#یاحسین
از لحظه ای که با علمت آشنا شدم
احیا شدم، نفس زدم از خاک پا شدم
پاشید نفْسِ بی هنرم، خاکِ پا شدم
در بین روضه هم نفسِ انبیا شدم
گفتم حسین ، فاطمه دید و دعا شدم
زهرا مرا خرید و برای شما شدم
لطفت بلند بوده که سر به هوا شدم
جز تو برای ما احدی چاره ساز نیست
خوان کرم به وسعت خوان تو باز نیست
شاهنشهی به قدر تو بنده نواز نیست
بی قصد قربت تو نمازم نماز نیست
دستم شبیه زلفت اگرچه دراز نیست
ای بی نیاز! با تو به غیری نیاز نیست
وُسعم کم است قدر توانم گدا شدم
ای راه راست من به همین قبله مایلم
شعله کشیده آتش عشق تو از دلم
مهرت شبیه آب، روان است در گلم
بی تو به باد میرود ای عشق حاصلم
خاکم ولی به حرمت نام تو قابلم
هر سال ذکر توست، دمِ یا محولم
یک عمر با دعای تو حاجت روا شدم
قد قامت الصلوٰة به قد بلند تو
ای رحمت وسیع! جهان مستمند تو
شب در خودش تنیده به زلف کمند تو
محبوب ماست هرچه که باشد پسند تو
پاینده نیست هرکه نشد پایبند تو
جز اهلبیت کل جهان کارمند تو
من هم درون سینه زنان تو جا شدم
نعم الامیر! نابغهی نقص ناپذیر
خیر کثیر! نعمت نایاب هر فقیر
ابن الغدیر! واسطهی خیر بی نظیر
گردن بگیر ، اینکه مرا کرده ای اسیر
صاحب سریر! محضر تو کعبه سر به زیر
نذر کبیر! با نظر تو منِ حقیر
طوفان کبر بودم و باد صبا شدم
شاه الست بر سر عهدی که بست هست
سر داد پای دین و به ذلت نداد دست
از لحظه ای که خلق شدی، نور بی شکست!
مهرت عجیب در دل اهل سما نشست
فامیلی تمام ملائک حسینی است
میسازی از سپاه شیاطین خدا پرست
من هم به لطف روضهیتان با خدا شدم
سردار بی سرم به سرت میخورم قسم
سر میدهم سر غم تو ای همه کسم
ای نام نامی تو حدیث مقدسم
ای ضلع پنجمین کسای مخمسم
از فرش تو به عرش خداوند میرسم
با اینکه میرسی به دلم کال و نارسم
سربار نوکران تو در روضه ها شدم
تنها دلیل گریهی اهل بکا حسین
عالم تمام رعیت و فرمانروا حسین
در کشتی نجات تو داریم جا حسین
من دوست دارمت بخدا بی ریا حسین
کی میبری مرا حرم کربلا حسین؟
شبهای جمعه فاطمه تا گفت یا حسین
مثل کتیبه هم دم صاحب عزا شدم
لطمه زدن برای تو اصلا عجیب نیست
چون مثل روی ماه تو خدالتریب نیست
زخمی تر از تن تو تن بر صلیب نیست
شاها شهی شبیه تو شیب الخضیب نیست
اصلا غریب تر ز تو آقا غریب نیست
یعنی که گرگ هم ز تنت بی نصیب نیست
از فرط گریه بر تو خودم کربلا شدم
#التماس_دعا
شاعر:؟؟؟
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گلبانگ
برتشنه لبان آب حیات آوردند
برغمزدگان فُلک نجات آوردند
درفصل شکفتن حسین و عباس
گلبانگ سلام و صلوات آوردند
#حاج_سید_هاشم_وفایی
@sheareaeini
#امام_حسین #مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
خوش به حال دل من مثل تو آقا دارد
بر سرش سایه ی آرامش طوبا دارد
با شما آبرویی قدر دو دنیا دارد
پای این عشق اگر جان بدهم جا دارد
آدم تو شده ام با تو سر افراز شدم
یعنی از موهبت داغ تو آغاز شدم
چه کسی گفت پریشان نشدن خوب تر است
مدیون لب جانان نشدن خوب تر است
دم به دم گریه ی باران نشدن خوب تر است
ظرف یک ثانیه توفان نشدن خوب تر است
هر کسی گفته غم نام ترا نشنیده
حرفی از سلسله احکام ترا نشنیده
قبل از اینکه برسی اشک همه در آمد
یعنی از معجزه ات کوثر دیگر آمد
بر سر بال و پر سوخته ها پر آمد
شاه از در نرسید این همه نوکر آمد
دست بر سینه به فرمان نگاهت دارند
سر روی آینه ی تربت راهت دارند
ما که هستیم ،تو را قلب خدا میخواهد
خوب ها هیچ که هر بی سر و پا میخواهد
اشک حاجت که بهانه است تو را میخواهد
پشت در هم بروی باز گدا میخواهد
چشم پر شرم کرم خانه خرابش بکند
وای یکبار شده یار خطابش بکند
ای مناجات پر از عاطفه های عرفه
دست بالا ببر ای مرد خدای عرفه
تا که شرمنده شود جای به جای عرفه
از صدای سخن عشق دعای عرفه
خوشتر از صوت دل انگیز ترا نشنیدیم
یادگاری است که در هیچ کجا نشنیدیم
من اگر در حرم روضه نبارم چه کنم
دست من نیست که از فصل بهارم چه کنم
از ازل خدمت تو شد سر و کارم چه کنم
تا محرم شب و روزم نشمارم چه کنم
همه اجداد من آواره ی آل تو شدند
یک به یک ایل و تبارم همه مال تو شدند
وسط روز دهم زمزمه ی باران بود
جنگ بین همه ی کفر و همه ایمان بود
کار تو منجی انسانیت انسان بود
کار تو کار نبوده ست که کارستان بود
نور حق از افق خاک تو در می آید
فقط از دست تو این معجزه بر می آید
داغ چشمان تو گلهای معطر داده
کربلا سوخت ولی از نفست بر داده
دست هایت به خدا اکبر و اصغر داده
به سر نیزه بی حوصله هم سر داده
سر به داری که شبیه تو شود آخر کیست
هیچ کس پیش تو محبوب تر از زینب نیست
سر به زیرند پس از بی سریت گردن ها
بعد عریانی تو وای به پیراهن ها
خاک بر حال و به فردا به همه بعدا ها
تف بر این زندگی مرده به این آهن ها
بعد تو هیچ نداریم علم را بفرست
منتقم صاحب آن تیغ دو دم را بفرست
شاعر:
#علیرضا_لک
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
چه نسيمى ست كه امشب همه جا آكندست
چه هوايى ست كه از شوق پر از لبخند است
وه كه خورشيد على در همه جا تابندست
بنويسيد زمين از قدمش در بند است
شبِ جبريل درِ خانه ى مولا سر شد
و خبر داد،على!"فاطمه ات"مادر شد
اين پسر قامت مولاست قيامت كرده
دل مارا به خدا يكسره غارت كرده
عشق او بر همه افلاك سرايت كرده
او به فطرس كمى اعجاز عنايت كرده
مژه اش سرو بلنديست به طوبى رفته
جمع خوبيست يقيناً كه به مولا رفته
مُرده نامش ببرد يكسره رو مى آيد
تا كه نامش ببرم بغض گلو مى آيد
او شراب است به ما نيز سبو مى آيد
چِقَدَر واژه ى ارباب به او مى آيد
بى جهت نيست كه او خونِ خداوند شده
نام او ذكر جلالهَ ست و سوگند شده
چه كسى پر كند اين ساغر مينايى را
"در تو ديديم مسيحايى و موسايى را"
چشم من خيره شده اين همه زيبايى را
برده اى ارث ز كه اين همه آقايى را
حرمت عرش معلاى خدا نيست كه هست
بحث تو از همه افلاك جدا نيست كه هست
چِقَدَر فاصله را تا به خدا كم كردى
شاخه ى خشك درختم كه تو تاكم كردى
محملت رد شده از جاده خاكم كردى
اى دمت گرم كه از عشق هلاكم كردى
اين چه سِرّيست كه از دم همه دل ها بردى
نه فقط ما كه دل حضرت زهرا بردى
تو شدى آينه اى از گِلِ سلطان نجف
در جمالت شده پيدا رخ جانان نجف
تو اميرى و وليعهد سليمان نجف
اى فداى سر تو جان مريدان نجف
حق بده شوكت تو سير تماشا دارد
و اگر كعبه درد سينه ى خود جا دارد
تو كه زيرِ قدمت عرش معلى دارى
جَدّ و آباء چنين مرتبه والا دارى
به نظر جلوه ا ى از شخص خدارا دارى
