eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
979 ویدیو
43 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه حسّ تغزل به نفع شاعر نیست همیشه این قلم شاعرانه قادر نیست همیشه دفتر من حاوی مخمس نیست غم نهفته به اشعار من مشخص نیست پس از مرور غم و غصه های تکراری سروده ام به هوایت، ولیکن اجباری برای قصه ی بهمن چکامه ای دارم میان مثنوی ام درد نامه ای دارم زمانه بر سر جنگ است یا حبیب الله دلم برای تو تنگ است یا حبیب الله بیا ببین جریان های اختلافی را بیا ببین اثر ندبه های کافی را بیا ببین که شکستیم اصل وحدت ها بیا ببین چه نکردیم بین هیئت ها بیا ببین که مسلمان کشی به راه افتاد برادری که به دستان ما به چاه افتاد بیا بیا به تماشا هوای سازش را ببین تعرض تلخ پس از نوازش را یزید معرکه بر رخ نقاب می گیرد مقدسانه وضو از شراب می گیرد بیا که بیعت با اجنبی حلال شدست بیا که خون شهید تو پایمال شدست بیا که بشنوی حالا نه غزه، لبنان را نظاره کن سر و جانم فدای ایران را چه سایه ها ز سر ما یکی یکی کم شد نبوده ای که ببینی چه با "مقدم" شد دوباره نام شهیدی به کوی و برزن هم خبر شدی که شبی احمدی روشن هم ... بر این لوای بنی صدرمان رجایی نیست به جز سرای شهادت دگر سرایی نیست کنار سفره ی ما عمروعاص را دیدی؟ میان حلقه ی فتنه خواص را دیدی؟ بیا بگو که هماره بصیر باید بود کنار رهبر خود سر به زیر باید بود بیا دوباره بخوان کلُّ یومٍ عاشورا بیا دوباره بخوان کلُّ أرض، کرببلا بگو که فصل جدید و بهار بیداری است میان غزه و سوریه کربلا جاری است بیا بگو که علی زمانه ام تنهاست بگو امیر خوارج جسور و بی پرواست بگو که راه تعامل ز ابتکار عدوست بگو که رهبر فرزانه استخوان به گلوست بیا دوباره بگو از بصیرت عمار بیا دوباره بخوان أین میثم تمّار بیا بگو که امان نامه شرّ خنّاس است خوشا به حال هر آنکه ز نسل عباس است همین که بعد تو دارم ولی، خدا را شکر شدم ملازم سید علی، خدا را شکر گذشته آب جفا دیگر از سرم سید! از این گلایه هر ساله بگذرم سید! دلم هوای تو کرده هوای چشمانت هوای مرثیه و شانه های لرزانت دلم هوای جماران دیگری کرده هوای روضه ی گودال "کوثری" کرده ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم از اوج بروج حق سردار قیام آمد بر شوق سماع جان، انوار امام آمد طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد در مسلک بیداران آرام، خرام آمد عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم برخیز، که فجر انقلاب است امروز بیگانه صفت، خانه خراب است امروز هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد از لطف خدا، نقش بر آب است امروز فجر است و سپیده حلقه بر در زده است روز آمده، تاج لاله بر سر زده است با آمدن امام در کشور ما خورشید حقیقت از افق سر زده است «والفجر» که سوگند خدای ازلی است روشنگر حقی است که با «آل علی» است این سوره به گفته امام صادق مشهور به سوره «حسین بن علی» است شب رفت و سرود فجر، آهنگین است از خون شهید، فجر ما رنگین است این ملت قهرمان و آگاه و رشید ثابت قدم است و قاطع و سنگین است شب طی شد و روز روشن از راه رسید خورشید امید شرق، از غرب دمید عیسای زمان، راز زمین، «روح خدا» در کالبد مرده، دمی تازه دمید این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد نه شرقی و غربی است، نه سرخ است و نه زرد در وسعت و عمق و شور و یک پارچگی زیباتر از این نمی توان پیدا کرد جان های جهانیان به لب آمده است جان در پی حق، داوطلب آمده است جمهوری اسلامی ما در این قرن فجری است که در ظلمت شب آمده است بر ملت تازه رَسته از دام و کمند آن بردگی گذشته، یا رب مپسند این در که به روی ما گشودی از مهر بار دگر از قهر، خدایا تو مبند ✍ 🔖 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود یاد باد آن دل تپیدن های مشتاقان یار و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود عشق ما صد رشته جان در لعل نوشش بسته بود حسن او صد چشم دل، آیینه وار آورده بود از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود منکران گفتند با یک گل نمی گردد بهار لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود شب پرستان را به کار خویش حیران کرده بود آفتاب ما که صبحی بی غبار آورده بود «ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود» کان چنان، باغ محبت گل به بار آورده بود در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق در «چمن» هر گوشه ای را، صد هَزار آورده بود ✍ 🔖 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم هر وقت یاد آن شب دیجور می کنیم روی سپاس بر حرم نور می کنیم امروز فکر آن شب ننگین کشنده است حتی خیال آن تب سنگین کشنده است شب بود و قصه، قصه مرگ ستاره بود حرف از گل و بهار به رمز و اشاره بود هر شب نسیم سرد و غم انگیز می وزید زُهم هزار ساله پاییز می وزید دیگر بهار و غنچه و باغی نمانده بود سوسوی گرم و نرم چراغی نمانده بود دیگر کسی سرود تَذَرْوی نمی شنید حتی شبانه قصه سروی نمی شنید هر کس که مذهب دل و آیین عشق داشت هر کس که روی شانه تبرزین عشق داشت سهمش سکوت کنج شبی بی ترانه بود سهمش غریبی و قفس و تازیانه بود فصل سماع بی نی و تنبور می گذشت شب های عشق بی می می گذشت هر لحظه سنگ باد سر بید می شکست شب با غرور کاسه خورشید می شکست بر استخوان آینه ساتور خورده بود خنجر به چشم حنجره نور خورده بود پرهای نور در قفس شب شکسته شد چشمان تیز و روشن آیینه بسته شد تا ننگرند آیه اعجاز روشنی تا نشوند لهجه آواز روشنی بستند باز هم ید بیضای آفتاب بستند باز چشمه آوازه خوان آب آیات نور شب زده تفسیر می شدند اصحاب آب تبزده زنجیر می شدند بند ریا به خرقه پشمینه می زدند قفل سکوت بر لب آئینه می زدند از بس که صبح، صبح سیاه دروغ بود بس که ترانه ها همگی بی فروغ بود دیگر به هیچ حنجره ایمان نداشتیم حتی به اصل پنجره ایمان نداشتیم ✍ 🔖 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم هفتم امام شیعیان،موسی بن جعفر زندانی آل نبی،سبط پیمبر در کنج زندان،با حی سبحان نالید و هر دم،گفتا به افغان انا فتحنا لک فتحا مبینا گفتا خدایا کنج این زندان افکارم از زهر هارون رفته از کف اختیارم در کنج زندان با حی سبحان نالید و هر دم،گفتا به افغان انا فتحنا لک فتحا مبینا جرمم بود حق گوئی و ترویج دینم هستم رضا در راه حق گر این چنینم در کنج زندان،با حی سبحان نالید و هر دم،گفتا به افغان انا فتحنا لک فتحا مبینا پایم اگر دبند و زنجیر خسان است در راه حق این شیوه آزادگان است در کنج زندان با حی سبحان نالید و هر دم،گفتا به افغان انا فتحنا لک فتحا مبینا یا رب نجاتم ده ، از این زندان هارون از ظلم و جور آن لعین،گشته دلم خون در کنج زندان با حی سبحان نالید و هر دم،گفتا به افغان انا فتحنا لک فتحا مبینا ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم آرزویم به جهان دیدن روی پسر است سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟ کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا تیره روز من از شام غریبان چه کنم نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم به خدا دوری معصومه و هجران رضا می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم از وطن کرده مرا دور،جفای هارون من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم گلی از خار ندید،این همه آزار که من دیدم از طعنه این مردم نادان چه کنم سرنگو کاش شود خانه هارون پلید که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟ ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم ای موسی بن جعفر که ز قدر و شرف و جاه موسی و شعیبند تو را بنده درگاه در طور ز تو ساز شد او از انا الله آن وادی ایمن که بود تربتت ای شاه فرشی است که با عرش الهی زده پهلو ای زاده زهرا خلف سید لولاک در بزم عزای تو ملک با صد چاک بال و پر خود فرش کند بر زبر خاک از شمع حریم تو یکی شعله در افلاک بیضا شد و چون فضل تو رخ تافت به هر سو ای نور خدا شمع هدا مصدر ایمان دریای عطا بحر سخا منبع احسان ای یوسف آل نبی ای مظهر یزدان افسوس که گردید تو را جای به زندان از کینه دیرینه هارون جفا جو صد آه که چون از ستم قوم ستمکار بنشست تو را زهر جفا بر دل افکار افروخته شد خرمن جانت همه یکبار و ز درد شدی با غل و زنجیر گرانبار غلطان بروی خاک زپهلوی به پهلو ای شاه حجازی به چه تقصیر به بغداد مسموم نمودند تو را از ره بیداد ما را غم قتل تو شها کی رود از یاد الحق که بود ناسخ بد فعلی شداد ظلمی که عیان گشته از آن فرقه بد خو ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم امروز قلب عالم امکان پر آذر است لرزان ز تاب ماتم و غم عرش اکبر است زهرا بباغ خلد بود نوحه گر بلی گویا عزای حضرت موسی ابن جعفر است تنها نه قلب عالم امکان بود ملول پیوسته عالم از غم داغش در آذر است شاهی که ممکنات طفیل وجود اوست ماهی که گوشه ای ز رخش مهر انور است قائم مقام ختم رسل هادی سبل رکن هدا شه دو سرا نور داور است از کنیه و عداوت هارون بر آنجناب چشم رضا خدیو خراسان ز خون تر است مسموم گشت و گوشه زندان سپرد جان زین غصه داغ بر دل ما تا به محشر است او گرچه حان سپرد به زندان غریب وار خود نیز خون جگر ز غم جد اطهر است مسموم گشت موسی جعفر ز زهر کین اما حسین کشته شمشیر و خنجر است موسی شهید گشت ولی بی کفن نماند (سیفی) حسین بی کفن و غسل و بی سر است ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم بود کی زندان یوسف تیره چون زندان من روز من شب شد از ین بی رحم زندانبان من چون درین ظلمت سرا،بر خوان غم مهمان شدم غم خجل شد زین محقر کلیه احزان من گرچه مهمانم ولی خود میزبان دشمنم عالمی بنشسته چون بر سر سفره احسان من گر کشد بار غمم یعقوب،گردد ناصبور یوسفش هرگز ندارد طاقت زندان من بی کس و دور از وطن در حسرت فرزند خویش بر لب آمد عاقبت در کنج زندان،جان من کی به راه عشق مانع باشد این زنجیرها میکشد هر جا که خواهد جذبه جانان من سوزد این دفتر (حسان) از آتشین گفتار تو گر نباشد سیل اشک دیده گریان من ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم قمر شد مات از چهر نکوی حضرت کاظم بغیر از ذات حق آگه نباشد اندر این عالم کسی از سر اسرار مگوی حضرت کاظم بود او ششمین رهبر ز بعد ساقی کوثر که باشد قبله حاجات کوی حضرت کاظم نه بتوان توصیفش کرد که آسان نیست اوصافش که ینکو هست وصف تار موی حضرت کاظم ببیند یوسف از رویش بگوبد مرحبا بر حق که ینکو خلق کرده حسن روی حضرت کاظم بعالم رنگ و بوی گل بود از نور رخسارش بود خوی محمد خلق و خوی حضرت کاظم ولی از جور هارون دعا لبریز شد آخر ز زهر خانمان سوزی سبوی حضرت کاظم بدی در گوشه زندان چاارده سال آن مولا بدی با حق تعالی گفتگوی حضرت کاظم طلب میکرد او مرگ از خدا با دیده گریان که وصل یار بودی آرزوی حضرت کاظم خدایا دست گیری تو از ژولیده محزون بحق قرب و قدر و آبروی حضرت کاظم ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم فاطمه! ای دختر پاک پیمبر بر در، زندان هـارون، گل بیاور! از پی آزادی موسی‌بن‌جعفر وامصیبت وامصیبت وامصیبت یوسف زنـدانی‌ات گردیـده آزاده نور عینت کشتـه در حبس بغداد بی‌کس و تنها و مظلومانه جان داد وامصیبت وامصیبت وامصیبت مانــده آثـار شکنجـه بـر تن او مانده زخـم سلسلـه بر گردن او خون دل بودی روان بر دامن او وامصیبت وامصیبت وامصیبت اجر و پاداش رسالت این چنین بود سلسله بـر گردن مولای دین بود این همان میراث زین‌العابدین بود وامصیبت وامصیبت وامصیبت آسمان! زین غصه خاک غم به سر کن حضرت معصومه! رخت غم به بر کن دخـت زهـرا! گریـه بـر حال پدر کن وامصیبت وامصیبت وامصیبت خنده بادا تا صف محشـر حرامم بلکه اشک از دیدگان ریزد مدامم تختـۀ در گشتـه تابـوت امـامم وامصیبت وامصیبت وامصیبت خیزم و سوی خراسـان ره بپویم دامن خود را ز اشک غم بشویم تسلیت بـر ضـامن آهـو بگویم وامصیبت وامصیبت وامصیبت ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم دیگــر دلـــم بـــه سیـــر چمـن وا نمی‌شـــود دیگـــر نشـــاط، هــم نفــس مــا نمی‌شـــود حتــی اگــــر مسیـــح، طبیــب دلــــم شـــود دارد جـــــراحتـی کـــــه مــــداوا نمی‌شــــود مــوسی اگـــر کنــد گــذری ســوی کـاظمین دیگــــر روان بــــه وادی سیـنـــا نمـی‌شــــود از زخــم‌هـــای سلسلــه چـــــون یـــــاد آورم زنجیــر شعلـــه از جگــــرم وا نمـــی‌شــــــود یــک تــن نگفت سلسلـه در آن سیــاه چــال درمــــان زخـــم گــــردن مــــــولا نمــی‌شــود حبس و شکنجه، قعـر سیــه چال و سلسله ایـن احتــــرام یــــوسف زهــــــرا نمـــی‌شـود گـــویـی کــه آن ستمگـــر حـــق نـاشناس را جـز بـــا شکنجـه عقـــــده دل وا نمــی‌شـود معصـومـه تسلیت کـــه نصیـب تــو بعـد از این دیـگــــر زیــــــارت رخ بـــــابـــا نمــــی‌شـــــود مولای من کسی است که در حبس سال‌ها غــــافـل دمـــی ز حــــی تعـــالـی نمی‌شود "میثـم"هـــر آنچـــه بـــر ســـر عبــد خـدا رود عبـد خـــداسـت، بنــــدۀ دنیـــــا نمـــی‌شـود ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید چهار سال به بند است از او چه می ماند؟ به این حدود اگر که زدن اضافه کنید پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید حسینیان غم آقا به دست می آید به این حسین اگر که حسن اضافه کنید غریب کوچه غریب مدینه از امشب به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد رزق ما از سفره‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم کنج زندون غریبونه گل زهرا چه خزونه غریبونه غریبونه دل پریشون دیده گریون ذکر خلصنی می خونه غریبونه غریبونه دل گرفتار در غم یار اشک چشماش روی گونه تن کبود و روی نیلی به تنش داره نشونه غریبونه غریبونه چه نفس گیر غل و زنجیر دل اودریای خونه سندی آید دیدن او همه شب با تازیونه غریبونه غریبونه وامصیبت کنج عزلت چه غرییونه نشسته گل طاها مثل زهرا پر و بال او شکسته داد و بیداد از زمونه غریبونه غریبونه ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خوکرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم های دهن باز کرده اش در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمیرسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم ندارد هیچ کس در این دل زندان نشان از من نه من دارم خبر از خانه ام نی خانمان از من نسیمی گر گذر میکرد،دل چون غنچه وا میشد ولی آن هم گریزانست،چون تاب و توان از من تن من با دل زندان و زندانبان شده همرنگ پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من به حال من دل آن آهن زنجیر می سوزد نمی خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی گیرد صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم نمی یابند عجز و لابه،هرگز دشمنان از من الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم به لب آورده ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت دوباره پیرُهن مشکی عزای شما و باد می وزد از مشهد رضای شما بخواه تا که کمی روضه خوان شوم آقا فدای آن تن مجروحتان شوم آقا چقدر برف نشسته است روی گیسویت شبیه مادرتان گشته است پهلویت امام گوشه نشینم ، نگو تو را زده اند نه نه نذار ببینم ، نگو تو را زده اند تو را به جان رضایت نگو چه بد زده است نگو که پای پلیدی تو را لگد زده است چقدر رنگ کبودی گرفته بازویت!!!؟ چقدر فاصله افتاده بیـن زانویت !؟ تکان مخور ز پرت خون تازه می آید از این شکاف سرت…خون تازه می آید فدای آن همه زخم نشسته بر بدنت فدای ساق شکسته…فدای آن دهنت امام یکسره مظلوم ! امام زندانی امام گمشده در ازدحام زندانی خمیده…تشنه…شکسته…غریب گردیدی شبیه حضرت "شیب الخضیب” گردیدی دوباره حرف عطش ، حالمان پریشان شد دوباره نوبت یک روضه از "حسین جان” شد ؛ نه سیدالاسرا تاب راه رفتن داشت نه این قلم جگر قتلگاه رفتن داشت… و باز بر جگرم آه ِ بی شمار آمد صدای ؛ عمه ! علیکن بالفرار آمد فدای صبر شما ، من کمی کم آوردم به قلب قائمتان باز هم غم آوردم…!. ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره ی نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم گوشه زندان گشته ماوایم خون رگهایم جاری از پایم درد هجران شد نصیبم من غریبم من غریبم وامصیبت وامصیبت آسمان گرید بر دل زارم دیده درراهت چشم خونبارم ای رضا جانم کجایی دیدن بابا بیایی وامصیبت وامصیبت گشته آماج غصه ها حالم درقفس مانده مشتی ازبالم دیدنم آید شبانه دشمنم با تازیانه وامصیبت وامصیبت ناله ها دارم از غم و محنت مانده بردوشم کوهی ازغربت ناله ها دارم به سینه شد دلم تنگ مدینه وامصیبت وامصیبت ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست زنجیر ها راه گلویت را گرفتند در این نفس بالا که می آید صدا نیست چیزی نمانده از تمام پیکر تو انگار که یک پوستی بر استخوانی است زخم گلوی تو پذیرفته است اما زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست این ایستادن با زمین خوردن مساوی است از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست اصلا رها کن این پلید بد دهان را از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست این تخته ی در که شده تابوت حالا بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست اما تو را با نیزه ها بالا نبردند پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم هر شاعری ست در تب تضمین چشم تو از بس سرودنی ست مضامین چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است از اولین دقایق تکوین چشم تو ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است آقا کرشمه های نخستین چشم تو از ابتدای خلقت عالم از آن ازل شیعه شدم به شیوۀ آئین چشم تو می شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو امشب شکوه خلد برین دیدنی شده وقتی شده ست منظر و آئینه چشم تو گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو چشم تو آسمان سخا و کرامت است آقا خوشا به حال مساکین چشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انتظار لحظۀ آمین چشم تو «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند» چه عالمی ست عالم باب الحوائجی با توست نورِ اعظم باب الحوائجی مهر تو است حلقۀ وصل خدا و خلق داری به دست خاتم باب الحوائجی در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی بر دوش توست پرچم باب الحوائجی در آستانۀ تو کسی نا امید نیست آقا برای ما همه باب الحوائجی بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو در رستخیز واهمه باب الحوائجی دیوانۀ سخای ابا الفضلی توام مانند ماه علقمه باب الحوائجی صحن و سرات غرق گل یاس می شود وقتی که میهمان تو عباس می شود ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم این تخته ی در تیزیِ مسمار ندارد این لنگه ی در آتش و دیوار ندارد از چار غلامی که می آیند یکی هم با حلقه ی انگشتر تو کار ندارد باران گل آمد به سرت موقع تشییع بازاری بغداد که آزار ندارد آنقدر سبک گشته تنت آخر عمری جز سلسله و پیرهنت بار ندارد انکار اگر شد غم و دردی که کشیدی این ساق شکسته دگر انکار ندارد مامور رسیده است و برای تو غذایی جز مشت و لگد موقع افطار ندارد ملعون دهنش باز نشد جز به جسارت یک ذره حیا پیش تو انگار ندارد سردی غل جامعه را تاب و تحمل این جسم نحیف این تن تب دار ندارد یک لحظه ملاقات نکردی پسرت را زندانی بغداد که دیدار ندارد تو میروی و سایه ی سلطان به سرش هست معصومه ی تو غصه ی بازار ندارد ✍ 🔖 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7