eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.6هزار دنبال‌کننده
512 عکس
138 ویدیو
80 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ امام حسین(علیه السلام) سید و سـالار تمام شهدایی حسین! با لب عطشان به لب آب، فدایی حسین! تشنه لبی؛ تشنه‌لب کرب‌وبلایی حسین! با بدن بی‌سـر خـود شافـع مایی حسین! خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!   ****   سلام ما سلام ما بر تـن عریـان تو سلام ما سلام ما بر لب عطشان تو سلام ما به زخـم پیکـر جوانان تو بـا گلـوی تشنـۀ خـود آب بقایی حسین! خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!   ****   سلام ما سلام ما بـه خون پیشانی‌ات سلام ما به لاله‌گون صورت نورانی‌ات سلام ما به نازنیـن کـودک قربانی‌ات سلام ما بر تو که خود روح دعایی حسین! خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!   ****   سلام ما سلام مـا به گریـۀ زینبت سلام ما بـه ظهـر امـروز تـو و امشبت سلام ما به شیهه‌های اسب بی‌صاحبت تو از ستم کشتۀ بی‌جرم و خطایی حسین! خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!   ****   کعبۀ من، قبله من، نماز من کیست؟ تو قلب من و راز من و نیـاز من کیست؟ تو اشک من و سوز من و گذار من کیست؟ تو ای که تو هم قبله و هم قبله‌نمایی حسین! خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!   ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
من روضه‌ی تو را شنیدم و هربار زنده ام اين شرط عاشقی نَبُوَد خاک بر سرم ... .
گفتگوی حضرت زینب با امام حسین(علیهماسلام) آتش برای صحنۂ محشر گرفتند صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر گرفتند حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند در کنج خانه گریه می کردیم و آن ها از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند آنها پدر را زجر می دادند و حتی هر شب برای صبّ او منبر گرفتند تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم- می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند عشقم حسینم! خوب می دانی از آنها خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند ما خوب میدانیم که جانِ حسن را در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران... دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند دیدند جان داری هنوز و شمر آمد ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ» جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد دیدی تو را از زینبت آخر گرفتند! ✍️مرضیه عاطفی