آنچه خوبان همه دارند تو يك جا دارى
پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟
پيش چشمان تر زينب كبرى بستند
مادرت آمد و در گودى گودال حسين
تن تو ديد شده زخمى و بدحال حسين
بدن غرق به خونت شده پامال حسين
الف قامت تو نيست به جز دال حسين
ساربان رحم نكرد از بدنت غارت كرد
گر عقب ماند كسى پيرهنت غارت كرد
✍️ #آرمان_صائمى(٩٦/٢/٨)
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم رب الحسين
_
#ولادت_حضرت_ارباب
-
مارا نوشتند از ازل ديوانه ى عشق
ديوانه ها جمع اند گرد خانه ى عشق
درمان نداردعشق جز پيمانه ى عشق
پرواز كردم با جنون تا لانه ى عشق
-
زنجيرى ام...زنجيرىِ موى حسينم
من تا قيامت بنده ى روى حسينم
-
عمريست درگير ابوسجاد هستم
دلداده ى هركه به او دل داد هستم
در بند عشقش هستم و آزاد هستم
خانه خرابِ او شدم...آباد هستم
-
ارباب من عشق است...عشق عالمين است
ذكر تمام انبيا هم يا حسين است...
-
بالاترين نقطه درعالم زير پايش
اعجاز كرده نخ نمايى از عبايش
من را جلا دادند بين روضه هايش
ديوانه ام...ديوانه ى كرب و بلايش
-
آرى حساب عاشقانش بى حسابيست
لبهام از بس دم زده از او شرابيست
-
كار تمام ما قيامت با حسين است
كار دلم هرگز نماند تا حسين است
بوى خدا آكنده است هرجا حسين است
ماندم خداوند حق تعالى يا حسين است؟
-
سر ميگذارم زير پايش روزى آخر
جان مى دهم در كربلايش روزى آخر
-
در دلبرى اسطوره ى ليلا تو هستى
خورشيد هستى قبله ى بالا تو هستى
فكر و خيال و نان و آب ما تو هستى
لب تشنه اى هرچند كه دريا تو هستى
-
اى حا و سين و يا و نون جانم فدايت
اى عين و شين و قاف مى ميرم برايت
-
فطرس از اعجاز نگاهت پر گرفته
يك زندگى تازه را از سر گرفته
دامانتان را بعد محكم تر گرفته
جبريل از خاكت گل قمصر گرفته
-
درمان هر دردى و تو آب حياتى
آب حياتى بعداز آن باب نجاتى
-
بالانشين!جاى سرت بر نيزه ها نيست
جاى تنت والله زير دست و پا نيست
اى بى كفن!حق شما كه بوريا نيست
خون خدا كه جاش در تشت طلا نيست
-
انگشرت را كاش ميدادى حسين جان
روى زمين لب تشنه جان دادى حسين جان
-
✍️ #آرمان_صائمى
97/1/29
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_(ع)
#میلاد
لال بودم مرا زبان دادند
منِ افتاده را توان دادند
زیر خورشیدِ گرمِ روزِ الست
مانده بودم که سایبان دادند
اِزدحامی عجیب بود امّا
به من از آن همه مکان دادند
خواستند کار عشق را بینند
حال و روزِ مرا نشان دادند
مثلِ آتش شدم مرا سوزاند
به دلم تا حسین جان دادند
نه چو مجنون نه مثلِ فرهادم
خوش به حالم حسین آبادم
*
اوّل عشق شور شیرین است
بعد از آن روزگار غمگین است
تا که عاشق شدم همه گفتند
روی پیشانیَت چرا چین است؟
روز اوّل که دیدمش گفتم
آنکه روزم سیه کند این است
جگرم را هر آنکه دید گریست
گفت این داغ ارثِ یاسین است
حا و سین و یا و نون مرا دریاب
که سرم روی شانه سنگین است
حا و سین و یا و نون مرا کُشته
شکر حق این جنون مرا کُشته
*
روز اوّل که دید آبم کرد
بعد از آن ساخت و خرابم کرد
به همین فکر می کنم هر روز
عاقبت عشق انتخابم کرد
هیچ کس روی من حساب نکرد
شکر حق مادرت حسابم کرد
تو خودت آمدی پِیَم ورنه
هر دری رفته ام جوابم کرد
