(میلاد حضرت زینب کبری مبارک باد)
#مدح
#میلاد
#حضرت_زینب
(نادرهی عصمت)
زینب آندم که عنایت ز سوی داور شد
فاطمه ، مفتخر از زادن این دختر شد
زینب آن نور دل حضرت زهرا و علی
متولد شد و عالم ز رخش انور شد
زینب آن نادرهی عصمت و ایثار و شکیب
بین نسوان جهان، فاطمهای دیگر شد
چونکه میخواست شود ناظر اجلال حسین
همره قافلهی عشق، در آن منظر شد
دو پسر داشت که در راه خدا کرد فدا
گرچه از حیث دگر، زینب نام آور شد
کشته شد حضرت عباسِ علمدار حسین
شیرمردی که بسان پدرش حیدر شد
«ارباً اربا» شد علی اکبر رعنای جوان
او که یادآور ِ بشکوهی پیغمبر شد
وای از آندم که روی دست برادر میدید
که چه تیری ز جفا بر گلوی اصغر شد
ای فلک! اف به تو و جور و جفایت که ز کین
تن شاهنشه احرار ، بدون سر شد
سر چه گویم که روی نیزه تلاوت میکرد
تن چه گویم که به زیر قدم اَستر شد
کربلا شد حرم آل عبا (ع) و شهدا
بلکه این خاک، قرین حرم داور شد
شعلهور گشت دلِ اهل حرم تا ملکوت
با مسما پس از آن واقعه، خاکستر شد
از شکیبایی اگرچه همه را «زیبا» دید
دل غمدیدهاش از آتش غم مجمر شد
دختر شیر خدا ، خواهر شاه شهدا
عمه نه! بهر اسیران حرم، مادر شد
با اسیران بهسوی شام ستم بود به مِهر
غمگسار اسرا ، زینب غم پرور شد
چون رسیدند به کاخ ستم و ظلم یزید
چه بگویم که در آنجا بخدا محشر شد
رأس خونین شهنشاه شهیدان در تشت
پیش چشمان رقیه، ستمی دیگر شد
این ستم با که توان گفت که این طفل حزین
در کنار سر شاه شهدا ، پرپر شد
خواست بر باد دهد هیمنهی ظالم را
رفت در مسجد و با هیمنه بر منبر شد
خطبهای کرد بیان ، نزد یزید ملعون
که همه پستی این قوم نمایانگر شد
موج آسا به خروش آمد، تا کشتی ظلم
غرق در بحر حقارت به عیان یکسر شد
ریخت بر هم همهی شوکت این قوم دغا
قوم پستی که یقین، مستحق کیفر شد
گرچه از مولد و میلاد سخن میگفتم
نام زینب به لبم آمد و دل مضطر شد
دانم آنقدَر، که این نام مبارک در شعر
موجب فخر من و زینت این دفتر شد
(ساقیا) کرب و بلا زنده اگر مانده هنوز
همه از صبر و شکیبایی این خواهر شد
نه فقط کرب و بلا ، بلکه دوباره اسلام
زنده از شوکت این دختر دانشور شد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
eitaa.com/shamssaghi
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#عید_ولایت
#امیرالمؤمنین
#عید_غدیر_خم
(لَولاك لَمٰا خَلَقتُ الْاَفلاك)
(دلیل خلقت)
من کیام؟ من بِن عم و داماد خیرالمرسلینم
من کیام؟ من بوتراب و رشتهی حبل المتینم
من کیام؟ مولود کعبه ، زادهی بیت خدایم
من قسیمُ النّار وَالجنة ، به هنگام جزایم
من کیام؟ آیینهدار پر فروغ ذوالجلالم
من کیام؟ کانون قرآن خدای لایزالم
من کیام؟ من ترجمان خلقت و کون و مکانم
من فروغ لایزال هم زمین و آسمانم
من کیام؟ شیرازهی قرآنِ ربّ العالمینم
کاتب وَحی و کلامُ الله ناطق، روح دینم
من کیام؟ من وارث یاسین و طاها و ضحایم
من ولیّ حقم و ، خلق خدا را ، رهنمایم
من کیام؟ من فاتح صفین و خیبر، هم حنینم
انبیا را غیر احمد (ص) هادی و نور دوعینم
من کیام؟ من شیعیان را برترین حصن حصینم
من به فرمان خدا بعد از محمد (ص) جانشینم
