#اصلاح سبک زندگی ۱
از آب معمولی کلر دار بخصوص آب سرد و یخ پرهیز کنید. آب را بجوشانید یا چند قطره لیمو به آن بیفزایید
از نمک ید دار پرهیز کنید و از پودر سنگ نمک بلوری یا نمک دریا استفاده کنید
از افراط در شکر سفید پرهیز کنید و بیشتر شکر سرخ و قهوه ای و حلوا ارده و شیره خرما و توت و انگور مصرف کنید
از روغنهای بازاری پرهیز کنید و از روغن زیتون و روغن ارده کنجد و زرد گاوی و آفتابگردان طبیعی استفاده کنید
از افراط در رب گوجه پرهیز کنید و بیشتر از آلو و رب انار و رب زرشک و تمرهندی و رب عناب استفاده کنید
از سوسیس، کالباس، همبرگر، اسنک و پیتزای بازاری پرهیز کنید و خودتان در خانه درست کنید
از نوشابه های کافئین دار و دلستر طعم دار پرهیز کنید و ماءالشعیر خانگی یا انواع شربت عسل لیمو و خاکشیر و تخم شربتی و بارهنگ و بیدمشک و دوغ همراه پونه و زنیان استفاده کنید
از چای پررنگ و قهوه ی زیاد استفاده نکنید و بیشتر از چای به و لیمو یا چای به و برگ زیتون یا قهوه پودر هسته خرما یا دمکرده دارچین و لیمو عمانی استفاده کنید
از چیپس و پفک و کاکائو و شکلات پرهیز کنید و به جای آن از تخمه کدو و پسته و بادام و فندق و نخودچی کشمش و انجیر خشک و مویز استفاده کنید
از افراط در عدس و بادمجان و ماکارونی و کنسرو ماهی استفاده نکنید و به جای آن از ماش و نخود و دال عدس و انواع قیمه و قورمه و کباب گوشت گوسفند و کبوتر و مرغ محلی و بلدرچین استفاده کنید
از افراط در خوردن هندوانه و خربزه و پرتقال و کیوی و دیگر خوراکیهای آبکی پرهیز کنید و بیشتر از سیب و انار و به و گلابی و آب سیب و آب انار و آب شلغم و آب کلم قرمز استفاده کنید
ماست و دوغ را با پونه یا نعنا یا زنیان یا شیره خرما و انگور و ترشی را با سیر و پیاز و سیاهدانه و ماهی را با سیر و خرما و مرغ را با سبزیجات گرم و پنیر را با گردو یا زنیان و شیر را با دارچین یا خرما یا عسل بخورید
وعده ناهار و پر خوری و خوردن انواع غذا با هم و خوردن آب همراه غذا را ترک کنید و بعد از غذا چند قدم راه بروید و غذا را خیلی خوب بجوید
از ظروف مسی، برنجی، سنگی، شیشه ای
به جای ظروف تفلون، آلومینیوم، استیل، چدن استفاده کنید
از قطره نمک یا روغن بنفشه یا سیاهدانه یا زیتون برای بینی یا ماساژ ملاج سر و بدن استفاده کنید
از گوشت کبوتر و بلدرچین و گوسفند و کباب دل گوسفند و سیرابی بجای گوشت گاو و مرغ و سوسیس کالباس همبر استفاده کنید
آب انار یا رب انار و آب زرشک کوهی و سماق قهوه ای و زغال اخته و آب سیب و عناب و گزنه جهت تصفیه خون مصرف شود
شربت سکنجبین و سکنجبین عنابی و ماءالجبن افتیمونی ملایم گاهی مصرف شود
در صبحانه و ارده شیره و حلوا ارده و انواع مرباها و عسل و نان همراه انگور و در شام پنیر و گردو یا زنیان استفاده کنید
انواع سبزی سر سفره همیشه باشد
از سیر و پیاز و زنجبیل و دارچین و آویشن و سیاهدانه و زردچوبه و گلپر و زنیان در غذا
جهت گرمی طبع استفاده شود
از شربت خاکشیر و تخم شربتی و بارهنگ همراه شکر یا عسل یا نبات در ناشتا یا شیر طبیعی و خاکشیر ناشتا برای تقویت بدن و ریه و رفع یبوست و غلظت خون استفاده کنید
فالوده سیب و گلاب و عرق بیدمشک و سه شیره و کاهو و سیب و بیدمشک و کباب گوسفندی و میوه های قرمز و تره شوید گزنه برای کم خونی خوبند
از ترکیب معروف سیر و لیمو (ترجیحا با پوست) یا سیرترشی و کمی عسل و زعفران و نیز دمنوش زرشک کوهی و زغال اخته برای گرفتگی عروق استفاده کنید
پرهیز از آب سرد و نیز آب قبل و همراه و بعد از غذا مهم است
عرق زنیان یا هاضوم بعد از غذا مصرف کنید
جوانه گندم و نخود و ماش و پودر سنجد برای وزن گرفتن عالیست
از افشانه گلاب و آویشن یا نمک و سرکه یا جوش شیرین و بخور اسفند و آویشن و عنبر نسارا یا سیر در سرکه برای ضد عفونی فضا و سطوح استفاده کنید.
https://eitaa.com/joinchat/1628111038C1300b1fc7f
سرگرداني بنياسرائيل و ويژگيهاي آنها
حضرت موسي (ع) / سرگرداني بنياسرائيل و ويژگيهاي آنها
پس از هلاكت فرعون و فرعونيان، بنياسرائيل همراه موسي - عليه السلام - از چنگال آنها نجات يافتند خداوند به بنياسرائيل فرمان داد تا به سرزمين مقدّس فلسطين حركت كنند و آنجا را محل سكونت خود قرار دهند. موسي - عليه السلام - فرمان خداوند را به آنها ابلاغ كرد.
بنياسرائيل گفتند: «تا ستمگران (يعني قوم عمالقه) از فلسطين بيرون نروند، ما به اين فرمان عمل نميكنيم و وارد سرزمين فلسطين نميشويم.»
موسي - عليه السلام - از اين سخن، سخت ناراحت شد، و به پيشگاه خداوند شكايت كرد، خداوند بر بنياسرائيل غضب كرد و چنين مقرّر داشت كه آنها چهل سال در بيابان (صحراي سينا) سرگردان بمانند.
گروهي از آنان از كار خود، سخت پشيمان شدند، و به درگاه خداوند روي آوردند، خداوند بار ديگر بنياسرائيل را مشمول نعمتهاي خود قرار داد كه قسمتي از آنها در آيه 57 سوره بقره بازگو شده است آنجا كه ميخوانيم:
«و ابر را بر شما سايبان ساختيم و با مَنّ (شيره مخصوص و لذيذ درختان) و سَلْوي (پرندگان مخصوص شبيه كبوتر) از شما پذيرايي به عمل آورديم و گفتيم از نعمتهاي پاكيزهاي كه به شما روزي داديم بخوريد.»
آري بنياسرائيل در بيابان خشك و سوزان براي يك مدّت طولاني (چهل سال) نياز به مواد غذايي كافي داشتند، اين مشكل را نيز خداوند براي آنها حل كرد. و يك سايه گوارا همچون سايه ابر، براي آنها تشكيل داد كه از آزار تابش سوزان آفتاب در امان بمانند.
از يك سو پرندگان از فضاهاي دور ميآمدند، و بنياسرائيل آنها را صيد كرده و غذاي لذيذ از گوشت آنها تهيه ميكردند، و از سوي ديگر براثر بارش بارانها، درختاني در بيابان روييد و سبز شد، و داراي صمغ و شيره مخصوصي شدند، و به اين ترتيب از گرسنگي و تشنگي نجات يافتند.(1)
جوشيدن چشمه آب در بيابان بر اثر ضربه عصاي موسي - عليه السلام -
بنياسرائيل همراه موسي - عليه السلام - در بيابان خشك و سوزان صحراي سينا همچنان ادامه زندگي ميدادند، آنها از جهت آب در مضيقه سختي قرار گرفتند، نزد موسي - عليه السلام - آمده و وضع ناهنجار خود را به او گفتند، و از او استمداد نمودند.