از دعاهای مادرم بودم
تا نگاه تو مستجابم کرد
حق بده بر دلم که دربند است
اوّلین عاشقت خداوند است
*
از جمالت بهار می ریزد
از جلالت وِقار می ریزد
حرف اصلاً نداری و از هر
خطبه ات اعتبار می ریزد
لحظه هایی که تیغ می گیری
عرقِ ذوالفقار می ریزد
چقدر سر به زیر هر قدمت
لحظه های شکار می ریزد
چشم زینب به گیسویت حیران
چه خوش این آبشار می ریزد
شب پروانه است، بسم اله
هر که دیوانه است، بسم اله
*
با تو این آسمان نگین دارد
که خدا با تو همنشین دارد
تو علی هستی و علی با تو
دست حق را در آستین دارد
تو علی هستی و علی وقتی
می زند تیغ،آفرین دارد
تو علی هستی و علی یعنی
از رجز خوانیش زمین دارد
می زند چرخ گردِ خود هر روز
که علی ضربِ آتشین دارد
نام تو فاطمی است هم علوی
که همان دارد و همین دارد
فاطمه هم حسین می خواند
زیر دین کسی نمی ماند
*
در دلم درد بی شماری هست
چند وقتی است روزگاری هست
قسمتم نیست کربلا بروم
این چه غم این چه انتظاری هست
پلکهایم به کار می آید
به ضریح نو ات غباری هست
سنگ فرش حرم بگو آیا؟
قسمتم از تو یک مزاری هست
سفره ات گرم می کنم بَلَدم
خوشی من همین نداری هست
تو که می خواستی مرا بکُشی
کاش می شد به کربلا بکِشی
تا گدایانِ پُشتِ در داری
تا که هستیم دردِ سر داری
دستت از پشتِ در برون آمد
خوب از شرم ما خبر داری
مثلِ منظومه ای و خورشیدی
دور خود چند تا قمر داری
پشتِ در آمدی ولی دیدم
که تو هم دست بر کمر داری
ارتباطیست از تو با جگرم
چقدر زخم بر جگر داری
تو همه باورِ اباالفضلی
سومین حیدر اباالفضلی
شاعر : #حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب آوای خوشی روح فزا می آید
لشکر نور از آن سوی فضا می آید
بوی گل از نفس باد صبا می آید
دسته دسته ملک از اوج سما می آید
سجده آرین که بی پرده خدا می آید
وز پس پرده امام الشهدا می آید
چشم بگشوده جمال ازلی را بینید
گل رخسار حسین ابن علی را بینید
آمد آن عبد خدائی که خدایش گویند
انبیا یکسره روحی به فدایش گویند
خلق عالم همه پاسخ به ندایش گویند
همه خوبان جهان جان به فدایش گویند
سر ز تن در ره معشوق جدایش گویند
سید جمع تمام شهدایش گویند
خرم آن لاله که عطرش همه جا را پر کرد
رحمت واسعه اش ملک خدا را پر کرد
خضر اگر تشنه شود داغ لب اوست
طور اگر شعله کشد ز آتش تاب و تب اوست
روزها یکسره روز وی و شب ها شب اوست
این نه کفر است خدا شیفته یا رب اوست
هر چه خاموش شود نورفشان کوکب اوست
عاشقی مذهب او کرب و بلا مکتب اوست
نور قرآن همه در مصحف رویش پیداست
هرچه دل گم شده در حلقه مویش پیداست
سوزد از آتش او در دل دریا ماهی
بر دو دنیاست گدای در او را شاهی
بی چراغش همه را تا به ابد گمراهی
در رگ خلقت او خون عدالت خواهی
خلق را گرد هم از رتبه او آگاهی
بیم دارم همه گردند حسین اللهی
نه خداوند بود نه ز خداوند جداست
این همان خون خدا و پسر خون خداست
حسن او طاها و خط او یاسین است
دهن احمد با یاد لبش شیرین است
بالش و بستر نازش پر حور العین است
دامن فاطمه از طره اش عطر آگین است
خازن خلد به مسکین درش مسکین است
فطر سا آن که تو را بال یبخشد این است
به امید آی در خانه مولی الکونین
این حسین است حسین است حسین
چاره ساز همه اما همه بیچاره او
سرخ رودین حق از سرخی رخساره او
مصحف عشق شهیدان تن صدا پاره او
همه قرآن نازل شده درباره او
انبیا دست گرفتند به گهواره او
اولیا یکسره دلداه و آواره او
اشک از دیده روان خنده برویش بینید
نقش گلبوسه احمد به گلویش بینید
بی حسین بن علی اجر عبادت نار است
گل اگر بشکفد از شاخه طوبی خار است
سدره گر آب ز اشکش نخورد بی بار است
ای خوش آن دیده که از اشک طوبی خار است
ای خوش آن سینه که از آتش او سرشار است
به خدائی که کریم و احد و دادار است
این شهیدیست که خون شهدا زنده از اوست
تا خدائی خدا دین خدا زنده از اوست
علی فاطمه دادند و را دست به دست
عقل اول شده از جام نگاهش سرمست
ای فدای پر قنداقه او هر چه که هست
این حسین است حسین است که از روزالست
ز خدا عهد گرفت و به خدا عهد ببست
تنش از تیغ درید و سرش از سنگ شکست
بدنش زیر سم اسب و سرش بر سر نی
گفت عاشق ره معشوق چنین سازد طی
ای حرم خانه دل همچو خدا خانه تو
آفرینش ز ازل سوخته پروانه تو
آدم وحور و ملک یکسره دیوانه تو
رشته جان جهان نرگس جانانه تو
سرنوشت همگان نقش به یپمانه تو
در مکنون خدا اشک غریبانه تو
بس که با یاد غمت در سرما شور بود
روز میلاد تو هم لیله عاشورا بود
ای خیال رخت از گلشن رضوان خوشتر
خار صحرای تو از لاله و ریحان خوشتر
زخمت از مرهم و درد تو ز درمان خوشتر
آتش عشق تو از چشمه حیوان خوشتر
داد جان به تو از داشتن جان خوشتر
حرمت از حرم کعبه به قرآن خوشتر
کعبه یک سنگ نشانست که این بیت خداست
کربلا شسته به خون تو و خون شهداست
آتش عشق تو شد صدر نشین دل ما
با تولای تو آمیخته آب و گل ما
در دو دنیا شده لطف و کرمت شامل ما
تو به دریای بلا کشتی ما ساحل ما
بذر ناکشته شده دوستیت حاصل ما
ای قبول غم تو گریه ناقابل ما
تو کز اول به غلامیت مرا پروردی
حال اگر خوبم اگر بد تو قبولم کردی
من کی ام قطره ولی دست خوش جوی توام
ساکن سایه سر و قد دلجوی توام
شرف آدمی ام این که سگ کوی توام
با همه روسیهی شیفته روی توام
شاعر و ذاکر و مداح و ثناگوی توام
در سکوت سخنم گرم هیاهوی توام
(میثم) در دو جهان یار ندارم جز تو
بپسندم که خریدار ندارم جز تو
#غلامرضا_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا ، یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست
ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست
نامی که در گشودنِ در داشتی علیست
جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست
ای سر به پات رفته به مولا حسین جان
چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد
لطفش بلند باد که کارِ ثَواب کرد
هرکس که بندگیِ تو را انتخاب کرد
او را نگاهِ مادرت عالیجنات کرد
گفتیم بعدِ حضرتِ زهرا حسین جان
آشفته زُلفم و تبِ طوفانم آرزوست
کنعانم آرزوست سُلیمانم آرزوست
یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست
با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان
مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد
مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد
سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد
در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد ؟
آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان
تو میرسی و با تو خبرها یکی یکی
لبخند میزنی به پسرها یکی یکی
اُفتادهاند پیشِ تو سرها یکی یکی
با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی
عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان
شعرم رسیده است به اَبیاتِ آذری
هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری
زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری
زینب واری نَقَدَ اَبلفضلَ یاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان
ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو
شبهای جمعهایم پُر از بویِ سیبِ تو
امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو
ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ذکر صلوات
برعرش دوباره زیب وزین آمده است
محبوب رسول ثقلین آمده است
از کنگرۀ عرش به ذکر صلوات
گفتند حسینیان حسین آمده است
#حاج_سید_هاشم_وفایی
@sheareaeini
روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند .
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروشی نکنیم...
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_علیه_السلام
بنا نیست امروز افسرده باشیم
پس از چند شب باز پژمرده باشیم
مگر می شود نور را دیده باشیم؟
ولی دل به خورشید نسپرده باشیم
بنا بود ما را سر پا ببینند
اگر بارها هم زمین خورده باشیم
سه شب در بین کوچه نشستیم
که سهمی از این سفره ها برده باشیم
محال است ما را از آقا بگیرند
محال است حتی اگر مرده باشیم
اسیرم به گیسوی بالا نشینی
فدای گرفتاری این چنینی
تو شهر غریبی مسافر نداری
شب پنجم ماه، زائر نداری
در این چند شب بال ها کربلایند
بمیرم برایت مهاجر نداری
نبینم برای تو شعری نگفتند
مبادا بگویند شاعر نداری
تو چهارم مسیر به سمت خدایی
تو چهارم مسیری که عابر نداری
در این روزها که تو تنها ترینی
در این روزها که تو زائر نداری
مرا زائر بی قرار تو کردند
دلم را چراغ مزار تو کردند
بنا شد اگر سائلی نان بگیرد
چه خوب است که از کریمان بگیرد
بنا شد اگر شاه نوکر بگیرد
چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد
علی خواست تا که برای حسینش
زنی در بلندای ایمان بگیرد
تمام زمین و زمان را که می گشت
بنا شد عروسی از ایران بگیرد
اسیری شه بانوی ما می ارزد
که این خاک بوی حسین جان بگیرد
تو آقا ترینی و سجاد مایی
تو شاهی و فرزند داماد مایی
خدا باز تصویر مولا کشیده
برای حسینش، علی آفریده
تو از بس که غرق حضور خدایی
برای عبادت تو را برگزیده
هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب
سر سفره های مناجات دیده
ترحم کن ای آسمان محبت
به این قطره های چکیده چکیده
چه می خواهم از تو که داده نباشی
به اندازه کافی از تو رسیده
همین که گدای تو هستیم کافیست
ابو حمزه های تو هستیم کافیست
بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد
بخوان آدمی بوی انسان بگیرد
بخوان: ابکی؛ ابکی؛ لنفسی؛ لقبری...
دل مرده ی ما کمی جان بگیرد
(...و یا غافر الذنب و یا قابل التوب
الهی تصدق علیّ بعفوک
انا لا انسی ایادیک عندی
الهی تصدق علیّ بعفوک
الهی و ربی علیک رجائی
الهی تصدق علیّ بعفوک...)
