eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.7هزار دنبال‌کننده
631 عکس
156 ویدیو
95 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه حضرت محسن(علیه السلام) خدایا گنج با گنجینه ام سوخت میان شعله ها آیینه ام سوخت چنان مسمار در قلبم فرو رفت که محسن گفت مادر سینه ام سوخت شاعر : استاد سازگار *همۀ روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ؛ بریم کربلا ... هر مادری که بچه ش رو از دست میده ، داغ به سینه ش میشینه ... تو عوام اینطوریه میگن اگه مادری بچه ش رو ندیده باشه راحت تر تحمل میکنه ... اگه مادری بچه ش رو بغل نگرفته باشه راحت تره ... اما وای به حالِ اون مادری که بچه ش رو شیر داده ... وای به حالِ اون مادری که لبخندِ بچه ش رو دیده ... وای به حالِ اون مادری که بچه ش رو بوسیده ...(خوب چی میخوای بگی؟) میخوام بگم من یه مادر سراغ دارم کربلا .... * حسین ..... پیراهنی که دوخته ام بهرِ محسنم او را به کربلا تنِ طفلِ رباب کن ....
(سلام‌الله‌علیها) زبان حال حضرت زهرا (سلام الله علیها) با جناب سلمان (رحمت الله علیه) : بیدار هستم تا سحر از درد ، سلمان در پشت در بَد زد مرا نامرد ؛ سلمان تو شاهدی  من هم کلام جبرئیلم زهرا کجا و عده ای ولِگرد، سلمان فهمید تا پشت درم ؛ لج کرد و هُل داد رد شد ز روی پیکرم خونسرد ؛ سلمان ممنون عموجان که عبا رویم کشیدی دادِ مرا مسمار، در آورد، سلمان خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت پیش همه دیدی؟ که گریه کرد سلمان!!! وقتی زمین می خورد پیشم زنده می شد آن خاطرات ِدستمالِ زرد سلمان حیدر زمین می خورد و قنفذ کیف می کرد از پا درآورده مرا این درد سلمان
بشین خونه رو آب و جارو نکن بذار زخم پهلوت بهتر بشه خودم از پس غربتم بر میام نمیخوام چشات واسه من تر بشه اگه درد داری میدونم عزیز با این دردا باید مدارا کنی در خونه مونو عوض میکنم به شرطی نیایی درو واکنی نمیتونم از کوچمون رد بشم چیکار کرده این کوچه با روح من یه عمره ازت شرمسارم عزیز منو بسته بودن تو رو میزدن نگاهت رو این روزا از من نگیر تو عطر ِنجیب ِبهشتی برام خودت داری میری ولی پشت در دو خط یادگاری نوشتی برام نوشتی شبا تشنه میشه حسین همین غصه داره تو رو میکشه نوشتی ظریفه، شبیه گله حواست بهش باشه پرپر نشه واسه مرد خونه نشینی بده دعا کن واسه تلخی لحظه هام دعاکن بتونم تحمل کنم دعاکن نمونم دعا کن بیام ✍️حامد عسکری
جنت که خود به نام شبستان فاطمه‌ست سجاده ای به گوشۀ ایوان فاطمه‌ست بال فرشتگانِ خدا غرق حسرت ِ خاک گلین حجرۀ طفلان فاطمه‌ست نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش ز نمکدان فاطمه‌ست فرمود مصطفی که فدایش شود پدر روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه‌ست وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است جان علی و آل علی جان فاطمه‌ست تنها نه جلوه گاه رُخش مهر و ماه شد چشمان حیدر آینه گردان فاطمه‌ست جایی که جود و بخشش پروردگار هست بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه‌ست عارف کسی شده‌ست که زهراست قطب او فانیِ در ولی شدن عرفان فاطمه‌ست از جان خود به پای ولایت گذاشته اسلام وامدار ز ایمان فاطمه‌ست فرماندۀ قیام برای امام اوست ظالم شکست خوردۀ میدان فاطمه‌ست بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح یک جلوه از اُبهّت طوفان فاطمه‌ست کشتار نه! هدایت و هشیاریِ بشر در قلب ذره ای‌ست که تابان فاطمه‌ست در سایۀ ولایت فرزند مرتضی ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه‌ست عالَم تمام ملک علی شیر ِلافتی‌ست ایران میان این همه اُستانِ فاطمه‌ست در آستان قدس رضا نور مادری‌ست یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه‌ست ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه‌ست با این حساب قبر شهیدان بی پلاک پایین پای مرقد پنهان فاطمه‌ست مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت خوان حسن نتیجۀ احسان فاطمه‌ست عالم تمام بی سر و سامان کربلاست اما حسین بی سر و سامان فاطمه‌ست آن که به او همه شهدا قبطه می خورند با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه‌ست بخشیده می شوند همه با دو دست که چون مصحف شریف به دستان فاطمه‌ست تیغ کلام و خطبۀ زینب به شهر شام تفسیر آیه آیۀ قرآن فاطمه‌ست حجت تمام کرد به آیات و محکمات این اشک ها ز غربت برهان فاطمه‌ست عشق علی چنان زده آتش به جان او در، مُشتعِل ز سینۀ سوزان فاطمه‌ست در بارگاه قدس که جای ملال نیست چشمان قدسیان همه گریان فاطمه‌ست مانده‌ست ذوالفقار علی در نیام صبر قلب خدای صبر، پریشان فاطمه‌ست شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه‌ست
حضرت فاطمه(س) به نقل از پدر بزرگوار خود فرمود: یا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ ای فاطمه! کسی که بر تو درود بفرستد، خداوند او را می بخشد، و به من، در هر جای بهشت که باشم، ملحق می کند. (بحارالانوار، ج100، ص194، ح10؛ مستدرک الوسائل،ج10، ص211) یا فاطمه ای منشأ خیر و برکات مهر تو بود قبولیِ صوم و صلات فرمود نبی خدا گناهش بخشد هر کس که برای تو فرستد صلوات ✍️سیدرضامؤید
مرثیۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها) 🎙🎙🎙🎙 تمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد بهشت آرزوی ما خراب شد مادر به یاد نالهء مظلومیت دلم سوزد که چون سلام پدر بی‌جواب شد مادر حمایت از پدرم را گناه دانستند که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر میان آن همه دشمن که می‌زدند تو را دلم به غربت بابا کباب شد مادر نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت گرفته نیمه‌ای از آفتاب شد مادر به محفلی که پدر بر تو مخفیانه گرفت سرشک دیدهء زینب گلاب شد مادر به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت پدر کنار مزار تو آب شد مادر ✍️حاج غلامرضا سازگار
مادرم رفت و آه بعد از او کار من غیر آه و شیون نیست گر مرا تاب گفتنی باشد در شما طاقت شنیدن نیست چشم‌های حسن به در مبهوت چشم‌های حسین بر تابوت دامن خواهرم پر از یاقوت و مرا جز گهر به دامن نیست قصّه‌ی عمر او به مثل غزل غصّه‌هایش قصیده شد به مَثَل ما رباعیّ سوگ او امّا هیچ یک را سر سرودن نیست سایه‌اش تا که بر سر من بود صد گلستان برابر من بود «گل اگر بود، مادر من بود چون که او نیست گل به گلشن نیست» همه شب فکر و ذکر ما مادر شاهد آتش دل ما "در" قصّه‌ای مثل قصّه‌ی ما در همه‌ی آفرینش اصلاً نیست بی رخش جلوه، مهر دارد؟ نه ماه و انجم، سپهر دارد؟ نه سر نگیرد بنفشه از زانو و زبانی به کام سوسن نیست نیست جز رنگ زرد بر چهره نیست جز اشک سرخ در دیده غیر آه کبود نیست به لب غیر رخت سیاه بر تن نیست بر سر تربتش چو پروانه هیچ یک را ز شعله پروا، نه صبحمان تیره زآن که بی رویش هیچ تکلیف روز روشن نیست گوشه‌ی چشم او اگر چه کبود مادرم روشنای چشمم بود رفت آن روشنی زچشم و دگر روشنایی به دیده‌ی من نیست *** پدرم را که شد ز حق، محروم و کسی مثل او نشد مظلوم سر غصّه به چاه گفتن هست پای رفتن به کوی و برزن نیست 😭 (سروده‌ی ۱۳۹۰ _ مصراع داخل گیومه از است؛ البتّه دقّت نظر دارید که بیت «پروین»، برای این غزل، حکم یک مصراع را پیدا کرده است)
نام زهرا(سلام الله علیها) نام زهرا می برم قلبم هیاهو می کند عطر گل های به خون آغشته را بو می کند نام زهرا می برم دردم مداوا می شود عقده های این دل دلگشته ام وا می شود نام زهرا می برم این سینه مجنون می شود داغدار کوچه ودرد و در وخون می شود نام زهرا می برم باران اشکی بی حساب می رود از دیدگانم با دلی از غم کباب نام زهرا می برم نورش هویدا می شود غنچه ی روحم به نام نامی اش وامی شود نام زهرا می برم دل تا مدینه می پرد روح را تا عرش حق اشک چکیده می برد نام زهرا می برم فریاد می آید برون از گلوی تشنه ام با پاره های قلب خون نام زهرا می برم تصویر می گردد علی ناله های مادری مظلومه با صوت جلی نام زهرا می برم آن لاله ی سرخ جوان می زند آتش به جانم سیلی وقدّ کمان نام زهرا می برم می افتد از پا جان من خون طراوش می کند از زخمه ی چشمان من نام زهرا می برم می پیچد آوایی حزین درتمام جزء جزء آسمان ها وزمین نام زهرا می برم خیل ملائک باشتاب می نویسند از برایم مشق نور اندر کتاب نام زهرا می برم گویی که از جا مصطفی می پرد آشفته تا بوید گلش را باصفا نام زهرا می برم درعرش غوغا می شود نور اندر نور اندر نور پیدا می شود نام زهرا می برم آتش گلستان می شود آسمان سینه ام مشمول باران می شود نام زهرا می برم مست عوالم می شوم گرچه من بشکسته ام از عشق سالم می شوم نام زهرا می برم احساس عزّت می کنم در دم جان دادنم احساس لذت می کنم نام زهرا می برم حق را تماشا می کنم از حضور حضرتش او را تقاضا می کنم نام زهرا می برم مس رامرصّع می کند هق هق اشکم کلامم رامقطّع می کند نام زهرا می برم ای کاش قربانم کند درجوار خویشتن در حشر مهمانم کند. ✍️مهدی مرصّعی مشهد مقدس
باز گویم راز دل با فاطمه یا محمّد، یا علی، یا فاطمه اسم اعظم راز اسماء شماست اولین حرف الفبای شماست اهل دل چون نامه انشاء می کنند ابتدا با نام زهرا می کنند نام زهرا عقده از دل می برد کشتی دل را به ساحل می برد خلقت عالم پی تشریف اوست چهار دفتر، دفتر توصیف اوست فیض بخش اولین و آخرین نور چشم رحمة للعالمین کعبه سنگی از نشان خانه اش راز کوثر اشک دانه دانه اش زیر پا فرش از حصیر انداخته متکا از لیف خرما ساخته هر رسولی جرعه نوش جام اوست معنی آیات رحمت نام اوست ای که در عصمت خدا را مظهری تو محمّد در لباس دیگری کوثر و طوبای پیغمبر تویی آفتاب خانه ی حیدر تویی پایگاه وحی و قرآن خانه ات گه تویی شمع و علی پروانه ات گه علی شمع و تویی پروانه اش او جهان را جان تویی جانانه اش پایه های خانه ات ارکان عشق آستانت مرکز فرمان عشق حُسن را سرمایه از آبای توست علم را پیرایه از ابنای توست بر رسولان حکمتت آموزگار بر امامان مصحفت دستور کار خانه ی حق زادگاه شوهرت عرصه ی خون جلوه گاه دخترت سرفرازی چون حسن پرورده ای عشقبازی چون حسین آورده ای خوش بود از روی این دو عالمت این دو گوهر حاصل عمر کَمَت ای شده بر خلقت امکان سبب تو بهشت مصطفایی زان سبب زود بردت در بر احمد خدا تا نباشد از بهشت خود جدا فاطمه ای آنکه قبرت را علی از نظرها ساخته پنهان ولی هر کجا یادت انیس ما بُود تربت گم گشته ات آنجا بُود
ای دم تو نفخۀ احیای من وز دم تو دمدمه در نای من شیفتۀ تو دل شیدای من تا شدی از لطف تو مولای من بر همه شد فرض تولای من (ناد علیاً علیاً یاعلی) در دل من غیر تو دلدار نیست جز تو در این دایره دیّار نیست هر دل از این راز خبردار نیست لایق این گوهر شهوار نیست هرکه نشد غرقۀ دریای من (ناد علیاً علیاً یاعلی) روی تو چون جلوه در آفاق کرد جلوه در آیینۀ عشاق کرد طاقت عشاق تو را طاق کرد گرنه جهان را به تو مشتاق کرد از چه جهان واله و شیدای توست (ناد علیاً علیاً یاعلی) گر تو نبودی غرض آدم نبود آدمی اندر همه عالم نبود پیش کس اسلام مسلّم نبود زمزمه از کعبه و زمزم نبود این هم امواج ز دریای توست (ناد علیاً علیاً یاعلی) جز تو به کس سرّ حقیقت که گفت؟ غیر تو بر جای نبی کس نخفت لعل تو بس گوهر معنی که سُفت وز تو بسی چهره که چون گل شکفت سرو سهی سایۀ بالای توست (ناد علیاً علیاً یاعلی) ————— گزینش و ترکیب دو مسمط از شاعران:روحانی کرمانی-شیخ غلام‌علی شیرازی(حکیم) با افزودن ذکر هم‌خوانی:(ناد علیاً علیاً یاعلی) از کتاب درّۀ نجفی، ص77-75