من کیام؟ باب امام مجتبی و زینبینم
همسر زهرایم و بابِ اَباالفضل و حسینم
من کیام؟ من مظهر ایمان و شرح اِنّمایم
من شهنشاهِ ولا ، گنجینه ی سِرّ خدایم
من کیام؟ دست خدای لم یزل، در آستینم
بعد احمد ، برترین از فرش تا عرش برینم
من چراغِ معرفت ، بر جملهی خلق جهانم
من شفیعِ روز محشر ، بر تمامِ بندگانم
قبضهدار ذوالفقار و شاهِ مُلکِ لافتایم
در مَهالِک، هالِکِ اعدایِ دینِ مصطفایم
بر کلیم الله ، اعجاز خدای راستینم
روحبخش بیقرینِ عیسیِ گردون نشینم
حیدرِ کرّار ، شاه لافتیٰ ، شیرِ خدایم
بینوایان را معینم دردمندان را دوایم
بر یتیمانم پدر ، بر داغداران دلنوازم
من شهیدِ مسجدِ کوفه به هنگام نمازم
من ولی اللّهِ عدل آرایِ ربّ العالمینم
"من علی عالی اعلیٰ امیر المؤمنینم"
من دلیل خلقت هستیّ و ، کلّ ماسَوایم
(ساقی) کوثر همان ممدوحِ حق در هلاتایم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
eitaa.com/shamssaghi
(وقت ِ مُـردن)
اگر ز مِهـــر نیـایی به وقت مُـــردن من
ملول میشوی از طرزِ جان سپردن من
هلاک عشـق تو مرگ از حیات نشنـاسد
تفـــاوتـی نکنـــد مُــردن و نمـــردن من
درین چمن که خــزان و بهــار همدستند
عجب مدار به فصل گُــل از فسردن من
گهی که یـاد رقیـبان کنی ز الفت نیست
بهــانـهایست بـرای زِ یـــاد بُـــردن مـن
حــریــف دلشـــده ی پــاکبـــاز میدانـد
که راز ِ بــردن مـن بـود در نبـــردن مـن
زمانه جز گُــل داغی که رویَد از خـاکـم
چه حاصلی بَرد از خونِ دل فشردن من
رهیـن منّـت اشکـم که زنـــده می دارد
همیشه خـاطــره ی دردِ دل شمردن من
اگـر که با تو گنــاه است عشق ورزیدن
گنــاه ِ جمله ی دلدادگان بـه گــردن من
استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)
eitaa.com/shamssaghi
(اربابِ ریا)
کاش میشد گرهِْ خلق خدا بگشایند
یا در عیش ، به روی فقرا بگشایند
کاش ارباب حقیقت ز سراپردهی غیب
پرده از چهرهی ارباب ریا بگشایند
شاید آندم که گشودند نقاب از رخ خلق
پردهای هم ز روی ما و شما بگشایند
دارم امّید، مبادا که به شکوت گوییم :
که چرا پرده ز رخسارهی ما بگشایند؟
کاشکی هاتف غیبی بدهد مژدهی وصل
تا همه دیده بر آن ماه_لقا بگشایند
اگر آن یوسف گمگشته ز ره باز آید
چشم یعقوبوشان را به شِفا بگشایند
آن جماعت که ز تزویر و ریا بیزارند
گره از کار تمام ضعفا بگشایند
گرچه عمریاست که وابستهی دنیا شدهایم
عاقبت بند تعلّق، ز قضا بگشایند
این جهان گذران را بگذاریم و رویم
تا که دروازهی دنیای بقا بگشایند
یادم آمد ز شهیدان منا و عرفات ـ
که در آن فاجعه میشد که فضا بگشایند؟
وحدت خلق، اگر باور اسلامی داشت
میشد آنگاه که : درها ز قفا بگشایند
وایاز آن لحظه که حجاج درآن دشت مخوف
سعیشان بود که درهای منا بگشایند
تا که شاید ز چنان معرکه جان در ببرند
کاش میشد ز منا تا به صفا بگشایند
نشد آنگونه و ایکاش! درین دار فنا
درب دوزخ به روی اهل جفا بگشایند
(ساقیا) گیج و خماریم و خراب افتادیم
«بوَد آیا که در میکده ها بگشایند»
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1394/10/26
eitaa.com/shamssaghi
(اَلسّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
#شرح_انما
مروهی عشق و صفا باشد حسین
ناسخ جور و جفا باشد حسین
شاهکار ِ کردگار ِ لایزال
مفخر ارض و سما باشد حسین
گوهر شهوار دریای شرف
قلزم بی انتها باشد حسین
پور شیر حق ، علی مرتضا
زادهی خیرالنسا باشد حسین
سبط پیغمبر ، سپهسالار دین
نور چشم مصطفا باشد حسین
افتخار لوح و کرسی و قلم
خامس آل عبا باشد حسین
شیعیان را در طریقت ، پیشوا
منجی شاه و گدا باشد حسین
پاسدار جان نثار کوی عشق
اسوهی صبر و رضا باشد حسین
رتبه ی «ثاراللهی» دارد به کف
چون خدایش خونبها باشد حسین
از شعاع طلعتش ، در آسمان
مِهر گردون را ضیا باشد حسین
مَظهر عشق است و اکسیر وفا
عالمی را کیمیا باشد حسین
داد در قنداقه فطرس را شفا
برترین دارالشفا باشد حسین
امر حق را کرد درس بندگی
مکتب «قالوابلیٰ» باشد حسین
حافظ و احیاگر دین مبین
منجی دین خدا باشد حسین
گرچه زهرا را بُود مَهریه آب
تشنه کام نینوا باشد حسین
اهلبیت خود فدای حق نمود
قدوهی جود و سخا باشد حسین
آنکه داده اکبر و اصغر ، وَ چون
قاسم شیرین لقا ، باشد حسین
آنکه شد خم قامتش وقتی شنید
ادرك ادرك یا اخا ، باشد حسین
آنکه هفتاد و دو یار باوفا
داد در دشت بلا باشد حسین
آنکه در میدان عقل و عشق و دین
شد سر از پیکر جدا باشد حسین
آنکه از بعدِ شهادت دست کین
بر لبش زد بوریا باشد حسین
خاک کویش سرمهی چشم فلک
دردمندان را ، دوا باشد حسین
مضجع ذی رفعتش محراب عشق
قبله ی ایزد نما باشد حسین
بخت شیعه ملتزم بر عشق اوست
دوش هستی را هما باشد حسین
یاور درماندگان بی پناه
دشمن خصم دغا باشد حسین
رهروان را دستگیر و رهنما
شافع روز جزا باشد حسین
آنقدر دانم که از قدر و مقام
لایق مدح و ثنا باشد حسین
(ساقیا)! بشکن سبوی باده را
جام شرح «انما» باشد حسین
سید محمدرضا شمس ساقی
1378
eitaa.com/shamssaghi
(اَلسّـلامُ عَلَیْـكَ یٰا اَبٰاعَبـْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
(حلولی دلنشین)
سرم خاکِ سرِ کوی حسـین است
دلم در بنـد گیسوی حسـین است
امام سومین بعد از محمــد (ص)
که جان را فـدیه کرد از بهر ایـزد
چو فــانـی در وجود کبــریــا شد
بــزرگ آییـــنه ی ایـــزد نمـــا شد
گــلِ گلــزار بـــاغ عشـق و مستی
نشــاط شیعـــه در گلـــزار هستی
بـــزرگ آمـــوزگـــار اسـتقـــامــت
مـــرادِ شـیعـــه تـا روز قیـــامــت
عــزیــز مصطفـــا و پــور حیـــدر
گــــل بســتـان زهـــــرای مطهّــــر
بـــوَد کشــتی دریــــای هـــدایــت
چــــراغ روشـنی تا بــی نهـــایــت
پَر قنـداقه اش سِحـر حـلال است
شِفـای فطـرس بشکسته بال است
غبـــار درگهـش، کحـــل بصــر شد
فروزان از رخش شمس وقمر شد
مرامش در طــریقـت ، عــاشقــانه
قیـــامـش تــا همیـشـه ، جــاودانه
ز آدم تا به خــاتــم ، ریزهخوارش
به جز احمـــد که باشد افتخارش
ز رتبـت بـرتـر از عیسَی بن مـریـم
گـــدای کــویـش ابـراهیــمِ ادهــم
به صورت یا به سـیرت یا کلامش
بوَد صد یـوسف مصری غـــلامش
مبـارک باشد این فرخنــده میــلاد
که شعبـان را حلــولی دلنشین داد
اَلا ای شـیعـــه ی نــــاب حسـیـنی!
