(محرم)
#محرم
#عاشورایی
یارب! چرا که شیعه ، سیه پوش و مضطر است
این ویل و وا ز چیست که در کوی و معبر است؟
این شیون و فغان که به هفت آسمان رسد
در ماجرای کیست که چون روز محشر است؟
این آهِ جانگداز ، که سوزد تن جهان
در افتراقِ کیست که جانها در آذر است؟
در این طلوع غم چه پیامیست کاین چنین
در خون نشسته پهنه ی گردون اخضر است؟
آری...! کدام ماہ بوَد کز الیم آن
خَلقی عظیم ازین غم عظما مکدر است؟
آمد ندا ز هاتف غیبم : که بی خبر !
ماهِ عزای زادہ ی زهرای اطهر است
ماهی که روی نیزہ، سرِ شهسوار عشق
قرآن به لب ـ ز نغمه ی اللّهُ اکبر است
ماهی که دست ظلم و جهالت ز بغض و کین
آغشته بر قِتالِ عزیزان حیدر است
ماهی که تیر حرمله ـ آن رذل روسیاه
نقش گلوی نازک شش ماهه اصغر است
طفلی که روی دست پدر بال و پر زنان
چون مرغ نیم بسملِ در خون شناور است
هفتاد و دو ذبیحِ سرافراز و با وفا
در خون تپیدہ بهر حسین دلاور است
هفتاد و دو ستارہ ی تابان معرفت
روی زمین فتادہ که عالم منور است
آری چنین مهیست که نقشش به کِلک عشق
بر بوم آسمانِ دو عالم ، مصوّر است
ماهی که روسیاهی آن بر زغال ماند
ماهی که روسپیدی آلِ پیمبر است
دستِ طلب ، بلند کن ای شیعه! کز کرم
در دست اوست هرچه از ایزد مقدر است
گر قرنها گذشت از این ماجرای شوم ،
تا روز حشر، شیعه ازین داغ، مضطر است
ای روزگار...! اف به تو کز دست جور تو
کام جهان ، همیشه نصیب ستمگر است
اما نماندہ ظلم به پا گرچه این جهان ،
ناکس پرست بودہ و نامرد پرور است
(ساقی!) چهسان زنم رقم شرح کربلا ؟
وقتی که خون ازین غم عظما به ساغر است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1383
@shamssaghi
(آوای غم)
#محرم
#عاشورایی
#حضرت_سیدالشهدا
باز ، آوای غم و حزن و عزا آيد به گوش
این صفیر درد، از عرش عُلا آید به گوش
آمده ماه محرّم ، ماه سوز و اشک و آه
ماه سرهايی كه شد از تن جدا آيد به گوش
بانگ "هَل مِن ناصِراً یَنْصُرْنی" از سوی حسین
با دلی خونین ز دشت کربلا آید به گوش
آهِ هفتاد و دو يار باوفا از کربلا
همنوا با آن شه گلگون قبا آيد به گوش
باز آوای فغان و ناله و سوز عطش
از گلوی تشنگان نینوا آيد به گوش
باز از لبهای عطشان و گلویی پر ز خون
ناله های اصغر شیرین لقا آید به گوش
باز آواى اباالفضل آن علمدار حسين
با نواى ادرک ادرک يا اخا آيد به گوش
باز آواى تلاوت ، با نوایی آتشین
از سری بی تن ز عرش نيزهها آيد به گوش
باز آه جانگداز و سينه سوز اهلبيت
از شقاوتهای خصم بیحيا آيد به گوش
باز آواى يگانه راوى دشت بلا...
زينب آن غمپرور آل عبا آيد به گوش
بیگمان از کربلا بر خلق عالم یکصدا
قصه ی زیبایی بی انتها آید به گوش
تا شود سرمشق بر ابنای آدم در جهان
شرح آیات شریف "انما" آید به گوش
بس غم انگیز است این ماه محرم گوییا
هایهای گریه از سوی خدا آید به گوش
جام (ساقی) پر ز خون گردید از جام بلا
بانگ نوشانوش آل مصطفا آيد به گوش
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1392
@shamssaghi
(استغاثه حر بن یزید ریاحی)
#مدح
#محرم
#عاشورایی
#حرّ_بن_ریاحی
حسین جان این منم حرّ ریاحی
که فارغ گشتم از جهل و تباهی
قبولم میکنی ای شاہ عطشان!
که بیرون آمدم از جمع عدوان؟
قبولم کن که مدیون تو هستم
چنانکه آب ، بر روی تو بستم
چو هل من ناصرت را من شنیدم
به پای دل ، به یاری ات دویدم
دویدم تا که باشم در رکابت
قبولم کن که غرقم در انابت
تو که نور دوچشم حیدرستی
گلی ، از گلشن پیغمبرستی
تو که آموزگار عالمینی!...
قبولم کن که گردیدم حسینی
فدایت میکنم این جان خسته
مکن شرمندهای را ، دلشکسته
اگرچه دل شکستن از تو دور است
سزای مردمان گنگ و کور است
کسی که حق و باطل را نداند
همان بهْ ، در جهالت ها بماند
ولی دانی که من هستم مسلمان
مسلمانی که دارد بر تو ایمان
چو حقانیتت ، باشد مسلّم
چرا امضا کنم لوح جهنم ؟
بهشت ایزدی ، در چنبر توست
گل باغ محمد(ص) مادر توست
تو ثاراللہ و سبط مصطفایی
تو نور دیدگان مرتضایی
تو کشتی نجات عالمینی
پناہ بی پناهانی؛ حسینی
چهسان باید کنون با تو بجنگم
حرامی سیرتم ـ یا اهل ننگم ؟
کسی که تیغ بر تو میکشاند
تمیز حق و باطل را ، نداند
اگر با تو ستیزد خوار گردد
دچارِ خفّتِ بسیار گردد
نبودم سرسپردہ ، نزد دشمن
همین لطف خدا بودهست با من
که اکنون سر نهادم پیش پایت
که تا شاید شود جانم فدایت
قبولم کن قبولم کن حسین جان
پشیمانم ، پشیمانم ، پشیمان
به شعر (ساقی) دلخون نظر کن
ز کوتاهی او ، صرفِ نظر کن
که دارد از شما چشم شفاعت
دعایش را بفرما ، استجابت.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
@shamssaghi
(اَلسّلامُ علَیكَ یا اَباعبداللهِ الحُسَین)
#ترکیب_بند_عاشورایی
(صحرای کربلا)
«بند اول»
خواب از سرم پرید چو در نیمههای شب
خواب خوشی که بود به شیرینی رطب
انداختم نظر ، به سوی آسمان ، دریغ...
دیدم که کرده است به روی زمین غضب
مَه در مُحاق کامل گردون نشسته بود
ظلمت گرفته بود جهان را وجب وجب
مرغان شب_نوا همه در بهت غم اسیر
در این شبی، که گشته گرفتار در تعب
سر میکشید هر طرفی دیو ظلم و جور
بر خاک کربلا که شد از خون حق ذهب
گویی خبر رسیده که این دشت پر ملال
آبستن غمی بوَد از کینه ی عرب
از ازدحام درد ، که بر سینه ها نشست
خون در عروق عالمیان گشت ملتهَب
آری محرّم است ، که با تیغ اشقیا
خون خدا چکید به صحرای کربلا
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند دوم»
از کربلا چو "شاه شهیدان" نشان گرفت
با اهلبیت خویش در آنجا مکان گرفت
فرمود : چونکه گشته مقدر ز سوی حق
باید درین مکان پس ازین آشیان گرفت
آبی که بود مهریه ی مادرش ، دریغ...
