⭕ *حل اختلافات یا پاک کردن صورت مسئله؟
🔰 تصورکنید از یک نفر میپرسن چیکار کنیم آمار طلاق کم بشه؟
میگه : خب چه کاریه ، میخواید طلاق کم بشه ، بیاید جلوی ازدواج جوان هارو بگیریم ، نذاریم ازدواج کنن که بعدش طلاق هم بگیرند!
📌 شاید میخندید ولی اون یک نفر که صاحب این نظر خنده داره گاها خود ماییم..!
⁉️ وقتی با همسرت به اختلاف میخوری ،
به جای اینکه حلش کنی ، ارتباط رو قطع میکنی؟!
ارتباط رو قطع میکنی که دیگه اختلافی پیش نیاد! مثل همون یه نفر که گفت نذاریم ازدواج کنن که طلاق هم بگیرن!
باور کنید قهر و فرار از همسر بخاطر اختلافات همینقدر خنده داره
به جای پاک کردن صورت مسئله ، حلِ مسئله کنیم...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌱شوخی در این ۵ مورد با بچه ها نه تنها بامزه نیست بلکه نابود کنندست!
۱) هیچکسی حق نداره در مورد وزن یه بچه باهاش شوخی کنه، با این کار تصویر بدنی و عزت نفسش رو تحت تاثیر قرار ندید
2)ویژگی های ظاهری بچه ها هرچی که باشه نباید باهاش شوخی بشه
3) خجالتی بودن بچه ها
خجالتی بودن نباید دستمایه خنده بشه، حرفای شما بعدا به صدای درونی اونا تبدیل میشه
4) هیچ وقت بچه هارو بخاطر اینکه باهوش هستن یا نیستن دست نندازید
+نذارید سمت کمال گرایی و اضطراب پرت بشن
و در آخر بچه ها بقدری قلب پاکی دارن که شوخی ها و انتقادات شما رو واقعیت هایی در مورد خودشون میدونن و به جای ناراحتی از شما خودشون رو سرزنش می کنند..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🍃
رنجش چیست ؟؟؟
رنجش،یک عکس العمل احساسی درونی میباشد که خشم را بر میانگیزد و آنرا در خود بایگانی میکند.
لذا رنجش یک واکنش درونی ست که همراه با هیجان توأم با آزار است.
در رابطه با رنجشها همیشه سه گروه نقش دارند:
👈🏽کسانیکه از ما انتقاد میکنند و یا حقیقتی را در باره ما میگویند، هر چند ممکن است،رفتار ونحوهٔ بیانشان غلط باشد،اما نیت شان اصلاح ماست.
👈🏽کسانیکه ازیک بیماری روانی رنج میبرند و برای ارضاء روان بیمارخود، اقدام به دگر آزاری میکنند و لذا عمداً چیزی را میگویند و یا رفتاری را انجام میدهند تا باعث رنجش ما شود.
👈🏽کسانیکه بدون منظور و یا از روی نادانی و یا سهواً چیزی میگویند و یا رفتاری میکنند که باعث رنجش در ما میشود...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
☂✨نمیدانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟ چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر میکنند؟!
باور کنید تمام سوتفاهمها، از همین حرف نزدنها شروع میشود!
🪵🔥به یکدیگر اجازهی حرف زدن بدهیم. بگذاریم مشکلمان را کلمهها حل کنند!
باور کنید هیچ چیز به اندازهی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد!
🍹💜کلمهها قدرتی دارند که میتوانند کوههای درون فکر ما را جا به جا کنند و دیوارهای بین ما را از بین ببرند...!
🛎به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛ در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور می کند..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_صد_هفتاد_یک
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
درمانگاه ساخته شد و روز افتتاح شد مرتضی همه ی ما رو دعوت کرده بود حتی به مادر و آقاجونم زنگ زده بود و خبر داده بود که حتماً بیاد مادر خودش هم اومده بود..حدود ده نفر مهمان داشتم که من مجبور بودم ازشون پذیرایی بکنم برای همین کارم زیاد بود..روزه افتتاحیه همه با هم رفتیم به سمت درمانگاه .آقا جونم یه گل بزرگ خرید و من هم یک قوطی شیرینی فکر نمیکردم که خانم دکتر و مرتضی انقدر به خودشون رسیده باشند..مرتضی تا منو دید اخماش رفت تو هم منو کشید یه گوشه و گفت نمیتونستی یکم به خودت برسی و بیایی اینجا این چه ریخت و وضعیه چرا با این قیافه اومدی ؟گفتم مرتضی چرا اذیت می کنی مگه من تا به حال چند بار رفتم افتتاحیه که بدونم برای افتتاحیه باید به خودم برسم .گفت کور بودی نمی دیدی من به خودم رسیدم تو هم باید به خودت می رسیدی لااقل نزدیک من نیا دور از من باش که نفهمن تو زن منی.. واقعا به هم ریختم مگه من چیکار کرده بودم که مرتضی اینطوری صحبت میکرد...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
شاکر که باشی،
غیر ممکن است که منفی ببافی!
قدردان که باشی،
غیر ممکن است که خرده بگیری و
سرزنشگر شوی!
سپاسگزار که باشی،
امکان ندارد دچار احساس اندوه بشوی!
اگر فعلا در زندگی ات وضعیتی منفی
حکم فرماست؛
با شکرگزاری طولی نمیکشد که اوضاع دکرگون شود.
قدرشناسی،
موقعیت های منفی را در یک چشم به هم زدن
دقیقا مانند یک افسون،محو می کند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
خاموش بودن" نصف حکمت است.
" تعقیب نکردن دیگران " ، نصف آرامش است.
" مداخله نکردن درکار دیگران " ، نصف ادب است.
من از دنیا فقط اینو دریافتم که
اونیکه " قویتر بود "، کمتر زور میگفت...
اونیکه راحت تر میگفت " اشتباه کردم " اعتماد به نفسش بالاتر بود...
اونیکه " صداش " آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود...
اونیکه خودشو واقعأ " دوست داشت " ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت...
اونیکه بیشتر " طنز " میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد...
اونیکه به " تفاوت " بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبور بودن یه آداب و تعریفی داره !
صبور بودن به معنای یکجا نشستن
و انتظار کشیدن نیست ...
صبوری حین تلاش معنی میده
تو تلاشتو میکنی اما
بابت نتیجه خودتو نمیبازی ...
پاش میایستی هرجور که بود
گاهی حتی بیشتر میجنگی
اینه آداب صبوری ...
صبوری با سکون
با شکست خوردگی فرق داره
صبور خودشو نمیبازه بلکه
قوی تر میشه
چون بلده خودشو سرپا نگه داره ...👌
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔅 #پندانه
✍️ چند وقت دیگه مشکل امروزت برات خندهداره
🔹عروسکی که در پنجسالگی خراب شد و کلی غصهاش را خوردیم، در ۱٠سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
🔸نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر بهخاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد، در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
🔹آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر بهخاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در ۳٠سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند.
🔸چکی که برای پاسکردنش در ۳٠سالگی آنقدر استرس و بیخوابی کشیدیم، در ۴٠سالگی یک کاغذپاره بیارزش و فراموششده است.
🔹پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی، بزرگ نیست. این یکی هم حل میشود، میگذرد و تمام میشود.
🔹غصهخوردن برای این یکی هم همانقدر احمقانه است که در ۳٠سالگی برای خرابشدن عروسک پنجسالگیات غصه بخوری!
🔸شک نکن که همه مشکلات، همان عروسک پنجسالگی است.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✍ قدر عافیت را بدان
🔹یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند.
🔸در همان کشتی دانایی نیز بود.
🔹غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریهوزاری میکرد.
🔸مسافران از گریهوزاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان دانا از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت کند.
🔹بازرگان اجازه داد. دانا فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند.
🔸غلام بعد از آن در گوشهای از کشتی ساکت و آرام نشست.
🔹اهل کشتی از دانا سوال کردند:
در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟
🔸دانا گفت:
این غلام قدر عافیت این کشتی را نمیدانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جای امن و آرامی است.
💢 قدر عافیت را کسی میداند که به مصیبتی گرفتار آید..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
آدمها هیچگاه نمیفهمند که ممکن است تو از کلام یا قضاوت اشتباهشان تا صبح بیدار مانده باشی. آدمها نمیفهمند که تو با یک جملهی کوتاه، چه طولانی و عمیق غمگین خواهیشد و فکر خواهیکرد و رنج خواهیکشید.
آدمها نمیفهمند که تو چند بار در خلوتت برای اینکه خودت دلیل شکستنِ غرور خودت بودهای و اجازه دادهای با تو، دور از شان یک انسان رفتار کنند، خودت را سرزنش خواهیکرد.
قوی به نظر میرسی و سرسخت؛ درحالی که از درون در شکستهترین حالتت قرار داری، حتی اگر بخندی و ظاهرا همه چیز خوب باشد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_صد_هفتاد_دو
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
واقعا به هم ریختم مگه من چیکار کرده بودم که مرتضی اینطوری صحبت میکرد شاید آرایش نکرده بودم و لباسهای جینگول پینگول نپوشیده بودم،ولی لباس های خودم و بچه هام حسابی تر و تمیز بود و هیچ عیب و ایرادی نداشتن..دلم بدجوری شکست..تصمیم گرفته بودم اصلا با مرتضی صحبت نکنم آقاجونم و مادرم هی ازم می پرسیدن که چرا ناراحتی و من می گفتم هیچی نیست فقط یکم سرم درد میکنه نمیخواستم باز نگران زندگی من بشن..معصومه و محسن هم اومده بودن محسن تیکه مینداخت می گفت خدا رو شکر با یه خانم دکتر قرارداد بستید شانس ما رو باش طرف با دکتر قرارداد میبنده ما هم ویلون و سیلان تو کوچه ها میگردیم طرف حوری گیرش میاد..دیگه کشش این حرفهارونداشتم منظور محسن کاملامشخص بود..آقاجونمم یکم توخودش بود دلیلشو نمیفهمیدم..اونروز خانم دکتر که مرتضی خیلی راحت سارا صداش میکرد بین همه میچرخیدودستورمیداد اومدکنارمنو گفت شمازن آقامرتضی هستین؟گفتم بله..گفت خوشبحالتون واقعا آقا مرتضی یه مردهمه چی تمومه..حالم گرفته شددوست داشتم هرچه سریعتر برگردیم خونه امون.
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد