💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃 @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانام ویادخــدا میتوان بهترین روز را براے خـودرقم زد پس باتمام وجـودبگیم ❀بسم الله الرحمن الرحیم❀ ♡خـدایا بہ امیـد تو ♡ ☆نه بہ امیـدخلـق تو☆ آخرین آدینه تابستان را زیبا کنید نفس تون را خوشبو کنید با صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ و خاندان مطهرش 🌸 🍃 🍃🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌸🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه بہ جمعه چشم من منتظرونگاه تو ... کی دل خسته‌ام شود معتکف پناه تو... زمـزمه‌ے لبان من این طلب است از خدا... کاش شـوم من عاقبت یک نفر از سپاه تو... 🌤✨ هذا یوم الجمعه... آقا❣️ 🌞طلوع جمعه ها را دوست داریم ↫ چرا که قرار است اتفاقی رخ دهد که بار دنیا را به درب خانه مقصد رساند ↬ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ صبحم،بنامِ اربابم حسین(علیه السلام) عالم،به عشقِ روی تو بیدار می شود هر روز،عا‌شقـانِ تو بسیـارمی شود وقتی،سـلام می دَهَمت،در نگاهِ من تصویرِ کربلای تو، تکرار می شود🕌 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ٢٨ شهریور ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۵.٢۵ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.۴٩ 🌝اذان ظهر: ١٢.۵٨ 🌑غروب آفتاب: ١٩.٠٧ 🌖اذان مغرب: ١٩.٢۵ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.١٦ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰۰۰۰☝️ اللهم صل علی محمدوال محمد... ذکر روز جمعــه... صـد مرتبـه... نماز روزجمعه: ،،پس ازنمازظهرجمعه 🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت بعد از حمد ۷ توحید بخواند 🌺ذکر روزجمعه،100مرتبه 🍃اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم🍃 این ذکر بهترین داروی ،معنوی است 📚 مفاتیح الجنان أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✅افراد میانسال حتما صبحانه بخورند ! حذف صبحانه باعث حمله قلبی میشود❗️ طبق یافته های جدید، افراد میانسالی که عادت به نخوردن وعده صبحانه دارند بیش از افرادی که صبحانه کامل می خورند دچار گرفتگی عروق قلب می شوند ! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز جمعہ آرزوهاتون رو 🍂🍃 به قاصدکها بسپارید . . . دستهای خدا منتظره تا روزی پر از خوشبختی رو براتون رقم بزنه . . . امضای خدا پای همه ی آرزوهاتون . . آخرین آدینہ ی🍂🍃 تابستان و شهریور ماهتون پر از زیبایی و نشـــــاط با خانواده🎈 🌺جمعه تون مبارک ودرپناه خدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰۰۰۰❓☝️ ✍🏻اگر می خواهی به ثروتی دست یابی که قابل جمع کردن نباشد از روز جمعه تا 41 روز و هر روز 41 مرتبه این ذکر را تکرار کن 🔰🔰 🌺🍃یا مُفَّتِحُ فَتِّحْ یا مُفَرِّجُ فَرِّجْ یا مُسَبِّبُ سَبِّبْ یا مُیَسِّرُ یَسِّرْ یا مُسِّهِلُ سِّهل ْ یا مُتِّمِمُ تَمِّمْ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ🌺🍃 ✍🏻کل 41روز را پشت سرهم سریک ساعت بدون تاخیر و بدون عوض کردن مکانی که ذکر را بجا میاوری انجام ده . بسیار مجرب است وهیچ شکی درآن نیست . این ذکر را باید با حضور قلب و دوری از گناهان به جای آورد و نباید فاصله ای در بین ایام ختم صورت گیرد. حاجت روا باشید ان شاالله🔑 💎 @shamimrezvan ღگشا👆👆
