🌸 میگن آرزوهای خوب برای دیگران
💜به خودمون هم برمیگرده
🌸براتون آرزومندم
💜 امروزتون پر از عشق و مـحبت
🌸 پر ازموفقيت و شادى
💜 پر از سلامتی و دلخوشی
🌸 و پر از عاقبت بخیری باشه
🌸💜 چهارشنبه تون قشنگ💜🌸
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
به هیچکس اجازه نده
امیدت رو ازت بگیره ...!
امید روح یه آدمه که اگه
ازش گرفته بشه،
دیگه مرده به حساب میاد ...
اگه زخمی بشی خوب میشی،
اگه مریض بشی درمون میشی،
اگه مشکلی داشته باشی
بلاخره حل میشه و
یه جوری زندگیت رو ادامه میدی..
اما اگه امیدت رو از دست بدی،
دیگه هیچ وقت نمیتونی
حتی خودت رو ادامه بدی ...!
بذار چراغ امید همیشه
گوشه قلبت روشن باشه
تا بتونی راه رو پیدا کنی
نذار هیچ کس اونو خاموشش کنه
نذار کسی امیدت رو ازت بگیره ...!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🪐#پندانه
همه مان بدونِ استثنا داریم پیر می شویم و به سمتِ پایانِ خودمان می رویم .
حواسمان اما نیست !
دل می شکنیم ، قضاوت می کنیم ،
عذابِ جانِ هم می شویم و خودمان و دیگران را برایِ بیهوده ترین مسايل و چیزها می رنجانیم
مایی که قرار نیست بمانیم ،
مایی که به جرمِ میوهٔ ممنوعه ای که نباید می خوردیم ، تبعیدمان کردند ،
از جایی که ندیده ایم ،
به جایی که نخواهیم ماند ،
و در زمانی که نمی دانیم !
کاش کمی بیشتر حواسمان به هم باشد
ما اینجا به غیر از خودمان ،
و خدایِ نادیدهٔ خودمان ؛
هیچکس را نداریم ...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📝 #تلنگر
ما مامانا
ما باباها
ما معلّما
💥 لازم نیست بچههامون رو تربیت کنیم!
کافیه خودمون رو درست تربیت کنیم، چون؛
✖️کودکان، از ما، بدون تحلیل، الگوگیری میکنند!
✖️ نوجوانان؛ اگر الگوی درست ببینند، و پدر یا مادر را بعنوان انسانِ موفق باور کنند؛ حتماً برای شبیه شدن به آنها، تلاش میکنند.
🔺برای تربیت کودکان؛ کافیست دو کار را خوب انجام دهیم؛
۱ـ روحِ خودمان را خوب تغذیه کنیم، تا الگوی صحیحی برای او باشیم.
۲ـ روح او را خوب تغذیه کنیم، تا دچار اختلال در تشخیص الگوهای درست و غلط نشود.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_صد_شش
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
هرکاری به صلاح انجام بده..من خودم خوب میدونستم با وجود دو تا بچه کوچیک خیلی سخته نگهداری ازیه ادم مریض وزمین گیر..ولی بزرگواریه سودادرحق من خیلی زیادبوداعتراضی نکرد..چند ماه میشد مادرم روندیده بودم وقتی روتخت اسایشگاه یه پیرزن لاغرکه توهم مچاله شده بودروبه عنوان مادرم بهم معرفی کردن باورم نمیشد...واقعا نمیتونستم جلوی اشکام روبگیرم بهش نزدیک شدم صداش زدم رنگش پریده زردشده بودبه زورچشماش روبازکردزول زدبهم.. شایدفکرمیکردخواب میبینه اماوقتی چندبارصداش زدم دستش روگذاشت رودستم اشک ازگوشه ی چشماش سرازیرشدهیچی نمیگفت سرش روبوسیدم گفتم امدم ببرمت خونه گفت دخترام ازدستم خسته شدن زن توام بعدازدوروزخسته میشه،بذار همینجا بمونم من عمرم خودم روکردم..حرفهاش اتیشم میزد گفتم زنمم خسته شدخودم نوکرت هستم..خلاصه کارهاش روانجام دادم به سوداخبردادم که مادرم رو باخودم میارم خونه..خلاصه کارهاش روانجام دادم به سوداخبردادم که مادرم رو باخودم میارم خونه..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
باور کن راست گفتهاند که عیار دوستان، در سختی و مشکلات است که مشخص میشود!
راست گفتهاند که در تلخیها هزار پند هست و در شیرینیها و آسانی، به قدر انگشتان دست.
راست گفتهاند به روزهای سخت و مصیبتهای عظیم و مسیرهای دشوار که میرسی، دوستانت را دانه دانه در مقابل چشمانت میبینی که چطور قالب دوستی را تهی میکنند و ذره ذره یا ناگهان از تو دور میشوند؛ میدانی چرا؟
آنان که به دروغ ادعای دوستی داشتند، در لحظات دشوار جهان تو تمام هراسشان این است که از آنان یاری بخواهی و آنان را به زحمت بیندازی و آرامش جهانشان را بههم بریزی و شاید به عنوان یک انسان، حق داشتهباشند اما تو هم حق داری از همانجا به بعد آنان را دوستان نزدیک خودت به حساب نیاوری و از دایرهی توجه و مهربانیات، خارجشان کنی...
