سخنی که در #قرآن وجود دارد، غیر از آن سخنی است که ما به عنوان مثال، در یک متنِ پژوهشی از فلان روانشناس بهدست میآوریم. #قرآن لحن و آهنگی خاصّ برای خود دارد و با روحیه و هدفی خاص بیان شده است تا ما را از آن خطری که در معرض آن هستیم به بیرون پرتاب کند و در مسیری قرار دهد تا با آن روحیه، در عالَم دیگر وارد شویم. #زبان_قرآن برایِ خود عالَمی متفاوت دارد و یک زبانِ سرد و بیروح نیست؛ باید مواظب باشیم #قرآن را در حدّ یک متنِ پژوهشی تقلیل ندهیم!
هدایت شده از تفکّر قرآنی _ زبان قرآن
اگر ما در اُنس با قرآن پیش برویم، آرامآرام #زبانِ_قرآن برایمان آشکار میشود. قرآن کریم از سُنن عالم سخن میگوید. سنّتهایی که ظاهری دارند و باطنی و به کمک آن زبان است که میتوان نحوهی زندگیکردنِ اصیل یعنی زندگیکردن در سنّتهای الهی را بدست آورد.
باز وقتی ما از سنّتهای الهی صحبت میکنیم، فکر میکنیم این سنّتها مثل قوانین فیزیک و ریاضی است! مثلاً قانون یک این است که مثلاً اگر این کار را انجام بدهی، این اتّفاق میافتد. ما فکر میکنیم سُنن الهی هم همینطور است! نه سُنن الهی سنن الهی است؛ یعنی خداست که آن سنّت را جاری میکند.
نمونهاش را در قصهٔ حضرت یونس علیه السّلام میبینیم. حضرت یونس میبینند که میخواهد عذاب بیاید و این یعنی: حتماً عذاب میآید! حضرت تا این را میبینند میگویند: ما رفتیم! میگویند کجا رفتی؟! مگر عذاب آمده بود؟ میگوید نه! انگار که آمده بود! میگوید خب قصّه این است که انگار عذاب آمده است. گویا که آمده، شاید که آمده، کجاست عذاب؟ [خدا] که میگوید آمده پس حتماً آمده است. خدا میگوید نه! من خدا هستم، تو که خدا نیستی!
برای مثال در قرآن میفرماید: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیام روزه بر شما نوشته شده و واجب است است، بعد آخر آیه میفرماید: لَعَلَّکُم تتّقون، شاید که تقوا بهدست بیاورید. ما میگوییم یکی از قواعد این است که روزه بگیریم که تقوا بهدست بیاوریم. میگوید نه! مگر سوئیچ است که تا روزه گرفتی به شما تقوا بدهند!؟ روزه که میگیری شاید به شما تقوا بدهند! میگوید: در انتظار باش که به شما تقوا بدهند، ولی در این وجه که ما تلقّی میکنیم، ما همیشه طلبکار خدا میشویم!
یعنی میگوییم: خدایا ما روزه گرفتیم پس باید تقوا بدهد! به یک توهّمی هم دچار میشویم که میگوییم: چون روزه میگیریم پس تقوا داریم! ولی این درحالیکه #قرآن میفرماید: باید روزه بگیری شاید متّقی شوی! ولی نماز و روزه برای ما به یک سری مناسک تبدیل شده اند! میگوییم هرکس روزه گرفت باتقواست، ما روزه گرفتیم، پس باتقواییم! پس ماها که روزه میگیریم اهل تقواییم و سایرین که روزه نمیگیرند اهل تقوا نیستند!
امّا #زبان_قرآن وقتی میخواهد از این سنّت حرف بزند میگوید: تو در این راه و این انتظار قرار بگیر، به امید اینکه خدا به تو لطف کند و از فضلش به تو تقوا بدهد.
@tafakkor_qurani
هدایت شده از تفکّر قرآنی _ زبان قرآن
#زبانِ_قرآن زبانی است که همه باید با آن مأنوس شوند و همه میتوانند با آن یک ارتباط و درکی از آن داشته باشند. ارتباط با قرآن تنها موکول به این نیست که عدّهای بیایند و آن را تفسیر کنند و اینکه تنها راهِ ارتباطِ ما با قرآن، تفسیر باشد!
