eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
991 ویدیو
54 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی مدینه شاهد حرفم، فقیر سرگشته همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید بر گردد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگیت را سه بار بخشیدی خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده کریم آل محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چه قدر شیرین است! دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد در این حرم چقدر او بروبیا دارد! به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی به دستِ عاطفه، حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی ست مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی! همه سواره، ولی تو پیاده می رفتی شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی سلام داده، جواب سلام نشنیدی امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد زره به تن داری امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها خیال کن که منم یک جزامی ام آقا! نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا کریم شهر مدینه، برس به فریادم به جانِ مادرت آقا، غریب افتادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد! برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟ بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد! http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم سالار کربلا را با اشک چشم خواندم فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم حتی کفن نکردند آن پیکر رها را جریان بوریا را با اشک چشم خواندم از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام یا رب از این فعل کمم، اخلاص و قربت را نگیر هر چیز می گیری بگیر اما حلاوت را نگیر چیزی ندارم آورم بر محضرت جز چشم تر از آسمان دیده ام باران رحمت را نگیر مشغول دنیا شد دلم با غفلت از "یَومُ النّشور" از خاطرِ آشفته ام یاد قیامت را نگیر یک عمر با سرپیچی ام بیچاره و رسوا شدم شرمنده ام یا سیدی از من اطاعت را نگیر خیلی سرِ این بی حیا بودن تو را آزرده ام جان علی دیگر بیا از من نجابت را نگیر تازه به این ماه علی خو کرده ام ای ذوالکرم دارد به پایان می رسد، ماه ضیافت را نگیر من هر چه بد باشم، علی دارم، نجف دارم، خوشم جانم بگیر و در عوض حب ولایت را نگیر دیدی نشد هم آخرش بوسه به شش گوشه زنم؟! باشد... از این هجران زده بوسه به تربت نگیر نان شب این سفره هم شد گریه بر داغ "حسین" لطفی کن و از سفره ام این نان هیئت را نگیر مست مناجات است او، ای نیزه دار بی حیا از حنجر خشکیده اش صوت و فصاحت را نگیر زهرا مکرر با وضو شانه به مویش میزده ناپاک زاده شرم کن، گیسوی حضرت را نگیر چیزی نمانده از تن و عمامه و خود و زره ای ساربان، بس کن برو، دنبال غارت را نگیر http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مناجات با خدا - شب دوازدهم رمضان همینکه چشم گشودم دوازده شب رفت چقدر فکر تو بودم دوازده شب رفت شب دوازدهم آمد و دلم تنهاست هنوز این دل دیوانه عاشق دنیاست به جای اینکه خودم باشم و خودت تنها به جای اینکه به تنگ آیم از غم دنیا فقط به طرز عجیبی شدم گرفتارش طبیب گشته و ما گشته ایم بیمارش بهانه ای دگر آمد شب توسل شد دو دست من طرف دست های تو پل شد بده به دست گدایت هر آنچه می خواهی تو که به درد دل بنده خوب آگاهی اگر مدد ندهی روز بنده ات تیره ست و نفس بر من بیچاره عاقبت چیره ست آهای بنده ی بیچاره مقصدت اینجاست یگانه راه سعادت برای بنده ،خداست تلاش می کنی و این تلاش بیهوده است دوای درد تو در دست های معبود ست به هر دلیل تو که آمدی در این مجلس دعای توبه بخوان تا دلت شود خالص به زور شب پره را رو به آفتاب نکش فقط ریا نکن و جانماز آب نکش دوای درد گنه کار نسخه ای ساده ست رحیم باش به حال هر آنکه افتاده ست دوباره روضه نخوان یک حسین هم کافی ست برای حال و هوای دلی که آماده ست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سیزده شب با تو بودم از سرِ شب، تا سحر یاد تاریکیِ قبرم بودم هرشب تا سحر دیدم آلوده‌تر از من بینِ خوبان تو نیست ناله بر احوال خود کردم مرتب تا سحر جامه‌ی تقوای من را دست عصیان پاره کرد زین سبب در کنجی افتادم مُعَذَّب تا سحر با همه شرمندگی یک‌بار دیگر رو زدم دستگیری کن ز من، یاربی یارب تا سحر سیزده شب رفت و، بارم روی دوشم مانده است دارم استغفار امشب هم روی لب، تا سحر نوبتی هم باشد آقا، نوبت من آمده لاعلاجم که نشستم بینِ مَطَّب تا سحر روضه‌خوان تا گفت اَلعَفوَ الهی بِاالحسین حسرت طوف حرم را خوردم اغلب تا سحر سیزده روز از عطش، لبهای خشکم شاهد است گریه کردم بر غم سالار زینب تا سحر بشکند دستی که بنویسد بدون معجر است عمه‌ی ما روز و شب بوده مُحَجَّب تا سحر از فشار سُمِ اسب و، خاک مقتل، مانده است روی جسم شاه، رَدّ پای مرکب تا سحر http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