دشمن ز بغض و کینه از آن کاروان گرفت
بست آب را به روی حسین و مواکبش
با حیلتی که از همه تاب و توان گرفت
ششماهه کودکی، به روی دست شاه دین
لب تشنه تا که سر، به سوی آسمان گرفت
فریاد العطش ز زمین خاست بر هوا
دژخیم روزگار به دستش کمان گرفت
مرگا به "حرمله" که به خشنودی "یزید"
زیر گلوی "نوگل شَه" را ، نشان گرفت
گویی که آسمان ز غمش گریهخیز شد
وقتی که پاره ، حنجره با تیر تیز شد
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند سوم»
میدان عشق بود و عداوت به کربلا
پیکار بغض بود و کرامت به کربلا
بغضی که داشت ریشه در افکار جاهلی
شد حمله ور ، به سوی امامت به کربلا
آری رذالت است که پیکار میکند
با لشکر عظیم عدالت ، به کربلا
جان میدهد امام در احیای دین حق
چون دارد از خدای ، رسالت به کربلا
از خود گذشت و کرد فدا خاندان خویش
ایثار را ببین و سخاوت به کربلا
گوش فلک شنید به معراج نیزه از ـ
رأس بریده : بانگ تلاوت به کربلا
از موج کفر ، کشتی ایمان، گذر نمود
این است رمز و راز سلامت به کربلا
مُردن به راه حق، بخدا عین زندگیست
آنکس که راه حق طلبد این زمانه کیست؟
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند چهارم»
بنده ، اگر چه گاه رَود راهِ اشتباه
بر حق اگر نظر نکند میشود تباه
"حر" بست اگر، به روی امام آب را ولی
ناگه به خویش، آمد و شد دور ، از گناه
پیوست بر امام و طلب کرد با خلوص
عفو و کرم که : بگذر ازین حرّ روسیاه
گفتا : اگرچه عبد گنهکار گشتهام
اما به توبه سوی تو آوردهام پناه
غافل شدم ز خویش و شدم غافل از خدای
کز غفلتم فتاد به ناگه ز سر کلاه
هرچند روسپید شد آخر به لطف حق
از تیرگی برون شد و پیوست بر پگاه
صبحی که مطلع ابدیت ز روی اوست
گیرد شعاع ، از رخ او روی مِهر و ماه
آزادگی : رها شدن از بند زندگیست
از حق جدا مشو که سرآغاز بندگیست
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند پنجم»
در برگریز حادثه دشمن حبیب نیست
گلچین روزگار حبیب و نجیب نیست
از دوستان ستم چو ببینی عجیب هست
از دشمنان ستم چو ببینی عجیب نیست
آنکس که هست در دل او مِهر ایزدی
همکیش با خلایق مردمفریب نیست
بیند اگر که ظلم به پا شد ، علیه ظلم
اِستادگی نموده و هرگز شکیب نیست
هرچند پیرِ عمر بوَد، کِی توان نشست ؟
در کربلا نظیر "بُریر" و "حبیب" نیست
جان دادهاند در ره احیای دین حق
مَردِ خدا که مرگ برایش غریب نیست
مُهری که میخورد به جبین از شرار عشق
بر آنکه نیست اهل حقیقت نصیب نیست
آدم ، اگر که رانده شده از بهشتِ عدن
فرمانبری نکرده ز حق، حرف سیب نیست
گر کوفیان به حادثه پیمان شکستهاند
خود بابِ خیر را به روی خویش بستهاند
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند ششم»
بعد از شهادت همه اصحاب ناگهان
آمد به نزد شاه ، "علی اکبر" جوان
گفتا : پدر ، اجازه بده تا که اکبرت