دوستان حقیقی یگانهاند و انگشتشمار! پس؛ از هرکسی توقع دوستیِ حقیقی و محبت بیچشمداشت نداشتهباش که قطعا این منطقیترین و درستترین حالت پذیرش انسانهاست...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_صد_هفت
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
سودا بامهربونی امداستقبالش گوشه ی پذیرایی براش جاپهن کرده بود...ازنگاهای مادرم خوب میفهمیدم بابت کارهاش ازسوداخجالت میکشه اما حرفی نمیزد.یکی دوهفته ای میشدکه مادرم رواورده بودم خونه ی وبه غیرازداییم کسی خبرنداشت خواهرام فکرمیکردن اسایشگاه
نمیدونم رسیدگی خوب سودا بود یا وجود بچه هام کنارمادرم که ظرف یکی دوهفته ازنظرروحی خیلی خوب شده بود....اماازیکجانشینی خسته شده بودهمیشه میگفت اگرقراره سالهااینجوری زنده بمونم دعاکنیدخداازم راضی بشه بمیرم من طاقت اینجوری زندگی کردن روندارم...رابطه ی مادرم باسوداوبچه هاخیلی خوب بودوبابت هرکاری که سودابراش انجام میدادبارهاتشکرمیکرد...این وسط من بادوسه تادکترصحبت کردم قرارشدجلسات فیزیوتراپی مادرم روشروع کنیم ویه سری ورزش دادکه توخونه براش انجام بدیم...سودا واقعاخسته میشدگاهی میدیدم ازفرط خستگی بامسکن میخوابه یه روزبهش گفتم میخوام برای مادرم پرستاربگیرم تاتوکمتراذیت بشی گفت نه مادرت ناراحت میشه فکرمیکنه من ازش خسته شدم خدابزرگه بهم قوت میده...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
15نوع ثروت واقعی که داشتن آنها ما را ثروتمند ميکند🌸🍂
1-ادب
2-یادگیری مادام العمر
3-نگرش مثبت
4-ارتباط موثر
5-انضباط شخصي
6-تندرستي واقعي
7-آرامش خاطر
8-خلاقيت
9-عشق ورزيدن به کار
10-داشتن برنامه و هدف
11-داشتن قلب و زبان شاکر
12-درک ديگران
13-استفاده موثر از زمان
14-بخشندگي
15-اعتماد به نفس
✔️ثروتمند شدن سخت نیست
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جستجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد. کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بهمراه ساعت از انبار خارج شد.
کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟ کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم.
حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📝 #تلنگر
انتقادها مبارک تر از تجلیل
و فشارها مبارک تر از گشایشند؛
چون ما رو به سمت "رفع نقص"
و افزایش "قدرت روح"
و "خَلق آثار، رفتار، افکار کامل تر"، پرتاب میکنند!
💥اون دسته از ما که در فشار شروع به فرافکنی،
و در انتقاد، بجای خودزنی، شروع به دیگر زنی
میکنیم؛
هرگز مسیرِ روبه جلو، رو نمیتونیم با سرعت طی کنیم!
👈فشارها میان؛ که بتونیم خودمون رو کالبدشکافی کنیم، برای یافتن ضعفها!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_صد_هشت
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
سودا گفت:مادرت ناراحت میشه فکرمیکنه من ازش خسته شدم خدابزرگه بهم قوت میده بذاریه مدت بگذره...شایدخداخواست تونست ازجاش بلندبشه..وقتی دیدم قبول نمیکنه شیفت کاری خودم روطوری تنظیم کردم که زودتربیام خونه تاکمکش کنم تقریبایک ماه ونیم ازامدن مادرم گذشته بودکه خواهرام متوجه شدن مادرم خونه ی ماست...سحرخواهر کوچیکم بهم زنگ زد گفت دلم برای مادرم تنگ شده امامیترسم بیام خونت دیدنش،،گفتم درخونه ی من به روی کسی بسته نیست خواستی بیای دیدن مادرت بیازن من کاری بهتون نداره...با سودا صحبت کردم گفتم میدونم خواهرام خیلی اذیتت کردن دلخوشی ازشون نداری امامیخوان بیان دیدن مادرم منم نتونستم دست ردبه سینشون بزنم امیدوارم ازاینکارم ناراحت نشی..سودا بازم مخالفتی نکردگفت بجزخواهربزرگت هرکدوم ازاقوامت خواستن بیان من حرفی ندارم..فرداش سحروزهره دوتاخواهرام امدن دیدن مادرم ازقیافه هاشون میشدفهمید تعجب کردن چون مادرم خیلی سرحال خوب شده بودوسودابامهربونی تمام ازشون پذیرایی کردبقول معروف حسابی شرمنده شده بودن...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌸🍃🌸🍃
#درک_شرایط_دیگران
مردي به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند.
بچه ها شيطنت و سر و صدا مي کردند و مرد هم در فکر فرو رفته بود.
مردم با هم پچ پچ مي کردند و مي گفتند عجب پدر بي ملاحظه ايست و بچه هايش را آرام نمي کند!
بالاخره يک نفر بلند شد و به مرد گفت: چرا بچه هايت را آرام نميکني ؟
مرد گفت الان از بيمارستان مي آييم و مادر بچه هايم فوت کرده.
در فکرم که چطور اين خبر را به بچه ها بدهم !
در اين لحظه بود که مردم بجاي غر و لند ، شروع به بازي کردن با بچه ها و سرگرم کردنشان شدند و مرد باز در غصه هايش غرق شد ...
هيچگاه بدون درک شرايط ديگران ، در مورد آنها قضاوت نکنيم.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد