eitaa logo
شمس (ساقی)
487 دنبال‌کننده
183 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
(وقت ِ مُـردن) اگر ز مِهـــر نیـایی به وقت مُـــردن من ملول می‌شوی از طرزِ جان سپردن من هلاک عشـق تو مرگ از حیات نشنـاسد تفـــاوتـی نکنـــد مُــردن و نمـــردن من درین چمن که خــزان و بهــار همدستند عجب مدار به فصل گُــل از فسردن من گهی که یـاد رقیـبان کنی ز الفت نیست بهــانـه‌ای‌ست بـرای زِ یـــاد بُـــردن مـن حــریــف دلشـــده ی پــاکبـــاز می‌دانـد که راز ِ بــردن مـن بـود در نبـــردن مـن زمانه جز گُــل داغی که رویَد از خـاکـم چه حاصلی بَرد از خونِ دل فشردن من رهیـن منّـت اشکـم که زنـــده می دارد همیشه خـاطــره ی دردِ دل شمردن من اگـر که با تو گنــاه است عشق ورزیدن گنــاه ِ جمله ی دلدادگان بـه گــردن من استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) eitaa.com/shamssaghi
(اربابِ ریا) کاش می‌شد گرهِْ خلق خدا بگشایند یا در عیش ، به روی فقرا بگشایند کاش ارباب حقیقت ز سراپرده‌ی غیب پرده از چهره‌ی ارباب ریا بگشایند شاید آندم که گشودند نقاب از رخ خلق پرده‌ای هم ز روی ما و شما بگشایند دارم امّید، مبادا که به شکوت گوییم : که چرا پرده ز رخساره‌ی ما بگشایند؟ کاشکی هاتف غیبی بدهد مژده‌ی وصل تا همه دیده بر آن ماه_لقا بگشایند اگر آن یوسف گمگشته ز ره باز آید چشم یعقوب‌وشان را به شِفا بگشایند آن جماعت که ز تزویر و ریا بیزارند گره از کار تمام ضعفا بگشایند گرچه عمری‌ا‌ست که وابسته‌ی دنیا شده‌ایم عاقبت بند تعلّق، ز قضا بگشایند این جهان گذران را بگذاریم و رویم تا که دروازه‌ی دنیای بقا بگشایند یادم آمد ز شهیدان منا و عرفات ـ که در آن فاجعه می‌شد که فضا بگشایند؟ وحدت خلق، اگر باور اسلامی داشت می‌شد آنگاه که : درها ز قفا بگشایند وای‌از آن لحظه که حجاج درآن دشت مخوف سعی‌شان بود که درهای منا بگشایند تا که شاید ز چنان معرکه جان در ببرند کاش می‌شد ز منا تا به صفا بگشایند نشد آنگونه و ای‌کاش! درین دار فنا درب دوزخ به روی اهل جفا بگشایند (ساقیا) گیج و خماریم و خراب افتادیم «بوَد آیا که در میکده ها بگشایند» سید محمدرضا شمس (ساقی) 1394/10/26 eitaa.com/shamssaghi
(اَلسّلامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) مروه‌ی عشق و صفا باشد حسین ناسخ جور و جفا باشد حسین شاهکار ِ کردگار ِ لایزال مفخر ارض و سما باشد حسین گوهر شهوار دریای شرف قلزم بی انتها باشد حسین پور شیر حق ، علی مرتضا زاده‌ی خیرالنسا باشد حسین سبط پیغمبر ، سپهسالار دین نور چشم مصطفا باشد حسین افتخار لوح و کرسی و قلم خامس آل عبا باشد حسین شیعیان را در طریقت ، پیشوا منجی شاه و گدا باشد حسین پاسدار جان نثار کوی عشق اسوه‌ی صبر و رضا باشد حسین رتبه ی «ثاراللهی» دارد به کف چون خدایش خونبها باشد حسین از شعاع طلعتش ، در آسمان مِهر گردون را ضیا باشد حسین مَظهر عشق است و اکسیر وفا عالمی را کیمیا باشد حسین داد در قنداقه فطرس را شفا برترین دارالشفا باشد حسین امر حق را کرد درس بندگی مکتب «قالوابلیٰ» باشد حسین حافظ و احیاگر دین مبین منجی دین خدا باشد حسین گرچه زهرا را بُود مَهریه آب تشنه کام نینوا باشد حسین اهل‌بیت خود فدای حق نمود قدوه‌ی جود و سخا باشد حسین آنکه داده اکبر و اصغر ، وَ چون قاسم شیرین لقا ، باشد حسین آنکه شد خم قامتش وقتی شنید ادرك ادرك یا اخا ، باشد حسین آنکه هفتاد و دو یار باوفا داد در دشت بلا باشد حسین آنکه در میدان عقل و عشق و دین شد سر از پیکر جدا باشد حسین آنکه از بعدِ شهادت دست کین بر لبش زد بوریا باشد حسین خاک کویش سرمه‌ی چشم فلک دردمندان را ، دوا باشد حسین مضجع ذی رفعتش محراب عشق قبله ی ایزد نما باشد حسین بخت شیعه ملتزم بر عشق اوست دوش هستی را هما باشد حسین یاور درماندگان بی پناه دشمن خصم دغا باشد حسین رهروان را دستگیر و رهنما شافع روز جزا باشد حسین آنقدر دانم که از قدر و مقام لایق مدح و ثنا باشد حسین (ساقیا)! بشکن سبوی باده را جام شرح «انما» باشد حسین سید محمدرضا شمس ساقی 1378 eitaa.com/shamssaghi
(اَلسّـلامُ عَلَیْـكَ یٰا اَبٰاعَبـْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (حلولی دلنشین) سرم خاکِ سرِ کوی حسـین است دلم در بنـد گیسوی حسـین است امــام ســوم از آل محمـــد (ص) که جان را فـدیه کرد از بهر ایـزد چو فــانـی در وجود کبــریــا شد بــزرگ آییـــنه ی ایـــزد نمـــا شد گــلِ گلــزار بـــاغ عشـق و مستی نشــاط شیعـــه در گلـــزار هستی بـــزرگ آمـــوزگـــار اسـتقـــامــت مـــرادِ شـیعـــه تـا روز قیـــامــت عــزیــز مصطفـــا و پــور حیـــدر گــــل بســتـان زهـــــرای مطهّــــر بـــوَد کشــتی دریــــای هـــدایــت چــــراغ روشـنی تا بــی نهـــایــت پَر قنـداقه اش سِحـر حـلال است شِفـای فطـرس بشکسته ‌بال است غبـــار درگهـش، کحـــل بصــر شد فروزان از رخش شمس وقمر شد مرامش در طــریقـت ، عــاشقــانه قیـــامـش تــا همیـشـه ، جــاودانه ز آدم تا به خــاتــم ، ریزه‌خوارش به جز احمـــد که باشد افتخارش ز رتبـت بـرتـر از عیسَی بن مـریـم گـــدای کــویـش ابـراهیــمِ ادهــم به صورت یا به سـیرت یا کلامش بوَد صد یـوسف مصری غـــلامش مبـارک باشد این فرخنــده میــلاد که شعبـان را حلــولی دلنشین داد اَلا ای شـیعـــه ی نــــاب حسـیـنی! ز جـــان بگـــذر در آداب حسـیـنی که بر شـیعـــه شفـیـــع روزِ محشر حسین است و بوَد (ساقی) کـوثـر سید محمدرضا شمس (ساقی) 1378 eitaa.com/shamssaghi
(عجلوا بالصلاة) صبح می آید و هنگام نمـــاز است ای‌ دوست! پاشو از خواب که هنگام نیاز است ای دوست گر چه شـیطــان کُنــَـدت وسـوسـه اما برخیـز که درین لحظه خدا بنده‌نواز است ای دوست سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یٰا بٰابُ‌الحَوائـج) ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا (علمدار حسین) ماه شعبــان آمد و قرص قمــر در سمــاوات ولا شد جـلوه‌گــر اين قمـر ، باشد اباالفضــل علی کز فروغش شد جهــانی منجلی زاده‌ی امّ البـنــین و مـــرتـضـــا سـبط پیغمبــــر ، امیــــر انبـــیا یــاور و يــار و علمــــدار حسين دلبـر و دلـدار و غمخـوار حسين سـاقـی لـب‌تشــنه‌ی دشـت بـــلا یکـــه‌تــاز بــی بــدیـــل نـیـــنـوا گــوهـــر دریـــای ایثــار و شرف ثـانـی حیــــدر ، شهنـشـاه نجـف بـاب حـاجـات و امیــد شیعیــان آنکه نامش می‌هد بر مُـرده جـان از وفــا هــرگــاه می‌گويی سخن نـام عبــاس است شمــع انجمــن هرچه ميخواهم ز غم دوری کنم تا که از شادی بگويم بيش و کم بـاز آيـد کــربــلا ، در ذهــن مــن می‌کنم يادی ز هفتــاد و دو تــن بـاغـی از احساس را ‌بيـنم عيان گلــرخ عبـــاس را ، در آن میــان نـام عبـاس ِ علی ، با کـربـلاست زآنکه (ساقی) رشـيد نيــنواست سید محمدرضا شمس (ساقی) 1378 eitaa.com/shamssaghi
( دلاور ) شرمنده‌ام دلاور، گر دست و پا نداری اما در اين زمانه، معناى اقتداری رفتی به جنگ دشمن از بهر حفظ میهن من هرچه دارم از توست از من بگو چه داری؟ جز یک دل شکسته، بی دست و پا و خسته گرچه شدی فراموش، اما تو ماندگاری خاک وطن به همت، از دشمنان گرفتی نگذاشتی که حتیٰ دشمن بَرد غباری کردی حماسه در خون، در جنگ دشمن دون در کوه و دشت و هامون، الحق که افتخاری تو يادگار جنگی، جنگیِ بی تفنگی رزم‌آوری زرنگی، هر چند پا نداری پایت اگرچه روزی در راه دین شد از کف هستی نماد عشق و معنای پایداری دشمن قرار و آرامت را گرفت اگر که آرامشی که داریم، از توست یادگاری از دل نرفته‌ای تو گر دل‌شکسته‌ای تو با آنکه خسته‌ای تو چون کوه استواری گویم من از زبانت از نای نیمه جانت بر مردم زمانت، بی هیچ انتظاری : ماییم و قلب پرخون، افسانه‌ایم و افسون لیلای گشته مجنون، ما را نبین به خواری من (ساقی) غمین‌ام، با عشق همنشین‌ام با جام آتشین‌ام، از سر برم خماری . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 eitaa.com/shamssaghi
(روز جانبازان عزتمند و غیور مبارک) روز جــانبــاز است، میلاد اباالفضل علی آنکه مـاهِ عــالـم آرا شد ز رویـش منجلی بر شما بادا مبارک ای سلحشوران عشق! روز جـانبـازان و میـلاد ِ ابـاالفضـل علی. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السلامُ عَلَیكَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد) ا࿐❈❁❈❁࿐✿࿐❈❁❈❁࿐ا "بهـــاری دیگـــر" شـب میـــلاد زيــن العــابــديــن است ز لطـف حضرت جـــان آفــريــن است گلـی روييــده در بســتان احمـد (ص) کــه رشـکِ گــل‌عِـــذاران زميــن است ز مــاهِ طـلعـتـش ، بنگـــر کــه امشـب زمين تابنده چون عـرش بــريـن است مَهــی رخشــان‌‌تــر از مــاه سمـــاوات که مـاه از ماهِ رويش شرمگيـن است بخـــوان بلبـــل! بهــــاری ديگـــر آمـد زمسـتان گرچـه مـا را در كميـن است بـــزن مطـــرب! بــه آهنــگِ حجـــازت كه غم عمری‌ست با ما همنشين است بـــزن بــر دف ، نمـــا اعجـــاز امشـب که نـای و نغمه‌‌ات سِحـرآفـریـن است بـــزن پــا بر زميــن امشب كـه گیــتی مصفـــــا از يســار و از يـمـیـــن است چه خـوش تــابیـــده‌ای مــاه چهــارم! که انــوار سجــودت بــر جبــین است ولایــت پــایــدار از هســتی تــوســت ولایــت بـرتـریـن حصن حصـین است الا (ساقی) قــدح ‌نـوشـم کـن امشـب که میـــلاد امــام الســاجــديــن است مبـــارک بــاشـد ایــن مــولــود فـــرّخ که شـادی‌‌بخش دل‌هـای حـزیـن است سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1378 eitaa.com/shamssaghi