اکنون شود علیه دنیسیرتان روان
رخصت گرفت از پدر آن شبهِْ مصطفی
تا که روَد به عرصهی میدان امتحان
در امتحان بندگی و کفر ، میشود
پیروز ، آنکه بگذرد از شاهراه جان
جان ، پر بهاترین ثمر باغ خلقت است
بهتر که فدیهی ره حق گردد این زمان
رفت و علیه دشمن دین کرد بیدریغ
مردانگی و عزت و آزادگی ـ عیان
شد قطعه قطعه پیکر آن سبط مصطفی
از تیر و تیغ خصم در آن دشت بی امان
زین ماجرا اگرچه بوَد شیعه داغدار
شد تا همیشه پرچم اسلام ، استوار
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند هفتم»
چون شد شهید ، اکبر رعنا به کربلا
آتش کشید از غم داغش به خیمهها
"قاسم" که وا نگشته گل زندگانیاش
مویی نَرُسته بر رخ گلگونش از قضا
آمد بسوی شاه شهیدان به آه و سوز
گفتا : عمو...! اجازهی میدان عطا نما
هرچند من هنوز جوانی ، ندیدهام
دانم به قدر خویش بتازم بر اشقیا
گفتا عمو که: مرگ درین راه چیست؟ گفت:
"شهد من العسل" چو شود جان من فدا
تا عاقبت اجازهی میدان گرفت و تاخت
با قامتی نحیف ، در آن جنگ ناروا
"ابن فضیل" پست به فرمان "ابن سعد"
پرپر نمود ، آن "گل رعنای مجتبا"
آمد امام ، بر سر بالین او و گفت :
دشمن ببین چه کرد بر آل نبی ، خدا
در کربلا حماسهی عالم مُصوّر است
نقشی بوَد عیان که تداعی محشر است
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند هشتم»
"عباس" تا که عزم فرات ، اختیار کرد
آسیمهسر سفر ، به سوی آن دیار کرد
وقتی که دید آب روان را ز تشنگی
دستی درون علقمه ، بی اختیار کرد
تا جرعهای بنوشد از آن آب، ناگهان
از آب ـ یاد اهل حرم ـ احتذار کرد
پُر کرد مَشکِ آب، ولی "شمرِ" روسیاه
راهش گرفت و از سرِ ذلت هوار کرد :
برگرد از حسین ، که من حامی توام
هرکس که با من است به خود افتخار کرد
عباسِ تشنهلب به وفاداری حسین
سوز نهان خویش ز دل آشکار کرد
گفتا : خموش باش و مگو از برادرم
شمشیر چون کشید به سویش فرار کرد
تا شمر دون به پاسخ تلخی کزو شنید
تیر و سنان ، رها سوی آن گلعذار کرد
مَشکاش درید و نیز دو دستش ز تن گرفت
تا جان به راه عشق برادر ، نثار کرد
چشم فلک ندید چو این قوم ددسرشت
این شرح جانگزا ز بشر کِی توان نوشت؟
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند نهم»
هفتاد و دو ستارهی تابان معرفت
هفتاد و دو شهاب درخشان معرفت
هفتاد و دو نماد سلحشوری و قیام
هفتاد و دو شقایق بستان معرفت
هفتاد و دو نبسته به دنیا دل از وفا
هفتاد و دو نشسته به پیمان معرفت
هفتاد و دو رها ز زلیخای نفس شوم
هفتاد و دو عزیز ، ز کنعان معرفت
هفتاد و دو دلیل ، برای جهانیان
هفتاد و دو پدیدهی برهان معرفت
هفتاد و دو رسیده به سرچشمهی کمال
هفتاد و دو نتیجهی عنوان معرفت
هفتاد و دو ذبیح سرافراز راه دین
هفتاد و دو شهید ، به میدان معرفت
اسطوره گشتهاند ، به راه امامِشان
ثبت است بر جریدهی عالم دوامِشان
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند دهم»
وقتی که روح "خسروِ احرار" پر کشید
رنگ از رخ زمین و سماواتیان پرید
عصری فرا رسید که شعله به آسمان
از آه سینه سوزِ ستمدیدگان رسید
اهل حرم ، اسیر به دست حرامیان
طوفان بیپناهی و اندوه میوزید
در راه شام ، قلب عزیزان اهلبیت (ع)
در سینههای خسته و خونبار میتپید
"طفل سهساله" روی مغیلان به راه شام
از بیم تازیانهی اشرار میدوید
"زینب" عزیز فاطمه آن بضعهی رسول
از بار رنج و مِحنت و غم قامتش خمید
با خطبهای به نزد "یزید" سیه تبار
غالب شد و به نزد خدا گشت روسپید
وقتی رضای حق طلبی فارغ از خودی
رسوا کنی هر آنکه زند دم ز بیخودی
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند یازدهم»
از کربلا هر آنچه نویسد قلم کم است
پشت جهان ز بار چنین ماتمی خم است
بر بوم کربلا بنگر تا عیان شود
آزادگی و عزت و ایثار توأم است
بحری عظیم هست و کناره پذیر نیست
کشتی عقل ، غرق درین بحر ماتم است
این راز سر به مُهرِ شهادت، به راه دوست
بر آنکه نیست مَحرم اسرار ، مبهم است
گر بحرها مُرکّب و راقم شود بشر
از بحر عشق اگر بنویسند شبنم است
از اولین بشر که خدا آفریده است
در نزد او حسین همیشه مقدم است
عهدی که بست روز ازل با خدای خویش
اثبات کرد رشتهی این عهد، محکم است
این رشته را به خون جگر پروریده است
عهدی چنین ، خدا ز خلایق ندیده است .
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
#ترکیب_بند_عاشورایی
«بند دوازدهم»
راه خدا اگر طلبی؟... راه کج مپو
حق را به غیر صدق عمل در جهان مجو
شیطان دهد به باد فنا ، هستی تو را
ابلیس را برون کن ازین سینهی نکو
بیهوده عِرض خود مبری در جهان دون!
از کف مده! ز حقشکنی، قدر و آبرو
دیدی اگر که حق کسی میشود تباه
حق را بدون پرده و بی واهمه بگو
پیراهن صداقت اگر پاره شد به تن
با تار و پود زهد ریا کِی شود رفو؟
چون کربلا، مبارزهی حقّ و باطل است
گر شیعهای ، به جز ره سالار دین مپو
(ساقی) اگر چه دم زنی از جام بادهات
مستی ز جام عشق طلب کن نه از سبو
راه حسین ، راه خداوند داور است
راه علی و آل شریف پیمبر است .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
یکشنبه 11 آبان 1393 خورشیدی
برابر با شب تاسوعای 1435 قمری
(اَلسَّلامُ علَیكِ یٰا فاطِمَةَ الزّهراء)
#مدح
#مقام_زن
#روز_مادر
#میلاد_حضرت_زهرا
(کـــوثـــر)
امشب فلک ز مولد زهرا (س) منوّر است
کآیینه دار ماه ِ رخش، شمس خاور است
آن زهرهی مُنیر سماوات معرفت
در ظلمتی عظیم، فروزنده اختر است
از عطر جانفزای گل یاس احمدی (ص)
خوشبو جهان چو رایحهای روح پرور است
گل در بهار اگرچه فراوان به عالم است
این گل یکی بوَد که به عالم برابر است
بر دامن خدیجه عطا گشت دختری
کآرام قلب و نور دوچشم پیمبر است
آن دختری که نادرهی کبریا بوَد
از مرتبت، معلّم لعیا و هاجر است
آن دختری که فخر زنان است تا به حشر
