eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
205 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"السّلامُ عَلیكَ یا قمر بنی هاشم" (مظهر وفا) زهی گلاله ی رخسار و نزهت چمنش که هست بلبل شیدا هزارها چو منَش زهی جمال فروزان آن مَه تابان... که مِهر و ماہ دو زنگی بوَد در انجمنش لطیفه‌ای‌ست ز باغ جِنان ، گل رویش طریفه‌ای‌ست ز نور خدا مهین بدنش فروغ چشم نبی ، میوہ‌ی دل حیدر که بود خون حسینی روان به جان و تنش مَه منیر بنی هاشمی ـ ابوفاضل... که مامش : امّ بنین و پدر : ابوالحسنش فدای چهرہ‌ی زیباتر از مَهش کز فضل نمودہ جن و مَلَک محو عارض حَسَنش زهی فتوّت آن مظهر وفا و صفا... که کردہ خالق و مخلوق، مات خویشتنش پی حمایت سلطان دین ـ حسین شهید ز جان گذشت به فرمان حیّ ذوالمننش فغان که سبط یدالله فوق ایدیهم... ز تیغ خصم جدا شد دو دست صف شکنش که دیدہ بر لب شطّ فرات ، سقایی ـ لبان تشنه ز خون، تر شود لب و دهنش؟ که دیدہ اَست شهیدی به راہ یاری حق سنان و خنجر و تیغ عدو شود کفنش؟ طلوع آن مَه رخشان برج دین و شرف فروغ (شمس قمی) گشت و پرتوِ سخنش شادروان سید علیرضا شمس قمی @shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلامُ عَلَیكَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد) ا࿐❈❁❈❁࿐✿࿐❈❁❈❁࿐ا (سرحلقه‌ی عبّاد) آفرید از مِهر ، چون جان تو را جان آفرین گفت بر خود از کمالِ خَلق این جان آفرین آفرین جان آفرین را ، کآفرید این جان پاک هم بر این جان آفرین و هم برآن جان آفرین مرحبا بر خلق خالق باد و مصنوعی چنان حبّذا بر خلق خالق باد و مخلوقی چنین دست گوهر آفرین حق به دریای کمال در صدف، پرودہ یکتا دُرّ اعلا و ثمین بحر فیض حق حسین و شهربانویش صدف گوهر اعلا على ـ سجاد و زین الساجدین مفخر شرع نَبی و نصّ معنای نُبی است کُنیه و القاب آن شاهنشه دنیا و دین بومحمد، بوالحسن، سجادِ آل مصطفی (ص) کز ذکاوت بُد ذکیّ و، از امانت شد امین پند و اندرزش بوَد مسطورہ در ارشاد خلق چون «صحیفه» کآن بوَد مفهوم قرآن مبین بر جبین زآن مُهر، کز مِهر عبادت داشتی زینت عُبّاد حق شد، مرحبا مُهر جبین در سجود او را هم‌آوا بود در تسبیح حق هم درخت و سنگ و ریگ و خار و خارا، ماء و طین خاتم و سرحلقه‌ی عبّاد حق بود و نوشت جمله‌ی «الحمدللهِ علیٰ» نقش نگین (شمس قم) را مَعرفت نبوَد به‌وصف آن امام آن قدَر دانم که او بوده‌ست زین العابدین. شادروان سید علیرضا شمس قمی 1361 @shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسّلامُ عَلَیكَ یا اَباصالحَ المَهدی (عج) (منتقم) چو زد قدم به جهان صاحب الزمان مهدی غریو شوق برانگیخت در جهان مهدی به روز نیمه‌ی شعبان ز برج وحدت حق دمید مِهر جهان‌تابِ شیعیان مهدی شکفت نوگل نرگس به دامن نرجس فزود رونق گل را ، به گلسِتان مهدی برون شد از صدف عصمت و عفاف و شرف به بحر دین ، گهر عدل جاودان مهدی صبا ! بگوی به خصم ستمگر و باطل به عدل و داد شد از امر حق عیان مهدی بوَد معین بشر در قبال کفر و ستم ولیّ ِ ذاتِ خداوند مستعان مهدی ز یُمن مقدم مسعود خود رها سازد جهانیان همه از فتنه‌ ی زمان مهدی جهان بدون وجودش چو جسم بی‌جان است که هست جانِ جهان و جهانِ جان مهدی یگانه منتقم و دادخواهِ آل عبا... بُود ز فرقه ‌ی کفّار ، بی امان مهدی بنا به مصلحت حق بوَد چو مُصلح خلق چو حق به پرده‌ی غیبت بُود نهان مهدی عجب مدان که بُوَد لامکان و ناپیدا که هست مظهر خلّاق لامکان مهدی سرود، (شمس