موسي - عليه السلام - از درگاه خداوند براي قوم خود تقاضاي آب كرد، خداوند اين تقاضا را قبول نمود و به موسي - عليه السلام - دستور داد كه عصاي خود را بر آن سنگ مخصوص كه در آن بيابان بود بزند.
موسي - عليه السلام - عصاي خود را بر آن سنگ زد، ناگهان آب از آن جوشيد و دوازده چشمه آب (به تعداد قبايل بنياسرائيل كه دوازده قبيله بودند) با شدّت و سرعت جاري شد.
موسي - عليه السلام - طبق فرمان خداوند به بنياسرائيل فرمود: «از روزيهاي الهي بخوريد و بياشاميد و در زمين فساد نكنيد و موجب گسترش فساد نشويد.»(2)
توقّع بيجا
بنياسرائيل در عين آنكه همواره توسّط موسي - عليه السلام - مشمول مواهب و نعمتهاي الهي ميشدند، ولي از بهانهجويي دست نميكشيدند. اين بار به آن غذاهاي «مَنّ و سَلْوي» (شيره درخت و گوشت پرندگان) اكتفا نكرده نزد موسي - عليه السلام - آمده و تقاضاي غذاهاي متنوّع نمودند و چنين گفتند: «اي موسي! از خداي خود بخواه از آنچه از زمين ميرويد از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز براي ما بروياند، ما هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم.»
موسي - عليه السلام - به آنها گفت: «آيا شما غذاي پستتر از آنچه خدا به شما داده انتخاب ميكنيد؟ اكنون كه چنين است وارد شهر (سرزمين فلسطين) شويد، زيرا آنچه ميخواهيد در آنجا وجود دارد.»(3)
ولي آنها كه حاضر نبودند با حاكمان جبّار فلسطين جهاد كنند و در اين راه سستي ميكردند، چگونه ميتوانستند وارد سرزمين فلسطين و شام شوند، از اين رو گرفتار غضب الهي و ذلّت و پريشاني گشتند(4) و چهل سال در بيابان ماندند، اين است وضع ذلّتبار آنان كه در امر جهاد سستي ميكردند، چنانكه در داستان بعد خاطرنشان ميشود.
سستي بنياسرائيل در جهاد و ذلّت آنها
حضرت موسي - عليه السلام - در بيابان سينا به بنياسرائيل گفت: «به سرزمين مقدّس (بيتالمقدس و شام) كه خداوند براي شما مقرّر داشته وارد شويد، و به پشت سر خود بازنگرديد و عقبنشيني نكنيد كه زيانكار خواهيد شد.»
بنياسرائيل گفتند: «اي موسي در آن سرزمين جمعيتي ستمگر (يعني عمالقه كه مردمي جبّار و ياغي بودند) هستند، ما هرگز به آن سرزمين وارد نميشويم تا آنها از آن سرزمين خارج شوند.»(5)
اين پاسخ بنياسرائيل بيانگر ضعف و سستي آنها در مسأله جهاد است، استعمار فرعوني آن چنان آنها را ذليل و زبون نموده بود كه آنها هرگز حاضر نبودند براي حفظ عزّت خود، با ياغيان بجنگند، و خود را به رنج و زحمت جهاد بيفكنند، آنها حتّي به موسي گفتند:
«فَاِذْهَبْ اَنْتَ و رَبُّكَ فَقاتِلا اِنّا ههُنا قاعِدُونَ؛ تو و پروردگارت برويد و با آنان بجنگيد، ما همين جا نشستهايم.»
ولي در ميان بنياسرائيل، دو نفر رادمرد كه
از خدا ميترسيدند و خداوند به آنها نعمت عقل و ايمان و شهامت داده بود گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شويد، هنگامي كه وارد شديد پيروز خواهيد شد و بر خدا توكّل كنيد اگر ايمان داريد.»(6)
اين دو نفر يوشع بن نون (وصي موسي) و كالب بن يوفنا بودند، مطابق پارهاي از روايات، حضرت موسي - عليه السلام - يوشع را پيشاپيش بنياسرائيل به جنگ عمالقه فرستاد. آنها به فرماندهي يوشع به شهر اَريحا هجوم بردند و با ستمگران آنجا جنگيدند تا بر آنها پيروز شدند. موسي - عليه السلام - وارد شهر اَريحا شد و پس از مدّتي در آنجا از دنيا رفت.
يوشع جانشين موسي - عليه السلام - شد و به عنوان يكي از پيامبران، زمام امور بنياسرائيل را به دست گرفت و راه موسي - عليه السلام - را ادامه داد، و سرانجام بر همه سرزمين شام مسلط شد، و پس از 27 سال زندگي بعد از موسي - عليه السلام - از دنيا رفت.
در اين هنگام كالب بن يوفنا جانشين او شد و زمام رهبري بنياسرائيل را به دست گرفت.(7)
------------------------------
1- سرگرداني چهل سال آنها در بيابان، براثر كوتاهي و گناه خودشان بود كه ذلّت را بر جهاد ترجيح دادند، اگر آنها وارد شهر فلسطين ميشدند و با عمالقه ميجنگيدند و آن ستمگران را از آنجا بيرون ميكردند، اين گونه گرفتار بيابان نميشدند، گويي لازم بود چهل سال بگذر تا نسل انقلابي جديد روي كار آيند و به جنگ عمالقه بروند، و خود و مردم را از حاكمان زورمند و ياغي نجات دهند.
2- بقره، 60.
3- بقره، 61.
4- اقتباس از آيه 61 بقره.
5- مائده، 22 و 21.
6- مائده، 24 و 23.
7- اقتباس از بحارالانوار، ج 13، ص 374-375.
#اصلاح سبک زندگی ۲
🍵در غذای روزانه نبایستی غذای دیگری غیر از این ۶ نوع قرار گیرد،مگر برای بیماری 👇🏽
1⃣گوشت گوسفند بدون چربی، ماهی(دریایی) و مرغ(محلی)،گوشت گوساله(کبابی)،
2⃣ گندم سبوسدار کاملا پاک شده و اگر نان سالم وجود نداشت برنج خوش عطر ارگانیک(ترجیحا جنوبی)
3⃣ شیرینی های متناسب با مزاج هر فرد به ویژه شیرینی های طبیعی مانند عسل، خرما،کشمش، توت
4⃣ نوشیدنی های خوشبو،خوش طعم و تازه مانند: شربت عسل و آبلیمو، شربت بهار نارنج، شربت خاکشیر و تخم شربتی
5️⃣انواع صیفیجات بخصوص ریحان خرفه تره شوید تربچه پیاز هویج کدو خیار
6️⃣انواع میوه های رسیده ارگانیک بخصوص سیب و به و گلابی و انار و انگور و گیلاس و آلبالو
______________________________
🥣🍵غذاهای مقوّی :
شیر بادام یا جویدن آرام ۱۴ عدد بادام درختی
سیاهدانه ۷ عدد انجیر ۷ عدد و زیتون ۷ عدد و مویز ۷ عدد
سویق گندم یا بلغور گندم همراه روغن زیتون
صبحانه مخلوط ارده و سه شیره یا حلوا ارده و زرده تخممرغ و شام پنیر و گردو و زنیان
ماست و شیره انگور یا نان و انگور
سیب و انار و به و هویج پخته
خرمای در شیر خیس خورده
تفتیده خرما در روغن زرد گاوی
عرق یونجه
عسل و آب گرم و لیمو
دمنوش خاکشیر یا تخم شربتی یا پودر بادام همراه بارهنگ و نبات یا شکر
نخود آب و نعناع
عصاره گوشت به روش بنماری
سرکه انگبین و کاهو
آب انار و آب سیب و آب هویج
عسل و سیاهدانه(دو سین)
فالوده سیب یا به و گلاب و عرق بیدمشک
کباب گوشت گوسفند یا کبوتر یا بلدرچین یا مرغ و خروس محلی یا سوپ آنها همراه سبزیجات و سیر و روغن زیتون
خاکشیر و شکر در شیر طبیعی داغ
جوانه های گندم و نخود و ماش
کباب ماهی/میگو پلو/شوید پلو/ماش پلو/
انواع سبزیجات بخصوص برگ چغندر و کرفس و ریحان و ترب و پیازچه و سیر و شلغم و هویج زرد
سویق گندم
پودر سنجد
تخمه کدو
روغن زیتون
روغن ارده کنجد
زرده تخم مرغ
تخم بلدرچین
سمنو
https://eitaa.com/joinchat/1628111038C1300b1fc7f
مثل دانههاي انار!