🍂🍃اجابت حاجت🍂🍃 ✨ "المُجـیب" ✨ 🖊 بعد ازطلوع آفتاب روز جمعه جهت رفع حوائج مهم گفتن ۱۰۰۱ مرتبه این اسم شریفه بسیار مجرب است مطالب مشابہ↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و یکم‌✍ بخش چهارم 🌹تورج جلو و منم پشت سرش رفتیم بالا …. وقتی که رفت تو اتاق مثل بچه ها بغض کرده بود …. پرسید خوب حالا بگو شاید جلوی مامان خجالت کشیدی .. دلم نمی خواد تو معذوریت قرار بگیری ، اینجا هر چی تو دلت هست بگو … 🌹نه صبر کن اول من یک چیزی بگم …من از همون روز اول نسبت به تو احساس داشتم ولی خجالت می کشیدم بگم هر کاری هم می کردم خدا رو شاهد میگیرم با نظر پاک بهت نگاه می کردم فقط دوستت داشتم همین … نگاه کن بیا ببین و رفت یک دسته نقاشی هاشو آورد و گرفت طرف من و گفت ببین …نه نگاه کن ببین …من اگرم تو اتاقم بودم با تو زندگی می کردم … 🌹نمی تونستم جز تو دیگه چیز دیگه ای بکشم ……..(من اونا رو نگرفتم فقط نگاه می کردم خودش یکی یکی نشونم داد) همه از حالت های مختلف از من کشیده بود …..و همین طور که اونا رو جلوی من می گرفت اشکش ریخت روی گونه هاش ….. و باز گفت : اگر خودم بهت نگفتم برای این بود که نمی خواستم فکر کنی حالا که تو خونه ی ما هستی من ازت سوء استفاده می کنم …. برای همین اول به مامانم گفتم ……. 🌹سرمو بر گردوندم و گفتم : دیگه هیچی نگو … تو هر چی بگی من بیشتر ناراحت میشم … ولی من تو رو مثل برادر می دونم و اون حسی که تو به من داری من ندارم در عین حال نمی خوام این رابطه ی دوستی ما بهم بخوره … 🌹من واقعا بیشتر وقت ها از اینکه تو برادر من بودی خوشحال بودم تو و ایرج پشت و پناه من بودین و دنیای محبت رو به من کردین ….واقعا دلم می خواست این جوری نمی شد … من اون رابطه ی خوبی که بین ما بود رو دوست داشتم و الان نمی دونم بهت چی بگم خیلی ازت شرمنده ام واقعا نمی تونم جور دیگه ای تو رو دوست داشته باشم کاش این طوری نمیشد ولی اینو بدون که هیچ وقت نمی تونم خوبیهای تو رو جبران کنم ولی بهت خیانت نمی کنم و به خاطر محبت هایی که به من داشتی بهت دورغ نمیگم ……. 🌹 تورج هنوز نقاشی ها توی دستش بود اونا رو گذاشت روی میز و نشست روی مبل و دستی از روی ناراحتی کشید به سرشو گفت : میشه بگی صبر کنم؟ شاید یک روزی …یا بهش فکر می کنی ؟ …. گفتم نه … تو رو خدا تورج تو همیشه برادر من می مونی بهت قول میدم… به این موضوع امید نداشته باش اصلا امکان نداره ….. خواهش می کنم تو رو خدا منو ببخش و دیگه به من فکر نکن …… گفت : 🌹پس بیا دوباره دوست باشیم و به روی خودمون نیاریم که اتفاقی افتاده میشه ؟ گفتم من از خدا می خوام ولی فراموش کردنش یک کم زمان میبره … گفت قبول … باشه …. منم معذرت می خوام که این حرف رو زدم خوب عیب نداره … باشه توام فراموش کن من چی ازت خواستم… گفتم من برم تو اتاقم توام برو نهار تو بخور ، و تقریبا از اتاقش فرار کردم که حرف دیگه ای پیش نیاد زود رفتم تو اتاقم و درو فقل کردم و روی تخت افتادم و های های گریه کردم. دلم بشدت برای تورج سوخته بود…. 🌹کار خیلی بدی شد کاش عمه واضح به من می گفت که کی ازت خواستگاری کرده و من این طور دل تورج مهربون و حساس رو نمی رنجوندم …..من واقعا بهش علاقه داشتم و اونو از هادی بیشتر دوست داشتم و این بدترین کاری بود که من در حقش کردم و اونم چیزی به من نگفت ولی خودم می دونستم که تقصیر من بود و اونو امیدوار کرده بودم ….. حالا دیگه فقط به این فکر می کردم که دلم نمی خواست دل تورج رو بشکنم ….. حالت صورتش و اینکه به خاطر من گریه کرد یک آن از جلوی چشمم نمی رفت…. 🌹من که در سخت ترین لحظات زندگی خودمو با درس خوندن آروم می کردم دیگه حتی رغبتی به این کارو هم نداشتم و دلم می خواست یک طوری از خونه برم بیرون و هوایی بخورم …که صدای ناله و شیون حمیرا اومد هراسون خودمو رسوندم بهش روی زمین افتاده بود و باز حالت تهوع داشت ، ولی می فهمیدم که کاملا فرق کرده و دیگه حمیرای چند ماه قبل نیست دستشو گرفتم تا از زمین بلندش کنم عمه و مرضیه هم خودشونو با لگن رسوندن عمه هم اومد کمک کنه ولی اون دستشو پس زد و فقط می خواست که به کمک من بلند شه … با هزار مکافات اونو تو تخت خوابوندم .. 🌹عمه به مرضیه گفت برو تورج رو صدا کن … یک لیوان شیر هم براش بیاره … مرضیه برگشت و در حالیکه شیر دستش بود ولی باز حمیرا با دست اشاره کرد که من اونو بهش بدم و در حالیکه دستشو تکون می داد …و با غیض به عمه و مرضیه می گفت شما ها برین بیرون نمی خوام هیچ کدومتونو ببینم … بیچاره عمه پشت در وایساد تا من شیر رو بهش دادم بعد به زور قرصشوخورد و خوابید در حالیکه محکم دست منو گرفته بود و ول نمی کرد. @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و یکم ✍ بخش سوم 🌹سردم شد و خیلی گرسنه بودم باز من بیست و چهار ساعت بود چیزی نخورده بودم …… که مرضیه زد به در و گفت : رویا خانم بیا نهار حاضره منتظر شما هستن ….. نشستم روی تخت در حالیکه احساس درموندگی می کردم که چیکار کنم ، برم حرفمو بزنم یا اینجا بمونم تا ایرج بیاد آخه واقعا نمیشد دیگه با تورج مواجه بشم این بود که گفتم من سیرم می خوام بخوابم … رفتم سر کمدم و یک تکه دیگه از شوکولاتی که ایرج بهم داده بود به زور خوردم که از حال نرم …… و همش به این فکر بودم که چیکار کنم …. 🌹دوباره مرضیه اومد و گفت عمه تون میگه حتما بیا باهات کار دارم ….. با خودم گفتم رویا شجاع باش دیگه کسی پشتت نیست … حالا خودت باید این مشکل رو حل کنی باید امشب به گوش ایرج برسه که من اون طوری که اون فکر می کنه نیستم ….و رفتم پایین … هنوز اونا منتظرم بودن و شروع نکرده بودن ….تورج سرش پایین بود و با قاشق و چنگال بازی می کرد … 🌹عمه گفت : من نمی فهمم شما ها مگه حرفا تونو با هم نزدین که الان با هم این طوری رفتار می کنین ….. با تندی گفتم چه حرفی …عمه ؟ شما در مورد من چی فکر کردین …تورج تو گفتی ؟ گفت نه به خدا ، مامان ؟ چی داری میگی مگه نگفتم نمی دونم چی فکر می کنه ؟ 🌹عمه گفت چه می دونم فکر کردم از رو شرم و حیا که اینو گفتی ؟ خوب پس بشینین حرفا تونو بزنین الان مثل غربیه ها شدین ……. من گفتم حرفی نیست…. من نفهمیدم شما چی دارین میگین ، خیلی منو ببخشید به خدا نمی خواستم این طوری بشه فقط شما حرف منو اشتباه فهمیدین…. تورج واقعا برای من مثل برادر و به این شکل خیلی دوستش دارم ولی غیر از این نیست و نمی تونم به چشم دیگه ای بهش نگاه کنم ….خوب حالام دارم تازه میرم دانشگاه و باید درس بخونم ……. 🌹تورج رنگش شد مثل گچ دیوار عمه حیرون شده بود گفت ولی تو دیشب گفتی ؛؛……وسط حرفش رفتم و گفتم خیلی ببخشید عمه جون معذرت می خوام ولی هر چی فکر کردم دیدم نمیشه واقعا معذرت می خوام تورج تو رو خدا منو ببخش خیلی بد شد ولی نمی تونم …واقعا تو برادر منی …(و اشکم اومد پایین )متاسفم نمی تونم .. 🌹عمه اومد چیزی بگه ولی پشیمون شد و گفت: من میرم شما ها حرفاتونو بزنین …نمی دونم والله چی بگم ….حالا شاید در آینده ببینیم چی میشه …. و رفت تورج گفت: بیا بریم بالا تو اتاق من حرف بزنیم … گفتم باشه بریم …… با اینکه می دونستم تورج خیلی ناراحت میشه باید کار و یک سره می کردم تحمل دوری از ایرج رو نداشتم و دلم نمی خواست از اون دور بشم …. من دیگه اون دختر دست و پا چلفتی یک سال پیش نبودم دیگه زندگی بهم یاد داده بود که اگر به موقع تصمیم نگیرم و حرف نزنم به ضررم تموم میشه … از آشپز خونه که اومدیم بیرون عمه هنوز همون جا بود و فکر می کنم می خواست گوش بده ما چی با هم میگیم ……. @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام حسین (ع) فرموده‌اند: 🌻حضرت مهـدی (عج) دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله می‌شوند. گروهی ثابت قدم می‌مانند و اظهار خشنودی می‌کنند. افراد مرتد به آن‌ها می‌گویند: این وعده کی خواهد بود، اگر شما راست‌ گو هستید؟ (منظور از وعده ظهور حضرت مهدی (عج)است) ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آن‌ها باشد، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است. 📚 بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۳۳ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh