#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#شب_یلدا
#غزل
شبیه عاشقِ مجنون که یار میخواهد
دلم دو خط غزل گریهدار میخواهد
برای تیشه نمیرفت بیستون ، فرهاد
که گاه سینهی سنگین ، هوار میخواهد
همینکه بستهای افسار ، گردنم ممنون !
کدام عاشقِ یار اختیار میخواهد؟
اگر که مضحکهی شهر ، من شدم عشق است
که عاشقی سر و وضعی نزار میخواهد
زدم به این در و آن در مرا نگاه کنی
که شر و شور جوان هم ، قرار میخواهد
پسندم آنچه که بانو پسند کرده و بس
بخواهم آنچه که میل نگار میخواهد
همه انار خریدند ، چون که فهمیدند
دل حبیبهی عالم انار میخواهد
تو یک دقیقه به دردت اضافه شد امشب
ز جانِ خسته چه این شام تار میخواهد !؟
#علیرضا_وفایی
۳۰ آذر ۱۴۰۲
روزگاران همه را در شب یلدا ماندیم
در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
بر سر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم بر کعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم
روی بر قبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم»
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم
در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
#حضرت_صاحب_الزمان_عجلاللهتعالیفرجه
▫️سرودهی سال ۱۳۹۳
▫️بيت تضمین شده از #نجات_اصفهانی، شاگرد #صائب_تبریزی
✍#جواد_هاشمی_تربت
(برای امر فرج، صلوات)
۱ دی ۱۴۰۲
#حضرت_عباس(علیه السلام )
#حضرت_ام_البنین(سلام الله علیها )
باز در معرکه ها نوبت جولان شده است
شير از بيشه سر آورده رجز خوان شده است
کيست اين مرد که هنگامه ي تيرش پيداست
تک سواري که فقط رد مسيرش پيداست
موج برخاسته و کوه، تلاطم کرده
سر بدزديد که يک شير تبسم کرده
آمده تا که بگيرد نفس طوفان را
آمده تا بخرد آبروي ميدان را
مشک بر دوش هواي دل دريا دارد
پسر سوم زهرا چه تماشا دارد
تند باد است که مي چرخد و جانکاه بُوَد
اشهد اَنّ عَلياً وَليُ الله بُود
چشمها مات علي باز به خيبر رفته
اين جوان کيست که اينقدر به حيدر رفته
گره اي زد به دو ابرو و نفس بند آمد
قلعه و خيبر و در را همه را کند آورد
لحظه ي سخت نبرد است گل لبخندش
نام زهرا و علي نقش به بازو بندش
رقص تيغش چه عجيب است هنر مي خواهد
ديدن حضرت عباس جگر مي خواهد
هو هویِ تيغه ي او وَه چه شتابي دارد
پسِ هر ضربه به جا ردّ شهابي دارد
بعدِ هر ضربه ي او تازه همه مي فهمند
که دو نيمند، و يا اينکه به مويي بندند
لرزه مي افکند آن دم که قدم مي کوبد
سر زينب به سلامت که علم مي کوبد
پاي او ريخته هر کس که سري داشته است
چه خياليست حرم را علم افراشته است
باز مي آيد و مَشکش پر آبست هنوز
وقت لالايیِ آرام رباب است هنوز
آه از آن روز که مي ديد که لبها خشک است
مشک هاي حرمش بين دو دريا خشک است
رفت يک بار دگر شاد کند دلها را
تا به خيمه بکشاند يقه ی دريا را
دختري گفت فرات از لب او مي آيد
دلتان قرص بخوابيد عمو مي آيد
ولي اي واي نيامد نفس گلها حيف
چقدر منتظرش بود رباب اما حيف
به کمين چند هزاري دل نخلستانند
شير مي آيد و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کريم است همانجا بخشيد
حاجت هر چه که تير است به يکجا بخشيد
تير از چار طرف خورده ولي جان دارد
پدر مشک ببين مشک به دندان دارد
گرچه هر تير خودش را به تن او جا کرد
باز هم حرمله اينجا گره اش را وا کرد
۴ دی ۱۴۰۲
#حضرت_ام_البنین (سلام الله علیها )
میان شعلهی غم گر چه سوخت پرهایش
جدا نشد دمی از سجدهی سحرهایش
نگفت روز نخست از بلای آخر کار
نگفت عشق نیارزد به دردسرهایش
چهار قلهی غیرت، چهار کوه ادب
چکیده از سرِ انگشتِ او هنرهایش
یکی یکی همه با دست دوست چیده شدند
رسیده بسکه در این باغِ خون ثمرهایش
برای غربت خورشید بود اگر که گذشت
یگانه مادرِ مهتاب از قمرهایش
به راه معجر زینب که تاجِ عصمت اوست
گذشت از همه حتی ز تاج سرهایش
اگر دو مرتبه کرب و بلا شود تکرار
دوباره بگذرد این مادر از پسرهایش
✍محمدرضاطالبی
۵ دی ۱۴۰۲
۵ دی ۱۴۰۲
موضوع
حضرت فاطمه علیهاالسلام
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
وزن:مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
———————————-
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویه چه کارهست
قرآنِ سر نیزه که قرآن مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
«المنّة للّه» که این است و جز این نیست
✍️مهدی جهاندار
۸ دی ۱۴۰۲
حضرت ام البنین(سلام الله علیها)
دارالشفا
——————————-
خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی
خودت را نذر او کردی و از عالم جدا کردی
به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی
بلاگردانشان بودی به قول خود وفا کردی
برای پاسداری از حسینش بچههایت را
فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی
بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی
ادب را تربیت کردی ولا را مبتلا کردی
علمدار عزای زینت دوش نبی بودی
در آغوش مدینه خیمۀ ماتم به پا کردی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی
نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان
زمین مرده را با اشک خود دارالشفا کردی
شبیه فاطمه اشکت چراغ راه مردم شد
برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی
چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده
چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی
جهان را خیمۀ شیدایی اصحاب عاشورا
جهان را مجلس مرثیۀ خون خدا کردی
✍️سیدمحمدمهدی شفیعی
۸ دی ۱۴۰۲
🌺ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)🌺
آسمان، کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان ...
