#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
برای نوحهی «عجّلوفاتِ» مادرِ خانه
به سینه خورد دو دستِ دعای دخترِ خانه
نگاهِ پنجره را شست، سیلِ روضهی باران
پر از دخیلِ تماشاست دیدهی ترِ خانه
ستونِ خانهی عرش و عصا؟ چه ضد و نقیضی!
شکسته پای ستونش ستونِ دیگرِ خانه
درست لحظهی آوارِ آتشِ در و دیوار
نوشتهاند که خانه خراب شد سرِ خانه
بهشت و لشکر ابلیس؟! بیت وحی و جهنم؟!
چنین خیال محالی نبود باور خانه
سپر شکسته شد و خانه سرشکستهتر از آن
چقدر بغض شکست از شکستنِ درِ خانه
چه دید در عَلمِ اختلافِ لشکرِ فرّار
که رفت حیدر کرار، پشتِ سنگرِ خانه؟!
شاعر: #رضا_قاسمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از #مدینه تا #کربلا
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امام_حسین_ع_شهادت
خودت را در میان صحنه محشر تصور کن
خودت را بی کس و بی یارو بی یاور تصور کن
خودت را در میان شعله ها در موجی از آتش
خودت را در میان دود و خاکستر تصور کن
تصور کن خودت را در میان کوچه ی تنگی
و در آن کودکی را پیش یک مادر تصور کن
و بعدش مادری را که گرفته دست کودک را
وآنها را میان خیل یک لشکر تصور کن
و در ذهنت تجسم کن 40 نامرد جنگی را
که صف بستند پشت خانه حیدر، تصور کن-
چهل نامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
بیا و بعد از این مثل علی فردای زینب را
تو از امروز با ساقی بی کوثر تصور کن
و این یعنی به یاد آور دوباره بیت اول را
خودت را در میان صحنه محشر تصور کن
بیا یک بار در عمرت فقط یک بار در عمرت
تمام نخل ها را در سرت بی سر تصور کن
تصور کن تو هم در گودی مقتل زمین خوردی
و حالا شمر را با چکمه اش بهتر تصور کن
بیا مِنْبَعد قاسم را علی اکبر تصور کن
بیا مِنْبَعد اکبر را علی اصغر تصور کن
بماند داستان شام و مهمانی و بزم می
خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن
شاعر: #محمود_یوسفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چهل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
**
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
آتش زدند این لانه را حتی نگفتند
این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
گير كرد و به خانه راه نداشت
وسط كوچه ها پناه نداشت
او سر جنگ با مدينه نداشت
بين نامحرمان پناه نداشت
بر روي خاك بي صدا افتاد
مادر ما مجال آه نداشت
غير ديوار كوچه ها آن روز
فاطمه هيچ تكيه گاه نداشت
به چه جرمي ؟ چرا كتك خورده
بخدا مادرم گناه نداشت
كاشكي به مغيره ميگفتند
كه زمين خوردنش نگاه نداشت
كاش ميشد قلاف كاري با
زنِ تنهاي پا به ماه نداشت
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_شهادت
همین که می رود از درد ابروهای تو در هم
صدای ناله بر می خیزد از خاک پیمبر هم
پس از این مرتضی هر روز را خون گریه خواهد کرد
پس از تو زخمهایش می شود وامانده ی مرهم
تمام کینه های کهنه دور خانه ات نو شد
اُحد یک سمت می غرید و از یک سمت خیبر هم
درِ این خانه چوب از هر درختی داشت میدانم
که می سوزند از شرمندگی سرو و صنوبر هم
بپرس از کوهها اشک زلال چشمه کار کیست؟
چرا گریان شده جنگاوری مانند حیدر هم؟
نه تنها شانه های لاغرِ بابا بزرگ من
که لرزیدند از این غم پهلوان های تناور هم
به تنهایی برایت روضه می گیرم در این خانه
خودم سینه زن و گریه کن و مداح و منبر هم
تو سر اللهی و من نا توان از گفتنت هستم
ببین شرمندگی حاصل شد از یک شعر دیگر هم
قسیم النار و الجنه کناری تکیه خواهد داد
سوا خواهند شد روز قیامت شیعیان درهم
شاعر: #محمد_خادم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
قرص است قلب مرتضی اما به زهرا
یعنی که تکیه میدهد مولا به زهرا
حتی خدا محوِ تجلی خانهی اوست
هرشب که جلوه میکند زهرا به زهرا
جایی که ختم الانبیا خَم میکند پشت
باید که ما سجده کنیم آنجا به زهرا
تا قُرب راهی نیست وقتی فاطمه هست
باید توسلها کند بابا به زهرا
هرکس به راهی رفت اما ما نرفتیم
مارا که بخشیدند در دنیا به زهرا
باور نخواهم کرد حتی لحظهای ، حق
ما را به دوزخ میبرد؟ حاشا به زهرا
رویش گرفت و خانه تاریک است افسوس
این خانه روشن بود با مهتابِ زهرا
**
وقتی که هیزم ریخت فهمیدند طفلان
رحمی ندارند این حرامیها به زهرا
وقتی که آتش سرخ شد فهمید نامرد
از میخِ در راهی نمانده تا به زهرا
آنقدر بر شال علی چسبید خانوم
یا به علی زد تازیانه یا به زهرا
گاهی علی را میکشند و گاه او را
اوباش میخندند در آنجا به زهرا
حس کرد مولا درد را در استخوانش
وقتی که زد قنفذ غَلافش را به زهرا
شاعر: #حسن_لطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#تنور_خولی
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
ازسنگری که هست و ز همسنگری که نیست
طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده، مادری که نیست
زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
کوثر شده به جای همان کوثری که نیست
شُستیم خون مانده به دیوار را ولی..
از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟
من در اتاق، سوم و هفتم گرفتهام
دراین محل برای تو چشم تری که نیست
از من حسین قول زیارت گرفته است
ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست
**
وقتی تو و حسین نشستید در تنور
زینب نشسته چشمبراه سری که نیست
یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست
یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست
شاعر: #حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
فاش شد بر عاشقان از "ذکرکم فی الذاکرین"
حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین
بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است
آری آری فرق دارد اسم تو با سایرین
فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست
ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین!
سینه چاک عصمتت از اخرین تا اولین
هاج و واج حکمتت از اولین تا اخِرین
عشق تو شرط قبول انبیای مرسلین
چادرت حبل المتین اهل بیت طاهرین
هرکجا که روضه ای باشد مزار فاطمه ست
پرچم روضه ضریح و گریه کن ها زائرین
چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد
دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین
به تلاقی مدینه روز محشر که شود
ناقه باشد مال تو پادرد مال حاضرین
سهم تو شلاق شد ویل لقوم الظالمین
صبر کرد اما علی! بَشَّر عباد الصابرین
به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند
سوره کوثر نشسته در شرار کافرین
عده ای طعنه زدند و عده ای خیره شدند
لال گردد آن زبانها کور چشم ناظرین
عده ای دستور دادند عده ای آتش زدند
لعنت ما تا ابد بر عاملین و آمرین
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
3.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید
💢 داستان زیبای آشپزی حضرت زهراء و امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🎙استاد محمدی شاهرودی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#تنور_خولی
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
ازسنگری که هست و ز همسنگری که نیست
طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده، مادری که نیست
زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
کوثر شده به جای همان کوثری که نیست
شُستیم خون مانده به دیوار را ولی..
از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟
من در اتاق، سوم و هفتم گرفتهام
دراین محل برای تو چشم تری که نیست
از من حسین قول زیارت گرفته است
ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست
**
وقتی تو و حسین نشستید در تنور
زینب نشسته چشمبراه سری که نیست
یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست
یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست
شاعر: #حسین_قربانچه و #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7