eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.6هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
986 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
جز گُل که می فهمد غم پرپر شدن را در آتشی از کینه خاکستر شدن را زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی مدیون او هستند پیغمبر شدن را لحظه به لحظه با تمام عشق آموخت زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را نالایقم اما خدا را شکر، چشمم در روضه دارد افتخار تر شدن را در عالم زر هر که چیزی از خدا خواست ما هم طلب کردیم از او نوکر شدن را با شوق خاک پای زهرا می شوم تا پیدا کنم شایستگی زر شدن را وقتی که زهرا در میان کوچه افتاد حس کرد حیدر داغ بی لشکر شدن را با کینه در می زد به خود می گفت باید از او بگیرم لذت مادر شدن را دریا به حال چشم هایت گریه می کرد سجاده هنگام دعایت گریه می کرد آن روز آتش شرمسار چادرت بود آن روز میخ در برایت گریه می کرد وقت قنوتت دست تو بالا نمی رفت افلاک با هر ربنایت گریه می کرد وقتی علی را سوی مسجد می کشاندند جبریل آنجا پا به پایت گریه می کرد جای تو خالی بود در گودال اما زینب غریبانه به جایت گریه می کرد پروانه ای روی مزارت عاشقانه در حسرت صحن و سرایت گریه می کرد 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا نفهمیدیم انسان است یا انسیة الحورا علی شد "باءِ" بسم اللهُ و زهرا "نونِ" اعطینا خدا روز ازل دار و ندارش را به زهرا داد جهان را خلق کرد و اختیارش را به زهرا داد به تعداد ملائک سینه چاک و سینه زن دارد چه غم دارد که فرزند دلیری چون حسن دارد علی دار و ندار اوست تا جان در بدن دارد کنارش قطره هم انگیزه ی دریا شدن دارد ندارم غیرِ عشق فاطمه سرمایه‌ای دیگر ندارم بر سرم جز سایه ی او سایه ای دیگر امامت می کند بر سیزده نور خدا زهرا شده در اربعین ذکر نجف تا کربلا زهرا علی می بست بر پیشانی اش سربند یا زهرا چه می شد داشت صحن و مرقد و گنبد طلا زهرا فقط با یاد زهرا قلب ها آرام می گیرند ملائک از نماز فاطمه الهام می گیرند برایم مادری کرده ست حتی بهتر از مادر هزاران بوسه از دستان او چیده ست پیغمبر نمی دانم بگویم فاطمه یا هستی حیدر علی یا فاطمه گفت و پس از آن فتح شد خیبر فقط حیدر فقط حیدر فقط او لایق زهراست علی جای خودش دارد خدا هم عاشق زهراست ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوشبخت آن دلی که گرفتار زینب است عالم به زیر دِین علمدار زینب است هرکس که حیدری است بدهکارفاطمه است هرکس حسینی است،بدهکار زینب است ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد جام شراب اُمّت و مولا به هم می خورد جام شرابی داشت در دستش علی آن روز شیعه نمی شد هر که از آن باده کم می خورد! در بیعتِ بیعت شکن ها هیچ خیری نیست در بیعتِ فردی که در ظاهر قسم می خورد هر کس که مِهر غیرِ حیدر در دلش می رفت از لیست دلداده ها نامش قلم می خورد ایرانیان با عشق بیعت با علی کردند اصلا پیمبر هم قسم روی عجم می خورد! حالا که با اذن علی شاعر شدم،ای کاش شعرم گره با شعرهای محتشم می خورد بالاتر از دست علی دستی نبود آنروز تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد 🔸شاعر: _________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا چشم های تو به چشم ماه می افتد تاریخ دنبال نگاهت راه می افتد پشت سر تو نخل ها آواز می خوانند آیینه ها از پاکی تو سخت حیران اند کعبه دوباره روی تو آغوش واکرده ست خود را میان قلب تو انگار جا کرده ست از قبله می آیی و بی شک مقصدت عرش است تو از نخستین روز خلقت مسندت عرش است در وصف تو جز نقطه چین شعری ندارم من عمری ست خاطر خواه شعر شهریارم من دستی که خیبر را تماما کنده از جایش آری پیمبر می برد آهسته بالایش پیراهن تصنیف پوشیدند دیوان ها آمد دوباره بهترین عید مسلمان ها از کیسه هایت می برد کوفه غذایش را با تو خدا گسترده تر کرده عطایش را از عرش با جمع ملائک آمده جبریل انداخته بر زیر پایت بال هایش را دست تو بالا رفته و در آن شلوغی ها خورشید پیدا کرده دیگر مقتدایش را در آن میان احمد برای شیعیان تو آرام بالا می برد دست دعایش را بر روی دوش سبز و عرشی تو پیغمبر با عشق می خواهد بیندازد عبایش را چون گوش های کر در این صحرا فراوان است بالا و بالا می برد احمد صدایش را اهل نفاق از اولش پیمان شکن بودند