علی مقدم
چند رباعی از خواجه افضل الدّین محمدکاشی(بابا افضل) که در تذکره ریاض الشعراء آمده را این جا به اشتراک
بازآ ، بازآ ، هر آنچه هستی بازآ
ور کافر و گبر و بت پرستی بازآ
کاین درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
بازآ ، بازآ ، هر آنچه هستی بازآ ور کافر و گبر و بت پرستی بازآ کاین درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار
رباعی حِکمی
جز حق حَکَمی که حُکم را شاید نیست
حکمی که ز حکم حق فزون آید نیست
هر چیز که هست آن چنان می باید
و آن چیز که آن چنان نمی باید نیست
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
رباعی حِکمی جز حق حَکَمی که حُکم را شاید نیست حکمی که ز حکم حق فزون آید نیست هر چیز که هست آن چنان
نه جان تو با سرّ الهی پرداخت
نه در طلب نامتناهی پرداخت
دردا که چنان به نقش مشغول شدی
کز نقش به نقّاش نخواهی پرداخت
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
نه جان تو با سرّ الهی پرداخت نه در طلب نامتناهی پرداخت دردا که چنان به نقش مشغول شدی کز نقش به نقّا
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
معلومم شد که جمله بگذاشتنی است
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست
الّا غم دوست کان نگه داشتنی است
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است معلومم شد که جمله بگذاشتنی است بگذاشتنی است هر چه در عالم هست الّا غ
افضل دیدی که آنچه دیدی هیچ است
وز هر چه بگفتی و شنیدی هیچ است
سرتاسر آفاق دویدی هیچ است
وین نیز که در کنج خزیدی هیچ است
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
افضل دیدی که آنچه دیدی هیچ است وز هر چه بگفتی و شنیدی هیچ است سرتاسر آفاق دویدی هیچ است وین نیز که
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک ز بهر کاری بوده است
زنهار قدم به خاک آهسته نهی
کان مردمک چشمِ نگاری بوده است
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است گردنده فلک ز بهر کاری بوده است زنهار قدم به خاک آهسته نهی کان م
بر هر که حسد بری ، امیر تو شود
وز هر که فرو خوری اسیر تو شود
تا بتوانی تو دستگیری می کن
کان دستِ گرفته، دستگیر تو شود
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
بر هر که حسد بری ، امیر تو شود وز هر که فرو خوری اسیر تو شود تا بتوانی تو دستگیری می کن کان دستِ گر
علمی که حقیقی است درسی نبود
در سینه بود هر آنچه در سی نبود
صد خانه پر از کتاب سودی ندهد
باید که کتابخانه در سینه بود
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
علمی که حقیقی است درسی نبود در سینه بود هر آنچه در سی نبود صد خانه پر از کتاب سودی ندهد باید که کتا
آنی که غم تو رنگ را می شکند
خوی تو صف پلنگ را می شکند
جان سختی ما حریف دل سختی تُست
اینجاست که سنگ سنگ را می شکند
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
آنی که غم تو رنگ را می شکند خوی تو صف پلنگ را می شکند جان سختی ما حریف دل سختی تُست اینجاست که سنگ
در پس منگر دمی و در پیش مباش
با خویش مباش و خالی از خویش مباش
خواهی که غریق بحر توحید شوی
مشنو ، منگر ، مگو ، میندیش ، مباش
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
در پس منگر دمی و در پیش مباش با خویش مباش و خالی از خویش مباش خواهی که غریق بحر توحید شوی مشنو ، من
گر فضل کنی ندارم از عالم باک
ور عدل کنی شوم به یکباره هلاک
روزی صد بار گویم ای صانع پاک
مُشتی خاکم ، چه آید از مُشتی خاک
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
ابر از دهقان که ژاله می روید از او
دشت از مجنون که لاله می روید از او
طوبی و بهشت و سلسبیل از زاهد
ما و دلکی که ناله می روید از او
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
ابر از دهقان که ژاله می روید از او دشت از مجنون که لاله می روید از او طوبی و بهشت و سلسبیل از زاهد
ای در طلب گره گشایی مُرده
از وصل بزاده وز جدایی مُرده
وی بر لب بحر تشنه در خاک شده
وی بر سر گنج از گدایی مُرده
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
ای در طلب گره گشایی مُرده از وصل بزاده وز جدایی مُرده وی بر لب بحر تشنه در خاک شده وی بر سر گنج از
گیرم که تمام مُصحف از بر داری
با آن چه کنی که نَفسِ کافر داری
سر را به زمین همی نَهی بهر نماز
آن را به زمین بِنِه که در سر داری
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
گیرم که تمام مُصحف از بر داری با آن چه کنی که نَفسِ کافر داری سر را به زمین همی نَهی بهر نماز آن را
ای آنکه خلاصه ی چهار ارکانی
بشنو سخنی ز عالم روحانی
دیوی و ددی و مَلَکی ، انسانی
زین چار هر آنچه می نمایی ، آنی
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
ای آنکه خلاصه ی چهار ارکانی بشنو سخنی ز عالم روحانی دیوی و ددی و مَلَکی ، انسانی زین چار هر آنچه می
گه ترکِ وجودِ غم ، فزاینده کنی
گه آرزوی حیات پاینده کنی
آینده عمر خواهی از رفته فزون
در رفته چه کرده ای که آینده کنی؟!