قمی) در مدیح حجّت حق امیر کشور دین ، شافع جنان مهدی شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(یا اباصالح المهدی ادرکنی) گر ببیند چهره ی آن ماه_منظر آفتاب چادرِ شب می‌کشد از شرم بر سر آفتاب گر ز حسنت آگهی یابد ز پیک باختر تا ابد هرگز نمی‌تابد ز خاور آفتاب در سپهر حسن و زیبایی خلاف کسب نور گویی از ماه رخت، باشد منوّر آفتاب خواست تا بیند ز پشت کوه خاور روی تو زد رکابِ اسبِ شب، تا صبح، یکسر آفتاب ای مَهِ کنعان حسن! از گرمی بازار تو... گشته همپای زلیخا، دل پر آذر آفتاب پردهٔ هجران فکن از چهره، ای ماه زَمن! تا نیاید از درونِ پرده، اندر آفتاب گر فروغ مهر تو تابد دمی بر چرخ عشق حاجتی نبوَد که تابد بار دیگر آفتاب تا شود نایل به حشرت! نیست شک در نقطه‌ای می‌شود محو جمالت! روز محشر آفتاب تا ظهور ماه رویت، صبح تا شب تا ابد چون غلامی منتظر اِستاده بر در آفتاب (شمس قمّی) بیش ازین وصف مَهِ رویش مگو کز حسد ترسم شود ، از من مکدّر آفتاب شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَللّٰهْمَّ عَجّلْ لِوَلٖيِكَ الْفَرَج) بلبل طبعم ، سخن آغاز کرد بر جهان باب بشارت باز کرد نغمه خوانی می‌کند طبع غیور گه حجاز و گه همایون، گاه شور گاه ، منصوری دهد سر از فِراق گه ز شوق وصل، ماهور و عِراق زخمه‌ های تار طبع پاکزاد زخم‌های کهنه را مرهم نهاد مطربا ! بر چنگ ، زن ! چنگ از شعف دف به کف بربط به دف زن کف به کف ساقیا ! زآن باده‌ی صافی بیار باده‌ای کز جان کُند دفع خمار باده‌ای در ساغر احباب ریز بر شرار قلب سوزان آب ریز ساقی جام طریقت می‌رسد شاهد بزم حقیقت می‌رسد بلبلان را مژده ی رحمت دهید چون گلی نو در گلستان بشکفید بلبلان این گلستان ، چون من‌اند وصل این گل دیده و نغمه زن‌اند از طفیل‌اش ، گلسِتان آباد شد باغبان از وصل این گل شاد شد کیست این گل نوگل گلزار دین زینت بستان ختم المرسلین حجّت حق مهدی صاحب‌زمان ختم ارباب ِ هدیٰ ، شاه ِ جهان رهبر دین ، پیشوای متقین آیت عظمای حق حق‌الیقین ماه تابان سماوات شرف گوهر دریای میر مَن عَرَف ماه شعبان روشن از میلاد اوست قلب ناشاد جهان دلشاد اوست وارث دیهیم و تاج حیدری لایق تخت و سریر جعفری پرده دار شاهد بزم وجود پادشاه کشور غیب و شهود غیر احمد ، رهنمای انبیا راهدار دین و ختم‌الاوصیا پادشاها ! پرده از رخسار گیر کن ظهور ای خسرو گردون سریر بر فکن ، از چهر نیکویت نقاب زنده کن از وصل رویت شیخ و شاب پا بنهْ ، اندر رکاب ای شاه دین دستِ حق بیرون نما از آستین ذوالفقار حیدری بر کف بگیر بر قِتالِ قوم گمراه و شریر انتقام از فرقه ی بدسیرتان ای امیر منتقم! یکسر سِتان باغ دین شد مسکن زاغ و زغن جغد مأوا کرده در طرف چمن روبهان در بیشه گشته جاگزین چون تهی شد بیشه از شیر عرین ملک دین ، ویرانه از بیداد شد زانکه ظلم و کین بجای داد شد سفلگان بنشسته در صدر جلیل بخردان را جایگه داده به ذیل گلشن حق جایگاه خار شد گنج دین در اختیار مار شد خسروا ! صبر و تحمل تا به کی ؟ صبر هم آخر ز صبرت گشته طی خیز و ما را زین مهالک وارهان دفع فرما شرّ قوم گمرهان جز تو ما را دادخواه و یار نیست جز تو دیگر رهبر غمخوار نیست کن ظهور ای شهسوار منتظر دوستان منتظر را کن نظر ز انتظارت بر لب آمد جان ما نیست غیر از وصل تو درمان ما (شمس قمّی) در مدیحت روز و شب نغمه‌زن ، گردیده با وجد و طرب شادروان سید علیرضا شمس قمی 1340 eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا