شقشقیه ۱۰
«موضوع و حکم» در منطق و اصول
یکی از اصطلاحاتی که به نحو مشترک لفظی(یعنی لفظا مشترک هستند ولی معنای آنها متفاوت است) بین علم اصول و منطق وجود دارد، اصطلاح موضوع و حکم است.
در علم اصول، ما در احکام میگوییم که یک حکم داریم و یک موضوع و یک متعلق و گاهی متعلق المتعلق هم موجود است.
حال معنای این اصطلاحات را در علم اصول بررسی خواهیم کرد.
محقق نایینی رحمه الله در کتاب فوائد الاصول ج۱ می فرمایند : مراد از حکم همان وجوب و حرمت و ... است. مثلاً در «اکرم کل عالم» حکم، وجوب است که از اکرم فهمیده میشود.
و اما مراد از متعلق حکم آن چیزی است که حکم بر سر آن آمده و به وسیلهی حکم، طلب شده است و حکم به آن تعلق گرفته است، که در مثال قبل، متعلق حکم، اکرام است.
سپس ایشان میفرمایند : مراد از موضوع حکم، آن امری است که مقدر الوجود باشد یعنی وجودش مفروض گرفته شده باشد. به عبارت واضح تر مراد از موضوع حکم، مکلفی است که حکم بر او تحمیل میشود.
و مراد از متعلق المتعلق هم امری است که به متعلق حکم تعلق دارد، که در مثال بالا متعلق المتعلق همان کل عالم است.
.__________________________________________
«أکرِمْ کلَّ عالم»
حکم: وجوب
متعلق حکم: اکرام
موضوع حکم: مکلف
متعلقِ متعلق حکم : کل عالم
#اصول
#اصول_فقه
#فقه
#حکم
#موضوع
#موضوع_حکم
#متعلق
#متعلق_حکم
#متعلق_المتعلق
#محقق_نایینی
#فوائد_الاصول
#احمدی_شیرازی
شقشقیه ۱۴
«مشترک لفظی و معنوی ۴»
تفاوت این دو اصطلاح در علم فلسفه با ادبیات، منطق و اصول.
در این مبحث از مشترک لفظی و معنوی در علم فلسفه صحبت خواهیم کرد تا روشن شود که لفظ مشترک لفظی و معنوی در اصطلاح فلسفی معنایی غیر از مشترک لفظی و معنوی در علوم ادبیات و اصول و منطق دارد و به اصطلاح یک لفظ است با دو معنای اصطلاحی. یعنی در واقع لفظ «مشترک لفظی» خودش مشترک لفظی است و همچنین لفظ مشترک معنوی.
در علم فلسفه و در مباحث عامهی فلسفه (بعداً به تقسیمات فلسفه و انواع مباحث آن خواهیم پرداخت)، فصلی وجود دارد با این عنوان که «آیا مفهوم وجود مشترک لفظی است یا معنوی؟». و از نتیجه این فصل در مباحث متعددی از علم فلسفه استفاده میگردد، مثل بحث اصالت وجود و تشکیک وجود و ...
در هر حال، فعلا بحث بر این است که مشترک لفظی و معنوی در این فصل از مباحث فلسفی به چه معناست؟
آنچه به نظر میرسد این است که مشترک لفظی و معنوی در فلسفه بدین معناست که آیا ما چند مفهوم ذهنی داریم که دارای مصادیق متعدد هستند یا یک مفهوم ذهنی داریم که دارای مصادیق خارجی متعدد است؟ یعنی آیا #مفهوم_وجود که در ذهن انسان شکل میگیرد، یک مفهوم است و یا اینکه به حسب تفاوت مصادیق، این مفهوم نیز متعدد خواهد بود و ما دو یا چند #مفهوم_وجود خواهیم داشت. ملاحظه میشود که در اینجا با الفاظ سر و کار نداریم بلکه بحث بر سر یکی بودن یا نبودن مفاهیم و معانی ذهنی است.
ثمره ی بحث:
یکی از ثمرات فرق بین مشترک لفظی و معنوی در اصطلاح ادبیاتی و فلسفی این است که مشترک لفظی در اصطلاح ادبیاتی برای هر کلمه در یک زبان با زبان دیگر فرق میکند و ممکن است که در یک زبان مثلاً فارسی، یک امر با امور دیگر دارای یک لفظ باشند، اما در زبان دیگری مثل عربی یا انگلیسی و ... دارای یک لفظ نباشند، یعنی در فارسی دچار مشترک لفظی باشیم اما در عربی نباشیم. اما مشترک لفظی و معنوی در اصطلاح فلسفی تابع لغت و زبان خاصی نیست، چون که بحث بر سر معنا و مفهوم ذهنی است که بین همه انسانها مشترک است.