لباس مناجت را باید، هرکس
شب پنجم ماه شعبان بگیرد
تو هستی دلیل مسلمانی ما
نجات پر و بال زندانی ما
به جز عالم سائلی عالمی نیست
به غیر از کریمی تو حاتمی نیست
بر این خشک ها تا که باران ببارد
به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست
خدا از سرم سایه ات را نگیرد
جز این؛ هر چه را هم بگیرد غمی نیست
چهل سال بر سر در خانه ی تو
به جز پرچم کربلا پرچمی نیست
تو یعقوبی و پلک مجروح داری
چهل سال گریه، زمان کمی نیست
چهل سال گریه، چهل سال ناله
چهل سال گریه برای سه ساله
#علی_اکبر_لطیفیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
💠 شعر میلاد امام سجاد علیه السلام 💠
دل ما زمزمه ای کرد و نوایی سر داد
شور شد از نمک و شور خدایی سر داد
مرغ جان آمد و آواز رهایی سر داد
نغمه ی عاشقیِ کرببلایی سر داد
کربلا بود و سری زد به مدینه تا رفت
بال زد تا درِ بیت گل زهرا رفت
رانده از هر طرف و بی سر و سامان شده ام
بر در خانه ی مولای کریمان شده ام
گرچه من از گنه آلوده ی دوران شده ام
به یقین رد ننمایند که مهمان شده ام
رسم این طایفه رد کردن سائل نبوَد
جز همین خانه از این گونه منازل نبوَد
خانه ی یار من آن است که باشد دلجو
می کشاند همه دل های جهان از هر سو
این چه بیتی است که عشق آمده و زد زانو
خانه ی فاطمه و خانه ی شهرِ بانو
دارد این خانه به خود عطر حسین و زینب
زائرش خیل ملک تا به سحر از سرِ شب
هر شب خانه ی زهرا شب قدر است ای دوست
شب قدر است اگر ، شمّه ای از پرتو اوست
هر که دلداده ی این خانه شده بَه چه نکوست
می دهندت مِیِ کوثر اگرت جام و سبوست
دل پاکیزه بیارید شراب است طهور
دلِ خالی ز خدا کِی شود آیینه ی نور
هر که شد پاک پیِ جرگه ی پاکان برود
به سجود آمده بر درگه جانان برود
سجده یعنی که کسی جانب رحمان برود
سجده یعنی که دلی از پیِ باران برود
سجده زیبایی عشق است ز عبدی آزاد
بهترین سجده کنِ درگه سبحان سجاد
گل بریزید کنون روح سجود آمده است
یا که زیبایی هر بود و نبود آمده است
بهتر از هر چه به عالم به وجود آمده است
سوره ی عشق خدا باز فرود آمده است
شهربانوی جهان سجده ی شکر آورده
از عطایی که خداوند نصیبش کرده
او که احسان ، همه دم عادت اوبود رسید
او که در عرش فقط صحبت او بود رسید
او که محراب پیِ منَّتِ او بود رسید
او که دلدادگی از قامت او بود رسید
او رسید و به جهان نورِ دگر داد خدا
به شب غمزدگان فیض سحر داد خدا
نه فقط حاتم طایی که کرم بنده ی اوست
هر که برداشته در عشق قدم بنده ی اوست
کعبه و مشعر و هم حلّ و حرم بنده ی اوست
به وجود آمده هر که ز عَدَم بنده ی اوست
او خودس بنده ی خاص است خدای خود را
کرده ارزانی ما مهر و ولای خود را
هر کسی خواست که یک دلبر مه رو بیند
کنج محراب نشیند خم ابرو بیند
یا که نوری ز خداوند ز هر سو بیند
هر کسی خواست علی را نگرد او بیند
دیدن اوست همان دیدن رخسار علی
هر که جان در ره او داد شود یار علی
#شعر_میلاد_97_امام_سجاد_ع
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7