اسطورهی عفاف زنان است و سرور است
وقتی که دشمن از سر بخل و جهالتش
گفتا : رسول فاقد نسل است و ابتر است
فرمود حق به رغم بخیلان به مصطفی
کز منزلت، عطا به تو امروز، کوثر است
آن کوثری که آل ولایت، ز صُلب اوست
شایستههمسریست که همکفو حیدر است
آن کوثری که خلق جهانی طفیل اوست
صدیقهی بتول، که زهرای اطهر است
شالوده و بهانهی خلقت چو او بوَد
شیرازهی کتاب خداوند اکبر است
«لولاك» در مقام مَنیع و رفیع اوست
مقصودِ آفرینش و محبوب داور است
دارد مقام « اُمّ اَبیها » یی از پدر
مادر بوَد برای پدر، گرچه دختر است
نام علی و فاطمه، در لوحهی وجود
همراه احمد است که ثبت و مُصَدّر است
عنقای آسمان نبوّت چو احمد، است
بالَش علی و، فاطمهاش نیز، شهپر است
همتا نداشت فاطمه، در عالمِ وجود
همکفو او علیست که شایسته شوهر است
آنکو که مفتخر بود از نسل فاطمه است
در این شب خجسته، نشاطش مکرّر است
هر بانویی که هست مرید و مرادش اوست
بی شک به روز حشر، مبرّا ـ ز کیفر است
دارد بس افتخار که «میلاد فاطمه»
روز «مقام زن» بوَد و «روز مادر» است
بنشین به زیر سایهی او در تمام عمر
بی بارگاه اگرچه بوَد سایه گستر است
طبع کلیل من، نتوان وصف او کند
زین منزلت که مادح او حیّ داور است
او مادر من است و منم مفتخر به او
او شافی و شفیعهی ما روز محشر است
(ساقی) سخن ز ساغر و مستی قبیح نیست
وقتی که جام، در کف ساقی کوثر است.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
(یا ثامنُ الحجج)
وقتی کـه دل بـه بنـــد رضــا مبـــتلا شود
از بنـــد هرچـه هست به دنیـــا رهـــا شود
یا ثـامـنُ الحجــج! نظـــری کن به چاکرت
کافتــاده است بلکـه به لطـف تو پــا شود
آقـا گِــره فتــاده به کارم اگر ؛ چــه غـــم؟
وقتی که صــد گـــره به نگــاه تـو وا شود
گر قـرعــهی زیــارتتــان بــر مــن اوفتـد
فــارغ ز غصـــههـــا دلِ ایــن بیــنوا شود
بـوســم اگر ضــریــح تو را ای امـامِ مِهــر
ایــن قلـب نـاامیــــد، قــریــن رجـــا شود
یک لحظـــه افتخــار اگـــر شـاملــم شـود
چشــمانـم آشــنا بـه حـــریــم شمـــا شود
بـر دیـدگـانِ مــاتِ نشـسـته به خــون مـن
گــَرد حـــریــم اقــدستـان تـــوتیـــا شود
چون دارویی که هست شٍفابخش قلبها
دردِ دلِ شـکـســتـه بــه یـک دم ، دوا شود
طبع خموش منکه بهمِحنت نشستهاست
بـــار دگـــر ، ز نـــاز نگـــاهــت رســا شود
کن یک نظـــر به (ساقی) افتــاده؛ از کرم
شــایـد که بـا نگـــاه رئــوف تـو پـــا شود
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1400
eitaa.com/shamssaghi
(شهادت امام جواد تسلیت باد.)
#شهادت
#جوالائمه
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
جــــواد الائمّــــه (ع) امــام رئــوف
که خورشیدِ رویش شده در کسوف
شهیـــد جفـــا شـد ، به دسـتِ زنــی
که شرحش نگنجد یقین در حـروف.