#نکته_مهم: البته باید توجه داشت که مشترک معنوی در ادبیات هم مانند مشترک لفظی و معنوی در فلسفه تابع زبان خاص نیست و در همه زبانها به یک صورت است. دلیل و سر مطلب هم این است که قبلاً در بحث مشترک لفظی و معنوی ادبی گفته شد که مشترک معنوی همان موضوع در قضایای حقیقیه است و پر واضح است که موضوع قضایای حقیقیه در بین همه مردم یکسان است و مختص به زبان خاصی نیست.
#اصول
#اصول_فقه
#فقه
#ادبیات
#ادبیات_عرب
#منطق
#فلسفه
#مشترک_لفظی
#اشتراک_لفظی
#مشترک_معنوی
#اشتراک_معنوی
#مفهوم_وجود
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۱۵
«رئوس ثمانیه»
یکی از مباحثی که در مبادی علم(مبادی را به زودی به طور مفصل توضیح خواهیم داد) بحث میشود و از نظر قدما بسیار هم مهم بوده است، بحث رئوس ثمانیه است که در ابتدای هر علمی از آن بحث میشود، که رئوس ثمانیه عبارتند از:
1. غرض و مقصود علم. «الغرض، لئلا یکون النظر فیه عبثا»
2. منفعت و فایده علم «و هی ما یتشوقه الکل طبعا لینشط بالطالب و یتحمل المشقة»
3. وجه نامگذاری علم «السمة، و هی العلم عنوان لیکون عنده اجمال ما یفصله»
4. مولف علم «المولف، لیسکن قلب المتعلم »
5. نوع علم «انه من ای علم هو، لیطلب فیه ما یلیق به»
6. مرتبه علم «انه فی ای مرتبة هو لیقدم ما یجب و یؤخر عما یجب»
7. اقسام مطالب مذکور در علم «القسمة، لیطلب فی کل باب ما یلیق به»
8. روش های تعلیم مطالب علم «الانحاء التعلیمیة، و هی التقسیم، اعنی التکثیر من فوق»
(تمام عبارات عربی از خاتمهی کتاب تهذیب المنطق تفتازانی آورده شده است)
البته ملاصدرا در مقدمه سفر اول از کتاب شریف اسفار و در منهج اول، بحث از #تعریف_علم و #موضوع_علم را هم ذکر کرده اند و همچنین تفتازانی در تهذیب المنطق در خاتمه کتاب، بخش رئوس ثمانیه میفرمایند که در مبادی از اموری بحث میشود که نام تعریف علم و موضوع علم را هم ذکر کردهاند.
همه این موارد را به فراخور توضیح خواهیم داد.
اما سوالی که در ابتدا به ذهن میرسد این است که فرق فایده علم و غرض علم چیست؟
به زودی تبیین خواهد شد ان شاءالله
مثل همیشه منتظر جوابهای شما هستیم.
@M_AhmadiShirazi
#منطق
#اصول_فقه
#اصول
#فلسفه
#فقه
#رئوس_ثمانیه
#غرض_علم
#فایده_علم
#تعلیم_علم
#جایگاه_علم
#مولف_علم
#ابواب_علم
#تعریف_علم
#موضوع_علم
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیات. احمدی شیرازی
شقشقیه ۱۵ «رئوس ثمانیه» یکی از مباحثی که در مبادی علم(مبادی را به زودی به طور مفصل
شقشقیه ۱۶
«اهمیت بحث از رئوس ثمانیه»
ممکن است در ابتدا با این سوال مواجه شویم که بحث از رئوس ثمانیه چه اهمیتی دارد و آیا در بحث علم آموزی و همچنین تربیت علمی، دارای ثمراتی است یا خیر؟
امروزه در علوم مختلف، مبحثی به نام فلسفه مضاف یا فلسفه علم پدید آمده است که به عقیده بسیاری از دانشمندان برای تعلیم و تحصیل علم بسیار راهگشاست که البته در مورد فلسفه علم در آینده مفصل تر بحث خواهیم کرد.
