eitaa logo
شعرکده
102 دنبال‌کننده
134 عکس
123 ویدیو
6 فایل
ارتباط با ادمین کانال: @alisafari1403
مشاهده در ایتا
دانلود
کاری ز دست شعر هایت برنمی‌آید وقتی دل معشوق جای دیگری باشد @sher_kade
گوشه ویرانه گشتم تا تو را پیداکنم ناگهان دیدم که خود گوشه نشین عالمم...!!! @sher_kade
بی‌من چگونه می‌گذرد روزگار تو؟! بی‌تو تمام هفتهٔ من عصر جمعه است مبین اردستانی @sher_kade
برخیز...! شــعر ها همگی لـَنـگ مانده اند صبحت به خیر حضرت مضمون هر غزل @sher_kade
بی تو درمانده ام و با تو بلاتکلیفم بدترین حالت دیوانه شدن یعنی من @sher_kade
شَهری به گفت و گوی تو در تنگنای شوق شَب روز می کنند و تو در خواب صُبحگاه!! @sher_kade
شعری بخوان به لهجهٔ باران برای من با گویش قشنگ خراسان برای من حرفی بزن دوباره دلم تنگ گفتگوست ای بهتر از شکوه بهاران برای من چون قایقی که گم شده در اضطراب باد چیزی نمانده تا خط پایان برای من هرگز کسی شبیه تو پیدا نمی‌شود آری میان این همه انسان برای من آغوش گرم توست شروع دوباره‌ای پایان روزهای زمستان برای من شعری بخوان که حال دلم را عوض کنی آسوده‌تر شود غم زندان برای من @sher_kade
چشم تو جنگل سبزی‌ست در آغوش خزر آشنایند به این منظره گیلانی ها...! @sher_kade
آمدم شعر بخوانم، غزلم یادم رفت این چه حالست که من بی‌تو در عالم دارم! @sher_kade
Meysam Ebrahimi - Tavahom (320) (1).mp3
8.67M
اونجاش که می‌گه: تنهایی می‌زنم تو قلبِ این تنهایی ... @sher_kade
شاعر شدیم و از تو نوشتیم هر کجا با شعر عاشقانه‌ترین داستان شدی @sher_kade
پاسخ نمی دهی به لجم یا که نیستی؟ دنیا قشنگ تر شده با ما که نیستی؟ دریا دلم ولی بخدا غرق می شوم هر روز در تصور فردا که نیستی آری بدون فکر تو هم صبح می شود پی می برم به معجزه شبها که نیستی با تو اگر که ساده ترم بی تو شاعرم باید تو را غزل بکنم تا که نیستی تو نیستی و خاطره ات هست، هر کجا باید سفر کنم به هر آن جا که نیستی @sher_kade
‏خوشبحالش که تو را صبح به صبح میبیند کاش من آینه‌ی کنج اتاقت بودم @sher_kade
علیه‌السلام باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه‌خوان باشد.. وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم، زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خون دلت از کنج لب‌هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب‌های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد هنگام برخورد لبت با کاسهٔ آب است وقت گریز روضه‌های خیزران باشد @sher_kade
یازده بار جهان گوشه زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه باران کم نیست سامرایی شده ام ، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرایی است که در ایل تو چندان کم نیست بوسهٔ جام به لب‌های تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضهٔ دندان کم نیست از همان دم پسر کوچکتان باران شد تا همین لحظه که خون گریه باران کم نیست در بقیعِ حَرمَت با دل خون می‌گفتم که مگر داغِ همان مرقد ویران کم نیست @sher_kade
درون شیشه‌ی یک‌ موزه می‌رسند به هم کتِ قدیمیِ من، دامنِ عتیقه‌ی تو @she_kade
آغاز امامت امام زمان(عج) مبارک باد😍👏👏👏
حال من بعد از تو مثل دانش آموزیست که خسته از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش @sher_kade
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها باور من نمی شود، همنفس خدا شدم سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم @sher_kade
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن شریک روزهای سخت و شب‌‏های خطر بودن به هم می‌‏ریزی آداب قدیم بی‏‌قراری را شروع عاشقی کردن، کمی بی‌‏تاب‏‌تر بودن بزرگت می‏‌کند قلبی که سمت عشق چرخاندی کنار آفتابی زنده باید شعله‌‏ور بودن اگر از کوچه‏‌ها زخم زبان می‌‏خورد پیغمبر زنانه، خط به خط آموختی رسم سپر بودن وزیدی در بیابان‏‌های داغ فقر و تنهایی و تا منزل به منزل از محمد باخبر بودن نشان دادی به دنیا زن برای مرد خود این است: کنار یک نفر ماندن، برای یک نفر بودن به شمشیر علی می‌‏نازد و سرمایه‌‏ات، احمد به کوهی تکیه دادن، زیر سقفی پرثمر بودن نفیسه! آب و جارو کن، صدای پای خوشبختی‌ست بس است آهی نشسته روی لب، چشمی به در بودن خدا پل می‏‌زند با یک سلام از آسمان تا تو چه چیزی بهتر از این که دمی زیر نظر بودن بیا چشم و چراغ خانۀ پیغمبر ما باش بیا لبخند شو بر اخم‌‏های خون‏‌جگر بودن خدا دست تو را با دست پیغمبر عجین کرده نوشته در خط پیشانی تو: بال و پر بودن تو پشت عشق را خالی نکردی، حق تو این است کنار شانۀ مردی خدایی همسفر بودن @sher_kade
صبحی که با سلام تو روشن شود زمین خــــورشید را چاره‌ای الا حجاب نیست مهدی_امیری @sher_kade
گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟ ما را خیال توست، تو را در خیال چیست؟ جانم به لب رسید، چه پرسی زِ حال من؟ چون قوّتِ جواب ندارم، سؤال چیست؟ بی‌ذوق را زِ لذتِ تیغت چه آگهی؟ از حلقِ تشنه پُرس که: آبِ زلال چیست؟ گفتم: همیشه فکرِ وصالِ تو می کنم در خنده شد که: این همه فکرِ محال چیست؟ دردا! که عمر در شبِ هجران گذشت و من آگه نیَم هنوز که: روزِ وصال چیست؟ چون حل نمی شود به سخن، مشکلاتِ عشق در حیرتم که: فایده قیل و قال چیست؟ ای دم بدم به خون هلالی! کشیده تیغ مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟ @sher_kade
گویی دلت چرا نشد از هجر من غَمین آن قدر تنگ شد که در او جای غم نماند @sher_kade