ز جـــان بگـــذر در آداب حسـیـنی
که بر شـیعـــه شفـیـــع روزِ محشر
حسین است و بوَد (ساقی) کـوثـر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1378
eitaa.com/shamssaghi
(عجلوا بالصلاة)
#نمـــاز
صبح می آید و هنگام نمـــاز است ای دوست!
پاشو از خواب که هنگام نیاز است ای دوست
گر چه شـیطــان کُنــَـدت وسـوسـه اما برخیـز
که درین لحظه خدا بندهنواز است ای دوست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بٰابُالحَوائـج)
ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#قمر_بنی_هاشم
#حضرت_عباس
#اباالفضل_العباس
#اعیاد_شعبانیه
(علمدار حسین)
ماه شعبــان آمد و قرص قمــر
در سمــاوات ولا شد جـلوهگــر
اين قمـر ، باشد اباالفضــل علی
کز فروغش شد جهــانی منجلی
زادهی امّ البـنــین و مـــرتـضـــا
سـبط پیغمبــــر ، امیــــر انبـــیا
یــاور و يــار و علمــــدار حسين
دلبـر و دلـدار و غمخـوار حسين
سـاقـی لـبتشــنهی دشـت بـــلا
یکـــهتــاز بــی بــدیـــل نـیـــنـوا
گــوهـــر دریـــای ایثــار و شرف
ثـانـی حیــــدر ، شهنـشـاه نجـف
بـاب حـاجـات و امیــد شیعیــان
آنکه نامش میهد بر مُـرده جـان
از وفــا هــرگــاه میگويی سخن
نـام عبــاس است شمــع انجمــن
هرچه ميخواهم ز غم دوری کنم
تا که از شادی بگويم بيش و کم
بـاز آيـد کــربــلا ، در ذهــن مــن
میکنم يادی ز هفتــاد و دو تــن
بـاغـی از احساس را بيـنم عيان
گلــرخ عبـــاس را ، در آن میــان
نـام عبـاس ِ علی ، با کـربـلاست
زآنکه (ساقی) رشـيد نيــنواست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1378
eitaa.com/shamssaghi
#روز_جانباز_گرامی_باد
( دلاور )
شرمندهام دلاور ، گر دست و پا نداری
اما در اين زمانه ، معناى اقتداری
رفتی به جنگ دشمن از بهر حفظ میهن
من هرچه دارم از توست از من بگو چه داری؟
جز یک دل شکسته، بی دست و پا و خسته
گرچه شدی فراموش ، اما تو ماندگاری
خاک وطن به همت، از دشمنان گرفتی
نگذاشتی که حتیٰ دشمن بَرد غباری
کردی حماسه در خون ، در جنگ دشمن دون
در کوه و دشت و هامون، الحق که افتخاری
تو يادگار جنگی ، جنگیِ بی تفنگی
رزمآوری زرنگی ، هر چند پا نداری
پایت اگرچه روزی در راه دین شد از کف
هستی نماد عشق و معنای پایداری
دشمن قرار و آرامت را گرفت اگر که
آرامشی که داریم ، از توست یادگاری
از دل نرفتهای تو گر دلشکستهای تو
با آنکه خستهای تو چون کوه استواری
گویم من از زبانت از نای نیمه جانت
بر مردم زمانت ، بی هیچ انتظاری :
ماییم و قلب پرخون افسانهایم و افسون
لیلای گشته مجنون ما را نبین به خواری
من (ساقی) غمینام ، با عشق همنشینام
با جام آتشینام ، از سر برم خماری .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1383
eitaa.com/shamssaghi
(روز جانبازان عزتمند و غیور مبارک)
روز جــانبــاز است، میلاد اباالفضل علی
آنکه مـاهِ عــالـم آرا شد ز رویـش منجلی
بر شما بادا مبارک ای سلحشوران عشق!