اجمالا باید اشاره کرد که فلسفه علم همانند یک نقشه راهنما یا به عبارت بهتر یک نقشهی مهندسی و معماری است که نگاهی بیرونی به علم دارد و ما را به زوایای مختلف علم از نگاه بیرونی آگاه میکند.(در مورد فلسفه علم، چیستی و اهمیت آن به تفصیل بحث خواهیم کرد.)
بسیاری از دانشمندان و متفکران ما نیز مثل علامه مصباح رحمه الله و دیگران، به مبحث فلسفه علم ورود پیدا کردهاند و این بزرگان کتب و مقالاتی مثل فلسفه اخلاق، فلسفه فقه، فلسفه اصول فقه و ... را نگاشتهاند، که میتواند نشانگر مقبولیت آن در نزد دانشمندان و علمای حوزوی هم باشد.
نکته قابل ذکر این است که مباحث رئوس ثمانیه به نحوی چشمگیر در فلسفه علم مورد استفاده قرار میگیرد و این نشانگر اهمیت بحث از رئوس ثمانیه است که پس از ذکر تعریف دقیق هر کدام از رئوس ثمانیه به نحوه ورود آنها به فلسفه علم خواهیم پرداخت ان شاءالله.
#فلسفه
#منطق
#اصول
#اصول_فقه
#فقه
#رئوس_ثمانیه
#علامه_مصباح
#فلسفه_اخلاق
#فلسفه_فقه
#فلسفه_اصول_فقه
#احمدی_شیرازی
شقشقیات علوم انسانی
@sheqsheqiat
شقشقیات. احمدی شیرازی
آیا اشکال مرحوم آیت الله مصباح که معرفت شناسی مقدم بر هستی شناسی است بر جناب علامه طباطبایی وارد است
شقشقیه ۱۷
رئوس ثمانیه ۳
«تبیین سمة، مرتبة و مولف علم»
و
«نحوهی ورود این سه بحث در فلسفه علم»
سمة یا همان وجه نامگذاری علم، از این جهت در رئوس ثمانیه وارد شده است که : با درک و فهم وجه تسمیه ی علم، میتوانیم یک اجمالی از مطالب علم را که در آن علم در صدد بحث از آن هستیم، متوجه بشویم.
مرتبة العلم یعنی این که ما جایگاه این علم را در بین علوم بشناسیم و بدانیم که این علم را باید پس از چه علومی فرا گرفت و چه علومی بر این علم مترتب خواهند بود.
مولف العلم از این جهت اهمیت دارد که ما سیر بحث و تطور و تکامل علم را بدانیم که باعث میشود نحوه اشکالات وارد بر علم و جوابهای مذکور در علم را بهتر درک کنیم.
نحوهی ورود این سه مبحث در فلسفه علم:
سمة العلم که همان علت نامگذاری علم است، در تعریف علم مورد بحث قرار میگیرد.
مؤلف علم که همان مؤسس علم است و اولین بار این علم را به رشتهی تحریر در آورده است، در قسمت تاریخ علم از مباحث فلسفه علم بررسی میشود.
مرتبه و جایگاه علم در میان دیگر علوم نیز در بخش تعامل علم با سایر علوم مورد بحث و دقت قرار میگیرد.
#رئوس_ثمانیه
#سمة_علم
#مرتبه_علم
#مولف_علم
#فلسفه_علم
#منطق
#فلسفه
#اصول
#اصول_فقه
#فقه
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۲۰
«حصه چیست؟»
گاهی در کتب فقهی، اصولی، منطقی، فلسفی و حقوقی با کلمه «حصه» برخورد میکنیم که باید تبیینی صحیح از این کلمه در ذهن ما شکل بگیرد.
در ابتدا باید توجه داشت که این لفظ، مشترک لفظی بین دو معنای متفاوت است.
معنای اول : همان معنای لغوی این کلمه است که در کتب لغوی به معنای «نصیب، سهم و جیره» آمده است. (نک : لغتنامه دهخدا، لسان العرب، صحاح و ... ذیل ماده حصه)
این کلمه با معنای لغوی اش در اشعار فارسی و عربی نیز به طور مکرر آمده است.
مثلاً عطار میگوید: «طمع وصل تو مجالم نیست/ حصه زین قصه جز خیالم نیست». یا در کلام مولوی چنین آمده است که: «از کلیله بازخوان آن قصه را/ و اندر آن قصه طلب کن حصه را.»
در کتب فقهی و حقوقی وقتی با کلمهی «حصه» برخورد میکنیم، غالبا همین معنای لغوی مراد است، مگر اینکه قرینه ای وجود داشته باشد که نشان دهد مراد از این کلمه، معنای لغوی آن نیست.
مثلاً در کتاب مکاسب شیخ انصاری چنین میخوانیم : « ثمّ إنّ البيع المذكور صحيح بالنسبة إلى المملوك بحصّته من الثمن، و موقوف في غيره بحصّته.»
معنای دوم : معنای اصطلاحی این کلمه در علم فلسفه است که شهید مطهری ره در جلد نهم مجموعه آثار (شرح مبسوط منظومه) صفحه 203 آن را به خوبی تبیین کرده اند و ما در اینجا به نحو خلاصه و شاید بتوان گفت که با زبان دیگری آن را توضیح خواهیم داد ان شاءالله.
وقتی که ما موضوع و محمولی مثل «زید عالم» و یا مضاف و مضاف الیهی مثل «غلام زید» داریم، در اینجا سه امر داریم.
اولا یک «مقیَّد» داریم که دارای یک قیدی شده است، پس امر دوم همان «قید» است که در این مثالها عالم بودن یا زید بودن است.
اما در اینجا یک امر سومی هم وجود دارد که به آن «تَقیُّد» گفته میشود یعنی رابطه بین علم و زید، و غلام و زید که همان مال زید بودن غلام است.
اگر ما فقط مقیَّد و تقیُّد را داشته باشیم و قید را بیرون بیندازیم به آن «حصه» گفته میشود و به اصطلاح میگویند «تقیُّدٌ جزءٌ و القیدُ خارجیٌّ» یعنی تقید جزء است و داخل در معناست اما قید خارج از معناست.
مرحوم محقق نایینی برای حل اشکال شرط متاخر (در آینده به این بحث خواهیم پرداخت) به همین معنا از حصه تمسک یافته اند (به بخش مقدمه واجب، بحث شرط متاخر از کتاب فوائد الاصول مراجعه شود) و جناب علامه مظفر ره نیز در همین بحث از کتاب شریف «اصول الفقه» همین بیان و مبنا از «حصه» را از استادشان محقق نایینی رحمه الله پذیرفته اند.
و اما در علم فلسفه نیز حضرت علامه طباطبایی رحمة الله و رضوان الله تعالی علیه، در کتاب شریف «بدایة الحکمة» در مرحلهی اول، فصل ششم، بحث «حصه» را با همین معنا ذکر کردهاند.
#فلسفه
#منطق
#اصول
#اصول_الفقه
#فقه
#حقوق
#علامه_طباطبایی
#بدایة_الحکمة
#محقق_نایینی
#فوائد_الاصول
#علامه_مظفر
#اصول_الفقه
#حصه
#حصة
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۲۴
«قیاس فقهی، اصولی و منطقی»
مراد از قیاس های «فقهی، اصولی و منطقی» چیست؟
چطور میتوان این سه را از هم تفکیک کرد و آنها را به درستی تشخیص داد؟
ثمره تشخیص این سه نوع چیست؟
#منطق
#فلسفه
#اصول_فقه
#اصول
#فقه
#قیاس
#قیاس_منطقی
#قیاس_اصولی
#قیاس_فقهی
#احمدی_شیرازی
شقشقیات. احمدی شیرازی
شقشقیه ۲۴ «قیاس فقهی، اصولی و منطقی» مراد از قیاس های «فقهی، اصولی و منطقی» چیست؟ چطور م
شقشقیه ۲۵
«قیاس فقهی و اصولی»
در بیانات آقایان فقها و اصولیون، با عبارت قیاس فقهی و قیاس اصولی برخورد میکنیم که باید به نحو صحیحی آن را در ذهن داشته باشیم تا بتوانیم کلام ایشان را به درستی درک کنیم.
مراد از قیاس در هر دو عبارت آن یعنی قیاس فقهی و اصولی، همان قیاس در عبارات منطقیون یعنی صغری و کبری است که از انضمام آنها نتیجه به دست میآید.
تنها نکته ای که باعث میشود تا نام قیاس فقهی و اصولی بر آنها اطلاق شود دو مطلب است.