همه باید در اُنس با زبان #قرآن قرار بگیریم. در اُنس با زبانِ قرآن است که ما جهانِ پیرامون خود را میشناسیم. تفسیرنوشتن کار مفسّر و کار علماست، ولی اُنس با زبانِ قرآن، برای ما یک نوع نگاه به جهان پیش میآورد و این چیزی است که همه باید با آن روبرو شویم.
ما تصوّرمان این است که باید حقیقت را از قرآن استخراج کنیم، گزارههای آن را بنویسیم، به همدیگر یاد بدهیم، بگوییم این حاصل قرآن است، نه! زبان قرآن زبانی است که اصلاً قرار نیست در آن اینگونه تصریح شده باشد!
ما در اُنس با #قرآن، رموزی از عالَم را کشف میکنیم و رمز هم رمز است. یک رمزی برای شماست، رمزی برای من است. رمز و راز چیزی نیست که من و شما بخواهیم به همدیگر بگوییم، یعنی: اکنون من نمیتوانم یک رازی را به شما بگویم؛ راز امری نگفتنی است و اگر راز گفتنی باشد که دیگر راز نیست!
همه در ارتباط با #قرآن، راه و رازِ خودشان در زندگی را برای خودشان آشکار میکنند و این درحالی است که نمیتوانند این را به فرد دیگری بگویند و قابل گفتن برای شخصی دیگری نیست!
این نوع تلقّی ما که میخواهیم حقیقت را کسی خیلی صریح برای ما بگوید، باعث میشود که #قرآن یک گوشهای باشد و ما هیچوقت با آن کاری نداشته باشیم! ما هم دنبال کتابی هستیم که همهی چیزها را برای ما گفته باشد.
ما باید آرامآرام متوجّه بشویم که؛ اکنون ما نمیفهمیم #قرآن چیست و درکی از آن نداریم، ولی باید مدام با آن اُنس بگیریم تا راهی برایمان باز شود. در این اُنسگرفتن، در این خواندن، گویا آرامآرام یک نگاهی به دست میآوریم، آرامآرام میبینیم که عجب! این آیه چقدر به امروزِ من ربط داشت و چقدر مسألهی امروز من را زیبا بیان کرد.
@tafakkor_qurani
هدایت شده از تفکّر قرآنی _ زبان قرآن
امروزه وقتی ما از سنّتها حرف میزنیم، متاسّفانه با قرآن به سنّتها نگاه نمیکنیم که قرآن چطور دارد این سنّتها را بیان میکند؟ ما قطعیِ منطقیِ امروزی به آن نگاه میکنیم!
سنّتهای الهی قطعی هستند، منتها آن نگاهی که ما امروز به قطعیبودن داریم با نوع نگاه اصیل برای شناخت سنّتهای قرآن خیلی متفاوت است! اگر بخواهم راجعبه قطع و ظنّ و اینها حرف بزنیم، وارد بحثهای اصولی میشویم و سرفرصت میتوان راجع به قطع و ظنّ شیخ انصاری حرف زد.
امروزه ما، قطعیبودن را به شکل "فیزیکی و مکانیکی" میفهمیم! مثلاً میگوییم: این سوئیچ را که بزنی، فلان چراغ روشن میشود! ولی مردم قدیم به انتظار روشنایی بودند و میگفتند: این خداست که جهان را روشن میکند، ولی ما میگوییم: نه! روشن کردن این دنیا کاری ندارد! سیمکشی میکنیم و یک کلید و لامپ وصل میکنیم، با زدن کلید، همه جا روشن میشود!
عالَمی که ما داریم در آن زندگی میکنیم، عالمی است که همهچیز را میخواهیم صفرویکی و قطعی ببینیم! بههمیندلیل وقتی در بیابانی تاریک و ظلمانی تنها بشویم، چون هیچ سوئیچی نیست که آن را روشن کنیم، از روشنایی ناامید و میگوییم: تاریکی سرنوشت محتومِ ماست و حالا مثلاً یک شیری هم میآید و من را میخورد و یا یکی هم قصد کشتن من را میکند! آنوقت قبل از این اتّفاقات، فرد سکته میکند یا خودش را میکُشد!!
چرا در جهان قدیم آدمها در تاریکی سکته یا خودکشی نمیکردند، طرف خودش به بیابان میرفت و شب را آنجا میگذراند؟ چون روشنایی برای او یک مسألهی قطعی نبود و در انتظار روشنایی بود...
ما با #زبان_قرآن است که میتوانیم به سُنن الهی وقوف پیدا میکنیم و با قرآن متذکّر به سُنتهای خداوند میشویم.
@tafakkor_qurani