#جـــامِ_جـــواد
فسـوسـا بـه دسـت زنــی ددسرشـت
نهــــم حجّـت دیــن ، امــــامِ جـــواد
شده کشته در حجـــره با زهـــر کیـن
کــه تــا نشــنـود کـس پیــــام جـــواد
تــو ای همـسر بیـــوفـــا ، بـــاز گـــوی
چه زهـــری چشاندی به کـام جـــواد؟
ز همسر چهسان میتوان دل شکست
چگـــونه شکسـتی تو جـــامِ جـــواد؟
چو مـأمـون که شد قـاتـل شاهِ توس
شدی قــاتِــلِ خـوش خـــرامِ جـــواد
اگر چــه چــو اَجــــدادِ بیـــداد خــود
شـــــدی در پــــیِ انهـــــــدام جـــواد
بـــه دنیــــا و عقبــــا درخشــــد همی
چو خورشـید تــابنـــده نـــام جـــواد
ولیـکـــــن ســتـم پیـشــگــان پلیــــد
شـود روزشــان همچو شـــام جـــواد
اَلا (ســاقیــا) روز محشـــر بــه مـــــا
بِـــده جــــامِ شــربِ مُـــــدام جـــواد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1380
eitaa.com/shamssaghi
⚫️ یٰا جواد الائِمّه ادرکنی ⚫️
#شهادت
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
ای که از جود، تو را جامِ محبّت دادم
دادی اکنون به کدامین گنهم بر بادم؟
جرعهای آب طلب کردم و با زهرِ جفا
پاسخم دادی و بر روی زمین افتادم
جگرم سوختی ای همسر بیمِهر و وفا
کز لهیباش برود تا به فلک ، فریادم
کی روا بود که چون ماهی افتاده به دام
صید ، من باشم و باشی تو مرا صیّادم
پدرم را پدرت کشت ز زهر تزویر
تو هم امروز شدی چون پدرت جلادم
گرچه بودم همهی عمر بهدام تو اسیر
ولی اکنون که شدی قاتل من ، آزادم
گَر ز طوفان تو شد خانهی عمرم ویران
من ز ویرانی تو تا به ابد ، آبادم
ای جوادی که به حق مظهر جودی و کرم
شود آیا به نگاهی بکنی امدادم ؟!
(ساقی) غمزدهام کز غم تو نوحهگرم
آنچنان که نرود داغ غمت ، از یادم .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1383
eitaa.com/shamssaghi
(ضرب المثل)
مُعلّـــق ، گر زنی در نــزد غــــازی
کنی با آبــــروی خویش ، بــــازی
چو مشتت میشود در نزد او باز
نــدارد بر تو هــرگــز ، سرفــرازی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
(السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#وفات
#حضرت_زینب
( کوه صبر)
سینه ، مالامالِ درد و غـــم بـرای زینب است
مرغ جانم نــوحــهپــرداز عــزای زینب است
کیست زینب؟ قـافلـه سـالار مِحـنت دیـدگـان
اینکه گویم شمـهای از مـاجـرای زینب است
کیست زینب؟ همره و همگام اطفــال حسین
سوی شامِ غـم که این از اعتـلای زینب است
کیست زینب؟ کوه صبر و استقامت در جهان
کوه گفتم کـوه هم خود زیر پـای زینب است
کیست زینب؟ ناظــر رأس جــدای شـاه دیـن
دیدهی مِحنت کش و دَردآشــنای زینب است
بوسه زد در کــربــلا، بر بـوسهگـاه تیــغِ کیـن
این نشانِ وسعـتِ صـبر و رضایِ زینب است
گر نـوای کـربـلا، بـر گــوش عــالـم آشــناست
حاصل آن خطبــه و بـانگ رسـای زینب است
هر که گویی دیـده مــاتــم در زمانه بیدرنـگ
در حقیقت هر که باشد در قفــای زینب است
از وفـــاداری و صـــبر و بـــردبـــاری هــای او
عـالمی شرمندهی مِهـــر و وفـــای زینب است
حـاتـم طـایی که باشد شهـرهی جـود و سخـا
چون گدایی در برِ جـود و سخای زینب است
بسکه غم دید و صبوری کرد و شاکر بود نیز
