eitaa logo
شهدای مدافع حرم
367 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
29.6هزار ویدیو
64 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و 🥀 🕊🌹
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 از خطـــــه سرزمیــــــن مجاهدتهــــــای خامـــــوش کردستان اگر شدم مرا ندهید ، چون است کسی که معلمش را نداده‌اند ، خودش را دهند . 🌹 🌴🥀
🌷‌ که سر بی تنش سخن گفت در جاده بصره خرمشهر همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یا حسین، یا حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش 🥀 وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: 🕊ألسلام علی الرأس المرفوع🕊 خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهیدبشوم خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین(ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع)خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 برادر وقتی تـو به مـن دوختـه شده، نباید دست از پا خطا کنـم تـو هم هم و هم سنگ صبور بی قراری های من ... 🇮🇷 🕊🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 به خاطر به مدت سه روز پرچم پایگاه کماندویی رویال مارین انگلستان نیمه برافراشته بود . کـه در انگلستان برای او ساختند . 🌹 🕊 🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 که جایش نگهبانی داد . در تابستان 1359 در پادگان امام حسین(ع) دوره آموزشی عمومی نظامی را گذراند و پس از آن برای مقابله با ضد انقلاب آماده اعزام به کردستان می شود که با شروع جنگ تحمیلی در شهریور 59 داوطلبانه به سمت جبهه های غرب عازم می شود. وی پس از اینکه به مدت شش ماه داوطلبانه در جبهه های غرب کشور به مقابله با دشمن بعثی مشغول بود پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بیت حضرت به خدمت مشغول شد. مادر خندان در این باره می گوید: یک شب با خوشحالی به منزل آمد و گفت: دیشب یکی از بچه ها در بیت مشغول نگهبانی بود که سلاحش را گرفت و عبایش را به او داد و دو ساعت تمام در حیاط به نگهبانی پرداخت. پس از نگهبانی اسلحه را به آن داد و به نماز شب مشغول شد. آن بنده خدا در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود به نماز ایستاد. بعدها فهمیدم که آن پاسدار خود بوده است. 🌹 🕊🥀
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار رسول خلیلی اینو برای کسایی می گم تا حالا نشنیدن این ماجرا رو... این قضیه برای اسفند سال 1392 هست... این سنگی که می بینید سنگ مزار هستش که توسط خراطی حکاکی شده... صبح، روح اللہ ( برادر ) اومد دنبالم رفتیم منتظر شدیم حکاک اومد... یه نگاه به ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار کیه ؟ گفتیم چطور؟ گفت : اصلاً نمی‌دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم، دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین (علیه السلام) منو خواستن گفتن شما مأمور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما خشکمون زد... وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین (علیه السلام) آوردن و قراره برای یه نصب بشه حالش منقلب شد... سنگ مزاری که می توان گفت هدیه ای از جانب ، امام حسین (علیه السلام) بود . راوی : 🥀 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 یکى از روزها ، در منطقه عملیاتى « والفجر یک » در ارتفاع 112 فکه، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 حضرت رسول صلى‌الله علیه وآله وسلم، عملیات کرده بودند، صحنه بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان دهنده بود. از دور پیکر را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق باز خوابیده بود؛ سال 72 بود و حدود 10 سال از مى‌گذشت؛ نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم که باید باشد حدود 17 - 16 ساله. بر روى پیکر، آنجا که زمانى قلبش در آن مى‌تپیده، برجستگى‌اى نظرم را به خود معطوف کرد؛ جلوتر رفتم و در حالى که نگاهم به استخوانى و اندام اسکلتى‌اش بود، در گودى محل چشمانش، دیدگانش را مى‌خواندم، آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوان‌هایش بهم بریزد، دکمه‌هاى لباس را باز کردم؛ در کمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک و زیر لباسش گذاشته بوده؛ کتاب پوسیده را که با هر حرکتى، برگ برگ و دستخوش باد مى‌شد، برگرداندم؛ که 10 سال تمام، با همراه بوده است، فیزیک بود. یک که در صفحات اولیه آن بعضى از دروس نوشته شده بود؛ که لاى دفتر بود، ابهت خاصى به آنچه مى‌دیدم، مى‌داد؛ نام بر روى جلد کتاب نوشته بود. مسئله‌اى که برایم خیلى جالب بود، این بود که او قمقمه و وسایل اضافى همراه خود نیاورده و نداشت، ولى کسب علم و دانش آن قدر برایش مهم بوده که در بحبوحه عملیات و را با خود جلو آورده بوده تا هرجا از رزم یافت، را بخواند. شادی روح و بالاَخص دانش آموز 🌹 🥀🌴