اهل عمل هرگز فقط اهل سخن بودند تقویم چرخید و دوباره وقت مستی شد وقت طلوع چهره ی خورشید هستی شد عالم تماما بوده از اول فقیر عشق تاریخ یکبار دگر شد هم مسیر عشق آنانکه از حیدر جلو رفتند برگردند دیگر رسیده وقت بیعت با امیر عشق با عشق پیغمبر حکومت کرده بر دلها در این حکومت بوده حیدر هم وزیر عشق روز غدیر خم کشیده چله را حیدر پرتاب کرده سوی قلب شیعه تیر عشق جایش میان آسمان بوده ست از اول او بوده در دنیای ما تنها، سفیر عشق دستش که بالا رفت مردم یا علی گفتند دستش که بالا رفت عالم شد اسیر عشق مولای یا مولای تنها ذکر باران است مولای یا مولای تنها راه پایان است 🔸شاعر: _____________________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار ___________ ویرانه ام پُر می شود از عطر گیسویت با با کجا بودی...چرا خاکی شده مویت پیدا نکردم جای سالم در سرت بابا تا بوسه ای برچینم از مابِین ابرویت پرواز کردم سوی تو اما زمین خوردم این روزها زخمی شده بال پرستویت سجاده ام را پهن کردم کنج ویرانه من هم شبیه عمه ام هستم دعاگویت این است روز و شب دعایم: کاش من را باز یک بار دیگر می نشاندی روی زانویت 🔸شاعر: ______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ویرانه ام پُر می شود از عطر گیسویت با با کجا بودی...چرا خاکی شده مویت پیدا نکردم جای سالم در سرت بابا تا بوسه ای برچینم از مابِین ابرویت 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _______________ هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی با یل ام البنین بودند در دور و برش مریم و آسیه را دیدم که می آموختند با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست عصمت الله است این آیینه نام دیگرش حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست ارث برده این عقیله حجب را از مادرش حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش 🔸شاعر: 🏴 اشعار ___________ با تمامِ هستی‌ات خود را ندیدن مشکل است سخت‌تر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است یک شبه  یکباره  یک‌دَم  قَد خمیدن مشکل است از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است از همه از هرکسی او بیشتر آورده است هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است زینب آمد یا که نه می‌آمد آنجا فاطمه زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟ لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته گفت پیشِ محضرش  با سر رسیدن مشکل است با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین پیرمردِ این حرم  دو نوحه خوانم را ببین ای جوانمُرده  کمی دو نوجوانم را ببین بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد گفت بی سوگند  از اینجا پریدن مشکل است بِینِ خیمه بود و می‌آمد صدایِ بچه‌ها مادر است و کاش میرفت او بِجای بچه‌ها حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچه‌ها وای می‌آمد زِ میدان ناله‌های بچه‌ها دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست زیرِ تیر و سنگ‌باران بود حالا نیست نیست از میانِ نیزه‌ها مادر شنیدن مشکل است ناله‌ها می‌آمد و زینب صدا میزد حسین حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است 🔸شاعر: 🏴 اشعار نور چشمم فدای طفلانت جان زینب همیشه قربانت زندگی من و تب و تابم دست من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریای رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزند نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات منند حاصل عمر من حیات منند تو ولی زندگی و جان منی من زمینم تو آسمان منی دوست دارم به راه تو بروند پیش مرگ سپاه تو بروند لحظه لحظه اگر سترگ شدند این دو با عشق تو بزرگ شدند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکر این دو نشسته بر آهم فکر غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگ التماس منی بعد از این تو فقط حواس منی می شوم بی سپر فدای سرت مادری خون جگر فدای سرت سر تو نازنین سلامت 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار _________________ @shere_aeini سلام من به محرم و حال و هوای او سلام من به محرم و صوت و نوای او سلام من به یوسف زهرا و اشک در چشمش سلام من به گریه و شال عزای او سلام من به عزاداریش در این شبها سلام من به نوحه و سوز دعای او سلام من به حسین و به کاروان غمش به نینوا و به تربت کربُبلای او سلام من به لب خشک کودکان حرم به تشنگی و به غربت آلاله های او سلام من به بلندای روز عاشورا به رنج و به محنت و درد و بلای او 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار _____________ @shere_aeini نام تو اذانی ست که از روی مناره انداخته در سینه ی ما شورِ دوباره لب تر نکنی نیز فدایی تو هستیم عشاق ندارند نیازی به اشاره رازی ست در این آتش عشق تو ، وگرنه اینگونه نمی زد به دل خلق شراره عمری ست که با روضه انیسیم و دل ما هرگز نرود جای دگر در پی چاره این دوریِ از کرب و بلا چند صباحی ست انداخته دیگر نفسم را به شماره سرگرم مناجات شدی در دل گودال تا اینکه جهان را بکشانی به نظاره ای یوسف زینب! که دریدند تنت را زینب چه کند با غم پیراهن پاره 🔸شاعر: _______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار ________ ازحرم طفل رباب ِتازه ای برخاسته شال بسته، با نقابِ تازه ای برخاسته گرچه افتادند رویِ خاک ها خورشیدها تازه مغرب، آفتابِ تازه ای برخاسته باد دارد از مسیر ِ چشمهایش می وَزَد لاجرم بویِ شرابِ تازه ای برخاسته بیشتر شد تشنگی ها، او خودش  آب، آب بود پشتِ پایش آب…آبِ تازه ای برخاسته با همه پیغمبران، پیغمبری ام فرق کرد رویِ دستم یک کتابِ تازه ای برخاسته آن همه لبیک گفتن یکطرف، این یکطرف پرسش ِ ما راجوابِ تازه ای برخاسته ریخت برهم لشگری را تاکه بر دستم رسید با حضورش بوترابِ تازه ای برخاسته زود یا خوابش کنید و یا مُراعاتش کنید تازه این کودک زخوابِ تازه ای برخاسته این بلاتکلیفی ام ازناتوانی نیست نیست تیر با یک پیچ و تابِ تازه ای برخاسته گردنی که خشک باشد آخرش این میشود تیر هم که باشتابِ تازه ای برخاسته روی این دستم تنش؛ برروی این دستم سرش آه بفرستم کدامش را برای مادرش 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار ___________ @shere_aeini با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی  پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را  بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست  من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را  مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد  اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را  من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب  آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را  بعد از این است که بر سینۀ من جا داری  نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را  گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت  وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را  تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست  ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را  سند مستند کرب و بلا حنجر توست  بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را  عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم  و خدا مُهر قبولی زند این قربان را  🔸شاعر :   ______________________ 🏴 اشعار ___________ زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست چشم‌هایش گرم شد؛ گهواره می‌خواهد چه کار ؟! طفلکم خوابیده، روی دست بابایی که نیست دوختم پیراهنِ یک‌سالگی را پیش پیش دلخوشم امروز، با رویای فردایی که نیست تا بغل وا می‌کنم، با شوق، سویم می‌دَود ایستاده روی پای خویش، آن پایی که نیست لای‌لایی؛ خنده؛ بابا گفتنش؛ یا گریه‌اش گوش‌هایم پر شده با این صداهایی که نیست باز هم باران گرفت و مشک‌هایم آب شد از عطش می‌ترسم از روز مبادایی که نیست اشک‌هایم رود‌ شد تا که نمیرد ماهی‌ام می‌رود این رود، در آغوشِ دریایی که نیست هر شبم با فکر مادر بودنم سر می‌شود خون شده چشمانم از کابوسِ رویایی که نیست زندگی بعد از علی دیگر برایم مردگی‌ست قبر این بی‌شیرخوار آنجاست، هر جایی که نیست مرده‌ام در کربلا؛ در روز عاشورای سرخ زنده‌ در دنیای رویاهام، دنیایی که نیست 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار _______ چشم آسمانی اش هزار قمر داشت زیر پا به جای خاک دُر و‌گهر داشت شاهزاده بود و در برابر دشمن در نگاه خود نوید صبح ظفر داشت سینه سپر کرده بود در دل میدان او نوه ی شیر بود و میل خطر داشت مثل علی بی زره به معرکه می رفت حیدر کرار دگر بود ....جگر داشت مثل عمو رفت به دیدار سه شعبه باز هر چه بود علمدار سپر داشت حرمله ای کاش تو را ذبح نمی کرد کاش که از غربت حسین خبر داشت 🔸شاعر: 🏴 اشعار _______ چه رخ داده بین سپاه عدو که هر کس به شکلی کند گفتگو یکی گفت آمد چها بر سرش حسین آمده با علی اصغرش یکی گفت ریزد سرشک از دوعین به زانو در آمد در آخر حسین یکی گفت معلوم شد بر همه غریب است خیلی گل فاطمه یکی گفت ماه تراب آمده به دنبال یک جرعه آب آمده یکی گفت با حرمله اینچنین سپیدی زیر گلو را ببین یکی گفت این غنچه پژمرده است لبش از عطش بد ترک خورده است یکی گفت نشکفته پرپر شده یکی گفت این جوجه بی سر شده یکی گفت پاشیده شد حنجرش یکی گفت وای از دل مادرش یکی گفت قلبم شد از غم کباب دم خیمه استاده مامش رباب یکی گفت شه از چه حیران شده ؟ عزیز پیمبر پریشان شده یکی گفت رنگ از رخ او پرید حسین از عیالش خجالت کشید یکی گفت آتش به دلها زنم سر کوچکش را به نی ها زنم 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زمین بدون تو گم می‌کند بهارش را گرفته است جهان از تو اعتبارش را به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش نبرده است دل آفریدگارش را خدا به خاطر تو خلق کرد دنیا را سپس‌ سپرد به دست تو اختیارش را چه بنده ها که خدا آفریده است ولی عیان نمود فقط با تو شاهکارش‌را هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید،ولی‌کاش بعد‌از این دیگر میان شعله نبیند کسی نگارش را خوش است‌چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را به فرض کل درختان قلم شوند،_قلم چگونه وصف کند حُسن بی شمارش را برای آدمیان جا نمانده ،وقتی‌که احاطه کرده هزاران ملک مزارش را 🔸شاعر: _____________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جوری زدند آینه از چند جا شکست در بین خلق حرمت شیر خدا شکست ای کاش می شکست...نه ...آیینه خورد شد در پیش چشم های علی سینه خورد شد تا دست های حیدر کرار بسته شد گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی آتش گرفته بود در خانه ی علی سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان افسوس ...غیرِ فاطمه ی در میانِ دود یک شهر روبه روی علی ایستاده بود از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت □ یاس علی! بریده بریده نفس نکش با قامتی که سخت خمیده نفس نکش بودی به دور حیدر کرار در طواف شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو آتش دخیل بسته به چادر نماز تو 🔸شاعر: ______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حال تو مثل کبوترهای بی بال و پر است خنده هایت فاطمه! آرام جان حیدر است بون نان در خانه پیچیده ست، پس شکر خدا حال تو از روزهای قبل قدری بهتر است خانه را جارو زدی. ..از بسترت برخاستی از نگاهت می توان فهمید روز آخر است این لباسی را که می بافی برای محسنت آخرش هم قسمت او نیست، سهم اصغر است می روم در کوچه ها، قنفز میان کوچه هاست می روم مسجد مغیره در کنار منبر است ای ستون خانه ی من ، حرفی از رفتن مزن بی تو حالم مثل یک فرمانده ی بی لشکر است این نمک نشناس ها آتش مهیا کرده اند بی خبر از اینکه اینجا خانه ی پیغمبر است موی زینب مثل حال حیدرت آشفته است فاطمه! این حال و روز خانه ی بی مادر است از همان روزی که آتش بوسه از بالت گرفت جای بال زخمی و خاکی تو روی در است چند ماهی می شود ، حیدر شده خانه نشین چند ماهی می شود زهرا میان بستر است دست هایی را که می بوسید پیغمبر شکست راستی زینب چه حالی داشت وقتی در شکست دست در دست حسن می رفت زهرا ، ناگهان... روی خاک افتاد قرآن...سوره ی کوثر شکست دست های بسته ی مولا گواهی می دهد بارها بعد از پیمبر حرمت حیدر شکست یک مَلَک ای کاش چشمان حسن را می گرفت لحظه ای که بی هوا بال و پر مادر شکست نیمه های شب زمان غسل زهرا بود که بعد چندین ماه بغض فاتح خیبر شکست سال های بعد عصر روز عاشورا که شد پیش چشم مادرش گهواره ی اصغر شکست از میان خیمه زینب دید ، پیش کوفیان قامت ارباب از داغ علی اکبر شکست از میان خیمه ها فریاد می زد خواهرش ساربان! آرام تر قدری که انگشتر شکست چوب محمل حال زینب را فقط فهمید بود... راستی زینب چه حالی داشت وقتی "سر"شکست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7