سـوگـوار مــرگ او حتی خــــدای زینب است
(ساقی) غمـدیـده گوید: تسلیت بر شـیعیــان
گرچه خود گریان ز داغ جانگزای زینب است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1385
eitaa.com/shamssaghi
(اَلسّلامُ عَلیـكِ یَا أُمُّ المَصائِب)
ا࿐❁❈࿐✿࿐❁❈࿐ا
#مدح
#روز_پرستار
#حضرت_زینب
(راوی نینوا)
کــوهِ صـبر و اسـتقامـت زینب است
مظهــر شور و شهــامـت زینب است
آن کـه از قــدقــامــتِ عشـق حسـین
بست قـامـت تـا قیـامـت زینب است
آن کـه در دشــت بـــــلای عـــاشــقی
داد گــلهــا را غــرامـت زینب است
آن کــه در راہ اســارت، سـوی شــام
کـرد یــاران را زعــامـت زینب است
در پـــرســـــتـاری طفــــلان یـتـــیـم
اُسـوهی مِهــر و کـرامـت زینب است
از غیــوری ، پیـش چشـم دشمنــــان
روسپید و راست قـامت زینب است
آن کـه با یک خطبــه ی دنـدان شکن
کرد دشمــن را مــلامـت زینب است
بــــرتــــریـــن راوی دشــتِ نـیــــنـوا
با همه رنـج و وخــامـت زینب است
بــر پــرســتاران بــا مجـــد و شـرف
در پـرســتاری عــلامـت زینب است
آن کـه دشمــن میشـود از حِلـــم او
غــرق دریـــای نــدامــت زینب است
آن کـه بــا نــام همــامـش ، (ساقیا)!
داده عــزت بـر کــلامـت زینب است
آن کـه در این شعـــرِ شــیوا از کــرم
خـامـه را کرده غــلامـت زینب است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
eitaa.com/shamssaghi
(السَّلامُ عَلیكِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب)
#مدح
#حضرت_زینب
(اگر زینب نبود)
کــربــلا ، نـا آشـــنا میشد اگر زینب نبود
ظهــر عاشورا فنـــا میشد اگر زینب نبود
پــرچــم اســلام میافتـــاد بر روی زمیـن
پــرچــم ظــالم بپـا میشد اگر زینب نبود
محــو میشد مــاجــرای عــاشقــان کربـلا
عشق بی قدر و بهـا میشد اگر زینب نبود
قصــهی جـانســوز ســـالار شهیــد نیــنوا
عـاری از شور و نوا میشد اگر زینب نبود
بانگ هل من ناصری که نصرت اســلام بود
اندک اندک بی صـدا میشد اگر زینب نبود
از سر بی جسم شـاه دین به روی نیــزه ها
بیخبــر ، خلق خـدا میشد اگر زینب نبود
صحنـهی ایثـــار هفتــاد و دو یــار بــاوفــا
بی گمان، بی اعتـــنا میشد اگر زینب نبود
جسم صدچـاک علی اکبــر، عزیز مصطفی
از زمین کی جـابجـا میشد اگر زینب نبود
تیــر و حلــق اصغــر و دست پلیــد حرمله
در فراموشی رهـــــا میشد اگر زینب نبود
پیکـــر و دســتان سقـــای علمـــدار حسین
بیشتر از هـم جـــدا میشد اگر زینب نبود
ظلم و جور شمر و ابن سعد و عمّال یـزید
محـو از روی و ریــا میشد اگر زینب نبود
در بیــان ماجـرای حـــق و بــاطــل ، تا ابد
حق مطلب کـِـی ادا میشد اگر زینب نبود
کشتی اســلام میشد غــرق از بعد حسین
تا ابد ، بی نــاخـــدا میشد اگر زینب نبود
ظــالـم ملعون ، یــزیـد دون میان مسلمین
لایـق حمـــد و ثنـــا میشد اگر زینب نبود
گــوش عـالم بیخبــر میماند از بیــداد او
قصـه از این مـاجـرا میشد اگر زینب نبود
(ساقیا) از ماجــرای کــربــلا ، بر شیعیـــان
کرد زینـب دختــر شـیر خــدا حق را بیــان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1391
eitaa.com/shamssaghi