السلام دومین نخل ولا آسمان امشب زمین را تا تماشا می کند ماه را درخانه ی زهراتماشا می کند خانه ی زهرای اطهر را زبس نورانی است جبرئیل از عالم بالا تماشا می کند دومین نخل ولا را رحمت اللعالمین درکنار نخله ی طوبا تماشا می کند گلشن روی حسن دارد تماشا وعلی بررخ این یاس بی همتا تماشا می کند گاه می بوسد رخش را گاه با شوق وسرور فاطمه رخسار ماهش راتماشا می کند تا که دردامان زهرا هست گوئی مرتضی گوهری را در دل دریا تماشا می کند لب به خنده واکند این غنچه ی زیبا جمال تا ورا صدیقه ی کبری تماشا می کند مصطفی گاهی لبش را برلب او می نهد گاه نور چهره ی او را تماشا می کند هرکجا امشب برای مجتبی جشنی بود سوی آن بزم وفا زهراتماشا می کند گلشن عصمت تجلی بخش طور عشق بود جانب طور وفا موسی تماشا می کند این مسیحا دم هرآن گه لعل لب را واکند با ارادت سوی او عیسی تماشا می کند آفرین گوید به اخلاص کریم اهل بیت چون که اورا خالق یکتا تماشا می کند دیدنی شد او زبس درصحنه ی جنگ جمل جبرئیل اورا درآن غوغا تماشا می کند آن که گردد پیرو این رهبر ایمان وعشق جای خود درجنّت اعلا تماشا می کند با ارادت هرکه آید درگلستان بقیع گلشن فردوس را یک جا تماشا می کند ای «وفایی» غم مخور در روز میران عمل مجتبی با لطف خود مارا تماشا می کند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
محیط رحمت بیا که ماه خدا رحمتی دگر دارد شکوه دیگری وعزتی دگر دارد بیا به پای دل خود مدینه کزشادی به هرکه می نگری عشرتی دگر دارد بگو به ماه ننازد به روی زیبایش که ماه روی حسن طلعتی دگر دارد زبس که دیدن او برنبی دل انگیز است برای دیدن او رغبتی دگر دارد مه خداست اگر چه مه دعا ونماز دعا به مهر حسن لذتی دگر دارد به آسمان سرافراز دین علی سوگند که سرو قامت او رفعتی دگر دارد به شأن او چه بگویم که ایزد متعال زخلقتش به بشر منتی دگر دارد گه ولادت او کی زآستانش دل به جز زیارت او حاجتی دگر دارد به روز حشر چواعمال ما بسنجد دوست ولا ومهر حسن قیمتی دگر دارد به بال عشق «وفایی» به شوق قبر حسن بیا بقیع که او غربتی دگر دارد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ترکیب بند میلاد کریم اهل بیت علیه السلام گوهرمرج البحرین آن روز مدینه جلوه ای ناب گرفت از پرتو او شکوه ، مهتاب گرفت نورش که به ساحل سپیده تابید یک جلوه ی جاودان وجذاب گرفت یکباره خدا زحسن رخسار حسن پرده زفریبایی اعجاب گرفت آنقدر نکو بود که تصویرش را درچشم وعلی وفاطمه قاب گرفت این مهر که آمده ضیا العین است او گوهر ناب مرج البحرین است زیباست اگر خُلق عظمیش خوانند آئینه ی رحمان ورحیمش خوانند آقای جوانان بهشت است وسزاست گرصاحب جنات نعیمش خوانند بر قدر ومقام او کجا ره یابند گر یوسف وعیسی وکلیمش خوانند از بس که زبانزداست درجود وکرم باید که به هرکجا کریمش خوانند از بس ملکوتی جلوات است حسن شایسته ی صدها صلوات است حسن این نور تلألویی زشمس وقمر است آئینه ی خورشید نشان سحر است محراب دعا غرق نماز شب اوست انوار الهی ز رخش جلوه گر است درسیرت وصورت به پیمبر ماند در صولت ودرشجاعت او چون پدراست درجنگ جمل تمام لشگر دیدند بر دوش حسن پرچم فتح وظفر است وقتی شتر جمل بدستش خوابید تکبیر میان دشت وصحرا پیچید می رفت که دین زفتنه خسران یابد دین ضربه خورد ، زخم فراوان یابد می رفت که اسلام به تاراج رود این درد محال است که درمان یابد می خواست که جریان اصیل اسلام در رگ رگ این زمانه جریان یابد با مصلحت اندیشی خود با صلحش می خواست که اصل فتنه پایان یابد این نرمش قهرمانه ای بی بدل است این شیوه ِی قهرمان جنگ جمل است ای آن که دلت به عشق او مرهون است هرکس که ازاو دور شود مغبون است صلحش به همانند قیام است بدان حکمی که امام می دهد، قانون است هرکس که نگشت پیرو راه امام از دایره ی ولایتش بیرون است سوگند به شور نهضت سرخ حسین اسلام به صلح حسنی مدیون است تنها نه همین هر دو برادر بودند درصلح وقیام خود برابر بودند ما پرتو انوار حسین وحسنیم عمری است گرفتار حسین وحسنیم ما سائل این دریم با آن که همه شرمنده ی ایثار حسین وحسنیم ما موسوی واز رضویون هستیم یا ازگل گلزار حسین وحسنیم ما در ره اهل بیت ثابت کردیم باجان همه جا یار حسین وحسنیم صدشکر ازآن لحظه که اورا خواندیم در راه ولایتش «وفایی» ماندیم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وقتی برای آمدنت منتظر کم است دیر آمدن برای تو حق مسـلم است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگرچه در شب دلتنگی من صبح آهی نیست ولی تا کوچه‌های شرقی «العفو» راهی نیست مرا اشراق رویت کافی است ای نور قدوسی! که فیض دیگران -چون شمع- گاهی هست گاهی نیست برای آن کسی که لای شب‌بوها تو را می‌جست، به غیر از متن خوشبوی شقایق جان‌پناهی نیست نظربازی نباشد در مرام عاشقان، هیهات! که چشمم بی‌تماشای تو در بند نگاهی نیست کجا باید تو را پیدا کنم؟ هرجا که آهی هست کجا باید تو را پیدا کنم؟ هرجا که راهی نیست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای مستجابُ الدَّعوه! ای نخل اجابت! ای حضرت اعجاز! دریای صلابت! ای روشنای چشم پیغمبر! حسن جان! ِدُردانه ی زهرایی ِحیدر! حسن جان! ای ماهرو تر از تمام ماهرُخ ها! آگاه از مرقومه ی بال مَلَخ ها! خدمت گزاران تو جبرائیل هایند فرّاش هایت جمله میکائیل هایند ای تحت امر تو جوانان بهشتی ای تحت فرمان تو باران بهشتی ای سجده ی طولانی پیغمبر نور! زینت ده محشر، فراز منبر نور تو بارها رفتی به حج، پای پیاده بوسید گامت را مکرر، خاک جاده عیسای آل الله! یحیای محمد! ای پیکرت چون قد و بالای محمد پی کرد برق تیغ تو پای جمل را شد شاهد چالاکی ات صفین، آقا! ای مهبط غمهای جاویدان آدم! پیچیده عطر غربتت در کل عالم پشت عدو را خم نمودی با سیاست ای مستحق خلعت سبز امامت صلح تو کشتی شد میان موج گرداب شد نقشه های شوم دشمنهات بر آب از نای قلب عاشقان بر تو " سلامت ... " بر دشمنانت صد هزاران بار " لعنت ... " ای همنشین با دردمندان و اسیران! مشکل گشای بی نوایان و فقیران! فرقی ندارد که مسلمان یا یهودی تو کاشِفَ الْهَم بر تمام خلق بودی ای کهکشان جود و لطف و غمگساری! رنگین کمان صبر و حلم و بردباری! ای جانشین حیدر کرار؛ لبیک! ای از کرم، شب تا سحر بیدار؛ لبیک! مهمان نواز بی ریای شهر اسلام! ای بانی هر روزه ی افطار و اطعام! ای روز میلاد تو روز نیمه ی ماه با تو فزون تر شد ز قبلش ماه، دلخواه تو دلبر و دلدار اربابم حسینی تو سرور و سالار اربابم حسینی عباس، سرباز کیانت بود آقا زینب، یکی از شیعیانت بود آقا! سقای ایثاری؛ به ظرف قلب عباس می ریزد از آب وضویت رنگ اخلاص انجیر استثنائی وَالتّین طاها! ای لوءلوء تابنده ی دریای زهرا! تو جلوه ی مشکات رب العالمینی آقای ابناء امیرالمومنینی "طوبی لِمَن" در مدفن پاکت مقیم است هر یک ملک پیش تو چون یک یاکریم است صلّی علیكَ مِنْ اله الْحق، حسن جان! ما را به محشر کن به خود ملحق، حسن جان! http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سر خوان کرامت های تو سائل فراوان است درختان سائلت هستند اگر حاصل فراوان است نمیخواهی برای خویش حتی شعر مدحت را وگرنه بین عشاق تو چون دعبل فراوان است تویی مشکل گشا و آنقدر خوبی که میگوییم خدارا شکر اگر در کار ما مشکل فراوان است تو خیر محض داری و تو حسن مطلقی یعنی که در دیوانگان کوی تو عاقل فراوان است معز المومنین! لب تر کنی بین عزیزان هم نثار مقدمت جان های ناقابل فراوان است ملایک میبرند از کعبه تا خاک مزار تو دعاها را، اگر در بینشان حامل فراوان است حریمت خشت گل یا سنگ و آهن را نمیخواهد برای مرقد تو خشت های دل فراوان است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این خانواده آینه‌های خدایی‌اند در انتهای جادۀ بی‌انتهایی‌اند خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند این‌ها خدا نی‌اند و لیکن خدایی‌اند هر کس که می‌رسد سر اطعام می‌برند فرقی نمی‌کند که فقیران کجایی‌اند یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز این‌ها همان مقدمۀ آشنایی‌اند صدها هزار مثل سلیمان در این حرم مشغول لحظه‌های شریف گدایی‌اند سوگند می‌خوریم که پروانه زاده‌ایم همسایۀ قدیمی این خانواده‌ایم تو آسمان جودی و ما یا کریم تو پرواز می‌کند دل ما تا حریم تو احساس می‌کنم به تو نزدیک می‌شوم وقتی که می‌وزد سر راهم نسیم تو وقت کرامت است که از راه آمده‌ست آن آشنای کوچه‌نشین قدیم تو قرآن بی‌بدیل، حروف مقطّعه! کی می‌رسم به فهم الف لام میم تو سوگند می‌دهیم خدا را در این سحر بر پینه‌های رحمت دست کریم تو ما را همیشه سائل دست شما کند ما را به زیر پای شما خاک پا کند... ای در هوای پاک نگاهت سلام‌ها نامت نداشت سابقه‌ای بین نام‌ها ای سبزی بهار خدا سیر می‌شوند از عطر سفره‌های حضورت مشام‌ها در کوچه‌ات کسی به کسی جا نمی‌دهد مکثی نما به شوق چنین ازدحام‌ها سائل شدن کنار نگاه تو واجب است وقتی گدا به چشم تو دارد مقام‌ها تو سفره‌دار شهر خدا، ما گدای تو مثل کبوتریم و اسیر هوای تو آن‌کس که پیش پای شما خم نمی‌شود در خانۀ فرشته هم آدم نمی‌شود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمی‌شود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگی‌تان کم نمی‌شود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی‌صلح تو قیام مُحَرم نمی‌شود تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال‌ها به فدای سکوت تو ای از هزار حاتم طائی کریم‌تر لطف تو از تمام کریمان قدیم‌تر می‌آوری به وجد تو پروردگار را ای از زبان حضرت موسی کلیم‌تر تو ابتدای نسل طهورای کوثری هرکس حسودتر به تو باشد عقیم‌تر در این مسیر رو به خدایی ندیده‌ایم از رد پای گیوۀ تو مستقیم‌تر در کربلا به آینه‌ات سنگ می‌زنند هرکس شبیه‌تر به تو جرمش عظیم‌تر آقا تو در کلام خلاصه نمی‌شوی در حضرت و امام خلاصه نمی‌شوی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو نسیم پنجرۀ وحی! صبح زود بهشت! «اذا تنفسِ» باران هوای شبنم تو تو در نمازی و چون گوشواره می‌لرزد شکوه عرش خدا، شانه‌های محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ به راز «عِزّةُ للّه» نقش خاتم تو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نشسته‌ایم سر سفرۀ مُحرم تو هوای روضه ندارم ولی کسی انگار میان دفتر من می‌نویسد از غم تو گریز می‌زند از ماتمت به عاشورا گریز می‌زند از کربلا به ماتم تو فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن فردوس سائل کرم توست یا حسن تنها نه آسمان و زمین، عالم وجود در زیر سایۀ علم توست یا حسن عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع جان شمع روشن حرم توست یا حسن عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن سرتا به پات حسن خداوند سرمد است آیینۀ تمام‌نمای محمّد است... تو مظهر خدایی و جان پیمبری قرآن مصطفی به سر دست حیدری هم دومین وصیِ رسول مکرمی هم اولین سلالۀ زهرای اطهری باید سرود مدح تو را با زبان وحی از وصف جن و انس و ملائک فراتری حُسن خدا به حُسن تو دیدار می‌شود چون حُسن بی‌حدود خدا را تو مظهری هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو در هر دو حال بر همه مولا و رهبری چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است چون و چرا به کار خداوند اکبر است ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف صلحت به خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن صلح تو و معاویه؟ باور نمی‌کنم دشمن ز کار توست سرافکنده یا حسن تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر او تیرگی، تو مهر فروزنده یا حسن تا بود، بود حق به وجود تو پایدار تا هست، هست دین ز دمت زنده یا حسن شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست «میثم» هماره پیرو صلح و قیام توست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با نیت نگاه تو آغاز می‌کنم احساس خویش را به تو ابراز می‌کنم شوقی درون سینۀ من جا گرفته است حسی غریب در دل من پا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم حسی که گاه می‌چکد از چشم در حرم ماه مبارک رمضان روی ماه توست باید سرود شعر که مضمون نگاه توست من زائر نگاه توام از دیار دور آن ذره‌ام که آمده تا پیشگاه نور در نام تو چه حس غریبی نهفته است در نام تو چه خاطره‌ها می‌شود مرور آقا غریب هستی و وقت سرودنت حسی غریب در دل من می‌کند ظهور من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور با تو چقدر ماهیتم فرق می‌کند مانند ایستادن شب در حضور نور در پیشگاه آینه مرد مقربی تو بضعة‌الرسولی و ریحانة‌النبی ای نور روشنای دل و خانۀ نبی ای جایگاه عرشی تو شانۀ نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان روح عالم است از قلب تو ندیده‌ام آقا رحیم‌تر از بخشش و کرامت دستت کریم‌تر حاتم به دست بخشش تو بوسه‌ها زده‌ست نزد فقیر بر لب تو نه نیامده‌ست مضمون بی‌بدیل غزل‌ها تبسمت می‌آورد به وجد غزل را تبسمت غمگین‌ترین روایت دنیاست اشک تو شیرین‌ترین حکایت دنیا تبسمت در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است غم می‌چکد ز چشم تو اما تبسمت... یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد پاسخ نمی‌دهی تو مگر با تبسمت شیرین‌تر است نزد فقیران کدام‌یک خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟ سنگ صبور، مأمن غم‌ها و دردها ای خانه‌ات پناه همه کوچه گردها... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم‌الله الرحمن الرحیم خدا پرده را تا ثُریا گشود و راهی برای تماشا گشود خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود برایِ ظهورِ تمامیِ خویش زِ خود جاده‌ای تا به دنیا گشود به سویِ کویری ترین خاکها خدا دامنی غرقِ دریا گشود شبی که پیمبر هم از تاب رفت چو آئینه‌اش چشم خود را گشود زمین و زمان را به هم ریخت باز نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود - - علی عرضِ تبریکِ حق را شنید زِ لبهایِ او تا که بابا شنید زمانی که جای دقایق نبود اُفق های خورشید مشرق نبود زمانی که حتی تمامِ بهشت برای حضورِ تو لایق نبود جهان بی وجودت عدم در عدم خدا بی شکوهِ تو خالق نبود تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی زمانی که حرف از خلایق نبود کسی مثلِ تو در پِیِ ما نگشت کسی مثلِ ما بر تو عاشق نبود - - قدم زن که چشم همه مست شد گذر بسته شد کوچه بن بست شد بدون تو دنیا نسیمی نداشت خلیلی خدا یا کلیمی نداشت چه می‌کرد با ازدحامِ گدا اگر سفره دارِ کریمی نداشت زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود اگر آسمان یاکریمی نداشت بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت اگر آفتابِ زمینی نداشت تو میراثِ دوشِ علی بُرده‌ای که با تو مدینه یتیمی نداشت بدون تو عباس ، حتیٰ حسین برادر فقط نه که نیمی نداشت - - شکوهَت ابد تا ازل را گرفت خروشَت سپاهِ جمل را گرفت نفَسهایِ گرمِ پیمبر شدی تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست که از هرچه دارد علی سر شدی به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل تو دَه‌ها تو صدها برابر شدی تو پاشیده‌ای فتنه‌ها را زِ هم تو سنگین ترین ضربِ حیدر شدی - - نوشتند بر تیغه‌ی ذوالفقار حسن حیدرِ دومِ روزگار کسی را که چشمت گرفتار کرد گرفتارِ رویی نبی وار کرد مسیحایی آموخت چشمی که مست تماشای این چشم بیمار کرد مسلمان شدیم از زمانی که دل به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد چه شیرین شده روزه‌های علی که باز از لبانِ تو افطار کرد زبان بند می‌آید از لطفتان بیان را خیالِ تو دشوار کرد - - جوابِ سلامِ مرا می‌دهی سحر لقمه‌ای دست ما می‌دهی منم نذرِ چشمانِ بارانی‌ات نسیمی زِ الطافِ روحانی‌ات مرا مَحرَم رازِ خود می‌کنی منم مرحم قلب طوفانی‌ات مرا می‌بَری تا کنارِ بقیع شبی سمتِ باغِ پریشانی‌ات چه می‌شد اگر سایه بانت شوم و یا تکه شمعی به مهمانی‌ات چرا اینقدر مو سپیدی غریب بگو با دلم حرف پنهانی‌ات - - دلت زخمی از دست مردم شده عزیزِ تو در کوچه‌ها گُم شده http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم‌الله الرحمن الرحیم   خبری نیست اگر مُعجزه‌ای برپا شد خبری نیست اگر سینه‌یِ دریا وا شد خبری نیست که دریا صدفِ موسیٰ شد خبر این است که گفتند علی بابا شد  امشب از جامِ جنون مِی زده ، کم نگذارید که من عاشق شده‌ام ، سر به سَرم نگذارید شب چه روشن شده ، انگار زمین زَر شده‌است ماه در هاله‌یِ خورشید ، شبش سر شده‌است گوشِ عالم ، همه از هلهله‌ای ، کَر شده‌است آی جبریل بگو ، فاطمه مادر شده‌است  گیسویش باز گُذارید که دلها بُرده پسرِ ارشدِ زهرا دلِ زهرا بُرده جز لبت هیچ‌کجا ، شَهد و نمک با هم نیست غیرِ زهرا ، به نگاهِ تو کسی مَحرَم نیست هرکه شد طالبِ تو در طلبِ دِرهم نیست هرکه خود را سگِ کویِ تو نخواند آدم نیست الحق ای ماه ، که رُخسارِ خدایی داری که خدایی رُخِ انگشت نمایی داری تا که گیسویِ شکن در شکنت دَر هَم شد خوب شد ، رویِ همه حُسن فروشان کم شد راهِ گلخانه‌ی تو ، جاده‌ی ابریشم شد تا که آدم به خود آمد که چه شد ، آدم شد خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد این همه حُسن ، به حق ، سینه دریدن دارد آسمان دامنی از ماه و زُحَل ریخته است چه قَدَر در قَدَمت تاج محل ریخته است طرحِ اَبروی تو را دستِ ازل ریخته است وَ خدا خود به لبانِ تو عسل ریخته است دَمِ تو ، کهنه شرابی است که تاکَم کرده خوش به حالِ دلِ من ، عشق هلاکم کرده چشمِ تو باز شد و کار به محشر اُفتاد یوسف از چشمِ زلیخای دل آخر اُفتاد هرکه سر ، پای تو نگذاشته با سر اُفتاد هرکه با عشق در اُفتاد ، خودش ور اُفتاد  بعد از این ، کوچه‌ی ما کوچه‌ی بن‌بست شده نه فقط چشمِ همه ، چشمِ خدا مست شده تیغِ صلحِ تو قد افراشت که دین خَم نشود کربلا جُز به قُعودِ تو مجسم نشود هرکه مجنونِ تو ای لیلی عالم نشود چه خیالی است ، بهشتم به جهنم نشود لطفِ زهراست که در دل دو هدیه داریم هم حُسینیه در آن ، هم حَسنیه داریم رو به چشمِ دلمان ، منظره‌ای وا کردی تا اُفق‌های خدا ، پنجره‌ای وا کردی با ضریحی که نداری ، گره‌ای وا کردی عقده‌ای در دلت از خاطره‌ای وا کردی کوچه ای تنگ و ، دلی سنگ و ، صدایِ سیلی وای ، خون می‌چکد انگار زِ جایِ سیلی با همین زخم ، همین عقده و غم میسازیم تا که یک روز برایِ تو حرم میسازیم صحن‌هایی همه بر عشق ، قسم میسازیم در حرم سینه زنان نوحه و دَم میسازیم هرکه دارد غم آن زلفِ رها بسم الله هرکه دارد هوس کربُ بلا بسم الله http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَرَش بیشتر است خانه‌اش بینِ تمامِ این قوم در کرامت خَبَرَش بیشتر است پسرِ ارشدِ خانه پیداست از بقیه جگرش بیشتر است دین به شمشیر فقط زنده نشد صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است بارِ خرمایِ شما سنگین است مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است چهار فصل است پذیراییِ تان باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است - - رُطَبِ سُفره‌یِ مولا آمد پسرِ ارشدِ زهرا آمد از لبش شورِ ازل ریخته است نورِ حق ، عَزّوَجَل ریخته است رویِ چشمش دو قصیده دارد و سرِ شانه غزل ریخته است زیرِ پایش که پُر از محراب است چقدر تاج محل ریخته است کَرَم و جود و سخا و رافت دورِ او چند بغل ریخته است ضربه‌هایش به زمین ، لشکر را بینِ میدانِ جمل ریخته است بیوه‌یِ ناقه سواران فهمید به سرش خشمِ اجل ریخته است قاسمش هم به پدر رفته ببین رویِ لبهاش عسل ریخته است تا که بازی بکند در پیشش تیر و ناهید و زُحل ریخته است - - باز آوایِ علی می‌آید پسرش جایِ علی می‌آید دستِ ما باده‌یِ ناب اُفتاده کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده تا که بویی زِ تو آورد نَسیم رونق از کارِ گُلاب اُفتاده بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده کوچه بُن‌بست شده راه برو دلِ این شهر به تاب اُفتاده مَرد و نامرد جدا شُد از هم چون زری که  به تُراب اُفتاده سالها هست که از رویِ نفاق بعدِ صلحِ تو نقاب اُفتاده حق و باطل پس از این پیدایَند پَرده از مَکرِ سراب اُفتاده - - دست عُمریست به دامان داریم چه غَمی تا که حسن جان داریم وای اگر دستِ تو شمشیر کِشَد آسمان پیشِ تو تکبیر کِشَد از رجزهایِ تو از نعره‌یِ تو همه‌یِ جُمجُمه‌ها تیر کِشَد مرگ را در نظرِ صد لشکر ملک‌المُوت به تصویر کِشَد تا تو اُسطوره‌یِ رَزمی ، تاریخ خطِ بُطلان به اَساطیر کِشَد شیوه‌ات روبَهیان را بیرون از دلِ بیشه و تزدیر کِشَد از شکوهِ تو مُرَدَد ماندیم حق بده حرف به تکفیر کِشَد قاسمت دید و به خود اَرزَق گفت: مجتبیٰ آمده شمشیر کِشَد - - پسرِ رفته به بابا این است دومین حیدرِ زهرا این است گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است خواستن قدرِ دو عالم خوب است بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ شده در خواب و خیالم خوب است لحظه‌یِ ریخت و پاشَت آقا دیدنِ حیرتِ حاتم خوب است تا برای تو بِگریَم دلِ سیر از همه سال مُحرَم خوب است نامِ ما را تو به زهرا دادی نظرت هست که دَرهَم خوب است زائرانِ تو زیادند ، تو را... حرمی قَدِ دو عالم خوب است - - چشمهای تو چه دیدند ، بگو گیسویت از چه سفیدند ، بگو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کسی سورهٔ حُسن از لب ما نشنیده‌ست «بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده‌ست» هر کسی هست دل از دست نداده‌ست هنوز صوت قرآن مسیحای مرا نشنيده‌ست زیر این گنبد دوار کسی از دو لبش جز صدای سخن عشق صدا نشنیده‌ست طعنه و زخم ‌زبان هر چه هم از هرکه شنید ولی از او احدی غیر دعا نشنيده‌ست دو سه باری همه ی زندگی‌اش را بخشید در این خانه کسی چون و چرا نشنیده‌ست «ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم گوش اين طايفه آواز گدا نشنيده‌ست» http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای کریم خاندان اهل بیت آفتاب آسمان اهل بیت اولین فرزند زهرا و علی شادی و لبخند زهرا و علی مطلع اشعار دیوان دلم شاه بیتی در گلستان دلم مهربانی و کرامت سائلت اهل دنیا تا قیامت سائلت هرکسی یکبار مهمانت شود میشود حاضر که قربانت شود ای دلم آبادی چشمان تو ای همه دارایی ام از آن تو حاتم طایی گدای دست تو چشم دارد بر عطای دست تو بسکه از جود و کرم آکنده ای مانده ام تو خالقی یا بنده ای! ما گدای خانه ی لطفت شدیم حلقه ای زنجیری از زلفت شدیم ای خداوند کرم - بانی جود لطف و رحمت از شما آمد وجود سینه ام از مهر تو سرشار شد نان و آبم را بده افطار شد روزه و نان و نمک هستی حسن حسرت اهل فلک هستی حسن http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات تقدیم به مقدم حسن جا دارد برخیزد اگر ز دل نسیم صلوات ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ این ماه عزیز ماه جود و کرم است هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است امشب که کریم اهل بیت آمده است از درگه او هر چه بخواهید کم است ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ آن روز که از حُسن حسن زمزمه بود آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود از عرش ملائکِ مقرّب دیدند لبخند مسّرت به لب فاطمه بود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گوشوارعرش ماه خدا ز جلوۀ تو نور ناب شد یعنی که میزبان مه آفتاب شد از بس که دیدنی است جمال جمیل تو از شرم حسُن روی تو مه در حجاب شد قامت قیامتی تو و در حسُن محشری در جلوه ات تجلی یوم الحساب شد وقتی که بوسه زد به گُل روی تو علی یکباره بیت وحی پُر از دُر ناب شد شوق و سرور در دل زهرا نشست و باز بنیان غم ز فیض قدومت خراب شد آمد به پاس بوسه به خاک رهت چو اشک افتاد پیش پای تو گُل، تا گلاب شد تو گوشوار عرش خدائی که از نخست نامت برای عرش برین انتخاب شد قطره بدون فیض تو دریا نمی شود ذّره رسید محضر تو آفتاب شد سطری نخوانده اند کریمان ز رحمتت یک جلوه از کرامت تو صد کتاب شد تو بی سؤال جود و کرم می کنی، دگر کی سائلی ز درگه لطفت جواب شد؟ سردار بی سپاه شدی در وطن، ولی صبر و امید در قدمت همرکاب شد بی بهره مانده اند ز سر چشمۀ شرف آن امُتی که تشنۀ موج سراب شد جلوه گرفت جنگ جمل از شجاعتت خُرسند از شهامت تو بوتراب شد کرب و بلا نبود، اگر صلح تو نبود صلحت گره گشای ره انقلاب شد کی تشنگی کشد به صف حشر هرکسی از کوثر محبت تو کامیاب شد سجادۀ نیاز «وفایی» فکند و باز بار دگر دعای دلش مستجاب شد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل‌ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اَگر چه عمرِمن سرِسفره یِ عشقتان گُذشت همین‌که آمدم بخوانم از شما زمان گُذشت زَمان‌گُذَشت و یک‌ نَفَس‌ نخواندَم‌ از عشق‌ شما اگر چه‌ این نَفس زَدَن‌ میانِ‌عاشقان گذشت میانِ‌عاشقانتان نَفَس کشیده ام ولی... نگفته ربّنا خدا نیمه یِ ماهتان گذشت به یاعلیُ یاعظـیمُ یاغفـورُ یا رَحیم قَسَم‌ به‌ این‌ نشانه‌ها‌ چِقَدر‌ بی‌نِشان‌ گذشت رسیده‌ اَم به نیمه یِ ماهِ خُدا وُ دیده اَم ماهِ تَمام آمد از پیشِ نگاهمان گذشت ماهِ تَمامِ خانه یِ شاهِ ولایَت آمده علی اباالحسَن شده کوهِ کرامَت آمده ماهِ تَمامِ خانه یِ شاهِ وِلا خوش آمدی چشمه یِ جوشانِ‌کرامَت وُ سَخا خوش آمدی اِی پسرِ اَرشدِ زهرا وُ علیِّ مرتضی برادَر و اِمامِ سلطانِ وَفا خوش آمدی مُژده یِ اِمتدادِ نسلِ کوثر وُ پیمبری سِبطِ نَبی گُلِ عَلی صاحِبِ ما خوش آمدی توآمدی که سفره یِ کرامَتَت پهن شود اِی سفره دارِ ماهِ عشق و رَبَّنا خوش آمدی گل پسرِ شیرِخدا کانِ کَرَم خوانِ عطا چکیده یِ بقیع وطوس و کربلا خوش آمدی گَردوُ غبارِ قدمت ایلُ و تبارِ من حسن نوکریِ تو وُ پسرهای تو کارِ من حسن گوشِ تو با اذانِ ختمُ الانبیاء اُنس گرفت چشم تو با چشمه یِ نورِ هَل اَتی اُنس گرفت خدا که نیستی وَلی هَرکه دِلش به تو سِپُرد باعَلی وُ فاطِمه وُ عرشِ خدا اُنس گرفت لَب وانکرده روزیِ سائل خانه اَت رسید باعزَّت و مِناعتِ طَبعْ ..... گدا اُنس گرفت بَددَهَنی‌ رو‌به شما‌کرده وُ هَر‌ چه خواست گفت خُلقِ خوشِ تورا که دید باشما اُنس گرفت قَلبِ حسینِ فاطمه ظَرفِ مُحَبَّتت حَسَن تو آمدی مدینه با کَربُ و بَلا اُنس گرفت دِلخوشیِ پَیَمبَر وُ میوه یِ قَلبِ کوثری فاتِحِ جَنگِ جَمَلی توحیدرِ ابنِ حیدری گوشه یِ مِحرابِ دعا یادی اَز این فَقیر کن با قُرصِ‌ نانِ‌ عشق خود سائلِ خانه سیرکن نیمه یِ ماهِ رَمِضان نَظَر به قَلبِ مَن کن وُ... غُلامِ خود تِشنه یِ حقُّ وذِکرِ یا مُجیر کن لوحِ دِلَم پاک کُن وُ زَبانِ مَن آماده یِ... زِمزِمه هایِ شَبِ قَدر وُ روضه یِ اَمیر کن به عاشِقانِ کَـربَلا بِده حَواله یِ حَرَم دعا بَرای حرمِ بی‌بیِ بی نَظیر کن مُدافِعانِ حرمِ دخترِ حـیدریم ما دعا برایِ لَشکرِ دخترِ شرزه شیر کن ذِکرِ دمشق وُ نجف وُ طوس وُ بَقیع وُ کربلا ذکرِ اِمامِ مجـتَبی یوسُفِ فاطِـمه بیا http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شانه گر دست تو باشد تار گیسو می‌شوم دام و صیادم تو باشی بچه آهو می‌شوم بسکه با نام شما افطار خود وا کرده‌ام عاقبت روزی از این دیوانگی رو می‌شوم بارها از سفره لطف تو روزی خورده‌ام پیش این آقایی‌ات دارم به زانو می‌شوم با تکان پلک خود از خانه‌ات دورم مکن لااقل خاک مزارت را که جارو می‌شوم هر زمان جنگ جمل را که تداعی می‌کنم غرقِ ذکر یاهُوَالحق و هُوَالهو می‌شوم گاه گاهی هم از این جاده گذر کن یاحسن از کنارم بگذری چون یاس خوشبو می‌شوم مرد شامی را به لبخندی مسلمان کرده‌ای من هم از امشب به عشق تو خداجو می‌شوم بال‌هایم دائماً میل هوایت می‌کند شک ندارم دور ایوانت پرستو می‌شوم گر مرا فرش رهِ زَوارهایت هم کنی گاه بال جبرئیل و گه پرِ قو می‌شوم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در عشق تو به عقل گدا اعتبار نیست در کار عشق حاجت ما اختیار نیست شعری نوشته‌ام به حروف مقدست شعرم بدون نام شما ماندگار نیست با شیر مادرم غمتان را خریده‌ام این عشقِ مادریِ من اصلاً قمار نیست جشن ولادت تو در این ماه خوش‌تر است غیر از حضور اشک، مرا یادگار نیست (بالا نشسته‌ای و جهان زیر دست توست) آقا پیاده شو که دلم را قرار نیست باید برای عشق تو مجنون بیاورم گردن بزن که پای شما خون بیاورم ای مرد سبزِ شهرِ غریبه نوازها از ما توسل، از تو کرم‌ها، نیازها ما اهل دردهای تو هستیم یا کریم ما را نوشته‌اند، در این سوز و سازها کار تو لطف و بخشش و جود و کرامت است افتاده‌ایم پای تو از سرفرازها صبرت حماسه‌ایست، کسی را نیاز نیست تا پی برد به این هدف و رمز و رازها اصلاً بیا به ما نمکی ده که حس کنی ما هم شدیم، از کرم تو عَیاض‌ها شوریده‌ام به شور و شعور تو یاحسن افتاده‌ام به راه عبور تو یاحسن تا خوانِ توست، بهر گدایی کجا روم اصلاً چرا نیایم و اصلا چرا روم پس کوچه‌های خانه‌ی تو، باب رحمت است یعنی غریب آمدم و آشنا روم خونم حلال قبقه‌ی نازت، ای کریم آماده‌ام به راه تو بر نیزه‌ها روم اینجا محل رفتنِ تا عرش اعظم است دستم بگیر همره تو، تا خدا روم حالا که بر مزار تو راهم نداده‌اند بگذار لااقل سوی کرببلا روم گلدسته‌های قبر تو این اشک عزت است شیعه به غیرت تو قسم کوه غیرت است ای تکسوار، جنگ جمل را تمام کن صید توئیم، یک نگهی سوی دام کن ای السَّلامِ سبز، بزرگی کن ای کرم لب را به هم بزن به غلامت سلام کن لایق که نیستم ولی این روسیاه را لایق بدان و با پسرت هم کلام کن عمری عنایت و کرمت روزیَم شده از این به بعد، روزیِ من را مدام کن من را بگیر از من و، من را به من بده کبر و غرور را به من آقا حرام کن روزم بدون روی تو تاریک می‌شود راهم بدون راه تو، باریک می‌شود ربِ کریمِ کعبه‌ی میقاتی یاحسن بانیِ خیر هستی و خیراتی یاحسن ما از کریم بودنِ تو خیر دیده‌ایم سر منشاء تمام نذوراتی یاحسن ای مهربان ببخش اگر کم نوشته‌ام شب تا سحر قنوت مناجاتی یاحسن غیر از سرایِ تو به خدا ازدحام نیست بسکه رئوف و کعبه‌ی حاجاتی یاحسن مادر به بودنِ پسرش فخر می‌کند اصرارِ محض مادر ساداتی یاحسن کردم اشاره این سخن جاودانه را دستم نوشت، قافیه‌ای مادرانه را مدیون توست، هر که گدایت شد‌‌، ای کرم مجنون توست هر که فدایت شد، ای کرم حاتم اگرچه بخشش و لطفش زبان زد است بی شک دخیل بند عبایت شد، ای کرم یک روزه دشمنت به تو مأنوس می‌شود کار شماست اینکه هدایت شد ای کرم تا روز حشر، پا ز رکابت نمی‌کشم شغل گدایی‌ام به دعایت شد ای کرم چادر نماز فاطمه او را کفایت است هرکس سیاه پوشِ عزایت شد ای کرم سجاده‌ی نماز تو بال فرشته‌ها جانم فدای این حسن آقا نوشته‌ها دست عطای آل عبا، روزه‌ات قبول ای آشنا به حال گدا، روزه‌ات قبول ماه خداست، روزه‌ی ما را قبول کن ای روزه دارِ ماه خدا، روزه‌ات قبول ای ذکر سجده، ذکر قنوت و سجود ما اُسطوره‌ی نماز و دعا، روزه‌ات قبول ما را مریض کن به شفا هم نیاز نیست محشر تویی شفاعت ما، روزه‌ات قبول شکرانه‌ی تولدت آقا کرم نما ما را ببر به کرببلا، روزه‌ات قبول این شعر هم کم است برای تو یاحسن دستم تهی است، پیش عطای تو یاحسن http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا نقاب از چهره ی زهراییش رد می شود لاجرم خورشید در کارش مردد می شود هر کجا ساکن شود او خشت خشتش قبله است گر حسن مقصود باشد خانه مقصد می شود در شجاعت،در نجابت،در کرامت ذات او اجتماع حیدر و زهرا و احمد می شود کوری چشمان کفار حسود یثربی بعد از او دنیا پر از نسل محمد می شود چون یداللهی که شد آیینه حق در زمین روی او ایزد نمای دست ایزد می شود حُسن همراه حسن شد عزتش شدت گرفت ضرب شد حرفی اگر در خود مشدّد می شود هر که آمد دست پر برگشت بی چون و چرا شایدِ سائل درِ این خانه باید می شود گر گدا کاهل بود آقا پی او می رود احتمال نا امیدی گدا رد می شود در توازن نیست باهم کوه و کاه، اینجا ولی بارها ثابت شده آقا بخواهد می شود می رسد روزی که پیمانکار صحن مجتبی آستان قدس شاهنشاه مشهد می شود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خرابه ای است دلی که ز عشق دم نزند خدا برای دلی اینچنین رقم نزند خدا کند که پس از روزه داری ام، نَفْسم شبانه روز فقط حرف از شکم نزند رسیده ام به سرایی که صاحبش عمری است نَزَد ز معصیتم حرف، باز هم نزند کجا رود؟! چه کند؟! با که درد خود گوید اگر که بنده ی عاصی درِ حرم نزند؟! من آمدم که ازین پس، گناه و معصیتم بساط بندگی ام را دگر بهم نزند به روز حشر بگویم که دوستش دارم چنانچه لطف کند مُهر بر لبم نزند دخیل اهل کسایم، چه بی پناه شده است کسی که رو به خدایان ذوالکرم نزند ز عشق بازی و دلدادگی چه می فهمد؟! میان صحن نجف هر کسی قدم نزند حسین خون خدا هست و من گدای حسین گدا چگونه دم از خونِ محترم نزند؟! بگو به صاحب آن خیزران به پیش رباب به کام شاه، دگر ضربه از ستم نزند بگو که حرفِ کنیزیِ آل عصمت را به اشکِ دیده ی صاحب علم قسم، نزند http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوبیت وارِثِ مَکتَبِ رسولُ الله پِسَـرِ اَرشَدِ اَمینُ الله بَررویِ دَستِ فاطمه خوابید بادَمِ یا علی ولی الله ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ دوبیت مفتخرم به نوکـریِ پادشاهِ کَـرم معتبرم خدا غلامِ خانه یِ حیدَرم به کوریِ آلِ سعودوُ داعِشی قلبِ من... به عشقِ تو می تپد وُ شده برایت حرم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7