با سرودِ وحی ،مدحِ دُختِ پیغمبر بخوان
مدحِ آن مَمدوحه ی محبوبه یِ داور بخوان
با زبان خویشتن، نه، با دَمِ حیدر بخوان
با زبان حیدر از صدیقه ی اطهر بخوان
هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان
ماهِ عصمت اخترِ برج هُدی را مدح کن
روحِ احمد لیلةُ القدرِ خدا را مدح کن
جان عالَم ، یک جهان جان را گرفته در بغل ...
دست دل بگشوده ،قرآن را گرفته در بغل
مَطلع ُالانوارِ ایمان را گرفته در بغل ...
گوهرِ دریای غفران را گرفته در بغل
هستیِ دادار منَّان را گرفته در بغل ...
هر چه گویی ، بهتر از آن را گرفته در بغل
ای پیمبر ، ای پیمبر عصمتِ کُبراست این
بوسه زن بر آفتابِ طَلعتش، زهراست این
این زِ پا تا سر تجلاّی جمال داور است
این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است
این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است
بلکه مامِ یازده عیسای عیسی پرور است
چارده معصوم را شخصیّت او محور است
جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است
ذات حق، با آیه ی قرآن ثناها گویدش
اوّلین شخصیّت عالَم فداها گویدش
مَخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او
ذات ربُّ العالمین مَظهر ندارد مثل او
مُصحفِ ختمِ رُسل کوثر ندارد مثل او
نخلِ سر سبزِ نبوّت بَر، ندارد مثل او
شخصِ ختمُ الانبیا دختر ندارد مثل او
شیرِ حق، دست خدا یاور ندارد مثل او
هر چه گفتم ، هر چه گویم در ثنای او، کم است
مدح ناموس خدا فوق بیانِ عالَم است
آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است
دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است
مصطفی، فخر نبوّت افتخارش فاطمه است
مرتضی، دست خدا و دستیارش فاطمه است
دستیارش نه، همه دار وندارش فاطمه است
ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است
در ثنای او همان اقرار عجز ما ، بس است
گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است
فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین
فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین
فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین
فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین
فاطمه یعنی یداللّهی دگر ، در آستین
فاطمه یعنی علی یعنی همان حبلُ المتین
فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا
فاطمه یعنی کتابُ الله کلّ انبیا
فاطمه در فُلک هستی ناخدایی می کند
فاطمه در روز محشر کبریایی می کند
فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند
فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند
فاطمه در بندگی کار خدایی می کند
فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند
فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان
فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان
کیست زهرا ؟یک بهارستان به گلزار وجود
کیست زهرا؟ کعبۀ جان قبله ی اهل سجود
کیست زهرا ؟راز دار عالم غیب و شهود
کیست زهرا ؟برترین محبوبۀ حیّ ودود
کیست زهرا ؟ باب رحمت دست احسان، بحر جود
کیست زهرا؟ خیمۀ سبز ولایت را عمود
کیست زهرا ؟آفتابی کبریایی طلعت است
کیست زهرا ؟ چارده معصوم در یک صورت است
✍غلامرضاسازگار
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#ولادت
#مدح_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روزمادر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۱۰ دی ۱۴۰۲
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹گل یاس🔹
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
ای باغ! گل یاس اگر میخواهی
بر حضرت زهرا صلواتی بفرست
📝 #رضا_حاجحسینی
۱۱ دی ۱۴۰۲
🎁 هدیه PDF کتاب «بانوی آب و آیینه»
🔹 کتاب «بانوی آب و آیینه» برگزیده اشعار نخستین کنگره ملّی شعر «حضرت مادر» از انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
📘 ۲۶۸ صفحه | ۶ مگابایت
📗 دریافت کتاب: m8r.ir/5553
🇮🇷 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
🌐 eitaa.com/joinchat/309461000C26df2b53cf
🌺🌺🌺🌺🌺
👆👆👆
اگر فرصت نداشتید همه اشعار را بخوانید حتما رباعی و دوبیتی های آخر کتاب را ببینید.
۱۱ دی ۱۴۰۲
🌺میلاد مادر گل ها🌺
روز میلا د مادر گل ها ست
هر کس از راه می رسد با گل
بو ی بکر بنفشه می پیچد
خانه گل کوچه گل به هرجاگل
فوران کرده خاک شوق انگیز
می شو د هر کجا شکوفا گل
با د با دامن گل افشا نش
ا رمغا ن می برد به دریا گل
روز میلادحضرت زهراست (س)
مصطفی می برد به ز هرا گل
ذ ا ت پروردگار بی همتا
می فرستد بر ا ی مو لا گل
گل ر و ی خد یجه می خندد
شد ه در بیت حضرتش وا گل
گل بر آرید و گل بر افشا نید
ر و ح را می کند مصفا گل
گا هی ا ز زندگی که د ل تنگم
گفتگو می کند دلم با گل!
روی یاران همیشه گل بادا
عمر یاران نباشد اما گل!
✍محمد قولی میاب
۱۳ دی ۱۴۰۲
۱۳ دی ۱۴۰۲