دانههاي انار چون كنار هماند، چون دوشادوش هماند به يكديگر شكل و شخصيت ميدهند. ما هم مثل دانههاي اناريم؛ يعني وقتي هويت پيدا ميكنيم و معنا و معنويتي به چنگ ميآوريم كه با هم باشيم.
به خاطر همين بود كه علي(ع) وصيت كرد:
«اِيّاكُم وَ التَقاطُع وَ التَدابُر و التَفرُّق»
بپرهيزيد از گسستگي و پشت كردن به يكديگر و جدايي.
يادمان باشد جدايي و پشت به يكديگر كردن آدمها را بيخاصيت ميكند.
ميگويي: نه؟ يك اره را بردار و نگاه كن!
دندههاي ارّه را ببين! ببين چگونه شانه به شانه هماند! ببين چگونه پا به پاي هماند! به خاطر همين هم است كه برش دارند و ميبُرند و پيش ميروند و كار را هم پيش ميبرند.
حالا اگر دندهها از هم جدا بودند يا به يكديگر پشت ميكردند، يعني يك دنده رويش اينطرف بود و يك دنده رويش آنطرف بود، آيا ميتوانستند برش
داشته و يا كارايي داشته باشند؟ هرگز. حال ما هم همينطور، يعني اين داستان، داستان ما هم هست بهخصوص بستگان و خويشان كه اگر با هم نباشيم و با يكديگر صله رحم نكنيم فَشَل ميشويم.
اين است كه علي(ع) ميفرمود:
«وَيلكَ قَطِيعَةَ الرَحِم»
واي بر تو اگر قطع رحم كني.
البته قطع رحم نكردن يا صله رحم كردن، تنها به معني رسيدن به يكديگر نيست، بلكه به معناي رسيدگي نسبت به يكديگر است، و اين بالاترين صله رحم است.
شب عاشورا را ببين. حضرت به خانواده خود فرمود:
من كسي را سراغ ندارم كه مثل شما صله رحم كرده باشد.
يعني صله رحم فقط اين نيست كه در كنار سفره با هم باشيم، بلكه صله رحم واقعي اين است كه حتي در صحنه كارزار و در دل سختيها و تا پاي جان با هم همراه و همدل باشيم.
فرزنداني لوس و تنبل
داستانك1:
معلمي تعريف مي كرد: فرّاش مدرسه مريض شد . و من به بچه ها گفتم ، بياييم براي كمك به او كلاسمان را تميز كنيم
چند روز بعد از طرف حراست مرا به خاطر اين كار توبيخ كردند
بعد معلوم شد پدر يكي از بچه ها شكايت كرده و گفته : ما ماليات مي دهيم كه بچه هايمان كار نكنند . مگر ما پيامبريم كه غم امت بخوريم؟!!!