روز جـانبـازان و میـلاد ِ ابـاالفضـل علی.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
(السلامُ عَلَیكَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد)
ا࿐❈❁❈❁࿐✿࿐❈❁❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
"بهـــاری دیگـــر"
شـب میـــلاد زيــن العــابــديــن است
ز لطـف حضرت جـــان آفــريــن است
گلـی روييــده در بســتان احمـد (ص)
کــه رشـکِ گــلعِـــذاران زميــن است
ز مــاهِ طـلعـتـش ، بنگـــر کــه امشـب
زمين تابنده چون عـرش بــريـن است
مَهــی رخشــانتــر از مــاه سمـــاوات
که مـاه از ماهِ رويش شرمگيـن است
بخـــوان بلبـــل! بهــــاری ديگـــر آمـد
زمسـتان گرچـه مـا را در كميـن است
بـــزن مطـــرب! بــه آهنــگِ حجـــازت
كه غم عمریست با ما همنشين است
بـــزن بــر دف ، نمـــا اعجـــاز امشـب
که نـای و نغمهات سِحـرآفـریـن است
بـــزن پــا بر زميــن امشب كـه گیــتی
مصفـــــا از يســار و از يـمـیـــن است
چه خـوش تــابیـــدهای مــاه چهــارم!
که انــوار سجــودت بــر جبــین است
ولایــت پــایــدار از هســتی تــوســت
ولایــت بـرتـریـن حصن حصـین است
الا (ساقی) قــدح نـوشـم کـن امشـب
که میـــلاد امــام الســاجــديــن است
مبـــارک بــاشـد ایــن مــولــود فـــرّخ
که شـادیبخش دلهـای حـزیـن است
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1378
eitaa.com/shamssaghi
May 11
#بندگان_شیطان
نفــرین بهدستی که به خــون آغشـته باشد
بـــذر شقــــاوت ، در زمـیـــنی کِشــته باشد
نفـــریـن بـه آن اندیشــهای کــه ظـــالمـــانه
جز قتـــل و غـــارت نیست او را در زمـــانه
اکنون "یمــن" گـردیده جــولانگــاه نــاپــاک
خـون مسلمـان میخورد چون مــارِ ضحـاک
بیچــارهمــردم در "یمــن" در خـون نشستند
در خــون به دست دولـت صِهیــون نشستند
مُسلِــم کشیهـای "میــانمــار" و "فلسطیـن"
بـاشـد ز خبـث ذات صِهیـونهــای بـیدیــن
سـیری ندارد در جنــایت ، غــرب ِ شیطــان
از بسکه خـون خوردهست از خلق مسلمان
خــار دوچشـم غـــرب میبـاشد چو احمــد
گویی ربــوده خــواب از آنان محمـــد (ص)
ای ظـــالمیـن غـــرب! بــر انســان نتـــازیـد
هرچند قومی بی اسـاس و حقـــه بـــازیــد
بــویــی از انســانیـت و مــــردی نبــــردیــد
نـامــردمـی کردید و خــون خلـق خـوردیــد
حیــوان نــریــزد خــون همنــوعـان خـود را
دارد تفــــاوت نــزد او ، هــمجنـس و همتــا
شد مشتتـان وا ، بس کنید این کیــنهها را
ای ســنگدلهـــــا...! نـشـکنـــید آییــنهها را
هــی بـر مسلمـــانــان ایـن عــالــم نتــازیــد
گــویـی ز نسـل نطفـــههــای بــیجــوازیــد
اســـلام ، دیــن همـــدلـی و مهـــربــانیست
اســـلام ، آیـیــــن خــــــدای آسمــــانیست
اســـلام با ظــلم و تبـــاهـی در ستـیز است
بر سیــنههای ظــالمــان شمشــیر تیـز است
ظـــالـــم_تبـــاران یهــــودی در فـلسـطیــن
ایــن تشنگـــان خـــون انسـانیـت از کیــــن
بــا کشــتن فــــرزنــدگــــان دیـــن ِ اســـلام
غصـب فلسطیـن کــردهاند از ظــلم مــادام
"قـــدس" شریف افتــاده در چنـگ ستمکـار
گشـته اسـیرِ غــاصـبان پست و خـونخــوار
مـــرگـــا بـر این حکـّــام جهــل و روسـیاهی
نفــریــن بــر ایــن انـدیشـه_ورزان ِ تبـــاهی
(ساقی) رسد روزی که با وحــدت، مسلمان
غـالـب شود بر صِهیونیسم و غـربِ شیطان
تا ریشـهکـن گردد به عـالـم ظــلم و بیـــداد
تا کـس نبـیــند تـا قیــامـت ، جـــور جـــلاد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1399