یک: موادی که در این قیاس ها ریخته میشود
دو: نتیجه ای که از این قیاس ها بدست میآید.
در قیاس فقهی:
صغری : از آیات و روایات و سایر ادله اربعه تشکیل شده است.
کبری : نتیجه ای است که از یک قیاس اصولی گرفته شده است.
نتیجهی قیاس فقهی: یک حکم شرعی است.
در قیاس اصولی: از موادی بهره میگیریم که -همان طور که ذکر شد- نتیجهاش بتواند کبرای قیاس فقهی قرار بگیرد.
برخی از آقایان اصولیون مثل علامه مظفر رحمه الله همین امر را به عنوان ضابطه برای اصولی دانستن یک مسأله قرار دادهاند. یعنی طبق نظر آنها مسألهای اصولی است که صغری و کبرای قیاس اصولی قرار بگیرد، و به عبارت دیگر، نتیجهی این قیاس، کبرای قیاس فقهی واقع شود.
حضرت علامه مظفر رحمه الله در ابتدای کتاب و نیز در ابتدای مقدمهی مقصد ثالث، مثالی را برای قیاس اصولی و قیاس فقهی ذکر میکنند که ما نیز این مثال را به تبع ایشان ذکر میکنیم.
قیاس اصولی:
صغری: صیغةُ إفعل، ظاهرةٌ فی الوجوب (که این صغری در مبحث ظواهر علم اصول مورد بحث قرار میگیرد)
کبری: کلُّ ظاهر حجةٌ (که این کبری در مباحث حجج و امارات از علم اصول اثبات میشود)
________________________
نتیجه: صیغة إفعل حجةٌ فی الوجوب
قیاس فقهی:
صغری: اقیموا الصلاة صیغةُ إفعل (که این صغری را از قرآن گرفته ایم)
کبری: کل صیغةِ إفعل حجةٌ فی الوجوب (که این کبری همان نتیجهی قیاس اصولی است)
________________________
نتیجه: اقیموا الصلاة حجةٌ فی الوجوب
ملاحظه میشود که نتیجه قیاس فقهی، یک حکم شرعی یعنی وجوب نماز است.
#فقه
#اصول
#قیاس_فقهی
#قیاس_اصولی
#اصول_الفقه
#علامه_مظفر
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۲۸
«حقیقت واجب کفائی»
یکی از سوالاتی که پیش میآید این است که در حالی که نوعاً ما به شناخت تعریف واجب کفائی بسنده میکنیم و میگوییم که
واجب کفائی : «در مقابل واجب عینی است، و مشهور گفته اند که واجب کفائی آن واجبی است که بر تمام مکلفان، به طور مساوی واجب میباشد، اما با انجام برخی از مکلفان، تکلیف از دیگران برداشته میشود»
اما سوالی دیگر وجود دارد که :
«حقیقت واجب کفائی چیست؟
این وجوب چگونه در شرع به وجود میآید؟
نحوهٔ تبیین آن چگونه خواهد بود؟»
برای تبیین بیشتر اشکال و بیان توالی آن، به این مطلب اشاره میکنیم که : حکم یا بسیط است و یا مرکب.
در احکام وجوبیه اگر حکم را مرکب بدانیم، دارای دو جزء خواهد بود؛ جزء اول عبارت است از «الزام به فعل» و جزء دوم، «منع و نهی از ترک» خواهد بود. یعنی در آن امر، نهی و منع نیز به عنوان جزء مرکب وجود دارد.
و اگر حکم را بسیط بدانیم، اصولیون میگویند که اگر چه منع از ترک، جزء حکم نمیباشد اما لازمهی عقلیِ حکم به وجوب است.
حال اگر منع از ترک، جزء حکم به وجوب و یا لازمهی عقلی آن است، اگر تعداد کافی این عمل را انجام دهند و به اصطلاح مَن به الکفایه برای عمل موجود شد، چه اتفاقی میافتد که نسبت به مکلفینی که به این عمل مبادرت نداشتهاند و آن را انجام ندادهاند، این منع از ترک وجود ندارد؟
با جواب به سوال اصلی که در صدر مطلب طرح کردهایم، جواب به این نوع از پرسشها و حتی تعریف صحیح از واجب کفائی آشکار خواهد شد ان شاء الله.
جواب مطلب در شقشقیه بعد خواهد آمد إنشاءالله تعالی.