***
داستانك 2:
دانش آموزي به نام محمود؛ وقتي ميبيند فراش مدرسه دست تنها بايد كلي كلاس را جارو و نظافت كند،تصميم ميگيرد كمكش كند
ديرتر از همه ي همكلاسياش به خانه مي رود
وقتي دليل تاخيرش را توضيح ميدهد ، پدرش خوشحال مي شود و او را تشويق مي كند
فكر مي كنيد! آن دانش آموز داستان اول ؛ در بزرگي چه شخصي مي شود
انساني طلبكارِ تنبلِ مرفهِ لوس
اما دانش آموز داستان دوم؛ انساني با احساس مسئوليت ... حس نوعدوستي ... عدم تاثير پذيري ازهم كلاسيان بي تفاوت ... انساني ايثارگر
همان روحيه ، كه با تشويق خانواده در وجود آن دانش آموز نهادينه شد ، او را به ميدان خطر و جبهه ها كشاند و بدون توجه به همكلاسيهاي بي تفاوت ، درغربت به جبهه رفت
آري آن دانش آموزِ داستانِ دوم ؛ سردار رشيد اسلام شهيد محمود كاوه بود
كسي كه در سن 21 سالگي ؛ فرماندهي تيپ ويژه شهدا ؛ يعني مهمترين تيپ سپاه در دوران جنگ را به عهده مي گيرد و در سن 25 سالگي فرمانده ي لشگر مي شود
تا جايي كه مقام معظم رهبري درباره اين يگان و شهيد كاوه فرمودند: تيپ ويژه شهدا كه ايشان فرماندهياش را برعهده داشتند يكي از واحدهاي كارآمد ما محسوب ميشد. او در عمليات گوناگون شركت داشت و كارآزموده ميدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مديريت قوي، دوستي و رفاقت با عناصر لشكر، از لحاظ معنوي، اخلاق، ادب، تربيت، توجه و ذكر، يك انسان جوان، اما برجسته بود. اين جوان (شهيد كاوه) جزو عناصر كمنظيري بود كه او را در صدد خودسازي يافتم. حقيقتاً اهل خودسازي بود، هم خودسازي معنوي و اخلاقي و تقوايي و هم خودسازي رزمي.
آيا امروز در زندگي نميتوان رهرو كاوه بود و اهل خودسازي
آيا نمي شود به ديگراني كه بي تفاوتند، نگاه نكرد !؟ و وظيفه را درغربت انجام داد !؟
آيا كاوه فقط الگوي ميدان جنگ است ؟؟؟!!!؟؟
يا الگوي چگونه زيستن هم ميتواند باشد ؟؟!!؟؟
اخلاص علي ( ع ) صبح بود ، جمعيت بسياري از مسلمانان به حضور پيامبر ( ص ) آمدند ، مجلس پر از جمعيت شد . پيامبر ( ص ) به جمعيت رو كرد و فرمود : ( چه كسي از شما امروز براي كسب خشنودي خدا مالي را انفاق نموده است ؟ ) .
همه حاضران سكوت كردند ، جز علي ( ع ) كه گفت : ( از خانه بيرون آمدم و يك دينار پول داشتم و مي خواستم با آن ، آرد بخرم ، در راه با مقداد ملاقات كردم ، نشانه گرسنگي را از چهره او ديدم ، آن دينار را به او دادم ) .
پيامبر ( ص ) فرمود : ( رحمت خدا بر تو باد )
در اين ميان ، شخصي از مجلس برخاست و گفت : ( من امروز بيشتر از علي ( ع ) انفاق كردم ، زيرا يك زن و شوهر قصد سفر داشتند و توشه سفر نداشتند من هزار درهم به آنها دادم ، و به اين ترتيب وسيله مسافرت آن ها را فراهم نمودم )
پيامبر ( ص ) سكوت كرد و چيزي نگفت .
بعضي از حاضران گفتند : اي رسول خدا چرا در مورد علي ( ع ) گفتي ؛ ( رحمت خدا بر تو باد ) ولي به اين شخص كه انفاق بيشتر نموده چيزي نفرمودي ؟
پيامبر ( ص ) فرمود : آيا نديده ايد كه خدمتگزار پادشاهي هديه ناچيزي نزد او مي برد ، و او به آن خدمتگزار احترام بسيار مي كند ، او را در جايگاه ارجمندي مي نشاند ، ولي اگر خدمتگزار ديگري هديه نفيسي براي او بياورد ، چندان به او احترام نمي كند ؟
گفتند : آري ديده ايم .