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 روایت که پیکر مطهرش ۹سال پس از دفن مانده بود به نقل از در سال ۱۳۴۲در روستای تنگ ارم شهرستان دشتستان استان بوشهر به دنیا آمد و در نهایت به فرمان رهبرش روح الله لبیک گفت و به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام شد تا دفاع از خاک و ناموس را پیشه خود قرار دهد . فردی بود که در در نوجوانی چوپانی می‌کرد و در کنار کار چوپانی دستی هم در کشاورزی داشت و دراوج جوانی هم تصمیم گرفت راه مولایش حسین (ع) را در پیش گیرد و رزمندگی در راه حفظ اسلام را پیشه گرفت . بالاخره در اثنای عملیات والفجر ۲ به دعوت حق تعالی لبیک گفت و در تاریخ ۶۲/۵/۸ و روی ارتفاعات حمزه کردستان عراق، برای خاموش کردن آتش مسلسل یکی از سنگرهای دشمن نارنجکی برمی‌دارد و به طرف سنگر می‌رود اما میان خاکریز دشمن و نیروهای خودی مورد اصابت گلوله‌های دشمن قرار می‌گیرد و به می‌رسد. به دلیل اینکه دشمن به منطقه تسلط داشته، پیکر مطهر ۱۸ روز در همان جا می‌ماند و پس از این مدت او را به بوشهر انتقال می‌دهند و نهایتاً پس از ۲۸ روز بدون آنکه فاسد شود، دفن می‌شود. پدر می‌گوید که روز دفن او را با کیسه پلاستیکی پوشانده و روی کیسه هم کفن کشیده بودند. ... 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 روایت که پیکر مطهرش ۹سال پس از دفن مانده بود به نقل از روی قبر یک تابلو گذاشته بودیم که مثل خیلی از مزار در آن یادگاری‌هایی قرار می‌دادیم. چون این تابلو در محکمی نداشت، گاهی بچه‌ها یا رهگذرها به وسایلش دست می‌زدند. من تصمیم گرفتم برای این تابلو در قفل دار بگذارم. سال ۷۱ بود، یک روز به مزار پسرم رفتم و تابلو را درست کردم اما دیدم سنگ قبر تکان خورده و احتمال درآمدنش، هست . گفتم حالا که می‌خواهم تابلو را درست کنم، دستی هم به این سنگ بزنم، سنگ را جابه‌جا کردم . آن روز کارم نیمه تمام ماند و به خانه برگشتم. توی روستا دیدم یک گروه از اهالی با مینی‌بوسی عازم مشهد هستند، از من هم خواستند همراهشان بروم و قبول کردم . سفرمان ۱۵ روزی طول کشید، در مشهد خواب دیدم که چراغ نورانی در خانه داریم . آنقدر نور داشت که نمی‌شد به آن نگاه کرد . بعد که برگشتیم، چند روزی مهمان به خانه می‌آمد و درگیر آنها بودیم، چند روزی هم به همین منوال گذشت ، در همین اثنی یک شب خواب دیدم به زیارتگاهی رفته‌‌ام که مثل یک اتاق کوچک بود. وقتی از آنجا بیرون آمدم و در را بستم، در دوباره باز شد و خانمی بلند بالا از داخل اتاق بیرون آمد و چیزی مثل قرآن یا جانماز به من داد و گفت اینجا نایست و برو. از خواب که بیدار شدم احساس کردم باید به مزار بروم. ... 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند👌👌 شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. شهیدی که روی قالیهای خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالیها مرا از یاد محرومان غافل می کند. شهیدی که در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت. شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود “کسر کار” می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می دانست. 🌸شهید والامقام عبدالمهدی مغفوری
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 ڪہ از محافظت ڪاباره ، بعد از پیروزی انقلاب عاشق می شود ، آنقدر عاشق ڪہ روی دستش خالڪوبی می ڪند ... 🌹 🕊 🌹 🥀🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ‏احتمالا تصویر این بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ... که هیچ کس نبود ...! 🌷 از بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده ای ندارد. کم سخن می گفت و... با سن کم سخت ترین کار جبهه یعنی بودن را قبول کرده بود. 🌷سرانجام توسط منافقین اسیر شد ، برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از به رساندن وی ، برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم ، و رو ولی چیزی نصیب آنها نشد ...! 🌷یادمان باشد این نظام اسلامی امانت مظلوم است!!! شادی روح و 🥀 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. که نگذاشت بکشد. 😭😭😭😭 زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی میخورند...