eitaa.com/shamssaghi
(خراب آباد)
بیــا و نقشهی این شهـــر را ـ خـــراب بکش
به گوشه گوشهی این شهر ، اضطراب بکش
ریـــا و ریــوْ در ایــن شهـــر میکند بیـــداد
ز روی چهـــرهی اهـــل ریـــا ، نقـــاب بکش
از آن که دم زنـد از فعـل نیک و کـار ثــواب
فقـط خیــانــت و کــــردار نــاصــواب بکش
از آن که روزی خود را ز خــون پـاک شهیـد
کُنـَـد به حیــله و تــرفنــــد ، اکتـساب بکش
بکـش تمــــامـــی دزدان شهــــر را ، بیــــدار
ولیک شحنهی این شهـر را به خــواب بکش
بکـش کــویــر عطشـناک، پهنــهی این شهــر
تمــام وسعــت این شهـــر را ، ســراب بکش
گــروه انــدکی از شهـــر را به عیش مـــدام
بقیـــه را همــگی غـــــرق در عــــذاب بکش
اگرچه نیست تـوان خــریـد نـــان و کبـــاب
ولــی پـــدرهـــا را ـ بــا دلــی کبــــاب بکش
نبـین که فقـــر سبـب شد به آنچـه میدانی
ولــی تو بـر سر زنهــا فقط حجـــاب بکش
اگرچــه تلــخ شــده کــــام ملـت این شهـــر
ولــی تــو از نمـک و شـــور انقـــــلاب بکش
به پیش چشم خــردمنــدِ این خـــراب آبــاد
عــــلامتـی ز ســـؤالاتِ بــیجـــــواب بکش
به پــــای هـــر کــه بــــزد دم ز نـــــام آزادی
به قعـــرِ محبسهــا رشـتهی طنــــاب بکش
اگرچه کـرکـس نـاکـس گشوده بـــال مـــراد
ز نــامــــرادیهــا در قفــس ـ عقــــاب بکش
تمـام معتـــرضــان را بـه نـــام شــورشـــیان
به بنـــدِ دارِ جفــا ، گـرمِ پیــچ و تــاب بکش
اگـرچــه رنــگ پــریــده ز چهــــرههـــا امـــا
ز خــونِ دل همه را غــرق در خضــاب بکش
اگـر که خـواسـتی آینـــده را کنی تــرســیم
بیــا و بــا قـلمـت نقـشی از حبــــــاب بکش
خـلاصه چونکه شدم خسـته از جفــای فلک
بـــــرای راحـتـــیام ، راهِ انتخـــــــاب بکش
نمیرسد اجـــل ـ این ســنگدل که منــتظرم
بــــرای رفتــن مــن حــالــت شــــتاب بکش
چو کـوه اگرچه سِـتادم به روی پــای خودم
ولــی تـو پـــای مــرا ، آهــــن مــــذاب بکش
نشد چو راحت و خـوابـی مرا به روی زمین
تـو خــوابگـــاهِ مـــرا ، در دلِ تـــــراب بکش
اگــرچــه سـایــهی غــــم بـود دایمــم بر سر
ولــی تـو قبــــر مـــرا ، زیـــر آفتــــاب بکش
بــرای آنکــه نخـــوانَـــد کسی مـــرا از مـــن
بـه سنگ قبـــر ـ مرا عکسی از شــباب بکش
گلــی نشد که بچیـــنم اگـــر ؛ کنـــار مــــزار
بــرای دلخــوشیام شـیـشهی گــــلاب بکش
به روی سـنگِ مـــزارم ، نمــــادی از (ساقی)
بــرای رهگـــذران ، جــامـی از شــراب بکش
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
(میــلاد امـام زمـان "عج" مبـارک باد)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
#اعیاد_شعبانیه
(همیشه بهار)
امـيــــر قـــافلــــــه ـ آن شـهســوار میآيد
قــــرار ِ خـــاطـــر ِ هـــر بـیقــــرار میآيد
خـــزان اگرچه گـرفتــه فضــای عــالــم را
گلـــی كــه هسـت هميـشـه بهـــــار میآيد
چو هست قحط تراوت درين كوير عطش
بــه كـــام تشـــنه لـبــــان ، آبشـــار میآيد
سحــاب رحمـت حق آن بهـــار جــاویـدان
بـــه آبـیــــــارى ايــــن شــــوره زار میآيد
نسـيم مِهـــر ، وزيـــدن گــرفتــه بر عــالـم
نشــــاط و خـــــرّمـــی پــــایــــدار میآيد
مَهی كه هست ز پشت و قبيلهی خورشید
بـه دفـــع ظـلمـت اين شــام تـــــار میآيد
غبـــار گام به گامش دواى ديــدهی ماست
طبـيـبِ عشــق چــه نيكـــوعِــــذار میآيد
بگو به يوسـفِ كنعــان بساط خود برچيـن
كــه يــوســف دگــــری، از قـــــــرار میآيد
هـلا، كه خفته به غـاريـد وقت بيداريست!
خبـــر رســيده كــه آن یــــارِ غــــار میآيد
شكستهكشتی دلهاى مــوج حـــادثـــه را
بَـــرَد ز بحـــر بــــلا ، تـــا كنـــــار ، میآيد
بـــراى آنکـــه بسـوزد بـــه آهِ ســوتــهدلان
رداى كفــــر و ســـتم ، شعــــلـهوار میآيد
بـــراى آنكـــه بگيـــرد تـقــــاصِ کـــرببـــلا
يگــانــه منـتـــقم هشــت و چـــــار میآيد
بـــراى آنكـــه كنــد قلــع و قمــع دجـّــالان
عَلــم به دوش ِ بـه كــف ذوالفـــقار میآيد
بــراى آنكــه بـه خـاک افكنــد شقـــاوت را
ز شـــاهـــــراه عـــــدالــت ، ســوار میآيد
بــراى آنكــه كنـــد شهــــر عشــق را آبــــاد
خبــــر دهيـــد كــه آن شهــــريــــار میآيد
بگــو به مطــرب عرفان تـــرانــهای سر کن
کــه از کـــرانــه ی غیـبـت ، نگــــار میآید
بـــزن بــه چـنــگ تـــرنـــم ، نـت نکیـسا را
که عشق و شـادی و شـور و وقــار میآید
چو هست (ساقی) عشّـاقِ دردمنــد جهـان
دواى دلشـــــدگـــــان ِ خمـــــــــار میآيد .
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1392
eitaa.com/shamssaghi
(یـا ابـاصـــالــح المهـــدی ادرکنی)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
#نیمه_شعبان
(طبیب دردمندان)
بیا پایان بده صبح امید این شام ظلمانی
میفشان پردهٔ زلف و مکن رخسار، پنهانی
چو سیمای دل افروزت ، بُوَد ماهِ شبستانم
چرا پنهان کنی خورشیدِ رخ ای يوسف ثانی
به چاه عشقت افتادیم اما بیچراغ دل
حجاب ما، بُوَد اعمال ما ای ماهِ کنعانی
نوشتم نامهها تا که شوی آگاه از رازم
اگرچه نانوشته قصهی مارا تو میخوانی
شدم بیمار هجرانت، بیا ای مونس جانم!
تویی دارو تویی درمان، طبیب دردمندانی
پی لیلای حسنت گشتهام مجنونِ سرگردان
بیا ما را رها گردان از این وادی حیرانی
بیا و یک نظر بر این دلِ شوریدهی ما کن
که تا شاید بگیری از دل این اندوه طولانی
بیا معنی بده بر زندگانی با ظهور خود
که از سرگشتگی حاصل نگردد جز پریشانی
بیا و این دل غمدیده را لختی مداوا کن
که بیتو این جهان با وسعتش ماند به زندانی
جهان از ظلم استبدادیان آشفته بازار است
رها کی میکنی ما را ، ازین سر درگریبانی
دلم میگیرد از این فرقههای بی سر و سامان
سَرت گردم که در سرتاسر عالم، تو سامانی
بیا با ذوالفقار حیدری، ای منجی عالم!
جهان را پاک کن از شرّ استعمار شیطانی
ز جام دلکشت (ساقی) به یمن روز میلادت
خماران را بنوشان ز آن شرابِ لعل رُمّانی .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1376
eitaa.com/shamssaghi
🏴 در رثای مرجع عالیقدر حضرت آیةالله العظمی حاج سید محمدعلی علوی گرگانی (ره)
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
عالِمی از حــوزهی روحـانیت کوچید و رفت
از جهان ناگه بساط خویش را برچید و رفت
چشم دل را بــاز کرد و دیـده بر دنیــا ببست
هرچه بُـد نـادیدنی را با بصیرت دیـد و رفت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1400/12/26
eitaa.com/shamssaghi