فرمود : همچنين است انفاق علي ( ع ) كه يك دينار را فقط براي خدا به خاطر تاءمين نياز مؤ مني داد ولي آن شخص ديگر مال خود را به عنوان رقابت و سركوبي برادر رسول خدا ( ص ) يعني علي ( ع ) داد ، و نيتش برتري جوئي بر علي ( ع ) بود خداوند عمل او را پوچ كرد و مايه سنگيني گناه او قرار داد ، آگاه باشيد اگر او با اين نيت به اندازه بين زمين تا عرش ، طلا و گوهر انفاق كند ، به همين خاطر از رحمت خداوند دورتر مي شود و به غضب خدا نزديكتر مي گردد . . . ( 34 ) )
🌹موضوع روایت: صبر🌹
🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🍀🌷🍀🌷
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
اَلصَّبْرُ كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَّنَّةِ؛
صبر و شكيبائى گنجى از گنجهاى بهشت است.
[ بحارالانوار، 82/137]
صبر و مقاومت
☘️🍑☘️🍑☘️🍑☘️🎄🌴🎄🌴🎄
🎄موضوع خاطره: صبر🎄
ما سه نفر بودیم، با دکتر چهار نفر. آن ها تقریبا چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بد و بی راه گفتن. چند نفر آمدند که دکتر را بزنند. مثلا آمده بودیم دانشگاه سخنرانی. از در پشتی سالن آمدیم بیرون. دنبالمان می آمدند. به دکتر گفتیم "اجازه بده ادبشان کنیم. " گفت "عزیز، خدا این ها را زده. " دکتر را که سوار ماشین کردیم، چند تا از پر سر و صداهاشان را گرفتیم آوردیم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود. آمد توی اتاق. حسابی دعوامان کرد. نرسیده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه، با سلام و صلوات.
یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران، ص 33
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🍀🍀🍀
🌵موضوع داستان: صبر🌵
بلال
بلال از اهل حبشه و در مكه از غلامان طايفه (بني جمع ) به شمار مي رفت . چون مسلمان شد از ارباب خود اذيت بسيار ديد . در بدو اسلام كسانيكه در مكه اسلام مي آوردند ، مخصوصا افرادي كه اقوام و عشيره اي نداشتند و يا برده و بنده بودند بيشتر مورد صدمه واقع مي شدند و بعضيها بر اثر زيادي صدمه از دين برمي گشتند ، ولي بلال با صبر و استقامت و ثبات قدم هر چه بيشتر او را آزار مي دادند ، استوارتر مي گرديد .
از جمله ابوجهل او را به صورت روي ريگهاي داغ حجاز مي خوابانيد و سنگ آسياب روي بدنش مي گذاشت تا اينكه مغزش به جوش آمد و به او مي گفت : به خداي محمد كافر شو ! او مي گفت : اءحد اءحد يعني خدا يكتاست .
ديگر از كسانيكه او را خيلي اذيت كرد ، اميه بن خلف بود كه مكرر او را شكنجه مي داد؛ و از مقدرات الهي اميه در جنگ بدر به دست بلال كشته شد .
در يكي از روزها كه بلال در شكنجه بود پيامبر او را ديد و از او گذشت و به ابوبكر فرمود : اگر مالي داشتم بلال را مي خريدم .
او نزد عباس رفت و گفت بلال را براي من خريداري كن . عباس عموي پيامبر به سراغ زني كه مالك بلال بود ، در حاليكه بلال زير سنگهاي سنگين در شكنجه بود نزديك بود بميرد ، رفت و از او تقاضاي خريدن بلال را نمود . آن زن درباره بلال مذمت و بدگوئي كرد و بعد او را فروخت ؛ و بلال بر اثر صبر مقابل شكنجه آزاد و خدمت پيامبر آمد و مؤ ذن حضرتش شد(449) .
🎍🎋🎍🎋🎍🎋🎍🎋🎍🎋🎍🎋🎋🎋☘
@sharmandeim_shohada