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
گه ترکِ وجودِ غم ، فزاینده کنی گه آرزوی حیات پاینده کنی آینده عمر خواهی از رفته فزون در رفته چه کرد
ای نسخه ی نامه ی الهی که تویی
وی آینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
ای نسخه ی نامه ی الهی که تویی وی آینه ی جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی
گوش تو دو دادند و زبان تو یکی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی گوش تو دو دادند و زبان تو یکی یعنی
ای لطف تو دستگیر هر خودرایی
وی عفو تو پرده پوش هر رسوایی
بخشای بر آن بنده که اندر همه عمر
جز درگه تو هیچ ندارد جایی
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
علی مقدم
ای لطف تو دستگیر هر خودرایی وی عفو تو پرده پوش هر رسوایی بخشای بر آن بنده که اندر همه عمر جز درگه ت
از باد اگر سبق بری در تیزی
چون خاک اگر هزار رنگ آمیزی
چون آب محبّت علی نیست تو را
آتش ز برای خود همی انگیزی
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
توصیف صائب تبریزی + حکایتی از دوران طفولیّت وی از کتاب #ریاض_الشعراء
《اسم ایشان میرزا محمدعلی است .از شعرای عالیمقدار و فصحای بلاغت شعار روزگار بود در طرز خود امام فن و در روش خویش مقتدای زمن است . صیت سخنوری او از قاف تا قاف جهان رسیده و خوان نعم کلامش از مشرق تا مغرب کشیده . متأخرین را با وی خیال همسری محال و دغدغهی برابری را چه مجال .
مشهور است که میرزای مزبور مرحوم در ایام طفولیت روزی بهاتفاق والد مرحوم خود که از اعاظم تجار بازار اصفهان بود به دکان یکی از اهلالله که به امر صحافی اشتغال داشته وارد میگردیده و آن ولیّ کامل کاغذ ریزه هایی که از دم مقراض بریده در دکان ریخته بودهاست در کاسهی سریش ریخته مخلوط نموده به نزد میرزا صائب میگذارد و امر به خوردن مینماید میرزا صائب نیز به اشارهی والد شروع به خوردن نموده دو ثلث آن را میخورد . آن شیخ کامل به والد میرزا میفرماید که اگر همه را خورده بود کلامش به تمام عالم میرسید و الحال دو ثلث جهان را صیت بیانش فرو خواهد گرفت و الحق آن دلچسبی که در کلام میرزای مرحوم است به سبب سریش اولیاست و الّا ظاهر احوال میرزا مقتضی آن نبود که اینهمه حقایق و معارف از وی صدور یابد.》
ریاض الشعراء ج ۲ ص ۱۲۰۶
پ ن : دو هفته پیش این داستان را از استاد رستگار حفظه الله شنیدم ، امشب که کتاب ریاض الشعراء را مطالعه میکردم به همین داستان که ایشان نقل فرمودند برخوردم.
#تذکره_ریاض_الشعراء
#علیقلی_واله_داغستانی
#صائب_تبریزی
@ASI_khorasani