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 که محل خاکسپاری اش را به همسرش نشان داد . یک شب با صدای گریه دخترم از خواب بیدار شدم . دیدم نیست . گوشه ای از سالن نشسته بود . عبایی روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود . صدایش زدم ، چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل بین قرآن خواندن خوابت برده ... گفت : زهرا جان ، خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده من با همه خستگیها یش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ... بعدها که شد فهمیدم آن شب برای او شب برات بوده است . یک روز به امامزاده رفتیم . فاطمه را در آغوش گرفته بود و زیارت اهل قبور را می خواند . یک دفعه به جای مزار خودش نگاه کرد و گفت : اینجا جای من است و فاتحه ای خواند آن جایی را که جلیل نشان داد در میان بود و من تا آن زمان به این فکر نکرده بودم که فقط را در این مکان دفن می کنند ... 24 آبان 1394 روز حضرت رقیه (س) جلیل در سامرا به رسید . راوی: 🌴🕊🌹
که در قبر اذان گفت و سوره مبارکه کوثر را تلاوت کرد. عارف شهدا شهید حاج عبدالمهدی مغفوری   شهید بزرگوار مستجاب دعوه هست و سریع حاجت میده. مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند. حتی گفته میشه حضرت آقا در سفر استانی خود به کرمان نیمه شب ها مزار شهید را زیارت میکردند این قطعه خاک از هزاران کیلومتر و از شهرهای شمالی و غربی ایران زائر داشته و محال ممکن هست کسی دست خالی از سر قبر مبارک شهید عبدالمهدی مغفوری بلند بشه اتفاقی عجیب: پس از شهادت حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند. مادر خانم، حاج‌ عبدالمهدی می‌گفت:وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است. 🌷امروزم را به نام تو متبرک میکنم 🌷 میهمان امروز گروه 👇👇 🌷شهید والا مقام 🌷 🌷مهندس عبدالمهدی مغفوری🌷 🌷هدیه به شهید عزیز قرائت سوره کوثر 🌷 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ملّت، مدیون است و مدیون شما خانواده‌های است . آن کسانی که این را کتمان کنند، آن کسانی که حاضر نیستند نام به عظمت برده بشود و هرجا نام برده شود یا نام برده شود و تجلیلی از بشود کأنّه به آنها دارند زخم می زنند، اینها بیگانگان از مصالح این ملّتند؛ اینها اجنبی‌اند . شناسنامه‌ شان‌ ایرانی است امّا در واقع اجنبی اند . اینها با ملّت ایران یک ‌رو و یک ‌دل نیستند. 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 که یه تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد یکی از فرماندهان تیپ استان حماء بود. که در تاریخ سوم آبان سال 1394 در استان حماء به رسید. نزدیک ساعت 12/30 شب به آنها حمله می‌شود و پدرم به همراه دو نیروی ایرانی و حدود 400 نیروی سوری بودند که بعد از آن حمله تمام نیروهای سوری فرار می‌کنند. همرزم پدرم همان ساعت اول زخمی می‌شود و تا ساعت 6 صبح بیهوش بود . وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود که پدرم در تمام این مدت به تنهایی جنگیده است. همرزم پدرم تعریف می‌کند که پدر، او را کول می‌کند تا از معرکه نجات دهد، در همین حین پدر را هم می‌زنند و به می رسانند . راوی : 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 که یه تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد یکی از فرماندهان تیپ استان حماء بود. که در تاریخ سوم آبان سال 1394 در استان حماء به رسید. نزدیک ساعت 12/30 شب به آنها حمله می‌شود و پدرم به همراه دو نیروی ایرانی و حدود 400 نیروی سوری بودند که بعد از آن حمله تمام نیروهای سوری فرار می‌کنند. همرزم پدرم همان ساعت اول زخمی می‌شود و تا ساعت 6 صبح بیهوش بود . وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود که پدرم در تمام این مدت به تنهایی جنگیده است. همرزم پدرم تعریف می‌کند که پدر، او را کول می‌کند تا از معرکه نجات دهد، در همین حین پدر را هم می‌زنند و به می رسانند . راوی : 🥀 🕊🌹
💢 . ▪️زمستان ۶۴ بود. با بچه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد شد و بعد از کلی خنده و شوخی گفت: در این عملیات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من! چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیات والفجر ۸ محقّق شد! . 🚩 ۲۷ حسین یوسف الهی گرامیباد. که کرد او را در کنار مزارش دفن کنند. . 💠 🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 بارها گفته ام که بچه های در این کانال، کاری کردند که از بالاتر است. آنها چنان و از خودشان نشان دادند که در تاریخ اسلام کم نظیر بود. ما شبیه این ماجرا را جز در صحنه ی مشاهده نکرده ایم. حکایت بچه های را با هیچ عقل مادی و حسابگری نمی توان ارزیابی کرد. بچه های کمیل، بودند که ، و ، به مهمانی مظلومه ی خود رفتند. برای این مطلب هم دلیل دارند. در روایات ما را جوان معرفی کردند. همه نیروهای گردان هم جوان بودند. درباره آنها چیزی نمی گویم. سراسر این ، داستان کامی آنها بود. چه بسیار از که بخاطر نرسیدن به رسیدند. درباره بودن ؛ در بیشتر عملیات ها، وقتی روی زمین قرار می گرفت، چفیه اش به عنوان او بود. اما در کانال به جهت نبود وسایل امدادی، و برای بستن زخم ، مجبور شدیم که از چفیه ی هم استفاده کنیم. لذا پاره پاره در انتهای کانال و بدون پارچه ای که آنها را بپوشاند رها شد. می گوییم ؛ چون حتی یاران رزمنده هم کمتر از آنها یاد می کنند. این عملیات با خیانت های آشکار به اهداف خود نرسید. به همین جهت بسیاری از بزرگان جنگ، اجازه ی صحبت در خصوص این عملیات را نمی دادند. حتی بعد از جنگ نیز کمتر کسی از آنها یاد کرد. اما مهمانی : بارها به دوستانش گفته بود که ، ویژه ی در عالم هستند. او عشق و محبت به را در دلها نهاد . ما شاهد بودیم که بیشتر با ذکر نام به رسیدند. برخی از ، چه در این منطقه و چه در مناطق دیگر به خواب دوستان می آمدند و پیغام می دادند که ما دوست داریم و در کنار مادر رزمندگان، بمانیم ، زیرا مورد عنایت خانم هستند. نیز در سخنانی در مورد فرمودند: سلام ما بر این تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان ندارند. برای همین موارد است که همیشه می گوییم: ، بی کفن و و بودند که به دیدار پهلو شکسته ی خود رفتند . شادی روح و 🥀🕊🌹
🥀 که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای ناله‌اش موجب لو رفتن مَعبر شود برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم بر اثر گلوله توپ، هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است 🇮🇷 خاطرازجان گذشتگی این شهداوجانبازان است💔 که همیشه ایران میماند🇮🇷 اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل بود. بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود.
🌹 رفته بودیم دیدار یک شهید... از لشکر ویژه ۲۵ .شهید نوربخش مرادکلاری. تو دستش کوچیکی بود که توجه مو به جلب کرد... . ▪️حاج خانم میگفت : پسرم این قرآن همیشه تو جیبش بود و دائما تو جبهه میخوند.حین شهادت ترکش ریزی به قرآن تو جیبش و بعد به قلبش اصابت کرد و بشهادت رسید.پسرم رفت ولی قرآن ترکش خورده ش هنوز همراهمه...دنیا و فریب خوردگان دنیا و سلبریتی ها و براندازها بدانند ، ما و نسل های قبل از ما برای این کتاب و تک تک کلماتش خون دادیم ، با جان و دل ما عجین است و خط قرمز شهدای ما بود.‌‌..بیخود فاز اهانت و حمایت از اهانت کنندگان نگیرید.عددی نبودید و نیستید و نخواهید بود.( 📝 احمدی اتویی) . 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🥀 که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای ناله‌اش موجب لو رفتن مَعبر شود برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم بر اثر گلوله توپ، هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است 👈اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل بود. بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است؟؟ چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست؟؟ و چرا در قبر خندید... چرا وقتی که گفتیم: یک گُردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شدند کسی تعجب نکرد. چرا وقتی گفتند: تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید. چرا هیچ کس نپرسید: به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند؟ وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند. چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است. شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم. شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد!! ای ما بعد از شما هیچ نکردیم. آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد. یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به به امانت می دهیم. آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند. یادتان هست هنگامی که گفتید: رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت. رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم. جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ را خشونت طلبی می نامند و را خشونت طلب وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند. رفتند تا با نام کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود. دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند. عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم. راست گفته اند: که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را می گیریم. آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید, ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه بنشینیم, تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق, تنها میداندار این عرصه است. امروز کسانی از سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند. کسانی دم از می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود. ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی. ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم » ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد. و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم. مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند. یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که: ؟ ؟ 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹 🥀🌴