eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
198 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اشک انابت) اشک انابت چو شست، لوح مکافات را دست رضايت نوشت سرخط حاجات را عقل برون شد چو ديد، رمز مقامات را «آتش عشقم بسوخت خرقه‌ی طاعات را سيل جنون در ربود رَختِ عبادات را» عشق، شراری بود در دل عاشق نهان كز رخ عاشق شود نور منيرش عيان از خرد و علم و دين عشق ندارد نشان «مسأله‌ی عشق نيست درخور شرح و بيان بهْ، كه به يک سو نهند لفظ و عبارات را» هر كه پیِ قيل و قال جانب مردم شتافت فيض جماعت نبرد، نور تجرّد نيافت جلوه‌ی جانان نديد حالِ تهجّد نيافت «دامن خلوت ز دست كِی دهد آنكو كه يافت در دل شب‌های تار، ذوق مناجات را» پير مغانم ز مِهر، وعده‌ی جامی دهد ساقی عشقت مرا جام مدامی دهد پيک وصالش سپس مژده‌ی كامی دهد «هر نفسم چنگ و نی از تو پيامی دهد پی نبرَد هر كسی، رمز اشارات را» جرعه‌كش عشق را نيست خماری به سر كز میِ وصل حبيب، مست و خرابم دگر كعبه و ميخانه‌ام هست يكی در نظر «جای دهيد امشبم مسجديان تا سحر مستم و گم كرده‌ام راهِ خرابات را» در شب زلفش دلم، كرده به معراج، سير جانب عرش رخش مرغ صفت كرده طير تا كه كنم ترک و درک، مرحله‌ی شرّ و خير «دوش تفرج‌كنان خوش ز حرم تا به دير رفتم و كردم تمام، سير مقامات را» ما به هوای حبيب، ترک هوا كرده‌ايم هستی خود در رهش پاک فنا كرده‌ايم از لب جان‌پرورش كسب بقا كرده‌ايم «غير خيالات نيست عالم و ما كرده‌ايم از دم پير مغان رفع، خيالات را» در نظر اهل حال، كفر بوَد قال و قيل حاجت مشاطه نيست چهره اگر شد جميل رهرو ِ آگاه را نيست نياز دليل «خاک‌نشينان عشق بی مدد جبرئيل هر نفسی می‌كنند سير، سماوات را» معركه‌ی عشق نيست صحنه‌ی جنگ و گريز گهْ به صلاح و صفا گه به نبرد و ستيز يوسف بازار حسن، خواهد و اهل تميز «در سر بازار عشق ، كس نخرد ای عزيز از تو به يک‌جو هزار كشف و كرامات را» جام مراد مرا، ساقی غفلت شكست ورنه میِ عشق دوست تا ابدم داشت مست فرصتِ (شمس قمی) صرفِ جماعت شده‌‌ست «وحدت! ازين پس مده دامن خلوت ز دست صرف خرابات كن، جمله‌ی اوقات را» ۱ شادروان سيد عليرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi ۱ـ وحدت کرمانشاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زبانحال حضرت زینب کبری (س) خطاب به رأس برادر در خرابه‌ی شام هر که از دیده رود، مِهر وی از دل برود لیک ازین سوخته دل مِهر تو مشکل برود جذبه‌ی رأس منیرت کِشدم کوی به کوی که به هر جا برود، بدرقه‌اش دل برود در پی لیلی حُسنت دل دیوانه‌ی من در بیابان وفا ، منزل، منزل، برود چون تحمّل نتوان کرد غم هجر تو را دل غمدیده به دنباله ی مَحمل برود خاک غم شد به سر خواهر سرگشته‌ی تو که سَرت، بر سر نی جانب محفل برود یا أخا زینب غمدیده ز داغت پس ازین جانب شام ستم، شایق و مایل برود خواهرت سر زده بر چوبه‌ی محمل کز خون با خضاب سر و ، با زینت کامل برود همره قافله‌ام مویه کُن و، موی کنان گرچه این قافله بی مقصد و غافل برود سرِ این سر چه بوَد کز پی مقصد مقتول سر به کف ، بدرقه‌ی مقصد قاتل برود چه کنم گر پی انگشترت، ای خاتم دین! از کف ، انگشت تو از خنجر بَجدل برود ما اسیر غُل و زنجیر ، ولی قاتل تو هر کجاییم روان ، او ز مقابل برود بسته‌ی رشته‌ی مِهر تو اَم ای مظهر عشق! کی توان مرغ گرفتار ، به منزل برود؟ دل چو پروانه بوَد طائف شمع رخ تو نیست دیوانه و در راه تو عاقل برود رشته‌ی اُلفت تو می‌بَردم جانب خصم ورنه کی دل به غُل و بند و سلاسل برود؟ زاشک چشمان من اندر ره وصلت ای گل! عجبی نیست که صد قافله در گل برود ساربانا ، دمی آهسته! خدا را رحمی... گرچه دل هست درین ره متمایل برود حذر از محفل دشمن نکنم حق با ماست چون عیان است ز جاءالحق باطل برود بارالها به رضای تو رضایم هر چند کاروان، راهِ خطر پوید و عاجل برود سائل کوی حسین آن شَه عشقم نه رواست ناامید از درِ شَه ، عاشق سائل برود چونکه کشتی نجات‌ است حسین هست عجب بی حسین بن علی ، کس سوی ساحل برود (شمس قم) حاصل این عمر بوَد عشق حسین نه سزد عمر تو بی معنی و حاصل برود. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(خاتم انبیا) بر نخبـه سفيـر مُلک سرمد صــلوات بر خـاتـم انبـيا محمد (ص) صــلوات خاموش مباش و كن دهان عطرآگين بر احمــد و دودمـان احمــد صــلوات شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
يک عمر اگر ادا كنی صـوم و صلات يک قرن كنی جهاد و ايثـار و زكـات زنهـار ، كز اين چهــار ، سبقـت گيرد يک مرتبه با عشق ِ محمّــد صلوات شادروان سید علیرضا شمس قمی @shamseqomi
يارب به نــداى تو بلــی می‌گوييم ذكــر تو به آواز جلــی ، می‌گوييم تا بــزم جهانيان ، معطّـــر سازيم الله و محمّـــد و علــی ، می‌گوييم شادروان سید علیرضا شمس قمی @shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌گویند قدرت واقعی در دست علماست. صحت این مطلب تا چه اندازه است. پیش از اینکه وارد این گفتگو شویم که قدرت واقعی در دست چه کسانی می‌باشد؛ این نکته را یادآور می‌شود؛ قدرت به زبان پارسی یعنی توانایی، و علما یعنی دانایان. بنابراین توانایی در دست دانایان می‌باشد. تردیدی نیست که توانایی افراد خردمند بیش از افراد نادان است، و همواره در کارهای فردی و همگانی پیشی و پیروزی با دانایان مردم است. مثلا یک نفر دانشمند مکانیک یا یک دانشمند شیمی، به همان اندازه که دانش‌هایی اندوخته و به آن نسبت که اندیشه های روشن و تابناک دانش‌ها را در مغز خود پرورش داده، از مردم نادان که هیچگونه جنبش و فعالیتی در جهان ندارند و در تمام کارها به افراد خردمند، نیازمند هستند؛ برتری دارند و نادانان در هیچ دوره‌ای به پایه‌ی دانشمندان نخواهند رسید؛ زیرا دانایان می‌توانند تیرگی‌های پرده‌ی سینمای جهان را پاک کنند و زنگ آینه‌ی زندگی را بزدایند و دردهای اجتماع را بهبود بخشند و این‌ها از دست نادانان ساخته نیست؛ بلکه ایشان، خود از دردمندان آن اجتماع هستند. یک نفر دانشمند می‌تواند مردم را از دانش‌های اندوخته‌ی خود بهره‌مند سازد و خود را چراغ راهنمای گمراهان و نادانان گرداند و گروهی را پیرو اندیشه ها و آمال پاک و بی آلایش خود ساخته، با طرح نقشه‌ها و برنامه‌های سودبخش، مهار کارهای همگان را در دست گیرد و بر مردم ناتوان و نیازمند، آقایی و فرمانروایی کند. شاعر بلندپایه و استاد گرانمایه‌ی پارسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی گوید: «ز دانش بهْ اندر جهان هیچ نیست تنِ مُرده و جان نادان یکی ست توانا بود هر که دانا بود به دانش دل پیر برنا بود» اگر به دقت، تاریخ ملل زنده و مترقی جهان را بخوانیم، خواهیم دید که هر دسته و گروهی که شمار دانشمندانش بیشتر بوده، بیش از دسته‌ها و گروه‌های دیگر پیشرفت و ترقی کرده و در هر مورد، بر سایرین پیروز آمده است و اگر گاهی از بین گروه های نادان، کسی برخاسته و به کمک زور و سرنیزه و سرباز، دست به کشتن و یغماگری مردم زده و بر تخت فرمانروایی تکیه کرده است. اولاً؛ این پیشامد، خیلی کم رخ داده است. ثانیاً؛ دوران این‌چنین فرمانروایی، کوتاه و بی پشتوانه بوده و پس از چندی شالوده‌ی کارشان از هم گسسته است. ثالثاً؛ رشته‌ی فرمانروایی چنین افراد، به دست کسانی از هم گسسته است که از حیث دانش و فرهنگ و هنر، بر آنان برتری داشته‌اند و با تدابیر گوناگون، بر دشمن نیرومند خود فایق آمده‌اند. برای نمونه، چند گواه ذکر می‌شود. ۱- دولت آلمان در جنگ دوم جهانی، به پشت‌گرمی و کمک دانشمندان کشور خود با فراهم آوردن آلات سرد و گرم جنگی، بر بخش بزرگی از جهان تسلط یافت و پیروز شد و توانست بدین‌روش، چند کشور بزرگ و نیرومند از قبیل فرانسه، چک اسلواکی، یوگسلاوی، بلژیک، لهستان و شوروی را اشغال و پایگاه ارتش خود سازد و دنیای آن‌روز را با نیروی دانش خود، به زانو درآورد. البته پس از آن پیروزی درخشان حریفان پر فن و نیرنگ او همچون انگلستان، بوسیله‌ی سازش با سه دولت نیرومند شوروی، فرانسه و امریکا، آلمان آنچنانی را تسلیم کرد و به خاک سیاه نشانید که تا صد سال دیگر، جبران آن شکست بزرگ را نخواهد کرد؛ ولی پیروزی و غلبه‌ی متفقین بر آلمان، فقط از راه بسط و پیشرفت فرهنگ و دانش و فعالیت‌ها و زحمات دانشمندان سیاسی و صنعتی آنان بود و بس. ۲- دولت شوروی که پیش از جنگ دوم جهانی، به دست کشور ژاپن و آن دولت ناتوان آن روز، شکست نطامی و سیاسی خورد و در جنگ دوم جهانی نیز با تمام نیروی ارتش خود، نزدیک بود که در چنگ آلمان، همچون آهویی در مصاف پلنگ اسیر و نابود شود. در این مدت کم، توانسته است به دست دانشمندان خود، پیشرفت صنعتی و هنری را به جایی برساند که دنیای متمدن را در شگفتی اندازد و موشکها و ماهواره‌های ساختگی را چندین هفته و ماه، در آسمان بیکران به گردش درآورد و از اوج آسمان، آگاهی‌هایی به‌دست آورد و به مردم دنیا گزارش بدهد یا با یک کار جرّاحی سر سگی را بریده، به گردن سگ دیگر پیوند کند که با دو سر زیست کند و خوراک بخوراند و آواز سر دهد. ۳- ادیسون، دانشمند فیزیکدان امریکایی، با نیروی اندیشه و خرد، برق را اختراع کرد که نیروی نامبرده، برای همیشه درخور نیازمندی و ستایش همگان خواهد بود. اینک می‌توان گفت دانشمندان روحانی، فرهنگی، ادبی، مخترعان و مکتشفان هرکدام به سهم خود توانایی و قدرت زیادی دارند و گروه‌های دیگر، از بازرگانان و کشاورز و کارگر و جز این‌ها ناگزیرند از آنان پیروی کرده و زیر دست و نیازمند به ایشان بوده، در برابر توانایی‌شان، زانو خم کرده و آستانه‌ی ادب را بوسه زنند. در این باره، شاعر بنام، استاد کرام، شادروان حکیم نظامی بسی زیبا گفته و شیوا سروده است: «دانش طلب و فزونی آموز تا بهْ نگرند روزت از روز» شادروان سید علیرضا شمس قمی @shamseqomi روزنامه‌ی ناهید ۱۳۴۵