#ژاژخوایان
خستهام از شعرهای نطفهی افیون و بنگ
شعرهایی که نموده عرصه را بر شعر، تنگ
خستهام از مدعیهایی که بر تن کردهاند
جامهی رندان ولیکن با هزاران رنگ و ننگ
خستهام از ژاژخایانی که در قاموس شعر
واژهها را کرده دستاویز خود با ننگ و رنگ
خستهام از نوسرایانی که گویی میکنند
مهملات خویش را تحمیل ، با زور تفنگ
خستهام از ناقدان مغرض و پر مدعا
که کنند از ابلهی بر کام شاعرها شرنگ
طبلهای خالی اما ، با صداهای فریب
در هیاهوی حبابی گوشها را کرده منگ
تا به کِی باید سکوت و هی سکوت و هی سکوت
تا به کی باید دلنگ و هی دلنگ و هی دلنگ
بس کن ای خالی ز فرهنگ ای بدون اعتبار
وامداری تا به کِی؟ از یاوه گویان فرنگ
تا به کِی؟ خواهی بگویی شعر یعنی حرف مفت
تا به کی؟ خواهی ببافی هی جفنگ و هی جفنگ
گو چگونه میکنی سگماهی مرداب را
در قیاس ماهی دریای هیبت چون نهنگ
در کجا دیدی شغالی در مصاف شیر نر
کی توان بوزینهای را دید ، همپای پلنگ
شاعری کردند فردوسی ، نظامی ، رودکی
حافظ و سعدی و صائب با فخامت ، بیدرنگ
نوسرایی بذر ، در خاک کویر افشاندن است
بیجهت کوشش مکن! سنبل نمیروید ز سنگ
ابلهی را کن رها و رسم رندان پیشه کن
نقش کن با واژههای شعر ، یک بوم قشنگ
کن بیان اندیشه را با لفظ و مضمون نوین
مثل (ساقی) با موازین و مکن هرگز درنگ
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
eitaa.com/shamssaghi