اگر در مورد مطلب و سوال و جواب آن نکته ای دارید بنده در خدمتم
@M_AhmadiShirazi
#اصول_فقه
#فقه
#واجب
#واجب_کفائی
#حقیقت_واجب_کفائی
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
شقشقیه ۲۹
دو فرق قاعده «من ملک» و قاعده «اقرار العقلاء علی انفسهم نافذ»
مرحوم محقق بجنوردی در کتاب شریف القواعد الفقهیه دو فرق برای این دو قاعده فقهیه به نحو اوسعیت و گستردگی ذکر میکنند. ایشان میفرمایند که اولاً قاعده «من ملک شیئاً ملک الاقرار به» اوسع از قاعده «اقرار العقلاء علی انفسهم نافذ (أو جائز)» است، چون که قاعده «من ملک»، هم مواردی را در برمیگیرد که به نفع مالک باشد و هم مواردی که به ضرر او باشد، اما قاعده «اقرار العقلاء» فقط در جایی است که به ضرر شخص باشد.
دلیل بر این فرق را هم باید از معنای این دو قاعده و دلیلی که بر آنها اقامه میشود جستجو کرد.
ثانیاً اینکه قاعده «من ملک» اوسع و گسترده تر از «اقرار العقلاء» است، چون که قاعده «من ملک» همانطور که شامل اقرار فرد بالغ میگردد شامل اقرار صبی هم میشود اما قاعده «اقرار العقلاء» فقط مختص به بالغین است.
دلیل بر این فرق را ایشان انصراف ذکر میکنند که در قاعده «اقرار العقلاء»، کلمه العقلاء انصراف به افراد بالغ دارد اما در قاعده «من ملک» چنین انصرافی از هیچ کدام از کلمات این قاعده وجود ندارد، لذا شامل صبی هم میشود.
احمدی شیرازی: در مورد مطلب ایشان نکاتی وجود دارد که ان شاءالله در فرصت مناسب ذکر خواهد شد.
#فقه
#قاعده_فقهیه
#محقق_بجنوردی
#القواعد_الفقهیه
#احمدی_شیرازی
شقشقیة
صاحب جواهر در مبحث «وجوب نفسی یا غیری داشتن وضو» مباحث مفصلی را مطرح مینمایند.
یکی از مبانی ایشان که در اینجا ذکر شده و در جاهای مختلفی از علم کاربرد خواهد داشت این است که ایشان «داشتن فایده ای غیر از تعلیق را سادّ (مسدود کننده) باب حجیت مفهوم شرط» میدانند.
این بحث را در کتب اصول با عنوان شرایط مفهوم شرط، و انحصاری بودن علیت بین شرط و جزا میتوان مشاهده کرد.
#مفهوم_شرط
#جواهر_الکلام
#فقه
#اصول
#صاحب_جواهر
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat
یکی از مباحثی که توسط فقیه باید مورد بحث قرار گیرد، بحث از جبران ضعف سند به وسیله شهرت است.
سوال دومی که در این بحث مورد دقت قرار میگیرد و البته منوط به پاسخ مثبت نسبت به سوال اول است، این است که اگر این روایت، از طرق عامه وارد شده باشد هم همین حکم را دارد؟ یعنی اگر روایت عامی باشد هم شهرت جابر ضعف آن است؟ به عبارت دیگر آیا این در حکم بین روایاتی که در کتب اصحاب نقل شده است و روایاتی که از طریق عامه نقل شده و در کتب ایشان ذکر شده است، فرقی نیست؟
جناب صاحب جواهر رحمة الله و رضوان الله تعالی علیه در جلد دوم کتاب جواهر صفحه ۴۳ ذیل بحث استنجاء در این باره میفرمایند که ظاهر اصحاب این است که به اخبار عامه التفاتی نمیشود، حتی در صورتی که جابری برای آن بتوان یافت، یعنی در واقع شهرت و اجماع و عمل اصحاب جابر واقعی برای ضعف روایات عامه به حساب نمیآیند:
لکنّ الظّاهر من ملاحظة کلامه أنّها من طرق العامّة، فلا ینفع انجبارها بالشّهرة؛ إذ ظاهر الأصحاب عدم الإلتفات إلی أخبار العامّة و إن انجبرت.
#شهرت_فتوایی
#جبر_سند
#روایت_عامی
#فقه
#جواهر_الکلام
#صاحب_جواهر
#احمدی_شیرازی
@sheqsheqiat